نقد و بررسی Alwa’s Awakening
“به قلم پرهام آقاخانی”
نقد این بازی براساس نسخه ارسالی سازندگان برای وبسایت پردیسگیم نوشته شده است
در طول چند سال اخیر، شاهد بودیم که استفاده سازندگان مستقل از عناصر بازیهای قدیمی (مخصوصا زمان NES) و همچنین گرافیک پیکسل آرت به شدت افزایش یافته است و عناوینی مثل Nidhogg و Shovel Knight با استفاده از همین ویژگیها به موفقیت فراوانی رسیدند. اما در این میان یک مسئلهی بسیار مهم وجود دارد و این است که استفاده از عناصر بازیهای دوران قدیم در دوران امروز، مانند یک تیغ دولبه عمل میکند. چون استاندارد بازیها از آن موقع تا به حال تکامل زیادی یافته و برای همین، استفاده از برخی ویژگیهای بازیهای قدیمی میتواند نتیجه عکس داده و به شدت به ضرر بازی تمام شود. با دانستن این موضوع، این سوال پیش میآید که آیا عنوان جدید Alwa’s Awakening که توسط استودیوی Eden Pixels توسعه یافته، توانسته بازی خوبی باشد؟
از لحاظ داستانی، بازی به کلیشهای ترین شکل ممکن شروع میشود. سرزمینی پر از صلح به نام آلوا (Alwa) توسط فردی مرموز به نام ویکار (Vicar) و پیروانش تصرف میشود و افراد ساکن در این سرزمین هم مشخصا هیچ کاری برای مقابله با او نمیتوانند بکنند. تا این که دختری با نام زویی (Zoe) از سرزمینی دیگر به آلوا میآید تا برای آنها مبارزه کرده و این سرزمین را نجات دهد. قبول داریم که در اکثریت بازیهای مستقل، داستان عنصر خیلی مهمی نیست و نمیتوان انتظار پیچشهای داستانی متعدد را داشت؛ ولی این بازی اصلا روند داستانی و حتی یک پایان درست و حسابی و قابل فهم ندارد. از سویی دیگر با اشارات بازی به عناوین مختلف روبرو هستیم که اکثریت آنها، مانند دیالوگ معروف دراکولا در ابتدای Castlevania: Symphony of the Night، به طرز مناسبی مورد استفاده قرار نگرفتهاند.
اما در بخش گیمپلی است که بازی سورپرایزتان میکند: اگر با دیدن تصاویر بازی فکر کردهاید که با یک بازی پلتفرمر دیگر طرف هستید، سخت در اشتباهید! چون این بازی یک عنوان مترویدوانیا (Metroidvania) است! البته نه یک مترویدوانیای تمام عیار، چون این بازی بسیاری از ویژگیهای این سبک (مثل یک نقشه درست و حسابی!) را ندارد. مانند هر بازی دیگری در این سبک، زویی نیز در ابتدا ضعیف و آسیبپذیر است و با گذشت زمان و گشت و گذار در نقشه بازی، تواناییهای جدیدی بدست میآورد. ولی متاسفانه روند قدرتمند شدن او اصلا درست رعایت نشده است. با زیرپا گذاشتن محیطهای بازی، میتوانید چندین آیتم مختلف را جمع آوری کنید: یک عصا برای حمله به حریفان از فاصله بسیار نزدیک، 3 قدرت مختلف و وابسته به همان عصا، تعدادی آیتم متفرقه و همچنین 99 گوی آبی رنگ که در کل بازی پراکنده شدهاند.
مسئله اصلی اینجاست که قدرتهای مذکور چندان به درد نمیخورند. از میان این سه قدرت، تنها یکی از آنها را میتوان برای حمله (به صورت دوربرد) استفاده کرد و دوتای دیگر فقط به درد حل معماهای بسیار سادهی بازی و عبور از موانع پلتفرمینگ میخورند. همچنین استفاده از آنها وابسته به استفاده از یک نوار مخصوص جادوهاست که بعد از هر بار استفاده، باید دوباره شارژ شود که در بدترین حالت چیزی حدود 5 ثانیه طول میکشد. به همین خاطر، زویی در مقابله با دشمنان مجهز به حملات دوربرد، بسیار ضعیف است. گویهای آبی مذکور نیز برخلاف چیزی که در ابتدای بازی فکر میکنید، عامل اصلی قدرتمندتر شدن ضربات شما در مقابله با باسها هستند (که بازی این موضوع را تازه بعد از 1.5 ساعت بازی کردن برای شما تفهیم میکند) ولی جمع آوری تمام آنها واقعا سخت و وابسته به اعصاب و روان شماست که در ادامه در مورد علت این موضوع صحبت خواهیم کرد.
صحبت از دشمنان و باسها شد. تعداد نوعهای دشمنان در داخل بازی، واقعا محدود است. ولی برای یک عنوان مستقل، تنوع مناسبی را فقط در ظاهر آنها شاهد هستیم؛ چون دو سوم دشمنان داخل بازی از لحاظ رفتاری مثل هم هستند! مهم نیست که دشمن مذکورتان یک درخت متحرک باشد یا یک لاک پشت یخی، چون هردوی آنها فقط بلدند به سمت چپ و راست حرکت کنند و هیچ کار خاص دیگری انجام ندهند. عملکرد باسهای بازی نیز کاملا اسکریپت شده است و در هر بار مبارزه با آنها، شاهد اعمال مشابهی خواهید بود. ولی این مسئله باعث نشده تا بازی آسانتر شود؛ بلکه دقیقا عکس این موضوع رخ داده و بازی به طرز ظالمانهای سخت است!
دلیل اصلی این سختی بیش از اندازه چندان به دشمنان مربوط نیست، بلکه مقصر اصلی سیستم جانِ بازی و طراحی نامناسب برخی از قسمتهای پلتفرمینگ بازی است که یک تنه توانستهاند تا تجربهی بازی را نابود کنند. در حالت عادی، زویی تنها 3 واحد جان دارد که به هیچ وجه در جریان بازی قابل ارتقا نیست؛ یعنی فقط سه بار ضربه خوردن از دشمنان و یا باسها، شما را به آخرین اتاق ذخیرهای که بازیتان را در آنجا ذخیره کرده بودید باز میگرداند. از طرفی دیگر، اتاقهای ذخیره نیز در برخی موارد در مکانهای مناسبی قرار نگرفتهاند و مثلا برای رسیدن به بعضی از آنها، میبایست یک سری از موانع طاقت فرسا را پشت سر بگذارید که میتواند حسابی باعث آزار بازیکن شود. در کمال تعجب نیز، منابع پرکننده جان بسیار کمیاب هستند و به ندرت آنها را با نابودی دشمنان بدست میآورید. حتی یکی از آیتمهای ویژهی بازی که برای پرکردن جان به کار میرود، چندان به درد بخور نیست و بسیار پیش میآید که به خاطر طراحی بد موانع پلتفرمینگ و اتوماتیک بودن استفاده از آن، نتوانید از آن در مواقع دلخواهتان استفاده کنید.
این موضوعات باعث شدهاند تا تجربه بازی بسیار زجرآور شود و برای همین است که به احتمال زیاد میل چندانی به برگشتن به نقاط قبلی و گشت و گذار برای جمع آوری گویهای آبی (که قبلا به آنها اشاره کردیم) نخواهید داشت. در این صورت نیز در برابر باسها نمیتوانید تا میزان ضربه مناسبی را به آنها وارد کنید و همین باعث میشود تا مداوما کشته شوید. در نهایت تمامی این مشکلات دست به دست هم میدهند تا گیمپلی بازی را پس از مدتی اندک (زیر 2 ساعت)، به خسته کنندهترین و آزاردهندهترین شکل ممکن تبدیل کنند و مجبور شوید که دیگر به بازی کردن ادامه ندهید.
حداقل خدا را شکر که سیستم کنترلی بازی دقیق است و به جز یک مشکل، ایراد زیادی به آن وارد نیست. شاید باورتان نشود، ولی کنترلهای بازی روی کیبورد به شدت بد است (WASD برای حرکت، Space برای پرش، N برای حمله و B به جای کلید Start؟!). پس اگر مثل این منتقد هستید و کیبورد را در عناوین سایداسکرول به کنترلر ترجیح میدهید، قطعا ناامید خواهید شد. از همه بدتر این که به هیچ عنوان نمیتوانید کنترلهای کیبورد را تغییر دهید! پس اگر از تنظیمات کنترلی کیبورد ناراضی هستید، حتما باید برای تجربه بازی یک کنترلر داشته باشید.
از لحاظ گرافیکی نیز، این بازی یک عنوان کاملا 8 بیتی به سبک بازیهای NES است که به زیبایی کار شده است. بنابراین اکثریت سیستمها با اجرای آن مشکلی نخواهند داشت؛ ولی با این حال در منوی تنظیماتی متوجه میشوید که بازی به شما اجازه تنظیم سرعت فریم آن (60 فریم، 30 فریم یا نامحدود) را میدهد. اما به غیر از این مورد، بازی حتی یک سری از تنظیمات استاندارد موجود در سایر بازیها را نیز ندارد. به عنوان مثال، تنها سه رزولوشن برای بازی قابل دسترسی است که هیچ کدامشان جزو سایزهای متداول و استاندارد در بازیها نیستند (800×480 و 1200×720 و 1600×960) و باعث میشوند تا همواره دو خط مشکی رنگ در کنارههای صفحه ایجاد شود که منظره خوشایندی را ایجاد نمیکنند. از طرفی دیگر، بازی از نظر صداگذاری و موسیقی نیز بسیار خوب ظاهر شده است. با این که یک سری از موسیقیهای بازی ممکن است بعد از مدتی حسابی روی اعصابتان بروند، ولی باز هم موسیقیهایی مثل Gloom Lake و Shrine of the Sea Monk واقعا شنیدنی و زیبا هستند.
بازبینی تصویری
نکات مثبت
گرافیک 8 بیتی جالب
ساندترک بسیار خوب
نکات منفی
درجه سختی بالا به خاطر سیستمِ جان
برخی موانع پلتفرمینگ بسیار سخت (به خصوص در بخش آخر)
تکراری شدن بعد از مدتی کوتاه
امکان تغییر کنترلهای کیبورد وجود ندارد
سخن آخر
مایه تاسف است، ولی به سختی میتوان Alwa’s Awakening را به کسی پیشنهاد کرد. بازی واقعا خوب ساخته شده است ولی متاسفانه یک سری از انتخابهای سازندگان در طراحی بازی، نتیجه را از یک بازی لذت بخش و جذاب به یک عنوان اعصاب خردکن و تکراری تبدیل کرده است.
Verdict
It pains me to say this, but I can hardly recommend ((Alwa’s Awakening)) to anyone. The game is really nice but some design choices turned it from a pleasant and exciting game to a frustrating and repetitive title.
Pros
Nice 8-bit visuals
Great soundtrack
Cons
Very high difficulty due to the health system
Some difficult platforming parts (Especially in the last area)
Becomes repetitive after a short time
Keyboard controls cannot be changed
Final Score: 5.5 Out Of 10