بازی Nioh ساخته جدید تیم نینجا است که نشان داد الهام گرفتن درست از بازیهای دیگر میتواند چه نتیجه مثبتی داشته باشد.
به شخصه علاقه خاصی به بازیهای ژاپنی و همچنین بازیهایی مثل مجموعه Dark Souls یا بازی Bloodborne که جدای از نقش آفرینی و شرقی بودن سازنده، دنیایی تیره و تاریک برای مخاطب به ارمغان میآورند، دارم. دنیایی که پر شده از NPCهای رمزآلود و باس فایتهایی که هرچقدر هم شما را بکشند، باز نا امید نشده و به سراغشان میروید. دنیایی که فهمیدن آن در خور تامل است و برای درک کردنش باید در داخل فایلهای متنی بازی مدام جست و جو کنید و نوشتههای مختلف بخوانید. وقتی بازی Nioh پس از سالها غیبت با یک نمایش حماسی دوباره معرفی شد، به هیجان آمدم ولی دیدن گیم پلی بازی، نگرانم کرد. الهام گرفتن از بازیهای مختلف و وقایع تاریخی یا فیلمهای سینمایی در ساخت یک اثر مورد خوبی است ولی نکته اینجاست که تیم سازنده تا چه اندازه میتواند در این الهام گیری موفق باشد.
حتی با در دسترس قرار دادن چند نسخه دمو از بازی، بازهم این نگرانی از بین نرفت زیرا سختی خاص در دل بازی نهادینه بود که عملا بازی را بیمنطق میکرد. سختی بازی Bloodborne به این دلیل بود که محیط و بلاهایی را که میتوانست سرمان بیاورد دست کم میگرفتیم. ولی موردی که در بتای بازی Nioh به چشم میخورد این بود که NPCها به طرز وحشتناکی قویتر از شما بودند و این عملا ناعادلانه است. جدای از همه این احتمالاتی که داشتم پا به دنیای Nioh گذاشتم و در همان چند ساعت اولیه تمامی شک و تردیدم رفع و متوجه شدم که این بازی نیز همانند بازیهای مشابه از یک سری قاعده مخصوص پیروی میکند. بازی Nioh به مخاطب نشان میدهد که الهام گرفتن از بازیهای دیگر و بکار گیری آنها و بوجود آوردن یک فرمول درست، تا چه اندازه میتواند بازی را که ۱۱ سال از معرفی اولیه آن میگذرد به یک اثر موفق و ستودنی تبدیل کند.
در کتاب سفرنامه مارکو پولو آمده است که زیپانگو، یکی از نامهای قدیمی ژاپن، کشوری دارای محیطهای آغشته به طلا و جواهرات رنگارنگ است. حال در یکی از روزهای آن زمان کوبلای خان، یکی از پادشاهان مغولستان، ارتشی به زیپانگو فرستاد تا این جواهرات را از آن خود کند ولی، سربازان زیپانگو بواسطه سنگهای معجزه آسا یا سنگهای جادویی توانستند مغولها را شکست بدهند. داستان بازی با یک پیش درآمد سینمایی شروع میشود که در آن ویلیام آدامز، شخصیت اصلی بازی، توضیحاتی در مورد آمریتا، همان سنگ معجزه آسا، میدهد. ملکه الیزابت اول در جریان جنگ با اسپانیا و ضعف در نیروهای جنگی مجبور میشود به علم کیمیاگری روی بیاورد. از اینرو دزدان دریایی مثل ویلیام را مامور میکند تا برای وی آمریتا پیدا کنند. حال بواسطه قدرت آمریتا انگلیس توانست سربازان اسپانیایی را شکست دهد و بعد از این وقایع تصمیم گرفتند روشهای خود در کیمیاگری را به عنوان یک راز حفظ کنند.
ولی ظاهرا این تمام قضیه نیست و شخصی علاقه مند به استفاده مجدد از قدرت آمریتا است. پس از ویدیو سینمایی شما ویلیام آدامز را در یک سلول در زندان لندن پیدا میکنید که بواسطه روح نگهبان خود موفق به فرار میشود. در این میان اتفاقاتی رخ داده و روح نگهبان ویلیام آدامز توسط شخصی بنام ادوارد کلی دزدیده میشود تا بتواند راه کشور ژاپن را پیدا کرده و قدرت سایر آمریتاها را دریافت کرده و برای ارباب خود بیاورد. از اینرو ویلیام مجبور میشود به ژاپن برود و داستان بازی تازه شروع میشود!
جدای از روایت خوب بازی Nioh در بخش داستان و نحوه درست شروع و پایان بندی آن، استفاده از دورهای تاریخی، آن هم تاریخ ژاپن یکی از بهترین گزینههایی بود که تیم سازنده میتوانست آن را انجام دهد. وجود شخصیتهایی مثل اودا نوبوناگا که بارها اسم وی به گوش میرسد یا جنگ بزگ سکیگاهارا جذابیت بازی Nioh را دوچندان کرده است. جدای از آن شخصیت پردازی شخصیتها با الهام گیری از بازیهایی مثل سری سولز انجام میگیرد. هر شخصیت Lore مخصوص خود را دارد و اگر در طول داستان اطلاعات کافی را بدست نیاوردید، با خواندن آنها میتوانید از گذشته تاریخی آنها مطلع شوید. برخلاف انتظارات مخاطبان از داستان که حدس میزدند دنیایی همانند سری سولز پیشروی آنها باشد، بازی Nioh یک دنیای کاملا خطی را برای شما روایت میکند. اصلا خبری از داستانهای فرعی و شاخ و برگدار نیست و هر اتفاقی که میافتد، در راستای هدفی است که ویلیام برای آن تلاش میکند.
قطعا در بازیهایی به سبک Nioh مهمترین ویژگی، گیم پلی بازی است زیرا که تنها بخشی که مخاطب ساعتها با آن دست و پنجه نرم میکند، مبارزات، بروزرسانی شخصیت و گشت و گذار در محیط و یافتن آیتمهای مختلف است. اگر این موارد در کنار طراحیهای صورت گرفته نتواند به خوبی نقش خود را ایفا کند، بازی مورد نظر شکستی بیش نیست و بازی Nioh، در این زمینه خوب عمل کرده است. در ابتدا از شما پرسیده میشود که نحوه بازی کردن خود را انتخاب کنید. میتوانید یک سامورایی باشید که با دوکاتانا به مبارزه کردن میپردازد یا سامورایی که عاشق سلاحهای سنگین مثل تبر است. هر کدام از این استایلها ویژگیهای خاص خود را دارا هستند که سیستم بروزرسانی خود را میبایست بر پایه آنها بچینید. در همین ابتدا بگویم که بازی دارای سه بخش بروزرسانی مختلف است. اولین بخش مربوط به مشخصههایی نظیر نوار استامینا (Ki)، میزان Strength و Skill یا قدرت روح نگهبان شماست که نحوه بروزرسانی وابسته به مقدار آمریتاهایی دارد که شما از کشتن دشمنان در بازی بدست میآورید. به عبارتی آمریتا در اینجا مثل سولز در سری Dark Souls است. دومین بخش بروزرسانی مربوط به تواناییهایتان است که با توجه به استایلی که ابتدا انتخاب کردهاید، پوینتهای سامورایی خود را که از طریق لولآپ کردن در حالت اول بدست میآورید، به مشخصههای مورد نظر میدهید. همچنین در بخش تواناییهای شما دو بخش ترتیب داده شده که اولین آن مروبط به قابلیتهای نینجایی مثل استفاده از شوریکن هست و دومین بخش نینجوتسوهای شماست که حکم همان استفاده از جادو در سایر بازیهای دیگر دارد. آخرین ضلع این هرم سه گانه بروزرسانی مربوط به پرستیجهای شما است. یک سری چالش در نظر گرفته شده که اگر آنها را انجام دهید، یک سری پوینت پرستیج بدست میآورید که میتوانید بخشهای مورد نظر، نظیر دریافت پول بیشتر یا دریافت آمریتا بیشتر را بروزرسانی کنید.
ساختار بازی Nioh جوری است که بخش بروزرسانی بازی، مهمترین بخش گیم پلی بحساب میآید. اگر نتوانید بخشهایی را که به آن نیاز دارید درست بروزرسانی کنید، از یک جایی به بعد مجبور میشوید لول شخصیت خود را ریست کرده و مجددا کار لول آپ کردن را انجام دهید. البته شاید با خود بگویید که مشکلی نیست این کار را انجام میدهم! برای ریست کردن سطح بازیکن خود باید آیتمی گرانبها را خریداری کنید که با هر بار خرید آن، قیمتش تقریبا دو برابر میشود. از اینرو اگر میخواهید از بازی لذت ببرید، به این بخش اهمیت دهید که خب این ویژگی یک نقطه عطف در بازی بحساب میآید. زیرا که بازیکن را مجبور به تامل در مورد نحوه بازی کردن خود و گزینههایی میکند که پیش رویش قرار داده شدهاند و فیالبداهه کاری را انجام نمیدهد.
یکی دیگر از موارد مهم در یک بازی که میتواند موفقیت یا عدم موفقیت آن را رقم بزند، طراحیهای بازی است. از طراحی شخصیت بازی در بخش داستانی گرفته تا طراحیهای محیطی و مراحل بازی که همگی دخیل هستند. از نظر مراحل اصلی بازی Nioh تشکیل شده از ۱۹ مرحله اصلی و یک اپیلوگ که جدای از آن یک سری مراحل فرعی نیز در نظر گرفته شده است. مراحلی که بعضی از آنها در محیطهای جدید هستند و بعضی دیگر در مراحل اصلی بازی. مشکل Nioh دقیقا از جایی شروع میشود که پای طراحیهای مرتبط با گیم پلی بازی بوسط میآید. مشکل این نیست که مراحل بازی یا باسفایتها جذاب نیستند. اتفاقا مراحل اصلی در بازی Nioh به قدری خوب کار شده است که میتوانید بارها و بارها آنها را مجددا بازی کرده و باسهای مربوطه را شکست بدهید. مشکل دقیقا جایی است که انجام مراحل فرعی در اوایل لذتبخش بوده و در اواخر فقط حکم فارم کردن و دریافت آرمیتا بیشتر دارد. زیرا انجام مراحل اصلی شدیدا به سطحی که برای آن تعیین شده نیازمند است و اگر نتوانید هم سطح آن باشید، بازی برای شما مثل یک کابوس عمل میکند. حال مشکل اصلی اینجاست که نهایت شاید هفت الی هشت مرحله فرعی در محیط جدید باشد و همین محیطها در مابقی مراحل تکرار میشوند ولی این بار نقطه شروع و پایان کار شما و ماموریتی که در اختیار دارید میتواند فرق کند ولی در مجموعه تمامی مراحل NPCهای بازی شبیه به هم است.
از طرفی اگر علاقهمند به انجام مراحل بازی تا آخرین تعدادشان هستید و در کنارش دوست دارید سریعا بازی را به اتمام برسانید هیچ اشکال ندارد که بعضی از آنها را انجام ندهید. سیستم بازی به شکلی است که پس از پایان داستان، دنیای بازی برای شما در دسترس بوده و میتوانید به انجام مراحلی که در طول بازی تعبیه شده است پرداخته و لذت ببرید. جدای از این مشکل، هوش مصنوعی بازی Nioh یک جورایی تکلیفش با خودش مشخص نیست! در بعضی از صحنههای بازی دشمنان یا شیاطین بازی با کوچکترین سر و صدا به سمتتان حملهور میشوند و در بعضی از صحنهها حتی ایستادن در کنارشان هم بیفایدست تا به سمتتان حملهور شوند.
بخش بعدی گیم پلی بازی که شدیدا به آن امید زیادی داشتم، بخش کوآپ بازی است. البته این بخش در کل خوب طراحی شده و شامل سه بخش مختلف است. ولی مشکل اینجا است که مرحله جدید را برای بار اول با دوستانتان نمیتوانید بازی کنید. بخش اول حالت مشارکتی از طریق Shrine داخل بازی است که با پیشنهاد دادن آیتم مخصوص این بخش، یک بازدیدکننده را به دنیای خود راه داده و باهم به بازی کردن میپردازید. برای انجام دادن بخش دوم و سوم باید از طریق دنیای بازی و قبل از شروع مرحله اقدام کنید. بخش دوم حالت مشارکتی بازی به شما اجازه میدهد که شما به عنوان یک بازدید کننده به دنیای بقیه وارد شوید و نکته اینجاست که در این بخش زمانی میتوانید وارد مرحلهی مورد نظر شوید که آن را قبلا انجام داده باشید. در غیر اینصورت امکان انجام آن مرحله برای اولین بار وجود ندارد. آخرین بخش نیز دقیقا همانند بخش اول و دوم است با این تفاوت که در دو حالت اول میتوانستید هرکجای بازی که هستید یک شخص دیگر را ظاهر کنید یا اینکه خود فقط برای یک باس فایت ظاهر شوید ولی در حالت سوم حتما میبایست بازی را از اول آغاز کنید. با این حال بازی کردن Nioh در حالت کوآپ هنوز هم چالشهای خاص خود را دارد و فکر نکنید که چون با شخصی دیگر به بازی کردن میپردازید، امکان موفقیت شما زیاد خواهد بود.
گرافیک Nioh جدای از ضعف مربوط به طراحی دشمنان و سربازان در امر کم تنوع بودن، ایرادی ندارد و از نظر پرداختن به جزئیات، یکی از بهترین گرافیکهای نسل هشتم را به خود اختصاص میدهد. کافیست به هنگام مراحل بارانی کنترلر را کنار گذاشته و فقط به بارش باران و تاثیر آن بر محیط و جلوههای بصری بازی نگاه کنید. نکته دیگری که در بخش گرافیک شدیدا امیدوار کننده است، نبود افت فریم است. در شلوغترین مبارزات نیز فریم بازی نهایت پنج الی ۶ فریم افت کند و آن چنان قابل حس کردن نیست و شما را اذیت نمیکند. نکته جالب بخش گرافیکی بازی، طراحی کات سینهای بازی است که عالی کار شدهاند. موسیقی بازی Nioh یکی از بهترین بخشهایی است که یک بازی سامورایی میتواند به خود ببیند. آهنگهایی حماسی و جذاب مخصوصا در مواقع باس فایت بازی که شدیدا به دل شما مینشیند. تیم سازنده سعی نکرده است با استفاده از تعداد زیادی موسیقی شما را سرگرم نگه دارد بلکه با تعدادی اندک، کاری کرده است که آنها را همیشه در ذهن خود بسپارید.
با تمام این تفاسیر، بازی Nioh یک اثر کاملا ژاپنی است که با تمام نقاط ضعفی که دارد، ارزش بسیار بالایی برای تجربه داشته و ساعتها شما را سرگرم نگه میدارد. حتی پس از به اتمام رساندن بازی نیز دنیای بازی یک سری مراحل مخصوص دیگر در اختیارتان قرار میدهد که میتوانید به تجربه آنها بپردازید. تیم نینجا به خوبی نشان داد که الهام گرفتن نه تنها مورد بدی نیست بلکه میتواند اثری جدید و جذاب را خلق کند.
بازی Nioh با در اختیار داشتن یک داستان تاریخی و ترکیب آن با دست نوشته مارکو پولو سعی کرده تا دنیای جدیدی را برای مخاطبین به ارمغان بیاورد که در این راه موفق بوده است. همچنین در بخشهای دیگر نظیر گیم پلی توانسته تا حد زیادی موفق شود و وجود یک سری مشکلات نظیر عملکرد نامناسب هوش مصنوعی سبب شده تا بازی Nioh به یک بازی کامل تبدیل نشود. با این حال نمیتوان منکر نقاط قوت و ارزش بالای این بازی شد و قطعا تجربهی این اثر بر علاقهمندان این سبک واجب است.
نقات قوت
- – شخصیت پردازی عالی
- – استفاده از شخصیتهای تاریخی ژاپن
- – طراحی بصری زیبا
- – باس فایتهای بازی
- – موسیقی
- – تنوع بالای مراحل اصلی
- – ارزش تکرار بالا
نقات ضعف
- – حالت مشارکتی بازی
- – تنوع کم دشمنان
- – عملکرد نامناسب هوش مصنوعی
- – تکراری شدن مراحل فرعی در اواخر بازی
Zoomg