یکی از مهارتهای مهم و اساسی در زندگی زناشویی گفتگوی همسران با یکدیگر است. مهارت گفتگو در زندگی زناشویی تنها روشی آگاهانه و تنظیم شده برای ایجاد ارتباط است و تنه درختی به شمار میرود که از آن تمامی مهارتهای دیگر شاخه میکنند، منشعب میشوند و روشی اساسی برای حفظ ارتباط و کار روی مشکلات است. در واقع، گفتگو در زندگی زناشویی سه بخشی است که شامل آیینهسازی، اعتباربخشی و همدلی است.
اگر شما و همسرتان میخواهید با یکدیگر روراستتر و صادقتر باشید و امیدوارید که چنین شرایطی بینتان به وجود آید، باید بر مهارت اساسی و اولیه مسلط شوید که شما را قادر میسازد با یکدیگر ارتباط برقرار کنید. این مهارت چیزی جز شنیدن حرفهای یکدیگر نیست. در واقع قابلیت و توانایی گوش دادن به حرفهای یکدیگر، پایه و اساس آینهسازی است.
منظور از «اعتبار بخشیدن» هم این است که تجربه درونی همسرتان از دیدگاه او معنا و مفهوم دارد. شما دراعتبار بخشیدن به ارتباطی که با همسرتان دارید در واقع خود را جای او میگذارید، از دید او شرایط را مینگرید و آنگونه درک خود را به او انتقال میدهید که به نظر او برایش درست و صحیح است.
همدلی سومین و آخرین بخش از گفتگو در زندگی زناشویی است. پس از شنیدن و انعکاس حرفهای همسرتان و تایید یا اعتباربخشی دیدگاههایش، همدل بودن با او یعنی فرآیند مجسم کردن احساسی که بیان میکند و گاهی حس و تجربه کردن آن در وجود خویش است. در کار همدلی با یکدیگر هم زن و هم مرد از لحظه جدا بودن از یکدیگر فراتر میروند و به راستی وحدت و یگانگی حقیقی را تجربه میکنند. این سطح عمیق از ارتباط دارای قدرت تاثیرگذاری شایان توجهی است.
پیامهای گنگ در گفتگو در زندگی زناشویی
در عمل، بیشتر زوجین نمیدانند چگونه پیامشان را به صورت شفاف و بدون آلودگی و ابهام، ارسال یا دریافت کنند؛ علت ادراک اشتباه، این است که پیامها به صورت گنگ ارسال میگردد و طرف مقابل ناچار میشود که با استفاده از تجربههای قبلی و خاطرات زندگی خود، پیام ما را حدس زده و تفسیر و تعبیر و سپس دریافت کند.
بدون مبالغه، اساس بسیاری از سوء تفاهمهای زناشویی، به خاطر ارسال پیامهای گنگ و آلوده است. دقت کنید روزانه در گفتگو در زندگی زناشویی چند بار از عبارات مبهم استفاده میکنید؛ اصطلاحاتی مانند «این چه وضعیه؟»، «تو و این کارها!»، «باشه، بعدا میفهمی!»، «درست حرف بزن!»، «این جوری نباش!»، «خب باشه!»، «فهمیدم با تو چی کار کنم!»، «واقعا که!»، «این شد زندگی؟»، «دیگه بسکن!» و…
متأسفانه ما از عبارات گنگ، بسیار زیاد استفاده میکنیم و نه تنها نمیتوانیم احساس و فکرمان را به دیگری انتقال دهیم، بلکه موجب سوء تفاهم، دعوا، کینه و نفرت هم میشویم.
برای نجات از عوارض بسیار بد پیامهای گنگ، باید آموزش ببینیم که پیامها را شفاف ارسال کنیم و برای شفاف کردن پیام، باید لایههای آن را بشناسیم. معمولا در هر پیامی، چهار لایه وجود دارد؛ لایهی اول، آن چیزی است که عینا اتفاق افتاده و ما شاهد آن بودیم، به عنوان نمونه خانم شاهد این بوده که همسرش به جای ساعت ۹ شب، ساعت ۱۰ شب به منزل آمده است.
این لایه را لایه »مشاهده» مینامیم. لایه دوم، حس و حالی است که بر اثر مشاهده، در فرد به وجود میآید، برای نمونه، احساس افسردگی، تنهایی یا احساس بیمحبتی. لایه سوم، فکر و باوری است که در ذهن ما پدید آمده است، برای نمونه خانم فکر میکند که همسرش، او را دوست ندارد و برای همین است که دیر به منزل میآید و لایه چهارم، نیازی است که فرد پیامرسان دارد، برای نمونه نیاز خانم به این که همسرش دوستش داشته باشد.
درواقع، همین چهار لایه پیام است که به جای اینکه شفاف ابراز شود، به صورت یک پیام گنگ و آلوده در میآید.
ارسال صحیح پیام خود یعنی مشاهده، احساس، باور و نیازمان به طرف مقابل، تنها با ارسال شفاف پیام امکان پذیر است.
چون به ارسال پیامهای گنگ و آلوده عادت کردهایم، ممکن است برای گفتگو در زندگی زناشویی ابتدا نیاز به تمرین داشته باشیم اما پس از انجام تمرینهای لازم، قادر خواهیم بود با دنیای پیرامونمان رابطه درستی برقرار کنیم. شاید برخی تصور کنید بیان چهار لایه پیام، کمی دشوار و مکالمه را مصنوعی میسازد چون جملههایی که نقل کردیم، بریدهبریده به نظر میرسد اما پس از مدتی، تمرین چهار لایه پیام در عبارت سادهتری نیز تنظیم و ارسال میشود.