نقد فصل سوم سریال شهرزاد: قسمت نهم

قسمت نهم از فصل سوم سریال شهرزاد درگیر با بخش تاریک‌تر زندگی است. بخشی که کوچک‌ترین لبخندی هم در آن ممنوع است. جایی که نه چیزی درست پیش می‌رود و نه قرار است درست پیش برود. همه چیز به هم ریخته است و مدام بدتر و ناراحت کننده‌تر می‌شود. سختی‌ها و مشکلات اوج می‌گیرند و کاراکترهای درگیر قصه، در تیره‌ترین درد و رنجی که برایشان ممکن است باید به مسیرشان ادامه دهند. این شرایط تاریک زندگی افراد باعث می‌شود آن‌ها در مسیر گول زدن خود با مفاهیمی مانند واقع‌گرایی به جای ایستادگی بر اصل مبارزه با ستمگران قرار بگیرند. آن جنس از واقع‌گرایی که شاید خودفروشی و بزدلی تلقی شود. قسمت نهم از فصل سوم سریال شهرزاد پر از لحظات تیره و افسارگسیخته است. فضای تازه‌ترین اپیزود شهرزاد آن قدر تلخ است که حتی خرده‌سکانس اشتباه در تلفظ نام پروین اعتصامی توسط حمیرا که برای خنداندن مخاطب در نظرگرفته شده بود، تلاش مذبوحانه‌ای برای ایجاد فضای کمدی در این قسمت از سوی تیم کارگردانی به نظر می‌رسید. این موضوع البته نکته‌ای منفی نیست، بلکه نشان می‌دهد که این سریال تا چه حد در نمایش غم و مصیبت موجود در قصه‌اش موفق شده است.

نباید فراموش کنیم که کل سریال شهرزاد بر پایه‌ی یک عشق بسته شده است

قسمت جدید شهرزاد دقیقا از همان‌جایی که قسمت قبل به پایان رسید، آغاز شد. شهرزاد حالا باید در مقابل مهم‌ترین مرحله‌ی زندگی‌اش قرار بگیرد. در ابتدای این اپیزود به نکته مهمی اشاره می‌شود، اینکه نباید فراموش کنیم که کل سریال شهرزاد بر پایه‌ی یک عشق بسته شده است. از آن عشق‌هایی که عاشق و معشوق باید برای رسیدن به هم مدام خود را فدا کنند و در آتش آن بسوزند. باید به یاد داشته باشیم که تک تک اتفاقات سریال شهرزاد به نوعی تحت تاثیر رابطه‌ی عاشقانه‌ی میان شهرزاد و فرهاد است. مسئله‌ی پایبندی به عشق در طول اپیزود همواره تکرار می‌شود. برای نمونه سکانس حضور شهرزاد در مقبره خانوادگی دیوان سالار پس از ملاقات او و فرهاد اشاره‌های مستقیمی به مفهوم عشق داشتند. سکانس درد و دل شهرزاد و مرضیه خانم البته نکته‌ی دیگری هم برای بیان داشت. این که حامیان عشق شهرزاد و فرهاد نیز در برابر سختی و مصیبت‌های وارد شده در حال تسلیم شدن هستند. در این قسمت شاهد رویارویی دوباره شهرزاد با بزرگ آقا و حرف‌های معنی دار او با یک شخص مرده بودیم. سکانسی که به وضوح تلاش می‌کند بغض و خستگی شهرزاد از اتفاقات پیش آمده را نشان دهد. این سکانس البته به خوبی به مرور روایت کلی سریال و سیر تحولی شهرزاد از زاویه دید خود شهرزاد می‌پردازد. این سکانس جایی است که خود شهرزاد هم اعتراف می‌کند که دخر خوشحالی که در وجودش زندگی می‌کرد، مدت‌‌ها است زیر بار خودخواهی بزرگ آقا از بین رفته است.

سریال در ادامه به بررسی سیر شخصیتی هوشنگ می‌پردازد. اگر کمی به عقب بازگردیم می‌بینیم که هوشنگ به واسطه‌ی خیانت به خانواده‌اش، برای جور کردن مقدمات عروسی با همسر دوم، به خبرچینی برای قباد دیوان‌سالار روی آورد. در نتیجه‌ی این کارها، هوشنگ نقشه فراری دادن دکتر مصدق به دست فرهاد و همفکرانش را به گوش قباد رساند و موجب دستگیری فرهاد شد. هوشنگ در سکانس رستوران اما مقابل همسر صیغه‌ای سابقش قرار می‌گیرد. سریال در اینجا به خوبی پیامد‌های خبرچینی و خیانت را به تصویر می‌کشد. با اینکه سکانس رستوران در قسمت نهم در راستای روایت در بُعد عرض بود اما هیچ بعید نیست که کاراکتر هوشنگ همچنان در اتفاقات تاثیرگذار سریال نقش مهمی ایفا کند.

فضای این قسمت از سریال شهرزاد به شدت تاریک است

شاید تاثیرگذارترین بخش‌های سریال برای همه بینندگان، لحظات رویارویی شهرزاد و و فرهاد در اتاق بازجویی و پس از آن باشد. جایی که لبخند این دو حتی برای چند ثانیه هم نمی‌تواند دوام داشته باشد. دیالوگ‌های میان شهرزاد و فرهاد به مانند همیشه قوی کار شده‌اند و در رساندن پیام به مخاطب بسیار پرقدرت ظاهر می‌شوند. دیالوگ‌هایی که از ابتدای سریال همواره معرف ویژگی‌های شخصیتی این دو کاراکتر بودند و به نوعی به امضای آن‌ها تبدیل شده‌اند. محسن چاووشی که دیگر بخشی جدانشدنی از سریال شهرزاد محسوب می‌شود، در این قسمت هم در زمان مناسب در سریال جای داده شده است و به تاثیرگذاری اپیزود نهم از فصل سوم سریال شهرزاد کمک به‌سزایی می‌کند. در بخشی از اپیزود نیز شاهد له شدن گل سرخ که به نوعی نماد عشق است زیر چرخ ماشین شهرزاد بودیم که به هیچ عنوان بی معنی نیست. مهم‌ترین و تاثیرگذارترین اتفاق اپیزود اما زمانی بود که شهرزاد تصمیم قطعی‌اش را برای بازگشت به عمارت دیوان‌سالار گرفت. این اتفاق نه تنها مهم‌ترین اتفاق این قسمت محسوب می‌شود، بلکه یکی از مهم‌ترین اتفاقات کل سریال نیز است. چرا که بازگشت شهرزاد به عمارت دیوان‌سالار و زندگی با قباد به وضوح عواقبی خواهد داشت. آن هم در شرایطی که خانواده دیوان سالار به هیچ عنوان شرایط خوب و ثابتی ندارد و به‌گونه‌ای در مرز فروپاشی قرار دارد. شهرزاد با بازگشت به عمارت دیوان سالار در ظاهر تنها در مقابل قباد قرار می‌گیرد اما از زاویه دیگر، شهرزاد با بازگشت به عمارت دیوان سالار به نوعی در جبهه‌ی مقابل بهبودی‌ها، شهربانی‌چی‌ها، نصرت و سروان آپرویز قرار می‌گیرد و خواه و ناخواه در حال ورود به موقعیت خطرناکی است.

سریال شهرزاد در این قسمت از نظر فنی پایان خوبی را تجربه کرد. منظورم این است که سازندگان به خوبی توانستند یک کلیف هنگر را اجرا کنند. شهرزاد از سوءظن اکرم به جان امید بو برد و در قسمت بعد شاهد پیامد‌های این اتفاق خواهیم بود. از دیگر دستاورد‌های خوب سریال می‌توان به روایت و تعریف خوب قصه اشاره کرد. جایی که به جای آزادی مطلق قهرمان داستان، مشکلاتش کمی کاهش یافتند و سازندگان به کلیشه‌های همیشگی سینمای ایران برای نجات قهرمان از مرگ دامن نزدند. سکانس رویای فرهاد و صحبت کردن او با هاشم شاید به نوعی کلیشه‌ای به نظر برسد اما در نحوه‌ی اجرا آن قدر از رویاپردازی‌های نخ نما شده در روایت‌های سینمایی، خصوصا در ایران دور بود که می‌توان آن را غیرکلیشه‌ای هم خواند. یکی از نکات قابل توجه این قسمت از شهرزاد، نادیده گرفتن دو خط داستانی دیگر است. در این قسمت به صورت مطلق تمرکز روی خط داستانی شهرزاد و قباد است و خبری از دو خط داستانی شیرین-صابر و اکرم-آپرویز نیست. در سکانس بسیار کوتاهی شاهد حضور شاپور بهبودی هم بودیم که صرفا برای این در این قسمت گنجانده شده بود که بیننده متوجه شود شاپور قصد سفر به پاریس را دارد و خانواده دیوان‌سالار از قاچاق افیون انصراف داده است. این دو موضوع به حتم در ادامه‌ی سریال تاثیرگذار خواهند بود اما امکان بیان بهتری هم برایشان وجود داشت.

سریال شهرزاد در قسمت نهم از فصل سوم، تمرکز اصلی را روی خرده اتفاقات درونی داستان قرار داده است و به سیر تحولی کاراکترها می‌پردازد. در کنار این موضوع، به دلیل رخ دادن چندین اتفاق، به احتمال بالا در آینده‌ای نزدیک شاهد پیشرفت‌های قابل توجه‌ای در طول سریال خواهیم بود که آغازشان از همین اپیزود شکل گرفته است.

تانی کال

زومجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *