اگر از آن دسته افرادی هستید که پیوسته خود را به خاطر بیعلاقگی به شغل امروز و تصمیمهای دیروزتان سرزنش میکنید؛ نیم نگاهی به داستان ثروت آفرینی استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster در ادامه مطلب هات اپ نیوز که میخوانید، بیندازید.
موضوع انشا این هفته مشخص شده است: در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ آیا شما هم از آن دسته آدمهایی هستید که تحت تاثیر القا پدر و مادر، مشاغلی که اطرافتان دیدهاید را انتخاب میکنید؟
مثلا دوست دارید خلبان شوید یا پلیس؟ معلم یا مهندس؟ بالاخره کدام یک از رویاهایی که والدینتان برایتان ترسیم کردهاند را قبول میکنید؟
همه ما بدون هیچ ارادهای متولد میشویم؛ در اوج حیرت هم بالاخره عمرمان به پایان میرسد. حال که همه چیز از بدو حیات تا انتها بدون دخالت و تاثیر ما شکل میگیرد؛ چرا مدت زمان عمرمان با جسارت و جرات زندگی نکنیم؟
اصلا تا به حال به رویاپردازیهای کودکانه خودتان هم فکر کردهاید یا همیشه گوش به فرمان کسانی بودهاید که دکتر یا مهندس شدن و داشتن شغل نان و آبدار را به شما دیکته کردهاند؟
اگر شما و خیلیهای دیگر، درگیر تلههای ذهنی دیگران برای انتخاب شغل آینده خود هستید؛ اندک افرادی هم هستند که در جواب سوال”میخواهید چه کاره شوید؟” بازرگان و بیزنسمن شدن موفق را انتخاب کردند.
موسس استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster یکی از همین انسانهای بلندپرواز و موفق است.
Josiah Humphrey همان موسس نیوزلندی است که تفاوت او در نگرش به شغل آیندهاش از سن 5 سالگی شروع شد. دقیقا از زمانی که معلم از او خواست تا شغل آینده مورد علاقهاش را معرفی کند و او تاجرِ موفق شدن را انتخاب کرد!
Humphrey با همه کودکان هم و سن و سالش فرق داشت. زمانی که بچههای یازده ساله مشغول بازی بودند، Humphrey مشغول مطالعه کتاب معروف پدر پولدار، پدر بیپول بود.
راز موفق شدن استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster
How A $58 Million Appster Startup Bootstrapped Its Way To Success
اگر میلیاردر شدن از طریق بازیهای موبایلی تا دیروز یک رویا بود پس از کمپانی Outplay، یک واقعیت محض است. اگر استارتاپ Pluto VR عجیب امروز موفق است به خاطر دید متفاوت آن به واقعیت مجازی است که شاید خیلیها تا دیروز بدان باور نداشتند.
همان طور که میبینید همه چیز از یک تغییر شروع میشود. تغییر در طرز فکر، تصمیم گیری و بالاخره متفاوت بودن با دیگران. نگران غیرممکنها هم نباشید. همه چیز در این جهان ممکن است؛ فقط غیرممکنها بیشتر زمان می طلبند!
Humphrey در سن دوازده سالگی آن قدر پخته بود که به جریان حساب و دارایی، بازگشت سرمایه و به طور کلی تجارت تسلط داشت. در سیزده سالگی توانست از طریق اینترنت کسب درآمد کند و به وسیله هدایت مشتری به کسب و کارها سرمایه اندکی برای خودش دست و پا کند.
مثلا کمپانی Netflix به ازا هر فردی که به کسب وکارها منتقل میشد 25 دلار پرداخت میکرد و همین پرداختها کمکم این جوان را پرورش داد.
همه چیز در سن 13 سالگی به صورت خودجوش و کاملا انفرادی شکل گرفت. Humphrey فردی خود ساخته است و افراد زیادی به عنوان دوست در شکلگیری کسب وکار آن زمان این جوان نیوزلندی نقش نداشتند.
تاسیس سایت
اولین فعالیت آنلاین این کارآفرین راه اندازی فروم Warrior به صورت یک تالار گفتمان برای کاربران بود. محیطی که علاقهمندان با استفاده از آن میتوانستند به مباحثه درباره بازاریابی اینترنتی بپردازند. در این فروم اغلب کاربران بیست ساله بودند.
Humphrey تقریبا 13 ساله هم به عنوان عضو کوچک در شکلگیری این فروم نقش داشت؛ اما تنها 13 ساله این جامعه نبود!
Mark McDonald نیمه گمشده Humphrey بود که مدتها به دنبالش میگشت!
یک آشنایی پُرماجرا
McDonald ساکن جزیره همسایه، استرالیا و در یکی از شهرهای آن به نام جیلانگ در غرب ملبورن بود. او اولین بار کارآفرینی را در سن 11 سالگی و با فعالیت در نشریه مدرسه تجربه نمود.
سپس وب سایتی برای ارتباط با دوستانش راهاندازی کرد و بعد از مدتی هم با فوت و فن سئو یا بهینه سازی موتورهای جستجو آشنا شد.
زمانی که McDonald سیزده سال داشت صاحب یک کمپانی سئو بود که از طریق بهبود رنک وب سایتها تلاش میکرد کسب درآمد کند.
ارتباطی عمیق و پایدار
Mark McDonald درباره ارتباطش پیش از شکلگیری استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster میگوید: بالاخره Humphrey واقعی و نه اینترنتی را ملاقات نمودم.
ما ارتباط عمیقی داریم و این رابطه از سن پایین شکل گرفته است. هر دو ما در وجودمان یک عامل مخالف را حس میکردیم که انگار میخواهد نظم فعلی را بر هم بزند و یک ایده جدید معرفی کند.
البته این رابطه چالشهای خود را نیز داشت. شاید شنیدن صدا یک پسر 15 ساله از طریق اسکایپ به عنوان یک مشتری باعث بیاعتمادی آنها میشد.
درآمد شش رقمی در اواسط نوجوانی
بر حسب تصادف خانواده Humphrey در سال 2005 به ملبورن مهاجرت کردند. اگرچه فاصله کمتر شد اما همچنان باقی بود. Humphrey در شرق ملبورن مستقر بود و McDonald در غرب!
بنابراین این رابطه مثل قبل به صورت دیجیتالی برای چند هفته ادامه یافت. بعد از مدتی این دو توانستند اتاقی را در یکی از خوابگاههای سیدنی اجاره کنند.
کمی بعد هر یک به صورت جداگانه در کنفرانس “Unleash the Power Within” سخنران انگیزشی آمریکایی تونی رابینز شرکت کردند و توانستند در این کنفرانس اولین دیدار واقعی خود را عملی کنند.
نتیجه این ملاقات حرف زدن و حرف زدن درباره شکلگیری یک شراکت دو طرفه برای همیشه بود. چون این دو نوجوان پیش از رفتن به این کنفرانس به والدین خود اطلاعی نداده بودند، مورد سرزنش آنها واقع شدند و اجازه ورود به خانه به آنها داده نشد!!
همین موضوع باعث شورش هیجان نوجوانی Humphrey و McDonald شد.
McDonald میگوید: وقتی که برخی از هم سن و سالان ما به دنبال سرقت خودرو بودند ما در کنفرانسهای بازاریابی بینالمللی شرکت میکردیم!
انصراف از تحصیل و شروع کارآفرینی اصلی
مدرسه جای Humphrey و ایدههایش نبود. انگار این ایدهها در محیط مدرسه خفه میشدند و خانواده این کارآفرین هم بلافاصله وقتی موفقیت او را در کسب وکار دیدند با تصمیمش موافقت نمودند.
دوران ترک دبیرستان برای Humphrey دوران درخشانی نبود. ساعتها پشت کامپیوتر صرف بازی کردن، بیهوده کاری و کاهش سطح درآمد از نتایج ترک تحصیل او بود.
اما McDonald تحصیلاتش را در سال 2010 به اتمام رساند و در سال 2011 هم در دانشگاه موناش ملبورن مشغول به تحصیل شد.
دیدار طلایی
Humphrey و McDonald در همین سال در یکی از رستورانهای مک دونالد به صرف تجات و برگر با هم قرار ملاقات گذاشتند!
مدلهای کسب وکار و ایدههای مرتبط روی میز قرار داده شدند. یکی از آرمانهای این دو جوان اجاره دفتر برای کار در برج ریالتو، نقطه عطف ملبورن و یکی از بلندترین ساختمانها در نیمکره جنوبی، بود.
سرمایه گذاری اولیه استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster
در برخی از استارتاپها مثل استارتاپ Flatiron Health سرمایه گذاری زیادی صورت میگیرد و برخی از استارتاپها مثل استارتاپ Zeekit نیز با سرمایهای که به سمت کسب وکارشان هجوم میآورد نمیدانند چه کنند! اما این دو جوان کاملا بدون سرمایه بودند و هیچ منبع مالی برای شروع کار نداشتند.
در عوض به ریسک پذیری اعتماد کردند. با خود گفتند اگر قرار باشد اجاره بها زیادی برای ملک بدهند پس حتما این استارتاپ تا موعد اجاره با ایدههای طلاییشان موفق خواهد شد. ایده شکلگیری استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster نیز در سال 2010 راهی برج های ریالتو شد.
فضایی که برای راهاندازی این کمپانی اجاره شد خیلی گسترده و بزرگ بود. ملکی پر زرق و برق با کلی بخشهای مخفی و جزئی مناسب برای یک شرکت با اجاره بها ماهانه 2 هزار دلار! بالاخره قرار داد امضا شد و در طبقه پایین برج نیز جشن افتتاح این استارتاپ برگزار گردید.
Appster: نگاهی به قبل و بعد
شرکت با عنوان خدمات مشاوره بازاریابی تاسیس شد. Humphrey و McDonald از صبح تا پاسی از شب در این شرکت کار میکردند چون معتقد بودند راهی را شروع کردند که هیچ بازگشتی ندارد. باید ادامه دهند؛ یا شکست میخورند یا پیروز میشوند.
اگر این ذهنیت برای به عقب برگشتن وجود داشت احتمالا ورشکسته و به تیتر اول روزنامهها تبدیل میشدند.
در ماههای اول همه چیز در استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster مطابق انتظار گذشت و حتی این دو جوان تصمیم به گسترش کمپانی گرفتند. دفتر کمپانی این بار تغییر یافت و به مکانی دیگر با چشم انداز متفاوتی از ملبورن منتقل شد.
اجاره محل جدید سه برابر دفتر قبلی بود. McDonald در این باره میگوید: ما باور داشتیم شرکت بزرگتر و هزینههایی که متحمل میشدیم، کسب درآمد بیشتری برایمان خواهد داشت.
این ترفند را برای رونق کسب وکار به هیچ کارآفرینی توصیه نمیکنم؛ چون راه هوشمندانهای برای بزرگتر شدن نیست!
همانطور که میبینید استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster هم مثل استودیو بازیسازی Gunslinger با خطرپذیری تمام در این اوضاع به موفقیت رسیده است.
ایده راهاندازی Appster
این دو کارآفرین بعد از مدتی فعالیت در شرکت بازاریابی به فکر راهاندازی یک استارتاپ توسعه اپلیکیشن افتادند. همه چیز با راهاندازی یک وب سایت شروع شد.
یک کارشناس مشاوره کاملی درباره مراحل توسعه اپلیکیشن به آنها داد و برای معرفی وب سایت از تبلیغات گوگل نیز استفاده شد.
مدتی نگذشت که درخواستهای زیادی برای ساخت اپلیکیشن ثبت شد و متوجه شدند که این بازار متقاضیان زیادی دارد.
استارتاپ 58 میلیون دلاری Appster همان کمپانی معروفی است که باعث شد از آن پس McDonald و Humphrey به همین نام شناخته شوند. نهایتا هم قراردادهای زیادی برای ساخت برنامه امضا شد.
استخدام و جذب نیرو
برای گسترش شرکت جدید به نیرو جدید نیاز بود. یک تیم توسعه متشکل از مدرس دانشگاه علوم کامپیوتر و یک طراح به صورت پاوه وقت جذب شدند. McDonald که از دانشگاه موناش برای ادامه تحصیل انصراف داده بود در این باره میگوید: فکر کردیم برای این که در سطوح دانشگاهی یاد بگیریم لازم بود که یک فرد دانشگاهی را استخدام کنیم.
با هر نیرو تازه کار در کمپانی قرارداد 100 ساعت کار در هفته بسته شد تا این تیم قدرتمندتر به فعالیتش ادامه دهد.
رمز موفقیت McDonald و Humphrey
قطعا عامل شهرت و موفقیت این استارتاپ اجاره مکان بزرگتر و گرانقیمتتر نیست. عامل اصلی مطالعه و شرکت در سمینارهای جهانی بوده است که از همان سنین پایین این دو جوان را با اصول استاندارد تجارت آشنا نمود.
هیچ سرمایه یا مهارت اولیه هم در کار نبوده است؛ McDonald میگوید: ما به مشارکتی رسیدیم که خیلی خوب به کارمان آمد. ما به یک اندازه از دانش و مهارت در این عرصه برخوردایم، نقطه نظرات مشترکی داریم و همکار و دوست هستیم.
وضعیت فعلی Appster
در حال حاضر 350 نفر در Appster فعالیت دارند و دفاتر رسمی در سان فرانسیسکو و مرکز توسعه در هند با درآمد 22 میلیون دلار فعالیت میکنند. سال گذشته این دو جوان به عنوان دو تن از ثروتمندترین کارآفرینان نیوزلندی معرفی شدند.
تجربه و پیشنهاد شما؟
امیدواریم مطالعه مطلب امروز نه تنها در تصمیمگیری فعلی برای آینده و بلکه در آینده شغلیتان تاثیر مثبت داشته باشد. دیدگاه خود را درباره این استارتاپ با ما در میان بگذارید.
منبع هاتب نیوز