معمولا اکثر ما بازیهای سبک پلتفرمر را به عنوان آثاری رنگارنگ و شاد میشناختیم تا اینکه اولین بازی استودیو پلیدد یعنی Limbo را تجربه کردیم. آن بازی با حس و حال تاریک و دنیای بیرحمش بازیهای سبک پلتفرمر را دچار تحولی اساسی کرد و پس از آن استودیوهای زیادی سعی کردند تا سراغ خلق چنین بازیهایی بروند. بازی بعدی استودیو پلیدد یعنی Inside نیز سال گذشته عرضه شد و یک شاهکار تمام عیار بود که علاوه بر دریافت نمرههای فوقالعاده، داستان و روایت آن به موضوع بحث طولانی بین گیمرها تبدیل شد و هنوز هم افرادی هستند که در انجمنها یا جمعهای دوستانهشان در مورد این بازی و داستان آن بحث میکنند.
زمانی که بازی Little Nightmares برای اولین بار معرفی شد، بیش از هرچیزی یادآور بازیای چون Inside بود. همین مساله هم این سوال را پیش آورد که آیا این بازی یک تقلید صرف خواهد بود یا اینکه میتواند یک بازی عالی دیگر باشد؟ راستش را بخواهید الان و پس از تمام کردن بازی، به جرات میتوانم بگویم که Little Nightmares در عین شبیه بودن به اینساید، هرگز یک تقلید صرف نیست و همین مساله هم آن را به بازی عالیای تبدیل کرده است.
بازی در ابتدا دقیقا شبیه به آثار پلیدد آغاز میشود؛ به این صورت که بازی بدون هیچ مقدمهای کنترل دختر بچهای به اسم Six را بهتان میدهد و حال خودتان باید مکانیزمهای بازی را کشف کرده و در جهان بیرحم Little Nightmares جان سالم به در ببرید. Little Nightmares یک بازی پازل پلتفرمر است که در زمینه پازل عملکرد خیلی خوبی دارد ولی در زمینه پلتفرمر مشکلاتی هرچند جزئی در آن دیده میشود. یکی از این مشکلات کنترلهای تا حدودی خشک و بدقلق بازی هستند. البته این مساله خیلی هم شدید نیست ولی خب این مشکل در بازی وجود دارد و همین امر هم گاهی یک پرش ساده یا مخفی شدن در زیر یک میز را به کار دشواری تبدیل میکند. این مشکل زمانی بدتر میشود که بدانید گاهی بین چکپوینتهای بازی فاصله زیادی بوده و در بین راه هم فانوسی یا شمعی وجود ندارد که با روشن کردن آن، خودتان چک پوینتی فعال کنید. در نتیجه یک پرش اشتباه میتواند باعث شود که مجبور شوید راه طولانیای را دوباره طی کنید.
اما در زمینه پازلها، همان خلاقیتی را که در بازیای مثل اینساید شاهد بودیم، در Little Nightmares نیز میبینیم. درست است که تعداد پازلهای بازی خیلی زیاد نیست، اما همین موارد موجود نیز طراحی جالبی دارند و حل کردن آنها لذتبخش است. برای مثال پازلی که در آن باید سوسیس بسازید، یکی از جالبترین پازلهایی است که در چند وقت اخیر در یک بازی شاهد آن بودم.
اما گیمپلی بازی فقط محدود به حل کردن پازل یا پریدن از این سکو به آن سکو نمیشود و یکی از ویژگیهای مثبت Little Nightmares در مقایسه با آثار دیگر، وجود المانهای مخفیکاری و تعقیب و گریز در بازی است. در طول بازی شاهد آنتاگونیستهایی هستیم که کافی است شما را ببینند تا کشته شوید. سازندگان به خوبی توانستهاند این آنتاگونیستها را به شکل ترسناکی طراحی کنند و فرقی ندارد که دشمن مردی با دستان دراز یا قصاب چاق وحشتناک باشد، حضور آنها در صحنه کافی است تا حس ترس بهتان منتقل شده و سعی کنید فورا به گوشهای امن پناه ببرید. در نتیجه در بازی اولا باید سعی کنید که دیده نشوید و پس از آن هم در صورتی که دیده شدید، باید در تعقیب و گریزها سعی کنید از دست دشمن فرار کنید.
انصافا هم المانهای مخفیکاری بازی جالب هستند و هم اینکه تعقیب و گریزها کارگردانی فوقالعادهای دارند و به بهترین شکل ممکن حس هیجانی را که باید منتقل کنند، منتقل میکنند. برای مثال میتوان به صحنه تعقیب و گریزی در قسمتهای پایانی بازی اشاره کرد که در آن افراد چاق زیادی دنبالتان میکنند و فرار کردن از دست آنها، بسیار تنشزا، هیجانانگیز و لذتبخش است. در کل از نظر گیمپلی، بازی شرایط خیلی خوبی دارد. تنها مشکلات موجود در این زمینه یکی کنترلهای گاها بدقلق بازی هستند که باعث میشوند یک پرش ساده به کاری دشوار تبدیل شود و مساله بعدی هم کوتاه بودن زمان بازی است. در بار اول به دلیل آشنا نبودن با مکانیزمها و تازه بودن صحنهها، ممکن است چهار تا پنج ساعت را صرف تمام کردن بازی کنید اما در دفعات بعدی این زمان به نهایتا سه ساعت میرسد که خب برای چنین تجربه ارزشمندی، زمان کوتاهی است.
اما به نظرم اصلیترین بخش بازی Little Nightmares داستان آن است. پس از تمام کردن بازی، گیمرها به دو دسته تقسیم خواهند شد. عدهای که به دلیل پایان نه چندان مشخص و واضح بازی از آن انتقاد خواهند کرد و عدهای که مفهوم خاصی را از بازی و پایان آن دریافت کردهاند و در مورد آن بحث خواهند کرد و از داستان لذت خواهند برد. به شخصه در دسته دوم قرار میگیرم؛ چرا که به نظرم بازی از همان لحظههای ابتدایی به روش خودش داستان غنیای را روایت میکند و بیشتر سعی میکند مفهومش را به شکلی غیرمستقیم و با استفاده از نمادها و نشانهها منتقل کند. این مساله تا پایان بازی نیز ادامه پیدا میکند و در نهایت هم به پایانبندی جالبی ختم میشود. پایانی که نه میتوان آن را مثبت و نه منفی قلمداد کرد و همین امر هم چیزی است که به نظر من سازندگان قصد داشتند در بازیشان خلق و گیمرها را به بحث کردن در مورد اتفاقات بازی ترغیب کنند.
این مساله در مورد شخصیت اصلی بازی هم صدق میکند و درست است که سازندگان اطلاعاتی در مورد گذشته وی ارائه نداده و در پایان هم توضیح بیشتری در موردش نمیدهند، اما پس از پایان بازی و بر اساس اتفاقاتی که در طول بازی رخ داده، میتوان سرنوشت Six را خیلی راحت حدس زد. در کل مسالهای که در مورد داستان بازی اهمیت دارد و به نظرم بسیار هم عالی است، این است که هرکسی ممکن است برداشت خاص خودش را از آن داشته باشد. برداشتی که شاید درست و شاید هم اشتباه باشد؛ اما هیچیک از اینها مهم نیست بلکه مهم این است که سازندگان بازی موفق شدهاند داستانی را روایت کنند که روی هر فردی تاثیر خاصی میگذارد. مهم این است که بسیاری از افراد، پس از پایان بازی از آن و تجربهای که داشتهاند راضی خواهند بود. پس دیگر مهم نیست که هدف واقعی سازندگان در داستان بازی چه چیزی بوده است، مهم این است که هر فردی با هر سلیقه و بینشی چیزی در داستان بازی پیدا خواهد کرد که از آن لذت ببرد یا اینکه برای پی بردن به آن ترغیب شود و این اصلیترین ویژگی مثبت داستان بازی است.
به شخصه پیش از تجربه بازی Little Nightmares، فکر نمیکردم که شاهد گرافیک خوبی باشم. چرا که ویدیوهای بازی خیلی نظرم را جلب نکرده بود. اما Little Nightmares واقعا از نظر گرافیکی، چه در بعد فنی و چه در بعد هنری، در سطح بسیار خوبی قرار دارد. نورپردازیهای بازی اصلیترین ویژگی مثبت جنبه گرافیکی آن هستند که در تمام طول بازی در اوج قرار دارند و زیبایی خاصی به این اثر میبخشند. از طرف دیگر محیطها معمولا بسیار پرجزییات طراحی شدهاند و این قضیه در مورد شخصیتها هم صدق میکند. درست است که شخصیت اصلی بازی طراحی نسبتا سادهای دارد، اما دیگر شخصیتهای بازی همگی طراحی غنی و پرجزییاتی دارند.
از حیث صوتی نیز بازی در سطح خیلی خوبی قرار دارد و هم صداگذاریها به خوبی و دقیق صورت گرفتهاند و نقش بسزایی در القای حس ترس در بازی دارند. البته وقتی از ترس در این بازی صحبت میکنیم، خیلی نباید انتظار اثری ترسناک را داشته باشید. مخصوصا اگر پیش از تجربه بازی، سراغ Outlast 2 رفته باشید، فعلا در برابر هر نوع ترسی ایمن هستید! با این حال المانهای گرافیکی و صوتی بازی کاملا دست به دست هم میدهند تا اتمسفری تاریک و نسبتا ترسناک در بازی ایجاد کنند و در این کار هم بسیار موفق هستند.
در مجموع استودیو تارسیر، یکی از بهترین بازیهای پلتفرمر امسال را ساخته و عرضه کرده است. بازیای که میتواند با گیمپلیاش حسابی سرگرمتان کند و از نظر داستانی نیز آنقدری غنی است که هر گیمری، برداشت خاص خودش را از آن داشته باشد و بتواند آنطور که میخواهد آن را تحلیل کرده و لذت ببرد. علاوه بر این جنبههای گرافیکی و صوتی بازی نیز در سطح خوبی هستند و نتیجه گرد هم آمدن این عوامل، خلق تجربهای است که بازی کردن آن به هرکسی فارغ از هر سلیقهای پیشنهاد میشود. تجربه بازی زمانی ارزشمندتر میشود که بدانید قیمت Little Nightmares تنها ۲۰ دلار است.
اصلیترین ایراد بازی Little Nightmares کوتاه بودن آن است؛ بازی حس و حال غذای بسیار خوشمزهای را دارد که خیلی زود تمام میشود و بلافاصله پس از تمام شدن آن دوست دارید که باز هم از آن غذا داشته باشید و بتوانید لذت بیشتری از آن ببرید. استودیو تارسیر شاید از آثاری چون Inside الهام گرفته باشد، اما نتیجه نهایی اثری است که حس و حال خودش را دارد و قطعا در کنار ساختههای استودیو پلیدد، به عنوان یک بازی پلتفرمر تاریک عالی شناخته میشود.
نقات قوت
- – داستان غنی و عالی
- – وجود یک سری پازلهای خلاقانه
- – گرافیک فنی و هنری بسیار زیبا
- – صداگذاریها و موسیقیهای کاملا مناسب
- – اتمسفر تاریک و عالی
نقات ضعف
- – کوتاه بودن گیم پلی بازی
- – وجود یک سری مشکلات در کنترلهای بازی
zoomg