وقتی چندین سال بین ساخت یک بازی و دنباله آن فاصله میافتد، همیشه این ریسک وجود دارد که بازی جدید، در حد و اندازههای نسخه قبلی ظاهر نشود. دو نسخه اول سری سایبریا، از جمله بهترین بازیهای سبک ادونچر بودند که همه چیز برای یک بازی موفق در این سبک داشتند. از داستان و معماهای عالی گرفته تا شخصیتهایی بسیار دوستداشتنی که در راس آنها، کیت واکر محبوب قرار داشت. نسخه دوم سایبریا در سال ۲۰۰۴ عرضه شد و حال پس از گذشت ۱۳ سال، استودیو مایکرویدز دنباله آن را عرضه کرده است. از همان روزی که بازی معرفی شد، شخصا تردیدهای زیادی در مورد کیفیت بازی داشتم ولی اکنون که بازی را تمام کردهام، به جرات میتوانم بگویم که بازی Syberia 3 با وجود داشتن یک سری ویژگیهای بسیار مثبت، دنبالهای است که بهتر بود هرگز ساخته نمیشد. اگر دوست دارید دلیل این ادعا را بدانید.
برای دانلود ویدیو از آپارات اقدام کنید | تماشا در یوتیوب
به شخصه بازیهای ادونچری را دوست دارم که اولا معماهای خوبی داشته باشند و دوم بتوانند داستانی خوب روایت کنند. ولی خب به این شکل هم نیست که یک بازی صرفا با داشتن این دو ویژگی، بتواند لقب بازیای عالی را دریافت کند و بتوانیم از دیگر مشکلاتش چشمپوشی کنیم. Syberia 3 در زمینه داستان و معماها، شرایط خیلی خوبی دارد. بازی داستانی روایت میکند که از ابتدا برای دانستن انتهای آن حریص میشوید و از آن مهمتر با اینکه شاید داستان افت و خیزهایی داشته باشد، ولی هرگز در طول بازی جذابیتش را از دست نمیدهد. علاوه بر این، یکی از ویژگیهای خوب داستان بازی، روایت همزمان چندین اتفاق مختلف است. برای مثال کیت از طرفی در پی کمک کردن به قبیلهای است که او را در ابتدای بازی از یخ زدن نجات دادهاند. از طرفی دیگر یک مامور از آمریکا برای دستگیری وی اعزام شده و کیت باید از دست وی فرار کند. همچنین یک سری افراد دیگر هم به دنبال کیت هستند که آنها هم مشکلاتی را برایش خلق میکنند. پس میتوان گفت که بازی خطوط داستانی مختلفی دارد و این به خودی خود، ویژگی خوبی است. اما مسالهای که حتی شرایط را بهتر هم میکند، این است که این خطوط داستانی مانند شاخههای یک درخت، همگی به یک تنه اصلی متصل هستند و در پایان داستانی منسجم را ارائه میدهند که واقعا همراهی با آن و پی بردن به انتهایش، لذتبخش است.
تنها عاملی که در بازی به کیفیت داستان کمی ضربه میزند، نبود کاراکترهای دلچسب در بازی است. در نسخههای پیشین این سری علاوه بر خود کیت، یک سری کاراکترهای دیگر نیز در بازی بسیار جذاب پرداخته شده بودند و حتی نشستن پای صحبتهای آنها هم لذت خاص خودش را داشت. ولی سایبریا ۳ فاقد چنین شخصیتهایی است و هیچیک از شخصیتهای بازی آنقدر خصوصیات عمیقی ندارند که از صحبت کردن با آنها یا پی بردن به داستانشان لذت خاصی ببرید. مشکلات دیگری که نتیجه آنها شخصیتپردازی ضعیف کاراکترها است، ضعف در صداگذاریها و دیالوگها هستند. تنها صفتی که شاید بتوان دیالوگهای بازی را با آن توصیف کرد، سرسری بودن است. منظورم این است که اکثر دیالوگها (نه همهشان) این حس را میدهند که انگار سازندگان خیلی سریع یک سری متن و نوشته برای بازی آماده کردهاند تا شخصیتها چیزی برای گفتن داشته باشند. از طرفی دیگر، بازی واقعا در زمینه صداگذاری ضعیف عمل میکند و صدای بسیاری از شخصیتها نه با سنشان مناسبت است و نه با ظاهرشان. برای مثل زن مسنی را در بازی مشاهده خواهید کرد که صدای یک دختر جوان را دارد یا فرد کم سن و سالی که صدایی بم در حد یک مرد ۴۰-۵۰ ساله دارد و سازندگان واقعا در انتخاب صداپیشه بدسلیقگی کردهاند.
اما موردی که Syberia 3 را کمی نجات میدهد، معماهای بسیار خوب بازی است. معماهای بازی هم منطقی هستند، هم خلاقیت و تنوع خوبی در آنها دیده میشود و هم اینکه از حیث سختی، در حد متعادلی قرار دارند و نه آنقدر چالشبرانگیز میشوند که منطقشان از بین برود و نه آنقدر ساده هستند که شما را از فکر کردن بینیاز کنند. ولی حتی با وجود عالی بودن معماها، گیمپلی بازی بینقص نیست و اصلیترین مشکل آن، کند بودن روند بازی است. به هر حال در حین تجربه یک بازی ادونچر، یا دوست دارید معما حل کنید یا اینکه حداقل در حال انجام کارهای باشید که برایتان لذتبخش هستند. اما در سایبریا ۳، گاهی فاصله بین دو معما آنقدر زیاد میشود و در این حد فاصل آنقدر کارهای حوصلهبر انجام میدهید که ممکن است کلا بیخیال بازی کردن شوید. یکی از المانهایی که میتوانست به حد فاصل بین حل دو معما کمی هیجان و لذت بدهد، صحبت کردن با دیگر کاراکترها بود که از قضا زمان زیادی را هم صرف آن میکنید، اما همانطور که اشاره کردیم، به دلیل ضعف در دیالوگها و جذاب نبودن شخصیتها در کل، این صحبت کردنها هم نه تنها کمکی به جذابیت بازی نمیکنند، بلکه آن را بیش از پیش خستهکننده میکنند و متاسفانه به دلیل نبود امکان رد کردن این صحبتها، مجبور هستید که تمامی آنها را در بازی گوش کنید.
در کل مشکل اصلی گیمپلی Syberia 3 این است که در بازی بیشتر از اینکه مانند یک اثر ادونچر خوب در حال حل کردن معماها یا انجام کارهای لذتبخش باشید، در حال رفتن از مکانی به مکان دیگر و صحبت کردن با شخصیتهای حوصلهسربر هستید که این مسئله ضربه بدی به روند بازی زده و جذابیت آن را تا حد زیادی کاهش داده است. اگر فکر میکنید که اینها اصلیترین مشکلات بازی هستند، سخت در اشتباهید و هنوز هیچ اشارهای به مشکلات اصلی بازی نکردهام! Syberia 3 کلکسیونی از باگها و ایرادهای عجیب فنی است و چیزی که در بین این کلکسیون بیش از همه آزاردهنده است، افت فریم عجیب بازی در محیطهای شلوغ است. سایبریا ۳ به هیچ وجه گرافیکی امروزی و خوبی ندارد. کیفیت بافتها در بازی پایین است و سایهها نیز شدیدا کیفیت پایین دارند. بازی حتی در زمینه انیمیشنها نیز ایراد دارد. ولی با وجود تمامی این نقصها، هنوز هم بازی با افت فریم روبرو میشود که این نشان میدهد سازندگان اصلا برای بهینه کردن بازی تلاشی نداشتهاند. علاوه بر این، در سایبریا ۳ شاهد یک سری باگهای عجیب و غریب نیز هستیم و مثلا شخصا یک بار غیب شدن شخصیتی را در بازی دیدم که در بررسی ویدیویی هم قابل مشاهده بود یا اینکه در نمونهای دیگر، در حین صحبت کردن ناگهان یک لیوان از ناکجا آباد ظاهر شد! این باگها در شکل دیگری نیز در بازی دیده میشوند و مثلا گاهی در اطراف شخصیتها یک سری افکتهای عجیب و غریب را میتوان دید.
در مجموع چنین ایرادهایی آنقدر در بازی زیاد هستند که پس از تمام کردن سایبریا ۳، ممکن است این سوال به ذهنتان برسد که آیا سازندگان بازی پیش از عرضه آن، خودشان یک بار بازی را تجربه کرده و این ضعفها و مشکلات را دیدهاند یا خیر؟ جواب این سوال هرچه که باشد، نتیجهگیری این است که تیم سازنده میتوانست با صرف کمی دقت یا زمان بیشتر، این نوع مشکلات بازی را از بین برده یا حداقل کم کند و مطمئن باشید که در این صورت، بازی بیشتر میتوانست جلوهها و ویژگیهای مثبتش را نشان دهد.
حال که به ایرادهای مختلف بازی اشاره کردیم، باید از ویژگیهای مثبت آن نیز بگوییم. پیشتر اشاره کردم که معماها و داستان بازی، در سطح خوبی قرار دارند. اما اصلیترین نقطه قوت سایبریا ۳، بدون شک موسیقیهای آن است. موسیقیهای بازی بینهایت گوشنواز و عالی هستند و از آن مهمتر، کاملا با حس و حال بازی همخوانی دارند. درست است که سایبریا ۳ گرافیک فنی خوبی ندارد، ولی از حیث هنری شرایط خوب است و یک سری از محیطهای بازی ظاهر زیبایی دارند که نشان میدهند طراحان خوشسلیقهای در تیم سازنده بازی حضور داشتهاند. حال ترکیب این موسیقیهای عالی با جلوههای هنری خوب، باعث خلق اتمسفر گیرایی در بازی شده است که این ویژگی از جمله معدود نکات مثبتی است که بازی از قسمتهای قبلیاش به ارث برده است.
پس از تمام کردن سایبریا ۳، فقط یک حس به سراغم آمد. اینکه سازندگان این بازی، راه و روش ساخت یک بازی ادونچر را بلد هستند. به همین دلیل هم آنها داستان خوبی در بازیشان روایت میکنند و معماهای جالبی را هم در آن گنجاندهاند. اما این وسط مشکلی وجود دارد و آن هم اینکه سطح سواد فنی و بازیسازی این سازندگان هنوز در گذشته مانده است و در نتیجه تلاش آنها برای خلق اثری مدرن، با شکست روبرو شده است. درست است که بازی ویژگیهای مثبت خوبی دارد، ولی برای رسیدن به این ویژگیهای مثبت باید آنقدر از موانع مشکلات فنی و ایرادهای عجیب و غریب و از همه مهمتر وقایع خستهکننده عبور کنید که شاید پس از گذشت چند ساعت، عطای بازی را به لقایش بخشیده و تصمیم بگیرید که کلا بیخیال ماجراجویی جدید کیت واکر شوید. راستش را بخواهید پیشنهاد من هم به شما این است که همین کار را انجام داده و اجازه دهید وقتی صحبت از کیت واکر و سایبریا میشود، همان خاطرات خوب دو نسخه قبلی بازی در ذهنتان ذکر شود. راستی اگر میخواهید نسخه پیسی بازی را تجربه کنید، حتما برای سالم ماندن اعصابتان از کنترلر استفاده کنید. البته کنترل بازی حتی با کنترلر هم وضع خوبی ندارد!
Syberia 3
Syberia 3 یک بازی ادونچر با معماها و داستان خوب است ولی آنقدر در زمینههای دیگر مشکل دارد که ویژگیهای مثبت آن هم تحت شعاع قرار میگیرند. چرا که برای لذت بردن از ویژگیهای مثبت یک بازی، اول باید بتوانید آن را بدون مشکل بازی کنید. ولی سایبریا ۳ آنقدر مشکلات عجیب و غریبی مخصوصا در زمینه فنی دارد که دیگر فرصتی برای لذت بردن از جنبههای خوب بازی پیدا نمیکنید.
نقات قوت
- – داستان خوب
- – معماهای خلاقانه که حل کردن آنها لذتبخش است
- – موسیقیهای گوشنواز که اتسمفر خوبی در بازی پدید میآورند
نقات ضعف
- – شخصیتپردازی ضعیف و نبود کاراکترهای دوستداشتنی در بازی
- – صداگذاری بسیار بد اکثر کاراکترها
- – کُند و خستهکننده بودن روند بازی
- – وجود باگهای عجیب
- – ایرادات فنی مختلف و در راس آنها افت فریم در محیطهای شلوغ
- – گرافیک فنی ضعیف و کیفیت پایین بافتها و سایهها
- – ضعف در دیالوگهای بازی