مدت زیادی تا برگزاری اسکار 2017 باقی نمانده است. جایزه اسکار مهمترین جایزه سینمایی بوده که داوران آن بیخود و بیجهت اثری را لایق دریافت آن نمیدانند. اما همانطور که انسان جایز الخطا بوده، اعضای هیئت داوری اسکار نیز ممکن الخطا هستند. البته این خطاها ممکن است تحت تاثیر عوامل مختلفی نظیر جلب توجه عموم نسبت به مسئله مطرح شده در فیلم، دلجویی از بازیگری که سالهاست حسرت اسکار در دل دارد و تبعیت از ذائقه دورهای مخاطبین، باشد. به همین دلیل است که پس از مشاهده فیلمی که موفق به دریافت جایزه اسکار شده، ممکن است به این فکر فرو بروید که آیا لیاقت آن را داشته یا اعضای کمیته داوری اسکار دچار اشتباه شدهاند. با ۱۰ اشتباه آکادمی اسکار در انتخاب برگزیدهها همراه باشید.
شان پن – بهترین بازیگر مرد برای فیلم Milk
شان پن بدون شک یکی از برترین و بزرگترین بازیگرهای نسل خودش است و علاقهمندان به صنعت سینما وی را با فیلمهای تحسینشدهای نظیر Dead Man Walking ،Sweet and Lowdown ،Mystic River و I Am Sam میشناسند. اما مطمئنا فیلم سینمایی میلک به این دلیل که اسکار بهترین بازیگر را برای او به ارمغان آورده، یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه کاری شان پن محسوب میشود. با این تفاسیر حتما سوال میکنید که چرا او در بین اشتباهات اسکار قرار دارد؟ دلیل این امر نه زیر سوال بردن تواناییهای شان پن، بلکه هنرنمایی بهتر رقیبش یعنی میکی رورک در فیلم سینمایی The Wrestler است.
میکی رورک در این فیلم ایفاگر نقش رندی رابینسون با نام مستعار رم است که به دلیل بالا رفتن سن و بیماری سالها از ورزش دور شده است. اما در نهایت پیشنهاد مسابقهای را میپذیرد که ممکن است به قیمت از دست دادنش جانش تمام شود. میکی رورک به دلیل سابقهای که در زمینه کشتی حرفهای داشته و ویژگیهای ظاهریش به حدی مناسب نقش رندی رابینسون بوده که دارن آرنوفسکی، کارگردان فیلمهای Noah و Black Swan استفاده از او را به نیکولاس کیج ترجیح داده است. فیلم سینمایی The Wrestler علاوه بر نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد برای میکی رورک، جوایزی نظیر بهترین بازیگر مرد از فستیوال بفتا، بهترین بازیگر فیلمهای درام از گلدن گلاب و شیر طلایی فستیوال فیلم ونیز را برای او به ارمغان آورده است.
علیرغم هنرنمایی بینقص در فیلم سینمایی The Wrestler، تجربههای بازیگری میکی رورک موفقیت چندانی بدست نیاورده و در حد و اندازههای این فیلم ظاهر نشدند. شاید اگر به جای شان پن، او اسکار بهترین بازیگر سال ۲۰۰۹ را بدست میآورد، کارنامه هنریاش قدری متفاوت میبود.
آل پاچینو – بهترین بازیگر مرد برای فیلم سینمایی Scent Of A Woman
کمتر کسی است که آل پاچینو را به عنوان یکی از برترینهای تاریخ سینما یاد نکرده و بازی او در سری فیلمهای The Godfather را تحسین نکند. آل پاچینو گنجینهای بزرگی از جوایز مختلف دارد که در بین آنها تک اسکار بهترین بازیگر مرد که در سال ۱۹۹۳ آن را بدست آورده، بیش از دیگران به چشم میآید، اما با تمام هنرنماییها و استعداد تکرارنشدنی آل پاچینو، حضور او در این لیست به فیلم سینمایی Scent Of A Woman برمیگردد.
آل پاچینو در این فیلم ایفاگر نقش یک کهنهسرباز به نام فرانک اسلید است که نابینا بوده و نوع خاصی از فریاد را مدام تکرار میکند. در واقع بسیاری از مخاطبین فیلم را به خاطر همین فریادهاست که به یاد میآورند.
انتخاب آل پاچینو به عنوان بهترین بازیگر مرد اسکار سال ۱۹۹۲ به اینجا ختم شد که دنزل واشگتن نتواند این جایزه را برای ایفای نقش مالکولم ایکس در فیلم سینمایی Malcolm X بدست آورد و بین نامزدی بعدی هفت سال و دریافت دومین جایزه اسکار ۹ سال وقفه ایجاد شود. در عین حال همین جایزه باعث شد که راسل کرو در سال ۲۰۰۱ موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد بهواسطه ایفای نقش در فیلم A Beautiful Mind نشود.
شاید تصور کنید این فرضیه که دنزل واشنگتن لیاقت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد به جای آل پاچینو را داشته، کمی زیادهروی باشد اما در طی سالهای گذشته هنرمندان مختلفی به دلیل آثاری که کمتر مورد توجه منتقدین قرار گرفتهاند، موفق به دریافت جایزه اسکار شدهاند (برای مثال با اینکه در بین آثار مارتین اسکورسیزی، فیلم سینمایی The Departed دارای امتیاز بالاتری نسبت به دو فیلم The Aviator و Hugo است، اما جوایز کمتری به خود اختصاص داده است).
روبرتو بنینی – بهترین بازیگر مرد برای فیلم سینمایی Life Is Beautiful
روبرتو بنینی یکی از برترین کمدینهای تاریخ و افتخاری برای سینمای کشور ایتالیا محسوب میشود. وی پیش از آنکه در سال ۲۰۰۲ فیلم سینمایی Pinocchio را بر روی پرده سینما به اکران درآورد، فیلم فوقالعاده و تحسینشده زندگی زیباست را ارائه داد که دو جایزه اسکار در شاخههای بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان و بهترین بازیگر مرد و دو نامزدی در بخشهای بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اورجینال را در کارنامه دارد. روبرتو بنینی در این فیلم نقش گیدو اوریفیس را ایفا میکند که همراه با پسرش به اردوگاه مرگ حزب نازی فرستاده شده است. او به این منظور که فرزندش را از کشف حقیقت بازدارد، اردوگاه را به یک بازی پیچیده تشبیه میکند که بهواسطه انجام کارهای مختلفی امتیاز کسب شده و نهایتا به برنده جایزه اهدا میشود.
فیلم Life Is Beautiful اثری زیبا و قابل تامل است، اما برخی المانها مانع از این میشوند که آن را یک فیلم بینقص بنامیم. در واقع این فیلم ترکیبی است از کسلکنندگی، تم هولوکاست و موقعیتهای کمیک تلخ و افسارگسیختهای که ستاره فیلم آنها را بوجود میآورد. حتی لحظهای که روبرتو بنینی به عنوان بهترین بازیگر مرد اعلام شد به خودی خود یک فیلم طنز بوده، تنها کافی است این لحظه و سخنرانی او را به مشاهده بنشینید تا این ادعا را تصدیق کنید.
اما بدون شک رقبای روبرتو بنینی اعم از تام هنکس (فیلم Saving Private Ryan)، ایان مککلن (Gods and Monsters)، نیک نولتی (فیلم Affliction) و ادوارد نورتون (فیلم American History X) استحقاق بیشتری برای دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد از هفتاد و یکمین دوره از مراسم اسکار داشتند.
Slumdog Millionaire – بهترین فیلم
تجربه دنی بویل در سینمای هند ترکیبی است از المانهای کمدی، فانتزی، عاشقانه و موزیکال. فیلم سینمایی میلیونر زاغهنشین روایتگر زندگی جوانی به نام جمال مالیک است که با پاسخ درست به تمامی سوالات برنامه تلویزیونی «چه کسی میخواهد میلیونر شود؟» به شهرت میرسد. منتقدین دنی بویل را بهواسطه ترکیب المانهای که پیش از این ذکر شد با زندگی سخت در کشور هند، تحسین کرده و داوران مراسم اسکار این فیلم را لایق جایزه بهترین فیلم دانستند. با این همه صفات خوبی که به فیلم نسبت داده شده، پس چرا باید در این لیست حضور داشته باشد؟
حقیقت امر این است که سال ۲۰۰۸ به جز تعداد انگشت شماری اثر قابلتوجه، چندان فیلم دندانگیری به اکران درنیامد. به همین دلیل رقبای نهچندان قوی فیلم سینمایی میلیونر زاغهنشین یعنی فیلمهای Milk ،Frost/Nixon ،The Tedious Case Of Benjamin Button و The Reader مزید بر علت برگزیده شدن این فیلم به عنوان برترین فیلم سال شدند. اگر آثار بهتری در بین نامزدهای هشتاد و یکمین دوره از مراسم اسکار حضور داشتند، مطمئنا فیلم میلیونر زاغهنشین هشت اسکار بدست نمیآورد.
شعارها و نمایش مشکلات طبقه فقیر هند برای مدتی جالب است و به سرعت جای خود را به صفتهای کسلکننده و مبالغهآمیز میدهد. با این وجود که از دنی بویل به عنوان یک کارگردان بااستعداد یاد میشود (در حالی که تعدادی از آثار او از جمله 127Hours ارزش تماشای دوباره را ندارند)، فیلم سینمایی میلیونر زاغهنشین تنها در حد یک سرگرمی کوتاه باقی میماند.
جودی دنچ – بهترین بازیگر مکمل زن برای فیلم Shakespeare in Love
فیلم سینمایی شکسپیر عاشق یکی از برترینهای تاریخ سینما است که موفقیتهای متعددی بدست آورده که از بین آنها میتوان به فروش ۱۱٫۵ برابری نسبت به بودجه صرف شده و ۱۳ نامزدی در هفتاد و یکمین دوره از مراسم اسکار اشاره کرد. در اینکه فیلم مذکور لیاقت جایزه بهترین فیلم و گوئینت پالترو لایق جایزه بهترین بازیگر زن هستند، هیچ شکی وجود ندارد. اما اعطای جایزه بهترین بازیگر مکمل زن به جودی دنچ آن هم برای هشت دقیقه هنرنمایی کمی عجیب است.
هشت دقیقه ایفای نقش در فیلم لزوما به معنای بیاهمیت بودن نقش یا انکار تلاشهای جودی دنچ نیست. اما اهدا جایزه بهترین بازیگر مکمل زن به او حتی اگر در راستای تغییر در شیوه اعطا جوایز باشد، ماهیت اشتباه خود را از دست نمیدهد. تنها کافی است که خود را به جای کتی بیتس یا لین ردگریو بگذارید تا به عمق اشتباه این تصمیم اکادمی اسکار پی ببرید.
جودی دنچ تنها بازیگری نیست که بهواسطه ایفای نقش در دقایقی اندک موفق به دریافت جایزه اسکار شده است. آنتونی هاپکینز با هنرنمایی در ۲۰ دقیقه از فیلم سینمایی The Silence Of The Lambs توانست اسکار بهترین بازیگر مرد را بدست آورد. اگر نسبت به لیاقت او برای دریافت این جایزه حتی اندکی شک دارید، کافی است باری دیگر فیلم سینمایی سکوت برهها و شخصیت هانیبال لکتر را به تماشا بنشینید.
نادیده گرفتن امی آدامز
سال ۲۰۱۶ از نظر تعدد فیلمهایی که ارزش بالایی برای مشاهده دارند، بسیار پررونق بوده است. اقبال فیلمهایی نظیر La La Land و Rogue One: A Star Wars Story در جلب نظر مخاطبین و کسب سود فراوان چندان دور از انتظار نبوده است. اما بدون شک عجیبترین و غافلگیرکنندهترین اتفاق این دوره از مراسم اسکار عدم حضور امی آدامز در بین نامزدهای اسکار است.
امی آدامز با هنرنمایی در تریلر روانشناسانه و نئو نوآر Nocturnal Animals و فیلم علمی تخیلی Arrival به زیبایی هرچه تمامتر از پس ایفای نقش خود برآمده و تحسین منتقدین را نیز بدست آورد. با تمام این اوصاف دنبالکنندگان حوزه سینما انتظار داشتند که امی آدامز حداقل بهواسطه یکی از این دو فیلم نامزد دریافت جایزه شود.
چه دلایلی ممکن است پشت این تصمیم آکادمی اسکار باشد؟ آیا ایفای نقش در دو فیلم به ضرر امی آدامز تمام شده؟ اعضای کمیته داوری در انتخاب یکی از دو فیلم مذکور به توافق نرسیدهاند؟ انتخاب نکردن مریل استریپ بهواسطه بازی در فیلم Florence Foster Jenkins اجتنابناپذیر بوده است؟
امی آدامز تاکنون ۳۶ جایزه بدست آورده که فقدان جایزه اسکار (با وجود پنج نامزدی در سالهای مختلف) در بین آنها به شدت احساس میشود. اما با استعداد ذاتی امی آدامز و حضور در پروژههای متفاوت بدون شک در سالهای آتی او جایزه مذکور را نیز به گنجینه افتخاراتش خواهد افزود.
فیل کالینز – بهترین آهنگ برای فیلم Tarzan
در اغلب اوقات حتی بزرگترین طرفداران سینما و مراسم اسکار که کوچکترین اخبار آن را دنبال میکنند، پس از خواندن نامزدهای بهترین فیلمنامه یا بهترین فیلم دچار خستگی شده و به دیگر بخشها اهمیت چندانی نمیدهند. به همین دلیل است که گاهی اوقات بخش بهترین موسیقی توجهی که لیاقتش را دارد، دریافت نمیکند. موسیقی The Lion King و Philadelphia دست کمی از شاهکارهای این حوزه ندارند. اما آهنگ تارزان در بین این دسته از آثار قرار نمیگیرد.
بدست آوردن جایزه بهترین آهنگ توسط فیل کالینز بهواسطه آهنگ You’ll Be In My Heart به این معناست که هنرمندان لایقتر دریافت این جایزه یعنی رندی نیومن و ایمی من به ترتیب برای موسیقی فیلمهای Toy Story 2 و Magnolia برگزیده نشدند. اما هیچیک از نامزدهای بخش بهترین آهنگ بیش از آهنگ Blame Canada متعلق به فیلم South Park: Bigger, Longer & Uncut لایق دریافت جایزه اسکار نیستند. تنها کافی است که اجرای آن توسط مرحوم رابین ویلیامز در مراسم اسکار را مشاهده کنید. سازندگان سریال South Park در بخشی از آن با فیل کالینز که مدتی درامر گروه Genesis بوده، نیز شوخی کردهاند.
Ordinary People – بهترین فیلم
دهه ۱۹۸۰ دوران سختی برای فیلمهای هالیوودی بود. این دهه را میتوان دورهای توصیف کرد که سبک و سیاق فیلمهای دهه ۷۰ به نفع فیلمهای احساسی بیارزش و تلخ مصنوعی کنار گذاشته شدند. اما در همین دوران آثاری به نمایش درآمد که برخلاف موج غالب حرکت میکردند که از بین آنها میتوان به Ordinary People اشاره کرد که درام فوقالعادهای است. اما زمانی که آن را در مقام مقایسه با شاهکارهایی نظیر Raging Bull و The Elephant Man قرار میدهیم، نقاط قوت آن رنگ میبازند.
رابرت ردفورد (کارگردان فیلم سینمایی Quiz Show که یکی از فیلمهایی است که به حق خود نرسیده) کارگردانی فیلم Ordinary People را برعهده داشته است. این فیلم که خانوادهای درگیر با احساس گناه و از دست دادن نزدیکان را به تصویر میکشد، از حیث بازیگری بینظیر و از نظر احساسی تاثیرگذار است که چندین جایزه اسکار مهر تاییدی بر این ادعا است. اما چرا نباید آن را لایق اسکار بهترین فیلم سال ۱۹۸۰ دانست؟ رقبای بهتر پاسخ این سوال است.
فیلم سینمایی Raging Bull بدون شک جزء سه فیلم برتر مارتین اسکورسیزی و یکی از برترینهای تاریخ سینما است. رابرت دنیرو که نقش جیک لاموتا را به هنرمندی ایفا کرده (جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را بهواسطه این نقش دریافت میکند)، روزگار این بوکسور مشهور آمریکایی را به تصویر میکشد. این فیلم بینهایت تلخ است و شاید همین ویژگی باعث شده است که آکادمی اسکار آن را به عنوان برترین فیلم سال معرفی نکند. فیلم The Elephant Man نیز به همین اندازه تلخ، ترسناک و عجیب و غریب است. در حالی که اثر رابرت ردفور کامل و تاثیرگذار است، اما فیلم Raging Bull مسیر متفاوتی در پیش گرفته است. در واقع تعداد کمی در این راه قدم گذاشتهاند.
Forrest Gump – بهترین فیلم
در مورد فیلم فارست گامپ دو نوع مخاطب وجود دارد. دسته اول آن را یک اثر سرگرمکننده با بازی تحسینبرانگیز تام هنکس میدانند و در مقابل دسته دوم آن را یک غده سرطانی و اثری غیرقابل تحمل میدانند که بازی نهچندان قوی تام هنکس به عنوان شخصی که نیازهای خاصی دارد، بر ضعفهای آن افزوده است. مهم نیست جزء کدام دسته باشید، اگر به رقبای این فیلم در مراسم اسکار سال ۱۹۹۴ بیاندازید، در لیاقت آن به شک خواهید افتاد.
در ۶۷امین دوره از مراسم اسکار فیلمهای Four Weddings And A Funeral، Pulp Fiction، Quiz Show و The Shawshank Redemption در کنار فارست گامپ در حالی به عنوان نامزدهای اسکار بهترین فیلم معرفی شدند که هریک اثری قابل تامل و باارزش هستند.
اسکار بهترین فیلم تنها جایزهای نبود که فیلم سینمایی فارست گامپ بدست آورد. تام هنکس که پیش از این بهواسطه بازی بینظیرش در فیلم Philadelphia به عنوان بهترین بازیگر مرد معرفی شد، در این دوره نیز پیروزی در کسب جایزه مذکور را تکرار کرد. رابرت زمکیس جایزه بهترین کارگردان را کسب کرد تا مجموع اسکارهای فارست گامپ به ۶ برسد.
طرفداران فیلم فارست گامپ بدون شک با حضور آن در این لیست مخالف خواهند بود، اما هر چه قدر علاقه به این فیلم در قلبتان رخنه کرده باشد، نمیتوانید منکر این ادعا شوید که فارست گامپ فیلمی کاملا جشنوارهای است و از اساس برای کسب جایزه در مراسمهایی نظیر اسکار طراحی شده است.
Crash – بهترین فیلم
بدون شک علاقهمندان به حوزه سینما و دنبالکنندگان آثار کلاسیک با تعدادی از فیلمهای حاضر در این لیست مخالف خواهند بود. فیلمهایی نظیر Forrest Gump و Life Is Beautiful که هریک از بهترینهای تاریخ سینما هستند. اما این نکته را فراموش نکنید که هنر یک موضوع درونی است و هر فرد باورهای خاص خود را نسبت به آن دارد. با وجود تمام تفاوتها میان افراد در زمینه اثر خوب و بد، مطمئنا تمامی افراد به این نکته اذعان میکنند که فیلم تصادف یک فاجعه است.
دو ساعت شعار بر علیه نژادپرستی توسط پل هگیس کارگردانی میشود که مخالف هرگونه ظرافتهای هنری در زمینه فیلمسازی است. فیلم سینمایی تصادف ترکیبی ناهمگونی از بازیگران هالیوودی درجه دو است که سعی میکنند با جدیت تمام به ایفای نقش بپردازند. مت دیلون، مایکل پنا و ساندرا بولاک در نقشهای مختلفی که هریک میزان خاصی از نژادپرستی را در خود دارند، مشغول گذران زندگی در لسآنجلس هستند و وجه اشتراک آنها تصادف ظرف ۳۶ ساعت آینده است.
پل هگیس تاکنون فیلمنامههای بهتری نسبت به تصادف نوشته و کارگردانی چندین فیلم موفق را نیز در کارنامه دارد. اما پیروزی فیلم تصادف در کسب اسکار بهترین فیلم چنان عجیب و غیرمنتظره بود که مدتی بعد پل هگیس در مصاحبهای اذعان کرد که این فیلم لیاقت جایزه مذکور را نداشته است. دلیل اهدا این جایزه به فیلم تصادف همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد، اما میتوان از آن به عنوان بدترین اشتباه آکادمی اسکار در انتخاب برگزیدهها یاد کرد.
Zoomg