دومین قسمت از فصل هفتم سریال Game of Thrones با نام طوفانزاد روز دوشنبه پخش شد و دارای نکات مخفی و ایستراگهای زیبایی بود.
اگر تا به این لحظه فصل هفتم سریال Game of Thrones را تماشا نکردهاید، خواندن ادامه این مطلب را به شما توصیه نمیکنیم چرا که وقایع قسمت دوم در این مطلب شرح داده شدهاند.
در قسمت دوم «دنریس» (Daenerys) برای اولین بار نام «جان اسنو» (Jon Snow) را به زبان میآورد که صحنه نسبتا هیجانانگیزی برای طرفداران قدیمی سریال Game of Thrones به شمار میرود. دو تا از مارهای شنی کشته میشوند و «آریا» (Arya) با شخصیتهای فراموش شده باری دیگر ملاقات میکند؛ علاوهبر این، «میساندی» (Missandei ) عشقش را به گری ورم ابراز میکند و «سم» (Sam) نیز سعی میکند تا بیماری لاعلاج «جورا» (Jorah) را درمان کند.
البته حوادث زیادی در این قسمت از سریال Game of Thrones رقم خورد، اما سعی داریم در این مطلب به برخی از ارجاعات «طوفانزاد» به فصلهای قبلی و نکات جالب آن بپردازیم. ملاقات آریا با دایرولف فراموش شدهاش نشان میدهد که این شخصیت از کجا به کجا رسیده است و در مکالمهای که سم با استاد خویش دارد، بیش از پیش به واقعیت داشتن یکی از تئوریهای محبوب طرفداران دامن میزند. در ادامه میتوانید لیست تمامی ایستراگهای «طوفانزاد» را مشاهده و مطالعه کنید:
- هدف از ملاقات آریا و نایمیریا چه بود؟
آریا در این قسمت از سریال Game of Thrones سرانجام موفق شد باری دیگر دایرولف خودش را ملاقات کند. البته بینندگان از مدتها قبل منتظر این صحنه بودند، اما متاسفانه ادامه این صحنه چیزی نبود که انتظارش را داشتیم. زمانی که آریا، نایمریا را شناخت، از او درخواست کرد تا همراه او به وینترفل بیاید، در کمال تعجب نایمریا از این پیشنهاد خوشحال نشده و آریا را ترک کرد. در این صحنه آریا با چهرهای متعجب، اما با لبخند کمرنگی بر لب عبارت «این تو نیستی» را به زبان میآورد. معنی واقعی این عبارت چیست و چرا آریا علیرغم چهره ناراحتی که داشت، هنگام ادا کردن این جمله لبخند میزند؟
آقایان «دیوید بنیاف» (David Benioff) و «دی.بی. وایس» (D.B. Weiss)، تهیه کنندگان سریال Game of Thrones، پس از پخش قسمت دوم در برنامه Inside the Episode اعلام کردند که این جمله در واقع اشارهای به صحبتهای خود آریا در قسمت چهارم فصل اول سریال Game of Thrones است. در آن قسمت پدر آریا به او میگوید که در زمان مناسب باید با یکی از لردهای بالارتبه ازدواج کند و مسئولیتپذیر باشد و باید همانند یک شاهزاده رفتار کند، اما آریا با کله شقی جواب میدهد که «نه. این من نیستم». آریا با نگاه کردن به چشمان نایمریا متوجه میشود که به یک فرد دیگری تبدیل شده است و آن شخصیت گذشته نیست. این 2 شخصیت از فصل اول تا کنون پستی و بلندیهای زیادی را پشت سر گذاشتهاند و 180 درجه نسبت به قبل فرق کردهاند. هر دوی آنها از پیروی کردن از قوانین سر باز زدهاند و همین نکته باعث شده است تا به این جای کار زنده بمانند و سرنوشت خود را خودشان به دست بگیرند. هرچند جدا شدن آریا و نایمریا از هم برای بار دوم دردناک است، اما این صحنه به ما یادآوری میکند که چگونه شرایط مختلف زندگی، شخصیتهای متفاوتی را به وجود میآورد.
- خدمه لال یورون
فارق از جلوههای ویژه به کار رفته در تولید ذرات معلق در هوا و مبارزات دریایی در پایان قسمت دوم، صحنه جالبی در این مبارزه وجود دارد که کمتر کسی به آن توجه کرده است. درست قبل از اینکه «تیان» (Theon) خودش را از کشتی به پایین بیندازد، یکی از خدمه مزدور «یورون» (Euron) را مشاهده میکند که در حال بریدن زبان یکی از سربازهای شکست خورده است. این صحنه اشارهای به مجموعه کتابهای نغمه یخ و آتش بوده که در بخشی از آن نوشته شده است که یورون با کمک کسانی که در جنگ شکست خورده و زبانشان بریده شده بود، کشتی خود (که سکوت نام دارد) را میسازد و آنها را به عنوان خدمه خود به کار میگیرد. این تئوری زمانی بیشتر رنگ واقعیت به خود میگیرد که مشاهده میکنیم در یکی از صحنههایی که افراد یورون «الریا» (Ellaria ) را دستگیر میکنند و او از آنها خواهش میکند تا زودتر به زندگیاش خاتمه دهند، بدون کوچکترین صحبتی و تنها با تکان دادن سر با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
- آیا سم در اصل نویسنده داستان سریال Game of Thrones و مجموعه نغمه یخ و آتش است؟
بسیاری از طرفداران معتقد هستند که سم تارلی در واقع خود «جورج آر.آر. مارتین» (George R.R. Martin) در وستروس است که سعی میکند به یک استاد تبدیل شود و در نهایت تمامی وقایع را در کتابی یادداشت میکند. با توجه به این تئوری، برخی از طرفداران سریال Game of Thrones خودشان را آماده کردهاند تا هنگام به پایان رسیدن این سریال، سم کتاب را ببندد و آن را روی میز رها کند! در قسمت دوم دیالوگی وجود دارد که ممکن است به این تئوری مربوط شود.
زمانی که سم تارلی به همراه استاد «ایبروس» (Ebrose) در کتابخانه هستند، استاد در مورد نوشتن داستانهای تاریخی و وقایع گذشته توصیههایی را به سم گوشزد میکند. او معتقد است که تحقیق و بررسی باید به اندازه سبک نوشتن مورد توجه قرار بگیرد. استاد ایبروس در ادامه صحبتها یکی از کتابهایش را به او معرفی میکند که «تاریخچه جنگ پس از مرگ شاه رابرت اول» نام دارد. سم اشاره میکند که کتابهای تاریخی باید حداقل تیتر ادبیتر و شاعرانهتری داشته باشند. آیا شما هم با شنیدن این جمله به یاد نغمه یخ و آتش میافتید؟ جالب است بدانید که خود مارتین در یکی از مصاحبههایش گفته بود که اگر در دنیای کتابهایش قرار داشت، مطمئنا شخصیتش بسیار به سم شباهت پیدا میکرد.
- اشاره مجدد به بدترین نویسنده در تاریخ وستروس
در صحنه کتابخانه نکته جالب دیگری نیز وجود دارد و هنگامی که استاد ایبروس یکی از کتابهای تاریخ خاندان لنیسترها را به دست سم میدهد، با اشاره به نام نویسنده کتاب (چوالتان) از او به عنوان یک نویسنده افتضاح یاد میکند. یکی از کاربران سایت رددیت متوجه شده است که «طوفانزاد» اولین قسمت از سریال Game of Thrones به شمار نمیرود که نام این نویسنده و کتابش را شنیدهایم. در قسمت هشتم از فصل دوم این سریال، زمانی که «واریس» (Varys) و «تیریون» (Tyrion) در حال مطالعه بزرگترین قلعههای وستروس هستند، واریس به نام این نویسنده اشاره میکند و میگوید که چوالتان هیچ استعدادی در نوشتن نداشته است!
جدای از وحشتناک بودن مهارتهای نویسندگی استاد چوالتان، به نظر میرسد که کتاب تاریخچه خاندان لنیسترها به دلایل دیگری در سریال نشان داده میشود و هدف کارگردان این قسمت صرفا تحقیر مجدد نویسنده آن نبوده است. شاید هنوز زود باشد و اندکی عجولانه جلوه کند، اما به نظر میرسد که در آیندهای نزدیک، یکی دیگر از هیجانانگیزترین تئوریهای مطرح شده توسط طرفداران به واقعیت تبدیل خواهد شد و آن چیزی نیست جز تارگرین بودن تیریون و یا سرسی و جیمی.
- هات پای هنوز نمیتواند به درستی شوالیهها را تشخیص دهد!
«هات پای» (Hot Pie) یکی دیگر از شخصیتهای فراموش شدهای است که باری دیگر آن را در قسمت طوفانزاد ملاقات میکنیم. زمانی که آریا از هات پای در مورد اخبار اخیر وستروس سوال میپرسد، او جواب میدهد که شوالیه مونثی (برین) چند مدت قبل به آنجا سر زده و به دنبال سانسا بوده است. او با گفتن این جمله «به نظر من اون شوالیه بود چون زره به تن داشت» صحبتهای خود را به اتمام میرساند. با این جمله مشخص میشود که مهارتهای شوالیه یابی هات پای نسبت به قبل هیچ تغییری نکردهاند.
در فصل دوم زمانی که هات پای برای آریا و «جندری» (Gendry) با افتخار داستان نبرد واقعی میان دو شوالیه را تعریف میکرد، جندری از او میپرسد که از کجا متوجه شده است آنها شوالیه هستند؟ هات پای جواب میدهد: چون زره پوشیده بودند. جندری نیز به او یادآور میشود که همه میتوانند زره بپوشند، اما این دلیل نمیشود که هرکسی زره داشت، آن را یک شوالیه بنامیم. مطمئنا طرفداران قدیمی سریال Game of Thrones متوجه این ارجاع به گذشته شدهاند.
- پسر همان پدر/دایی
این صحنه شاید مانند دیگر موارد موجود در این لیست، بار معنایی چندان زیادی نداشته باشد، اما همچنان برای بینندگان وفادار سریال جالب خواهد بود. جان اسنو در این قسمت تصمیم میگیرد تا به دراگون استون برود و با دنریس ملاقات کند، اما قبل از رفتنش به سرداب وینترفل سر میزند تا با اجدادش راز و نیاز کند. در این لحظه مشاهده میکنیم که «لیتلفینگر» (Littlefinger) مرموزانه در پشت سر جان نمایان میشود و در یک مکالمه مضحک (که اصلا انتظار نداشتیم شخصی با زیرکی او چنین اشتباهی را مرتکب شود) از عشقش نسبت به سانسا صحبت میکند. جان با شنیدن صحبتهای لیتلفینگر بلافاصله عصبانی میشود، گردن او را گرفته و لیتلفینگر را به دیوار میکوبد.
در فصل اول از سریال Game of Thrones نیز شاهد کوبیده شدن لیتلفینگر به دیوار هستیم، اما در آن صحنه به جای جان، این «ند استارک» (Ned Stark) است که حسابی از خجالت او درمیآید. با کنار هم قرار دادن این دو صحنه میتوجه میشویم که کارگردان قسمت طوفانزاد سعی کرده است تا باری دیگر آن صحنه را برای بینندگان به تصویر بکشد. البته از این ضرب المثل نیز نمیتوان گذشت که حلال زاده همیشه به داییش میرود!
- اشاره تیریون به اولین ملاقاتش با جان اسنو
دنریس به تیریون دستور میدهد تا کلاغی را برای جان اسنو بفرستد و از او بخواهد تا در جنگ با سرسی به آنها ملحق شود. تیریون در آخر نامه خود جمله «تمامی کوتولهها از دید پدرانشان یک حرامزاده هستند» را مینویسد. جان اسنو به محض خواندن نامه مطمئن میشود که این یک تله نیست و خود تیریون نامه را نوشته است چرا که در اولین ملاقات آنها در وینترفل، تیریون این جمله را به او گفته بود. در آن مکالمه تیریون جان اسنو را حرامزاده صدا میزند و درست زمانی که جان فکر میکند لنیستر کوتوله در حال سر به سر گذاشتنش است، تیریون جمله بسیار ارزشمندی را به او میگوید که سبب میشود نظر جان نسبت به او تغییر کند.
تیریون به جان میگوید:
هیچ وقت فراموش نکن که چی هستی چون بقیه فراموش نمیکنند. مثل زره نقطه ضعفهاتو بپوش و آنها را به نقاط قوت خود تبدیل کن تا کسی نتواند در این زمینه به تو آسیبی بزند.
زمانی که جان آزرده خاطر از تیریون میپرسد که تو از حرامزاده بودن چه میدانی؟ جواب میدهد:
همه کوتولهها در چشم پدرانشان حرامزاده هستند، اما این دلیل نمیشود که همه حرامزادهها کوتوله باشند.
- یک جایگزین جدید؟
اگر به یاد داشته باشید، زمانی که سم در فصل ششم به زادگاه خود میرود، با خانوادهاش دیدار میکند و تنها در آن صحنه است که برادر سم، «دیکن تارلی» (Dickon Tarly)، را برای اولین بار مشاهده میکنیم. دیکن برخلاف سم، یک جوان خوش قیافه، خوش اندام و جنگجو است که وقتی سم در میز شام از وایت واکرها صحبت میکند، به برادر بزرگتر خود میخندد. به نظر میرسد که «فردی استورما» (Freddie Stroma)، بازیگر نقش دیکن تارلی، به دلیل تداخل زمان فیلم برداری فصل هفتم سریال Game of Thrones با پروژه جدیدش در شبکه ABC، تصمیم گرفته است تا از ایفای نقش دیکن تارلی صرف نظر کند و به همین دلیل عوامل سریال مجبور شدهاند تا بازیگر جدیدی را جایگزین استورما کنند.
اکنون «تام هاپر» (Tom Hopper) ایفای نقش دیکن تارلی را بر عهده گرفته است و ما او را در قسمت دوم سریال به همراه پدرش ملاقات میکنیم. عوامل سریال با آگاهی از این موضوع که طرفداران متوجه چنین تغییری خواهند شد، در حرکتی جالب باری دیگر شخصیت دیکن را به بینندگان معرفی میکنند تا ابهامات برطرف شوند. زمانی که جیمی لنیستر به رندل و دیکن تارلی نزدیک میشود، نام دیکن را اشتباه تلفظ کرده و طوری وانمود میکند که (درست همانند تماشاگران) انگار برای اولین بار او را ملاقات کرده است. البته با توجه به متحد شدن لنیسترها و تارلیها به نظر میرسد که در آینده بیشتر با دیکن تارلی جدید مواجه خواهیم شد.