برای سال نو ۲۰۱۱، من و جرمی نشستیم و هدف های خود را برای سال جدید مشخص کردیم. مطمئن شدیم که این هدف ها قابل سنجش و چالش برانگیز باشند و ما را به سمتی هدایت کنند که می خواهیم برویم. گذشته از این، متخصصین پیشنهاد می کنند که هدف های هوشمند مشخص کنیم و به عنوان دانش آموزانی ساعی و کوشا ما هم همین کار را کردیم. به طور اتفاقی این مقاله را هفته گذشته برای اولین بار بعد از یک سال باز کردم. کاملا فراموشش کرده بودم همینطور که خط به خط می خواندم، احساسی از گناه و ناامیدی بر من چیره شد.
همان احساس عجیبی که در دلتان حس می شود، شرمنده از اینکه به هیچ کدام از آیتم های موجود در لیست که احتمالا مهم هم بوده اند، دست نیافته ام. من سال را با ۳۰ هزار طرفدار فیسبوک به پایان نرساندم، کلاس های هر روزه یوگا را نرفتم ( در واقع در طول کل سال حتی یک بارهم در کلاس یوگا شرکت نکردم). به یک سحرخیز تبدیل نشدم و محل کار و زندگی من همچنان بسیار نامرتب است.
در همین مقاله به لیست همسرم نگاهی انداختم و با ایمیل از او پرسیدم که در مقایسه با هدفی که تعیین کرده بود الان در چه وضعیتی قرار دارد. او پاسخ داد «من الان قوی تر از زمانی هستم که آن هدف ها را تعیین کرده بودم» من بلافاصله از فرستادن چنان ایمیل ناراحت کننده ای پشیمان شدم چراکه در کلماتش احساس نا امیدی کردم. بعد داشتم فکر می کردم آیا این همان کاری نیست که هر سال باخود می کنیم؟ چه هدفی بگذاریم چه نگذاریم؟ اگر هدفی نداشته باشیم خودمان را برای احساس شکستی که می کنیم شکنجه می کنیم، چرا که هیچ هدفی نداریم. واگر هدفی تعیین کنیم، خودمان را برای احساس شکست از نرسیدن به آن شکنجه می کنیم.
هر سال، لیستی بلند بالا از هدف هایمان با مقادیر خودسرانه مشخص می کنیم (البته اگر اینکار را بکنیم). سپس وقتی بعد از مدتی دوباره آنها را مرور کردیم، احساس ناامیدی می کنیم. در واقع ما برای خود رنج و عذاب لیست می کنیم و به خود تحمیل می کنیم. بیایید یک راه جدید برای تعیین اهداف و تصمیم گیری هایمان برای سال جدید پیدا کنیم که واقعا به ما احساس خوبی بدهد و به ما کمک کند.
مشکلات مربوط به تعیین و تصمیم گیری
قبل از اینکه سراغ راه حل بهتر برویم، اجازه بدهید یک مشکل ذاتی که در لیست کردن تعداد زیادی هدف وجود دارد را بگوییم و اینکه چرا تصمیمات سال نو فایده ای ندارند.
۱- کمبود تمرکز
قرار دادن تعداد زیادی هدف مانع از ایجاد تمرکز روی هر یک از آنها می شود. هرچه سطح آگاهی ما پراکنده تر باشد، مشکل تر می توان روی موضوع خاصی تمرکز کرد. بدون تمرکز، ما نمی توانیم به چیزی دست یابیم یا چیزی تولید کنیم یا اثری خلق کنیم. وجود موارد زیاد برای تمرکز کردن باعث می شود که احساس سردرگمی کرده و ندانیم چگونه و از کجا باید شروع کنیم. مغز ما که به طور طبیعی به دنبال راهی برای ایجاد مقاومت کمتر است، می خواهد خاموش شود و بنابراین نا آگاهانه شروع به نادیده گرفتن اهداف به طور کلی می کند.
برای مثال اهداف من برای TSN سال گذشته ( تنها یکی از گروه ها) این بود که :
۱/۰۰۰/۰۰۰ بازدیدکننده در ماه
۳۰/۰۰۰ طرفدار فیسبوک
۳۰/۰۰۰ مشترک RSS
و جذابیت اجتماعی داشته باشم.
من کاملا تمام این لیست را فراموش کرده بودم و بنابراین نتوانستم روی هیچ کدام از آیتم ها تمرکز کنم و مغزم در حالت خاموشی قرار گرفت. مسئله خیلی ساده است، خیلی چیزها بودکه باید رویشان تمرکز کرد.
۲- تمرکز کردن روی شکست ساده است
ما تمایل داریم روی چیز هایی تمرکز کنیم که انجام نداده ایم تا چیزهایی که انجام داده ایم. وقتی هدفی را مرور می کنیم، قلب و چشم هایمان به سمت چیز هایی کشیده می شوند که انجام نداده ایم وسپس حال بدی پیدا می کنیم. این مشکلی است که با هر نوع لیستی به وجود می آید، حتی چک لیست های کارهایی که باید انجام دهیم. خیلی ساده است که خود را دست کم بگیریم و بنابراین برای دست یافته هایمان شادمانی نکنیم، زیرا فقط یک مورد است که در یک لیست بلند بالا خط نخورده است، یک هدف به دست نیامده. وقتی هدف ها و دست آوردهایمان به شکل لیست در می آوریم، توهمی ایجاد می کند که ما شکست خورده ایم در حالی که در واقع ما به هر چه که می خواستیم رسیده ایم.
در مثال شخصی من، سال ۲۰۱۱ یکی از دگرگون کننده ترین سال ها در زندگی من بود. من بر عقاید دست و پا گیرم در مورد پول چیره شدم و بر باور کودکی خود که «من لایق چیزای خوب نیستم» که به طور قابل ملاحظه ای دست و پای مرا برای دریافت اتفاقات و چیزهای خوب بسته بود غلبه کردم. رابطه من با جرمی نزدیک تر شد چراکه ما رویای دو نفره خود را یکسان کردیم. ترافیک TSN در مقایسه با سال گذشته بیش از دو برابر شده است و همچنان در حال رشد است. به علاوه ما وب سایت های بیشتری به شبکه «زندگی آسان» اضافه کردیم و در مجموع بیش از ۶ میلیون عقیده و نظر را دریافت می کند. تقریبا در طول یک شب سایتی که به چشم تفریح به آن نگاه می کردیم، به یک تجارت تبدیل شد.
این یک نعمت بزرگ است که شایسته جشن و بزرگداشت است. اما به هرحال وقتی به لیست هدف هایم نگاه می کنم که از سال پیش نوشته ام، تمام اتفاقات خوب را فرموش می کنم. الان متوجه می شوم که من در واقع یک بازنده نیستم بلکه یک برنده هستم. من تمام آنچه را که لازم بود انجام داده ام و همه چیز همانطوری است که باید باشد. همه چیز همین جوری که هست عالی است.
۳- ما گناه را تجربه می کنیم
تا زمانی که برای ما بسیار ساده است که به چیزی که به آن دست نیافته ایم توجه کنیم. گناه، پشیمانی و حتی شرمندگی را تجربه می کنیم. فراموش می کنیم که بعد از همه اتفاقات لیست هدف های ما تنها لیستی دیکتاتور مآبانه از باید ها بوده است. هیچ میزانی از احساس گناه یا نا امیدی گذشته را تغییر نمی دهد، لیست های طولانی و هدف های فراوان باعث می شوند کاملا بی دلیل احساس بدی داشته باشیم.
۴- ناکامی در بازبینی
اگر هدف هایمان را به طور مرتب بازبینی نکنیم، هیچ پیشرفتی نمی توانیم بکنیم. به این دلیل که حافظه کوتاه مدت ما تنها به اندازه چند بیت اطلاعات فضا دارد. می توانیم پروسه دست یابی به یک هدف را به طور مکرر مرور کنیم. با این حال نمی توانیم ۱۰ هدف را همزمان بدون مرور کردن همیشگی دنبال کنیم. حافظه کوتاه مدت ما ظرفیت این تعداد اطلاعات را ندارد. جایی خواندم که حافظه کوتاه مدت ما می تواند (۲-/+) قطعه اطلاعات را در هر لحظه نگه دارد. این به معنای ۳ تا ۷ داده است.
۵- بی معنا بودن
برخی اوقات ما فقط برای اینکه هدفی داشته باشیم ، هدفی را تعیین می کنیم. با خود می گوییم «حالا وقت هدف تعیین کردن است!» و لیستی از تراوشات ذهنی خود را از هر چیزی که می خواهیم تهیه می کنیم. اینها معمولا لیست هایی طاقت فرسا از کارهایی هستند که فکر می کنیم باید انجام شوند، و چیزهایی که فکر می کنیم ما را خوشحال می کنند. و سپس از متخصصین … یاد می گیریم که باید هدف هایی تنظیم کنیم که قابل سنجش (وای می دونم، من از این بابت احساس گناه می کنم) باشند، بنابراین تصادفی، اعدادی را در نظر می گیریم و آنها را به هدفمان سنجاق می کنیم! درست به همین بی اهمیتی می تواند باشد، این اعداد ناقابل قدرتی دارند که می توانند در انتهای سال از اینکه به آنها دست نیافته ایم حالمان را بگیرند.
اما اعداد بی معنا هستند. برای ما بی اهمیت هستند. چیزی که ما لازم داریم در واقع اعداد نیستند بلکه احساس موفقیت، جذابیت، شادی و رضایتمند یست. و فکر می کنیم که اگر به این هدف های سختگیرانه برسیم، به همه آن احساس های مثبت نیز دست می یابیم. با گذشت زمان، کم کم فراموش می کنیم که چرا هدف گذاری کرده ایم ، چرا هدف هایمان برایمان مهم هستند و در نهایت تنها به یک آیتم در لیست تبدیل می شوند. وقتی دلیلش را فراموش کنیم با انگیزه ماندن و انرژی لازم برای انجامش را داشتن سخت می شود. وقتی هدف های زیادی داشته باشیم ( بیش از یک هدف) فراموش کردن دلیلش راحت است.
نگاهی جدید به اهداف
به جای نوشتن یک لیست بلند بالا از چندین هدف، من می خواهم معنای جدیدی به آن ببخشم: برای هر سال یک موضوع تک کلمه ای انتخاب کنید. من این ایده را از مری اسمیت گرفتم و واقعا ایده ی موثری است.
می توان یک کلمه را برای کل سال به خاطر داشت. فکر و تمرکز کردن تنها روی یک موضوع به راحتی انجام می شود. همچنین دست به کار شدن و پیشرفت کردن نیز به سمت یک موضوع بسیار راحت تر انجام می شود. داشتن یک موضوع به علاوه باعث می شود که بتوانیم هدف های واقع گرایانه تری برای دنبال کردن و دست یافتن تعیین کنیم. مانند این است که یک رشته چراغ راهنما در یک جهت داشته باشیم (به جای اینکه در چند جهت نور بتابانیم) تنها کاری که لازم است بکنید این است که به دنبال نور بروید. موضوع تک کلمه ای من برای سال ۲۰۱۲ تعادل بود. چیزی که این کلمه برای من معنا می دهد، این حس عمومی سلامت شخصی، رضایت مندی و تعادل میان کار و زندگی است. حسی است که مشخصا قابل اندازه گیری نیست. خودم می توانم حس کنم که آیا حس تعادل دارم یا نه. در حال حاضر، من احساس تعادل می کنم (چون دارم برای شما می نویسم و تمام مدت امروز مقصود از تعادل را تجسم و یکپارچه کرده ام)
تمرکز روی یک کلمه، که من وابستگی مثبت به آن دارم بسیار ساده تر از تمرکز کردن روی چیزی سختگیرانه مانند«۳۰/۰۰۰ طرفدار فیسبوک به دست بیار!»است. و چون تنها یک کلمه است، تلاشی برای به یادآوری آن نخواهید داشت.
من اغلب به موضوع خودم فکر می کنم و با شروع هر روز خمیره ی آن را همیشه به همراه دارم. و نتیجه؟ بدون در نظر گرفتن اینکه هر کدام از روزهای من چقدر سخت و یا عادی بودند، من روزم را (تقریبا هر روزم را) با این احساس خوب که من تمام آنچه را که می توانستم برای به کار گیری بزرگترین فاکتور زندگی ام یعنی تعادل به کار بسته ام. هر بار که بخواهم برای خودم هدفی تعیین کنم از خود می پرسم «چه کاری می توانم انجام دهم که امروز به احساس تعادل خودم کمک کنم؟ » پاسخ ممکن است نوشتن یک چک لیست ساده ، تعطیل کردن بعد از ظهر برای وقت گذرانی با پسرم یا مرتب کردن میز آشپزخانه باشد. آنها را انجام می دهم وحس فوق العاده رضایت مندی درونی و بهبودی را تجربه می کنم. داشتن یک موضوع به من این فرصت را می دهد که تمام مدت روی موضوعی تمرکز داشته باشم که بیش از هرچیزی به من آرامش می دهد.
سال گذشته، موضوع من فراوانی بود. و هر روزم را با همین منظور شروع می کردم. کافی است بگویم که سال گذشته سحر و جادویی کامل از فراوانی بود که با حرکات مختلف در زندگی ام ظاهر می شد.
همچنین این موضوعات تک کلمه ای را به این خاطر دوست دارم که یک کلمه تنها می تواند به شکل های مختلف تفسیر شود، بنابراین همیشه می توان راهی پیدا کرد که آن کلمه را به زندگی وارد کرده، بدون آنکه حس سنگین نا امیدی را به خاطر نرسیدن به اهداف تصادفی داشته باشد.
برای مثال، وقتی من از جسم خودم مراقبت می کنم، استراحت می کنم، آب فراوان می نوشم، غذای خوب می خورم و ورزش می کنم (در جهت هدف خود یعنی تعادل حرکت می کنم) چون تمام آن اعمال، سلامت شخصی ام را افزایش می دهد و به همان نسبت من احساس خوبی از مراقبت کردن از بدنم می کنم.
از طرف دیگر، اگر من یک هدف قدیمی مانند: «کم کردن ۴٫۵ کیلوگرم در ۳۰ روز داشتم» تبدیل به تجربه ای کاملا متفاوت می شد چون شادی من در گرو اعداد روی وزنه می بود. حتی اگر ورزش می کردم و غذای مناسب می خوردم، احساس رضایت نمی کردم تا زمانی که دقیقا همان مقدار وزن را کم کرده باشم. دیدگاه اول ( موضوعات تک کلمه ای) بسیار صلح آمیز تر، مهربان تر، مشوقانه تر و نیرو بخش تر است.
چگونه موضوع خود را بیابید؟
صحبت کردن در مورد من کافی است. بگذارید باهم کار کنیم و یک موضوع تک کلمه ای برای شما پیدا کنیم. قبول؟
وقتی از خود می پرسید «می خواهم امسال درمورد چه چیزی باشد؟ » ممکن است بلافاصله و به صورت شهودی پاسخی به ذهنتان برسد. اگر نه، سعی کنید روی یک تکه کاغذ به سوالات زیر پاسخ بدهید (به جای اینکه فقط در موردش فکر کنید) و ببینید چه کلمه ای برای شما ظاهر می شود.
زندگی ایده آل شما چگونه است؟ چه چیزی می خواهید؟ چه کار می خواهید انجام دهید؟ چه حسی می خواهید داشته باشید؟
این جمله را کامل کنید: من می خواهم……….
کدام تغییر اساسی می تواند به طور چشمگیری زندگی شمارا بهبود ببخشد؟
اگر قرار باشد تنها یک چیز را انتخاب کنید، چه چیزی را بیشتر از همه می خواستید؟
آیا این کلمه حس خوبی به شما می دهد؟ هیچ پاسخ اشتباهی وجود ندارد. هرچه که انتخاب کنید، برای شما شخصی و پر معناست. اگر حس خوبی به شما می دهد، همین کلمه شماست.
متوجه شدید؟ ادامه ندهید تا کلمه خود راپیدا کنید. من صبر می کنم.
استفاده از موضوع
زمانی که موضوع تک کلمه ای خود را پیدا کردید باید طبق موارد زیر به اجرایی شدن و استفاده از این موضوع در زندگیتان فکر کنید.
۱- کلمه را گسترش دهید
یک کلمه می تواند معانی مختلفی داشته باشد. مشخص کنید که این کلم برای شما چه معنی ای دارد. قبلا اشاره کردم که کلمه ای مانند تعادل برای من چه معنی ای می دهد : یک حس عمومی از سلامت شخصی، رضایت و تعادل بین کار و زندگی. از خوتان بپرسید :
این کلمه برای من چه معنی دارد؟
به علاوه می توانید در جواب خود عمیق تر شوید و از خود بپرسید:
یک زندگی با وجود «کلمه موردن نظرتان» چگونه خواهد بود؟
در هنگام پاسخگویی، هر یک از افکارتان را فهرست وار بنویسید، بدون آنکه آنها را تصحیح کنید. آنقدر بنویسید که دیگر چیزی به ذهنتان نرسد.
برای مثال : برای من، زندگی «متعادل» عبارتست از:
برنامه کاری و بازدهی ثابت که از آن حس رضایتمندی به دست می آید.
جدا سازی کار از خانه
کاملا در خدمت خانواده بودن زمانی که در منزل هستم و ایمیل های کاری ام را چک نکنم.
اختصاص دادن زمانی برای خودم که استراحت کرده، بنویسم و بخوانم.
به سلامتی جسمم اهمیت بدهم.
در یک محل مرتب، تمیز و سازمان دهی شده کار و زندگی کنم.
با طلوع خورشید بیدار شده و هر روز یک شروع زیبا به خود هدیه بدهم.
احساس تعادل را در همه امور روزمره داشته باشم.
وقت استراحت و بازی به خود بدهم.
هرچقدر شفاف تر بتوانید تصویر خود را از کلمه موردنظرتان تشریح کنید، راحت تر می توانید آن را به اجرا در بیاورید (چرا که می دانید چه فعالیت هایی می توانید انجام دهید تا به این تجربه دست پیدا کنید)
۲- یادآوری سمبلیک
یکی از حقه هایی که پارسال انجام دادم و به نظرم کارآمد بود، این بود که یک تکه زیورآلات که به آن علاقه داشتم را به عنوان یک نشانه آویختم (یک نمایشگر فیزیکی) که به عنوان علامتی برای یادآوری کلمه من به کار می رفت. گروه الهه شعر و موسیقی پارسال برای من این گردنبند زیبا را فرستادند. وقتی آن را دریافت کردم، نام آن را (فراوانی) گذاشتم و با خود دعایی زمزمه کردم که (تو برای من یادآور امکانات و فراوانی های این جهان هستی که پیشاپیش به خاطر آنها از تو تشکر می کنم. )
هر روز آن را به گردنم می انداختم و و زمانی که آن را در دست می گرفتم یا در انعکاس آینه می دیدمش به من یادآور می شد که من یک انسانم که در دنیایی باورنکردنی سرشار از وفور که با خوبی ها، انسان های خوب و فرصت های بی پایان پر شده است. و همین مرا شادمان می کرد. دیگر آنکه اگر هر تکه طلای دیگری دارید که به آن علاقه دارید، می توانید از آن به عنوان نماد یا نشانه استفاده کنید. هدف این است که یک نشانه فیزیکی وجود داشته باشد که به شما هدفتان را یادآوری کند و بتوانید آن را مرتب ببینید.
۳- از موضوع تک کلمه ای خود هدف بسازید
اگر تمرین بالا را انجام داده و معنای کلمه موردنظرتان را برای خود شفاف کرد اید، متوجه خواهید شد که هریک از مواردی را که فهرست وار نوشته اید می تواند به یک هدف های کوچک تبدیل شوند. شما را در جهت تحقق موضوع تک کلمه ای تان پیش ببرند. برای تیپ شخصیتی من، هنوز دوست دارم با هدف های مشخصی در طول روز برای امور روزانه پیش بروم. اما حالا هدف های کوتاه مدت تعیین می کنم که در حمایت از موضوع کلی بوده به جای اینکه لیستی از اهداف تصادفی و پراکنده داشته باشم که فکر کنم چگونه باید آنها را انجام دهم.
چه کار می توانم بکنم تا «موضوع مورد نظرم» را در زندگی به اجرا بگذارم؟
اجازه دهید هر جوابی که به ذهنتان رسید خودش را نشان دهد و آن را بنویسید بدون آنکه آنها را تغییر دهید یا قضاوت کنید. لطفا توجه داشته باشید که اینها فقط ایده هستند و غیر قابل تغییر نیستند. لازم نیست به تمامی آیتم های اشاره شده دست یابید تا احساس رضایت داشته باشید. از هر روشی می توانید استفاده کنید. نکته این است که عادت کنید برای خود هدف هایی تعیین کنید که که براساس موضوع اصلی باشد، چیزی که بیشترین اهمیت را برای شما دارد.
۴- یک هدف در یک زمان
اگر تمرین بالا راانجام داده و هدف هایتان را براساس موضوع کلی تعیین کردید، دوباره دچار سردرگمی خواهید شد اگر تلاش کنید در آن واحد بر یک هدف تمر کز کنید. فقط یک زیر هدف را انتخاب کنید و فقط روی آن تمرکز کنید. به مدت ۲۱ روز روی این هدف کار کنید تا به یک عادت تبدیل شود. وقتی که به هدف دست پیدا کردید یا آن را به عادت تبدیل کردید می توانید به ریز هدف بعدی بروید. ممکن است به سراغ هدف های مرتبط دیگر هم کم کم بروید اما همیشه تنها یک هدف را در اولویت قرار دهید.
برای مثال، من ریز هدف «جدا کردن محل کار از خانه» با جابجا کردن کامل دفتر کار از خانه و نبردن امور کاری به منزل تکمیل کرده ام و همزمان هم روی «سحر خیز شدن» کار می کنم و تلاش می کنم که سحرخیز باشم. وقتی عادت صبح زود بیدار شدن در من نهادینه شد روی مرتب کردن تمرکز می کنم.
۵- با خود مهربان باشید
در طول سال، روزهایی را تجربه خواهید کرد که احساس می کنید کاملا در جهت عکس هدف های تعیین شده در حال حرکتید. لطفا به خاطر داشته باشید و به این موضوع متعهد باشید که باید با خود مهربان باشید و هر یک از ما چنین روزها و لحظاتی را تجربه خواهیم کرد و کاملا نرمال و قابل انتظار است. وقتی این روزها پیش می آیند فقط به خود این اجازه را بدهید که روزهای مرخصی تان باشند. داشتن احساس افسرگی، ناراحتی، بد اخلاقی و خارج از مسیر بودن برای همه ممکن است به وجود بیاید. این هم مانند روزهای دیگر خواهد گذشت و همه چیز خوب و خوش خواهد شد. فردا روز جدیدی از راه خواهد رسید.
قبل از اینکه بروید….
برای شما سالی زیبا، کارآمد و شاد را آرزو می کنم از هرجایی که هستید. نه فقط برای امسال بلکه برای هر سالی که پیش رو دارید.
حالا قبل از اینکه بروید، یک دقیقه وقت بگذارید و در قسمت نظرات به من بگویید موضوع تک کلمه ای امسال شما چیست؟