خیلی از سازندهها و ناشرها، مخصوصا آن استودیوها و کمپانیهای گردن کلفت، از کنار گذاشتن یک بازیِ با اصل و نسب که هر بار برایشان میلیونها دلار سود داشته است میترسند، آنها از کنار گذاشتن یک ایده کهنه، یک نام کهنه هراس دارند و ساخت یک مجموعه کاملا جدید را ریسکی میدانند که درصد احتمال شکست آن را خیلی بیشتر از درصد پیروزی آن میدانند. نود درصد این استودیوها و این ناشرین، هرگز پیش خود نمیگویند که یک ایده ناب، یک تیم سازنده خوب، زمان و هزینه کافی و صد البته، تمرکز روی بالا بودن کیفیت، باعث خواهد شد تا این آیپی جدید تبدیل به اثری شود که همه آن را دوست داشته باشند اما در عوض آنها همیشه به فکر بازگشت هزینههای از دست رفته و بازگشت سود هستند.
اما استودیو گوریلاگیمز دقیقا کاری کرد که خیلیها از آن میترسند؛ کوچ کردن از یک خانه کهنه و قدیمی به سمت ایدههای نو. گوریلا گیمزی که ما آنها را با سری بازیهای Killzone میشناختیم و آنقدر با نسخه Shadow Fall این سری بد کار کردند که چه نام خود و چه نام این سری را زیر سوال بردند، با ایدهای تازه که چندین سال روی آن وقت گذاشته بودند و با صبر و حوصله ستونهای آن را بالا بردند، بازگشتند، آن هم با سری بالا، با ایدهای ناب، با یک بازی عالی.
بازی Horizon Zero Dawn، جدیدترین اثر این استودیو، یکی از موردانتظارترین بازیهای سال ۲۰۱۷ بود که همه دوست داشتیم ببینیم آیا این ریسک بزرگ برای استودیو گوریلا گیمز و کمپانی سونی جواب میدهد یا خیر. آیا این بازی کاملا جدید که سازندگان آن هیچ تجربهای در ساخت آن نداشتند موفق عمل خواهد کرد یا نه. خب بازی منتشر شد و میتوانم بگویم که Horizon Zero Dawn یکی از بهترین بازیهایی است که شما تجربه خواهید کرد. اثری که شما را با یک شخصیت بسیار دوست داشتنی آشنا میکند، شما را با خود به سفری طولانی و پر از ماجراجوییهای عجیب و غریب میبرد و درگیر داستانی عمیق، منطقی و جذاب میکند.
Horizon Zero Dawn از آن دست بازیهایی است که چندین سبک را در خود جای داده و توانسته در تک تک آنها عالی عمل کند. یک بازی سوم شخص ماجراجویی؟ عالی و جذاب! یک بازی هیجانانگیز با انواع و اقسام المانهای نقشآفرینی؟ در آن کم نقص عمل کرده است! یک بازی که پس از مدتها شما را وارد دنیایی کند که مناظر آن زیبا و دشمنانش کاملا حس جدیدی داشته باشند؟ هورایزن خود جنس است!
در راس تمامی خوبیها و نکات مثبت بازی، کاراکتری قرار دارد که بدون هیچ پیشزمینهای، بدون اینکه با چند نسخه از بازی و چندین کتاب و کامیک خودش را به شهرت برساند، خیلی زود در دل شما جا میگیرد و تبدیل به یکی از بهترین کاراکترهایی میشود که دوست دارید همیشه آن را ببینید و در کنار لارا و نیتن، عکسش را در پس زمینه رایانه خود بگذارید؛ او ایلوی، دختر موآتشین بازی Horizon Zero Dawn است.
داستان ایلوی، هزاران سال پس از دنیای امروزی آغاز میشود. تمدنی که ما میشناسیم نابود شده و زیر قدرت طبیعتی در هم تنیده با رباتهای عجیب و غریب به زانو درآمده است. دختر داستان ما نمیداند از کجا آمده و خانوادهاش چه کسانی هستند. او از آنها هیچ خبری ندارد و تمامی افراد قبیله او را نادیده میگیرند. در این میان تنها یک نفر سرپرستی او را قبول کرد، یک نفر از جنس خودش و تنها شخصی که او را همانند دخترش میبیند؛ راست.
اما سوالی که مطمئنا ذهن شما را درگیر کرده، مربوط به داستان بازی است. از اولین روزی که بازی معرفی شد تا امروز، همه انتظار یک داستان منطقی و درست حسابی از این بازی را داشتیم. همه چیز با پیدا شدن یک دیوایس عجیب به دست ایلوی در سن کودکی شروع میشود. این دیوایس باعث میشود تا او بتواند به صورت تصاویر هولوگرافیک تمدن مدرنی را که هزاران سال پیش نابود شده ببیند و اطلاعات زیادی را از آن به دست بیاورد. آرام آرام ایلوی عاشق این تکنولوژی میشود و به او داستانهایی را از گذشته و حال دنیای اطرافش میگوید که هیچ شخص دیگری قادر به دیدنش نیست. سالها بعد، زمانی که ایلوی تبدیل به دختری شجاع، باهوش، بیباک و قوی میشود، پس از یک سری اتفاق (باور کنید نمیخواهم داستان بازی را لو بدهم)، ایلیوی تصمیم میگیرد به دنبال جوابهای سوالهای دوران کودکیاش برود. خانواده او چه کسانی هستند، چه بلایی سر این دنیا آمده است؟ راز پشت پرده این رباتهای عجیب و غریب چیست؟
افتتاحیه بازی Horizon Zero Dawn دوست داشتنی است، اما روند بازی، روایت داستان این ماجرا و اتفاقاتی که ایلوی در طول مسیر با آنها رو به رو خواهد شد، حتی بهتر از این افتتاحیه عمل میکند و هرچه بیشتر به جوابها میرسید، نه تنها بیشتر و بیشتر مشتاق به بازی کردن و یافتن جوابهای دیگر میشوید، بلکه حتی سوالهای جدیدی نیز برایتان پیش خواهد آمد. Horizon به تمامی سوالها آرام آرام و با صبر و حوصله جواب میدهد و با سرنگ خود، آرام آرام آدرنالین را وارد جریان خون شما میکند. پس بگذارید به سوالی که اول مطرح کردم جواب دهیم. آیا داستان Horizon Zero Dawn یک ماجرای منطقی و جذاب خواهد بود؟ بله!
اما Horizon یک داستان خطی نیست که بخواهد به این زودیها تمام شود. در طول ماجراجوی ایلوی، صدها داستان فرعی کوچک و دهها داستان فرعی بزرگ قرار دارند که شما را غرق در دنیای زیبای بازی میکنند. نمیتوانم بگویم همه آنها جذاب و سرگرم کننده هستند، نه اینطور نیست، برخی از این مراحل حتی میتوانند بسیار خسته کننده باشند و روندی تکراری را پیش بگیرند. چیزی که این مسئله را خسته کنندهتر میکند، اشخاصی هستند که در طول مسیر با آنها آشنا خواهید شد. با اینکه طراحی چهره آنها خوب کار شده، ولی آنها اصلا حس زنده و پویایی ندارند و انگار با اشخاصی کاملا بیروح در حال مکالمه هستید. افراد زیادی هستند که در طول داستان با آنها رو به رو میشوید که از مهمترین المانهای داستانگویی بازی هستند. اما مسئله این است که اگر با اشخاصی که ربطی به خط داستانی اصلی ندارند به گفت و گو بپردازید، میتوانند خسته کننده باشند و از چهره آنها، حتی با وجود جزییات صورت بسیار خوب، در هنگام صحبت کردن بیزار شوید.
همانطور که میدانید المانهای نقشآفرینی زیادی در بازی وجود دارند که انتخاب دیالوگ و رقم زدن روند برخی از گفت و گوها به دست شما و از زبان ایلوی در بازی Horizon Zero Dawn یکی از آنهاست. بستر کلی انتخاب دیالوگها مربوط مطلع شدن از پیچشهای بیشتر داستانی، به دست آوردن جزییات بیشتر در مورد یک مسئله یا آگاهی بیشتر در مورد یک ماموریت است و تعداد کمی از آنها هستند که در روند اصلی داستان نقش خواهند داشت. البته این موضوع هیچ ضربهای به روند بازی نزده است و هرگز نمیتوان آن را یکی از نکات منفی قلمداد کرد. اما همان بیروح بودن بسیاری از مکالمهها باعث شده تا بازیکن به آن صورت مشتاق گفت و گو با دیگر کاراکترهای دنیای بازی نباشد.
اما چیزی که این روایت اصلی داستان را زیبا کرده و به آن جان بیشتری بخشیده، دنیای زیبای Horizon Zero Dawn است. از جنگلها و مناطق خوش آب و علف گرفته تا مناطق خشک و بیآب علف، از کوهستانهای سرد برفی گرفته تا دشتهای وسیع، همه و همه زیبا، دلنشین و بینظیر طراحی شدهاند. حیوانات مختلفی در آنها پرسه میزنند و آفتاب، باران و برف پویایی بیشتری به آنها بخشیده. گوریلا گیمز یکی از کانسپتهای پساآخرالزمانی را که این روزها محبوبیت زیادی دارد فراموش نکرده است؛ شهرهایی که کمرشان زیر قدرت طبیعت خم شده و درختان و گیاهان رونده، از لا به لای بتن و آهنهای آنها رشد کردهاند و قدرت مادر طبیعت را به رخ کشیدهاند. این استودیو در طراحی چنین کانسپتی عالی عمل کرده است.
اما چیزی که باعث میشود این طبیعت هر بار حسی تازه به بازیکن منتقل کند، چرخه شب و روز بازی است. روزها و شبها هر کدام طبیعت را به نحوی منحصر به فرد نشان میدهند و کاملا حسی متمایز به یکدیگر دارند. روزها حس هیجان و تحرک کاملا با نور آفتاب به زمین منتقل میشود و دوست دارید در دنیای زیبای بازی بتازید و به انجام ماموریت بپردازید. اما شبها، شبهای Horizon Zero Dawn یکی از آرامترین و زیباترین شبهای دنیای بازیها را به تصویر میکشد. نور ماه کاملا بر روی زمین حکمفرما میشود به دشتها، به صحراها، به درختان و تک تک جزییات طبیعت، حسی عجیب میبخشد که نظیر آن را در بازی دیگری ندیدهاید. هرچند چرخه شب و روز کمی اغراق آمیز طراحی شده و برخی مواقع آب و هوای بازی به ناگهان و غیر منطقی تغییر میکند، اما آنقدر زیبا هستند که چنین ایرادی چندان به چشم نمیآید و هر بار با دیدن نور خورشید یا زیبایی ماه این مشکلات را فراموش میکنید.
از این موارد که بگذریم، یکی از مهمترین المانهای بازی، رباتهایی هستند که این دنیای زیبا را کاملا پویا و جذاب کردهاند. خوشبختانه شجاعت گوریلاگیمز در مورد خلق موجودات کاملا جدید که نظیر آنها را در هیچ بازی دیگری ندیدهایم کاملا جواب داده و به یکی از نکات مثبت بازی تبدیل شده است. در حقیقت میتوان گفت این رباتها، رفتار و عکسالعملهایشان در شرایط مختلف، هنگامی که آرام هستند یا هنگامی که سر و کله شما دور و برشان پیدا میشود، شگفتانگیز است. گوریلاگیمز برای طراحی و خلق این رباتها خوشبختانه دور ترمیناتورها و اندرویدهای کهنه و تکراری را خط کشیده و با الهام گیری از دایناسورها و حیوانات ریز و درشت، مجموعهای از متفاوتترین دشمنان در یک بازی را خلق کرده است. شاید نمونه این مدل رباتها را در بازیی مثل ReCore دیده باشیم، اما نه، این فرق دارد، رباتهای بازی Horizon Zero Dawn با هوش مصنوعی عالی خود و رفتارهای بسیار طبیعیی که ازشان سر میزند به خودی خود بازی را جذاب و بینظیر کردهاند.
این رباتها از تنوع خیلی خوبی برخوردارند و بازی در طول ماجراجوی ایلوی هربار دشمنی جدید برای رو کردن دارد. رباتها از ریز و درشت، ضعیف و قوی دسته بندی میشوند و با دیدن آنها به خودی خود متوجه میزان قدرتشان خواهید شد. رباتهایی مثل واچرها که از دایناسورهایی به نام مگالوسورها الهام گرفته شدهاند قدرت زیادی ندارند، اما اگر در دستههای چندتایی قرار بگیرند مطمئنا به دردسر خواهید افتاد. رباتی مثل اسنپماو خلق و خویی شبیه به تمساحهای ماقبل تاریخ دارد و درگیر شدن با آنها که معمولا هم تعدادشان بالای ۲ ۳ تا است کمی دشوار و نفسگیر است. از طرفی رباتهایی مثل ساوتوثها دقیقا رفتاری مثل گربههای تیزدندان ماقبل تاریخ دارند. خرچنگها، پرندگان، گوزنها و بزهای کوهی، یا حتی موجوداتی که از ذهن خود طراحان گوریلا گیمز خلق شدهاند، تک تکشان رفتار منحصر به فردی دارند که به جرئت میتوانم بگویم که دربرابرشان شگفت زده خواهید شد. همه این رباتها در عین شگفتانگیز بودن می توانند برایتان مشکلساز شوند و یک ماجراجویی درگیر کننده را برایتان رقم بزنند.
البته فراموش نکنید تمامی این رباتها هر کدام نقاط ضعف و قوت خود را دارند. آنها به المانهایی مانند برق، آتش و یخ تجهیز شدهاند و همچنین روی بدنشان قطعاتی نصب شده که میتوان از آنها به عنوان نقاط ضعف استفاده کرد تا در برابرشان برتری داشته باشید. اما فراموش نکنید که آنها قوی هستند و هوش مصنوعیشان میتوانند گاهی اوقات شما را شگفتزده کند. برای همین همیشه نمیتوانید بدون فکر و کاملا ناگهانی به سراغ برخی از این موجودات بروید، مخصوصا اگر ایلوی هنوز در سطح پایینی قرار داشته باشد، رفتن به سراغ رباتهای وحشی کاری جز خودکشی محسوب نمیشود.
تمام این رباتها، تمامی درگیریها و نبردها با این حیوانات و دایناسورهای مکانیکی به لطف مکانیزم اکشن عالی بازی، فوقالعاده جذاب و هیجانانگیز هستند. بخش عمده نبردها و مبارزات به وسیله کمانی که ایلوی در دست دارد صورت خواهد گرفت. در بازی سلاح گرم زیادی وجود ندارد و همان چند عدد نیز از اجزای بدن رباتها به دست میآیند. اما هرگز فکر نکنید که این مسئله باعث خواهد شد تنوع در درگیریها کاهش پیدا کند. گوریلا گیمز با همین کمان و انواع و اقسام تیرهایی از جنس برق، آتش، یخ و غیره اکشن بازی را عالی و درگیری با رباتها را نفسگیر طراحی کرده است. در این بین ایلوی یک نیزه دارد که راستش را بخواهید استفاده از آن در درگیریهای تن به تن از جذابیت زیادی برخوردار نیست و به آن صورت دوست ندارید از فاصله نزدیک به سراغ دشمن بروید.
چند نوع کمان مختلف وجود دارد که هر کدام قادر هستند تیرهای منحصر به فردی به سمت هدف پرتاب کنند. هچنین ابزار مختلف دیگری وجود دارد که قادر باشید استراتژیهای متفاوتی را در بازی پیاده کنید. تلههای منفجره، وسیلهای که توسط آن قادر خواهید بود سیمهای برق را روی زمین بکوبید تا رباتها با برخورد به آنها از کار بیوفتند یا از آنها جذابتر، وسیلهای که میتوان بعضی رباتها را با آن هک کرد تا به دیگر رباتها حمله کنند، از جمله ابزار مختلفی هستند که اکشن و حتی مخفیکاری بازی را جذابتر میکنند.
از مخفیکاری گفتم؛ بازی Horizon Zero Dawn از معدود بازیهایی است که بین مخفیکاری و اکشن خود بالانس برقرار کرده و اینطور نیست که همیشه دلتان بخواهد از یک روش استفاده کنید و از روشی دیگر بیزار باشید. به لطف دیوایسی که ایلوی در اختیار دارد، میتوان محیط اطراف را کاملا بررسی کرد، رفت و آمد دشمنان را زیر نظر داشت، آنها را تگ کرد و با یک برنامهریزی درست و حسابی یک به یک به سراغشان رفت و از صحنه روزگار محوشان کرد.
با وجود تمامی نکات مثبتی که بخش اکشن، مخفیکاری و رباتهای حیرتانگیز بازی دارند، یک چیز در این بین در بازی Horizon Zero Dawn آزار دهنده است؛ انسانها. انسانهایی که به عنوان دشمن در بازی قرار دارند، برخلاف رباتها، هوش مصنوعی آنها ضعیفترین بخش بازی محسوب میشوند و به همین خاطر درگیر شدن با آنها هرگز جذابیت ندارد. در بیشتر مواقع به خاطر عکسالعملهای بد و عجیب و غریب آنها دوست دارید به صورت مخفیانه کلک آنها را زودتر بکنید و از شرشان خلاص شوید. اما درست وقتی که سعی میکنید با مخفیکاری آنها را از بین ببرید، ضعف هوش مصنوعی آنها بیشتر به چشم میآید. همچنین همانقدر که استفاده از نیزه در برابر رباتها جذابیت نداشت، این مورد در مورد انسانها نیز صدق میکند. هرچند در مخفیکاریها نیزه بهترین دوست شما است و در این بخش میتواند ضعفهای خود را تا حدی جبران کند اما به هر حال باز هم تیر و کمان یار جدا نشدنی شما خواهد بود.
همانطور که گفته شد بازی سرشار از المانهای نقشآفرینی است و این در مورد جمعآوری منابع، ساخت و ساز و به دست آوردن تجربه برای بالا بردن سطح ایلوی نیز به چشم میخورد. دنیای بازی پر از منابعی مانند گیاهان، حیوانات و لوازم مکانیکی موجود در رباتها است که برای ساخت مهمات، تلهها و معجونهای بازگشت سلامتی استفاده میشوند. با جمعآوری چوب و یک سری اشیا از لوت کردن رباتها نیز میتوان تیرهای مختلفی ساخت. برای سرعت بخشیدن به این کار، مخصوصا وقتی در میان درگیری و سر و کله زدن با یک ربات درشت هیکل هستید، گوریلاگیمز بخشی را طراحی کرده تا به سرعت کمانها و سلاحهای سرد خود را انتخاب کنید و در صورت داشتن منابع کافی، با نگه داشتن یک دکمه تیرهای آن کمانها را نیز بسازید. این بخش که به ویل یا همان چرخ در بازیها معروف است، اجازه میدهد تا چهار نوع اسلحه مختلف همراه با تیرهای متنوعشان را در آن قرار دهید تا در میان نبردها وقتتان در منوی تجهیزات ایلوی گرفته نشود.
همچنین یک بخش آپگرید جمع و جور برای سطح ایلوی درنظر گرفته شده که امکانات و قابلیتهای خوب و کاملا به درد بخوری را به این کاراکتر اضافه میکند. به دست آوردن منابع بیشتر در هنگام لوت، قابلیتهای بیشتر در بخش مخفیکاری، جنب و جوشهای متنوع و کارآمد در بخش اکشن و استفادههای کاربردی بیشتر از سلاحها و ابزار، از جمله امکانات این بخش محسوب میشوند. همچنین بخش خرید و فروشی هم در دنیای بازی قرار داده شده که در آن میتوان اسلحهها و لباسهای جدیدی برای ایلوی تهیه کرد.
چیزی که به تمامی بخشهای بازی زیبایی بخشیده، گرافیک فنی و بصری عالی بازی Horizon Zero Dawn است. به لطف موتور بازیسازی طراحی شده به دست استودیو گوریلاگیمز که Decima نام دارد، از این بازی جهانباز بزرگ کمترین ایرادهای فنی را شاهد بودم و با باگهای عجیب و غریبی رو به رو نشدم. Horizon Zero Dawn یکی از صیقلیترین بازیهای جهانباز است که در این نسل تجربه خواهید کرد. گرافیک بصری بازی به لطف کمنقص بودن بخش فنی آن، میتواند شما را شگفتزده کند و به جرئت میتوان گفت همه چیز عالی و زیبا کار شده است. یکی از بهترین نکات این بخش نیز انیمیشنهای عالی بازی، مخصوصا برای کاراکتر ایلوی است. جزییات انیمیشنی به کار رفته در ایلوی بسیار روان و زنده هستند و حتی میتواند خیلی بهتر از کاراکترهایی باشد که در بازیهای خطی با دنیایی کوچکتر شاهدشان هستیم. در کنار ایلوی، انیمیشن رباتها نیز برای هر یک از مدلهای آنها متنوع و کاملا پویا طراحی شده و احساس میکنید که واقعا با یک موجود زنده طرف هستید.
در نهایت این موسیقی و ملودیهای به کار رفته در بازی هستند که روح دمیده شده در این بازی را از حالتی ساکن به همانند یک شعله آتش به رقص درمیآورند؛ چرا که موسیقیهای ساخته شده برای این بازی آنقدر زیبا هستند که آنها را در رگهای طبیعت و دنیای بازی حس کنید و گاهی حتی میخوانید در یک فضای آرام ایستاده و به آنها گوش دهید. حتی زمانی که جریان بازی نیز تند میشود، این موسیقی هیجانانگیز با ملودی و نتهای هم سو با این جریان هستند که جذابیت بازی را بالاتر میبرند. صداگذاری بازی نیز به همین اندازه جذاب است. هرچند برای سلاحها و مخصوصا نیزهای که با آن به صورت مخفیکاری دشمنان را از پای در میآوریم کمی صداگذاری بازی با نقص به گوش میرسد، اما در باقی موارد، از به هم اصابت کردن اجزای بدن یک ربات گرفته تا صدای طبیعت، بازی در حد عالی کار شده است.
یکی دیگر از بخشهای خوب بازی مربوط به صداگذاری ایلوی میشود که حتی به جذابتر شدن این دختر دوستداشتنی کمک کرده است. درست است که گفت و گو بین کاراکترها خشک هستند، اما اصلا فکر نکنید که ایلوی یک کاراکتر خشک، کم حرف و بیمزه است. صداپیشه ایلوی که پیش از این صدای او را در بازیهایی مثل Life is Strange شنیده بودید، برای ایلوی کم نگذاشته و کاری کرده تا حسی نزدیکتر با او داشته باشید. گاهی اوقات دیالوگهایی هم که از زبان ایلوی میشنوید بسیار جالب است. مثلا جایی میپرسد: network دیگه چیه؟ این باتریها اصن به چه دردی میخورن؟ یا حتی طبق شرایط محیط اطراف خود حرفهایی میزند که شنیدن آنها ایلوی را برایتان به شخصی زندهتر تبدیل میکند.
به طور کلی، Horizon Zero Dawn در تمامی بخشها، از گیمپلی گرفته تا و داستانسرایی، یکی از بهترین بازیهای این نسل است که با داشتن المانهای منحصر به فردش، تجربه تازهای را برایتان به ارمغان میآورد.
Horizon Zero Dawn
بازی Horizon Zero Dawn از آن دست آثاری است که آن را تحسین خواهید کرد. این بازی یک ریسک بزرگ بود که موفقیت آن در هالهای از ابهام قرار داشت. اما استودیو گوریلا گیمز به خوبی نشان داد که مهم نیست یک بازی با اصل نسب باشد یا یک بازی جدید، مهم این است که ریسک را بپذیرید و روی تمامی عناصر بازی به بهترین شکل ممکن کار کنید. در نهایت نتیجه چیزی خواهد شد که بازیکنان عاشقش شوند. Horizon Zero Dawn شما را عاشق خود خواهد کرد.
نقات قوت
- ایلوی، یک کاراکتر دوست داشتنی
- داستان و روایت داستانی جذاب
- دنیایی زیبا و متنوع
- گرافیک فنی و بصری عالی
- رباتها!
نقات ضعف
- هوش مصنوعی بسیار ضعیف انسانها
- مکالمههای خشک و بیروح بین کاراکترها
- ضعف در مبارزههای تن به تن با نیزه
Zoomg