تاکنون مقالههای زیادی در رابطه با بهترین بازیهای ویدیویی تاریخ، بهترین پایانها یا بهترین شخصیتها در اینترنت منتشر شدهاند و بازیکنان بدون شک با اکثر آنها آشنایی کافی دارند. اما گروه دیگری از بازیکنان نیز وجود دارند که بازیهای تحسین شده و به اصطلاح جریان اصلی بازار را اغراق شده مینامند و احساس میکنند که منتقدان و یا طرفداران، برخی از بازیها را بیشتر از آن چیزی که لیاقتش را دارند مورد تعریف و تمجید قرار میدهند. در این مقاله قصد داریم به 10 بازی ویدیویی که بیشتر از همه، محکوم به بزرگنمایی هستند، بپردازیم. با اولین قسمت از این مقاله، همراه ما باشید.
- God of War
اگر راستش را بخواهید، ما هیچ وقت دلیل خشم و غضب بی انتهای کریتوس را در طول این مجموعه اکشن و ماجراجویی سوم شخص درک نمیکنیم. داستان از این قرار بوده که شخصیت اصلی بازی (کریتوس) که اتفاقا یک جنگجوی قدرتمند و جاه طلب اسپارتانی نیز است، از طرف خدایان یونانی مامور میشود تا جعبه پاندورا که به وسیله تایتان بزرگ، کرونوس حمل میشود را پیدا کرده و به وسیله آن، اریس (خدای جنگ) را شکست دهد و مانع از فتح آتن به دست او شود.
درون مایه داستان که با افسانههای یونان باستان عجین شده است، هیچ وقت بستر کاملی برای روایت داستان پیچیده و بحث برانگیزی نمیشود. کل شهرت مجموعه God of War به جای داستان آن، بر روی صحنههای دکمهزنی پر زد و خورد و اکشن هیجان انگیز بازی خلاصه شده و برخلاف افکار عمومی، داستان این مجموعه هیچ گاه چندان قوی نبوده و بزرگنمایی زیادی در آن به چشم میخورد.
- Dragon Age: Origins
در نگاه اول، بازی Dragon Age: Origins یک عنوان نقش آفرینی بسیار آشنا و عالی جلوه میکند که به بازیکنان این اجازه را میدهد تا در داستان بازی غرق شده و حتی نژاد شخصیت دست ساز خود را انتخاب کنند و به دفاع از سرزمین خود پرداخته و متجاوزان را فراری دهند. اگر فکر میکنید همه نکات بازی برایتان آشنا هستند، باید بگوییم بله! همانطور که قبلا نیز اشاره کردیم، همه مکانیزمهای این بازی به قدری آشنا هستند که پس از مدتی بازیکنان احساس میکنند که در حال انجام یک عنوان برای بار دوم هستند.
البته اگر بخواهیم این بازی را به صورت مستقل نگاه کنیم، با یک نقش آفرینی بسیار خوش ساخت طرف خواهیم بود، اما در مقایسه با دیگر بازیهای ویدیویی که در گذشته و همین سبک منتشر شدهاند، درمییابیم که Dragon Age: Origins بیش از اندازه به دیگر عناوین سبک نقش افرینی شبیه است. این بازی موفق شد در زمان انتشار با نقدها، استقبال و فروش بسیار خوبی همراه شود که همین باعث شده است آن را در جایگاه نهم اغراق شدهترین بازیهای ویدیویی در تاریخ قرار دهیم.
- Halo 3: ODST
اگر تا کنون اطلاع نداشتید، باید خدمت شما عرض کنیم که ODST مخفف عبارت Orbital Drop Shock Trooper به معنی سربازی نظامی با قابلیت ایجاد شوک به وسیله پرش از مدار است (!). همین عبارت (و معنیاش) به شکل اجتناب ناپذیری این ذهنیت را در بازیکنان ایجاد میکند که با یک عنوان بسیار عالی و به اصطلاح خفن طرف هستند. برای اولین بار در مجموعه Halo، بازیکنان میتوانستند کنترل شخصیتی به غیر از مستر چیف را بر عهده داشته باشند و از فضا به صورت ناگهانی، بر سر دشمنانشان خراب شوند. این قابلیت در نوع خود بسیار جالب بود، اما به اندازهای محدود بود که به هیچ وجه نمیشد در بخش داستانی بازی از آن استفاده کامل را برد.
هرچند صحنههای سینمایی حماسی و گیمپلی روان همانند دیگر قسمتهای مجموعه Halo در بازیHalo 3: ODST نیز به چشم میخورند، اما همیشه این ذهنیت در بازیکنان ایجاد میشد که این عنوان ، یک نسخه فرعی بوده و نمیتوان آن را یک قسمت اصلی در مجموعه به حساب آورد. بدین صورت که استودیوی سازنده یک عنوان اول شخص تیراندازی را توسعه داده و به زور به آن برچسب Halo را زده است تا فروش بازی تضمین شود. هرچند نقدها و امتیازات ضد و نقیضی از بازی Halo 3: ODST منتشر شدهاند (منتقدان یا عاشق این بازی بوده و یا از آن متنفر بودهاند)، اما ما در این مقاله جزو بازیکنانی هستیم که احساس میکنیم این قسمت از بازی در مقایسه با قسمتهای دیگر مجموعه بسیار ضعیف عمل کرده و فقط به خاطر برند Halo توانسته است فروش خوبی را تجربه کند.
- Bioshock Infinite
بسیاری از بازیکنان از بازی Bioshock Infinite به عنوان «مورد انتظارترین بازی در تاریخ بازیهای ویدییوی» نیز یاد میکنند. هیجان و هایپی که پیرامون این بازی وجود داشت به اندازهای زیاد و گسترده بود که استودیوی سازنده میتوانست به وسیله آن، هزینه تبلیغات و بازاریابی 3 بازی ویدیویی دیگر را نیز تامین کند. به لطف موفقیتهای متوالی قسمتهای اول و دوم این مجموعه و همچنین ویدیوهایی که همه روزه از روند توسعه بازیBioshock Infinite در یوتوب منتشر میشد، انتظار بازیکنان ازBioshock Infinite به سقف رسیده بود و همین باعث شد که بسیاری از آنها پس از انتشار این عنوان، سرخورده و ناامید شوند.
Bioshock Infinite جزو آن دسته از بازیهای ویدیویی است که از لحاظ هنری بسیار جذاب و منحصر به فرد بوده و به نحو احسنت داستان مهیج خود حول محور شخصیتهای قدرتمندش را روایت میکند، اما عمدهترین دلیلی که باعث شد تا طرفدارانش از آن ناامید شوند، مکانیزمهای گیمپلی بسیار ضعیف این عنوان هستند. هرچند که تقریبا همه بازیکنان روایت داستانی این عنوان را ستایش میکنند، اما آن را عنوانی نمیدانند گیمپلی قوی داشته باشد. لازم به ذکر نیست که گیمپلی (اگر رکن اصلی نباشد) حداقل یکی از ارکان اصلی یک بازی ویدیویی را تشکیل میدهد. اینطور نیست؟
- LittleBigPlanet
قضاوت کردن در مورد بازیهای جهان آزاد و سندباکس بسیار مشکل است و البته دلیل خوبی هم برای این سختی وجود دارد. کم پیش میآید که یک بازی جهان آزاد، آن آزادی که قولش را میدهد، برای بازیکنان به ارمغان بیاورد و اگر هم به عهد خود در این زمنیه وفا کنند، سر رشته داستان را از دست میدهد و خسته کننده جلوه میکند؛ بدین شکل که همیشه باید داستان یا صحنه محرکی وجود داشته باشد تا بازیکنان را وادار کند فعالیتهای زیاد و البته طولانی بازیهای ویدیویی جهان آزاد را به اتمام برسانند.
درواقع این سبک همانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند و سخت است تا در بازیهایی که در این سبک قرار دارند، یک بالانس مناسب را شاهد باشیم. بازی Fable مثال بسیار خوبی از یک عنوان سندباکس به شمار میرود که بالانس عالی را در هر 2 زمینه حفظ میکند؛ اما در بازی LittleBigPlanet کفه ترازو بیشتر به سمت «آزادی» سنگینی میکند و بازیکنان در این عنوان میتوانند جهان خود را با هر محتوایی که دوست دارند، تزیین کنند و معماهای خلاقانه زیادی را در آن به وجود بیاورند، اما پس از مدتی به دلیل نبود یک داستان محرک، کم کم عطش بازیکنان برای خلق محتوای تازه فروکش کرده و انجام این بازی به کاری بسیار خسته کننده و یکنواخت تبدیل میشود.
گیم شات