نقد فصل سوم سریال شهرزاد: قسمت دهم
سریال شهرزاد در طول دو فصلی که از آن پخش شده و فصل نهاییاش که هماکنون در حال پخش است همواره سعی کرده خود را از کلیشههای روایی و فنی سینمای ایران دور نگه دارد. سازندگان شهرزاد به وضوح تلاش کردهاند تا در تک تک المانهای این سریال با هوشمندی دست به تغییرات مختلفی بزنند؛ تغییراتی که اتفاقا برای شهرزاد جواب داده است و احتمالا چه در سریال سازی و چه در سینمای ایران هم تاثیرگذار باشند. این سریال مدام سعی میکند در متن داستان بیننده را در راستای چالشهای شخصیتها قرار دهد و با شگردهای روایی مختلف بیش از پیش بیننده را جذب خود کند. البته این که از عبارت شگرد استفاده میکنم به دلیل بار منفی کاری که سازندگان میکنند نیست، بلکه سازندگان سریال با استفاده از شگردهای حرفهای به هرچه قویتر شدن رابطهای که میان بیینده و سریال برقرار است کمک میکنند. سازندگان شهرزاد در طی قسمتهای پخش شده از آن تعامل با مخاطبشان را به مرحلهای رساندهاند که حالا مخاطب خسته از کلیشهی سینمای ایران، برای کامل شدن لذتش از این سریال، تنها یک پایانبندی واقعگرایانه و به دور از کلیشههایی داستانی رایج میخواهد. این نکات را ذکر کردم که بگویم سریال شهرزاد در قسمتهای پایانیاش همچنان بر اصول و روشهایی که از طریق آنها به این مرحله رسیده است، پافشاری میکند.
قسمت دهم از فصل سوم سریال شهرزاد در راستای پرداختن به دنبالهی آخرین سکانس قسمت نهم آغاز میشود. جایی که شهرزاد با عصبانیتی کم نظیر به سراغ اکرم میرود. در همین ابتدای اپیزود با آغاز تند و سریعی مواجه هستیم که تلاش زیادی برای تاثیرگذاری میکند. در این سکانس هرچه بازیگرها با فرو رفتن در نقششان تلاش میکنند که مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهند، حرکتهای اشتباه دوربین باعث میشود دست مخاطب از ارتباط با سکانس کوتاه شود. در ابتدای اپیزود سیر رخ دادن وقایع با سرعت اتفاق میافتد. پس از سکانس شهرزاد و اکرم، قصه مستقیم سراغ شیرین و صابر میرود. شیرین و صابری که در حال تمرین تیراندازی برای کشتن قباد هستند. این سکانس کوتاه اگرچه در نگاه اول شبیه به آموزش رانندگی فرهاد به شهرزاد است اما نشان از نزدیک شدن داستان سریال به اقدامات احتمالی شیرین و صابر علیه قباد دیوانسالار دارد.
حضور شهرزاد در عمارت غم زده و غبار گرفتهی دیوان سالار قطعی شد. البته در این اپیزود فهمیدیم که دلیل رانندگی یادگرفتن شهرزاد تنها مختص یک سکانس بهخصوص نیست، بلکه این موضوع به طول داستان مربوط است و قرار است در لایههای روایت سریال آن را مشاهده کنیم. مهمترین نکتهی حضور شهرزاد در عمارت و دیدار او با قباد، روند تکمیلی شخصیت پردازی قباد است. آنطور که پیدا است شخصیت قباد با حضور شهرزاد در عمارت قرار نیست در مسیر درستی حرکت کند، بلکه قرار است با فرو رفتن هرچه بیشتر در منجلاب اشتباهاتش، خودش را به نابودی بکشاند. سازندگان در شخصیتپردازی قباد آنقدر او را درگیر عشق یکطرفهاش به شهرزاد کردهاند که این کاراکتر با پیش گرفتن یک مسیر منطقی در جنبههای مختلف شخصیتی، در مسیر نابود کردن خود مدام در حال پیشرفت است. رابطه بین قباد و شهرزاد به طور واضحی یادآور رابطهی شاپور بهبودی و همسرش است. یعنی زنی که به زور و جبرزمانه مجبور است با شخصی که نمیخواهد زندگی کند. البته زندگی قباد و شهرزاد به احتمال بالا مانند شاپور و همسرش نخواهد بود و در ادامه با تغییرات جدیتری مواجه خواهد بود.
یکی از اتفاقات بسیار مثبت سریال شهرزاد، حضور سروان آپرویز با بازی امیر جعفری در داستان است. آپرویز نه تنها یک کاراکتر منحصر به فرد از نظر رفتار و گفتار محسوب میشود، بلکه اجرای امیر جعفری در این نقش بدون شک در سینمای ایران باقی خواهد ماند. امیر جعفری این نقش را بیپرده اجرا میکند. پیش از این اپیزود در سکانسهای مختلف به خصوص اتاق بازجویی شاهد هنرنمایی کمنظیر امیر جعفری در نقش سروان آپرویز بودیم. اصلا اغراق نیست اگر بگوییم سکانسهای بازجویی که با تم یک فیلم یا سریال ایرانی متناسب باشد، به واسطهی اجرای امیر جعفری در سریال شهرزاد به مرحلهی تازهای ورود کردهاند. جایی که یک پلیس کله خراب در مقابل اقشار مختلف جامعه قرار میگیرد و با هرکدام از آنها منحصر به فردتر از برخورد قبلیاش، برخورد میکند.
در این اپیزود شاهد یکی از همین سکانسهای بازجویی منحصر به فرد آپرویز که حالا به امضای این کاراکتر تبدیل شدهاند بودیم. سکانسی که آپرویز را در مقابل متفاوتترین متهمش قرار میدهد. در قسمت دهم از فصل سوم سریال شهرزاد شاهد ملاقات سروان آپرویز با فرهاد دماوندی بودیم. جایی که آپرویز با اجرای دو نقش متفاوت سعی بر نزدیک شدن به فرهاد را دارد. جایی که با استفاده از ادبیاتش نکات مهمی از شخصیت فرهاد را به مخاطب سریال گوشزد میکند. البته شخصیت فرهاد و آپرویز آنقدر با هم متفاوت هستند که خوشبختانه فرهاد در برخورد اول زیر بار وعده و وعیدهای آپرویز نرفت و نقشهاش را قبول نکرد. طبق روند سریال در پرداخت به تلاش آپرویز برای هم پیمان شدن با فرهاد، احتمال اینکه به زودی فرهاد تسلیم او شود هم وجود دارد.
جدیدترین اپیزود سریال تلاش مستمری در راستای پیشبرد داستان دارد. بزرگترین اتفاق این اپیزود اما نه زخمی شدن فرهاد در زندان بود و نه بازگشت شهرزاد به عمارت دیوان سالار، بلکه مهمترین اتفاق این اپیزود آغاز نقشهی شیرین و صابر برای پایین کشیدن قباد از قدرت با دزدیدن فرزند اکرم است. اتفاقی که بدون شک یک پیچش مهم در داستان سریال آغاز خواهد کرد. اتفاقی که با توجه به افتتاحیه اپیزود به احتمال بالا شهرزاد و سروان آپرویز را روبروی هم قرار خواهد داد. از طرفی رابطه بین شهرزاد و شیرین تیره شده است و این یعنی با دزدیده شدن بچهی مشترک قباد و اکرم، سروان آپرویز و اکرم، شیرین و صابر و احتمالا قباد و شهرزاد به طرز پیچیدهای در مقابل هم قرار خواهند گرفت. البته به این گراف تودرتو باید نصرت و فرهاد را هم اضافه کرد.
از طرفی شاپور بهبودی و سرهنگ تیموری هم شخصیتهای ثابت شدهای هستند که میتوانند در به اوج رساندن تنشهای سریال تاثیرگذار باشند. در سکانسهای شیرین و صابر البته نکته قابل توجه دیگری وجود داشت و آن هم بازگشت شیرین به اصل خودش بود؛ بازگشتی که او را به یک اشراف زادهی خودخواه تبدیل میکند که نگاهش نسبت به اطرافیان کاملا نگاه ارباب و رعیتی است. یکی از بهترین نکات این اپیزود نپرداختن به خطهای داستانی کناری مانند خانوادههای سعادت و دماوندی است. البته شاید هوشنگ همچنان بتواند در اتفاقات سریال تاثیرگذار باشد اما با توجه عدم حضور شهرزاد در کانون خانوادهاش، هوشنگ دیگر یک مهرهی سوخته محسوب شود. در نتیجه نپرداختن به خطهای داستانی که نمیتوانند تاثیری بر روند سریال داشته باشند، فضا را برای پرداختهای بهتر فراهم میکند.