با اینکه مجبور شدیم برای تماشای فصل هفتم «بازی تاج و تخت» (سریال Game of Thrones) زمان بیشتری را نسبت به تعطیلات منتهی به فصلهای گذشته صبر کنیم، اما یکی از ویژگیهای سریالی مثل «بازی تاج و تخت» این است که حتی در دوران تعطیلات هم چیزهای زیادی برای حدس و گمانهزمانی و انتظار برای طرفدارانش دارد. اگرچه انتظار برای فصل هفتم به اندازهی انتظار برای فصل ششم که قرار بود کلیفهنگرِ وحشتناکِ مرگ جان اسنو را برطرف کند دیوانهوار نیست، اما جای آن را موضوع داغ دیگری گرفته است: دنریس تارگرین بالاخره به سمت وستروس روانه شده است و از سوی دیگر وایتواکرها هم به سمت دیوار و تسخیر دنیای انسانها در حرکت هستند. پس، با توجه به قولهای سازندگان دربارهی اینکه فصل هفتم ضرباهنگ تند و سریعتری خواهد شد و با توجه به دیدنِ دنی، نشسته بر پشت دروگون که خیلی غولپیکرتر از آخرینباری که او را دیدیم شده است، ظاهرا با وجود اپیزودهای اندک این فصل، همهچیز به همان اندازه، یا حتی بیشتر حماسی باقی خواهد ماند.
تاکنون به جز تعدادی عکس و تیزر که بازیگران اصلی هرج و مرج پیشرو را فاش میکردند چیزی برای صحبت نداشتیم. مخصوصا با توجه به اینکه فصل هفتم در حالی پخش میشود که خبری از کتاب «بادهای زمستان» هم نخواهد بود. این یعنی سریال همینطوری به جلو زدن از کتابها ادامه خواهد داد و در نتیجه برخلاف گذشته، دیگر نمیتوانیم با استفاده از کتابها، خطهای داستانی این فصل را حدس بزنیم. بنابراین درخواست برای تریلر سریال بیش از پیش شده بود تا حداقل از این طریق از موقعیت جدید کاراکترها در فصل جدید اطلاع پیدا کنیم. ولی با تریلر جدیدی که به تازگی منتشر شده، بالاخره میدانیم که مهمترین کاراکترهای سریال در آغاز فصل مشغول چه کارهایی خواهند بود. با اینکه این اپیزود حول و حوشِ جان اسنو، دنی و سرسی میچرخد و سری هم به کاراکترهای دور و اطرافشان میزند، اما عدهای هم غایب هستند. از مهمترینشان میتوان به برن، بریین، سمول تارلی و صد البته جناب آقای شاه شب اشاره کرد که بعد از چندین فصل گوشهنشینی، ظاهرا قرار است در دو فصل آخر حضور پررنگی داشته باشد. البته خیالی نیست. احتمالا اچ.بی.اُ آنها را برای تریلر بعدی فصل هفتم کنار گذاشته است.
البته که باید تریلر را با علیاحضرت سرسی لنیستر (سلطنتش پایدار باشد) شروع کنیم. چون نه تنها سرسی هماکنون حکمرانی پایتخت وستروس را برعهده دارد و سوژهی اخبار ۲۴ ساعتهی تمام روزنامهها و شبکههای تلویزیونی کشور است، بلکه سرسی کاراکتر موردعلاقهی رضا حاج محمدی هم هست! پس، آره اینجوریاس! بنابراین تریلر با همان چیزی شروع میشود که فصل قبل را با آن تمام کرده بودیم: صدای تنهایی سرسی. صدای قدمهای سرسی روی سنگفرشِ رد کیپ طنینانداز میشود. برخلاف گذشته که افراد زیادی دور و اطرافِ او را گرفته بودند و از او به عنوان ملکهی مادر و دخترِ تایوین لنیستر بزرگ یاد میکردند و خلاصه او به خاطر نام خاندان و پسرانِ پادشاهش برای خودش برو و بیایی داشت، حالا وضعیت او کاملا دگرگون شده است. او اکنون ملکهی دیوانه است. یک دیکتاتور روانی که سپت جامع بیلور را با تمام کسانی که داخلش بودند روی هوا فرستاد و از شدت انفجار، سنگ و کلوخها و ناقوسهای این بنا را روی مردم کوچه و خیابان فرود آورد و جای محل عبادتگاه مردم را به یک مشت دود و آتشِ سبز رنگ تبدیل کرد.
حالا او تنهاست و اگر هم مردم جلوی رویش دولا راست میشود، فقط و فقط به خاطر وحشتی است که از او دارند. او تنهاست. مخصوصا با توجه به اینکه زمان غیرمناسبی را برای ملکه شدن انتخاب کرده است. زمانی که دنیا در یکی از تاریخیترین و قمر در عقربترین دورانهایش به سر میبرد؛ دروانی که قدمگاه پادشاه به یکی از خواستنیترین مکانهای قدرتمندترین آدمهای دنیا تبدیل شده است. مخصوصا اگر دیکتاتور قاتلی که با همه دعوا دارد، بر روی تخت آهنین نشسته باشد. بنابراین طبیعی است که تریلر در حالی آغاز میشود که سرسی دشمنانی را که سلطنتش را به خطر میاندازند فهرست میکند. دشمنانی که او و جیمی باید با همکاری یکدیگر علیهشان ایستادگی کنند. بعد از مرگ تایوین و فرزندانش، حالا فقط او مانده است که جلوی نابودی خاندان لنیستر را بگیرد. تنهای تنها. با توجه به سوختن ملکه مارجری و برادرش در کنار گنجشک اعظم، هایگاردن، دارندهی بزرگترین ارتش وستروس نه تنها دیگر هیچ کمکی به آنها نمیکند، بلکه یکی از دشمنانشان هم خواهد بود. سرسی در جریان مونولوگش در آغاز تریلر به این تنهایی اذعان میکند. از این میگوید که فقط او و جیمی (فکر میکنم زیاد نمیتوان روی جیمی حساب باز کرد) برای دفاع از لنیسترها باقی ماندهاند. البته که تیریون هم یکی از لنیستریهای حاضر در صحنه خواهد بود، اما سرسی او را لنیستری حساب نمیکند!
در همین حین ما نماهایی هم از تیریون در حال تماشای پروازِ اژدهایان دنی میبینیم. اما در چهرهی او خبری از امید و خوشحالی نیست. در عوض او خیلی نگران و ناراحت به نظر میرسد. از همان نگرانیهایی که قبل از اتفاقات بزرگ احساس میکنیم. انگار تیریون با اینکه میداند حملهی دنی با وجود این اژدهایان و داشتن بزرگترین ارتش دنیا، پیروزمندانه خواهد بود، اما طرف دیگر میداند که شانس پیروزی در جنگ هیچوقت اینقدر ساده محاسبه نمیشود. همیشه امکان وقوع اتفاقات غیرمنتظرهی زیادی وجود دارد (الان بهتان میگویم منظورم چیست) و البته شاید تیریون دل خوشی از خاندان لنیستر نداشته باشد، اما آنها میخواهند به کسترلی راک حمله کنند و محل تولدش را نابود کنند و همشهریهایش در این میان کشته خواهند شد. البته که تیریون از هیچکدام از آنها چیز خوبی ندیده، اما برای آدم دلرحمی مثل او، جنگ و کشتار ترسناک است. مخصوصا با توجه به اینکه احتمالا بعد از ماجرای سپت بیلور، میداند که خواهرش به هر عمل شنیعی برای پیروزی دست خواهد زد و البته برادرش که دوستش هم دارد کنار دست اوست. در آن واحد میدانیم که فصل قبل با تبدیل شدنِ تیریون به دستِ ملکه به پایان رسید. پس، تیریون وظایف سنگینی در نبرد پیشرو برای مشاورههای استراتژیک و سیاسی خواهد داشت و این هم میتواند یکی از دلایل نگرانیاش در این نماها باشد.
مونولوگِ سرسی دربارهی دشمنانش با نماهایی از درگناستون و ورود دنریس به این قلعه تدوین شده است. با نماهایی از میز چوبی نقاشیشده بزرگی در یکی از برجهای این قلعه که مخصوص طراحی استراتژیهای جنگی است. اینجا همان جایی بود که اگان فاتح، نقشهی حمله به وستروس را کشید و اینجا همان جایی بود که استنیس برای حمله به قدمگاه پادشاه با مشاورانش جر و بحث میکرد. این مکان به این دلیل برای دنی اهمیت دارد که او در درگناستون به دنیا آمده بود و این به معنای بازگشت او به محل تولدش و تنها نقطهای از وستروس که آن را میشناسد، است. چرا که بعد از سقوط قدمگاه پادشاه و مرگ شاه دیوانه به دست جیمی بود که ریلا تارگرین در حالی که دنی را در شکم داشت به همراه ویسریس به سمت درگناستون فرار کردند. دنی در جریان طوفانی سهمگین به دنیا آمد و مادرش بعد از زایمان مُرد و ویسریس و دنی خیلی زود به سمت اسوس گریختند. حالا دنی به خانهی آبا و اجدادیاش برگشته است و میتوان گفت باز شدن دروازههای درگناستون به روی او، در عین خوشحالیاش به خاطر بازگشت به جایی که به آن تعلق دارد، به معنی قدم گذاشتن جای پای پادشاهان بسیاری است که بعضی از آنها بسیار محبوب و اسطوره بودهاند و برخی بسیار ظالم و بیلیاقت و او باید طوری این جنگ و فتح را مدیریت کند که به جمع دستهی اول بپیوندد. البته از آنجایی که با «بازی تاج و تخت» سروکار داریم، انتظار میرود که این موضوع به یکی از مهمترین کشمکشهای درونی او در فصل هفتم تبدیل شود و احتمال میرود نویسندگان او را در موقعیتهای تصمیمگیری سختی قرار دارند. بالاخره جنگ شوخیبردار نیست. قابلذکر است که در تصویر بالا میبینیم که نه تنها لباسهای آویژهها به خاطر آب و هوای سردِ وستروس تغییر کرده، بلکه نشان اژدهای سهسر تارگرینها هم روی سینهشان حک شده است.
کارمان اما هنوز با سرسی تمام نشده است. او خبر میدهد که دشمن در حال نزدیک شدن از چهار طرف است. دنی فقط یکی از آنهاست که از سمت شرق نزدیک میشود. قدمگاه پادشاه از غرب، شمال و جنوب هم در امان نخواهد بود. منظور از دشمنانِ جنوب احتمالا دار و دستهی هایگاردن و دورن هستند که با دنی متحد شدهاند. مهمترین دشمنی که از غرب به سمت قدمگاه پادشاه حرکت میکند با نمایی از یک کشتی در طوفان معرفی میشود. و او احتمالا کسی نیست جز یورون گریجوی که در فصل قبل معرفی خیلی ناامیدکنندهای به عنوان آنتاگونیست احتمالی بعدی سریال داشت و امیدواریم که این موضوع در این فصل تغییر کند. از آنجایی که یورون به دنبال به دست آوردنِ اژدهایان دنی و فرمانروایی بر دنیاست، احتمالا دشمنی او با سرسی خیلی زود به اتحاد تبدیل خواهد شد. این یکی از همان اتفاقات غیرمنتظرهای میتواند باشد که تیریون از آن نگران به نظر میرسید. اگر یورون در این فصل به عنوان همان روانی جادوگر بیکلهای که در کتاب است معرفی شود، یعنی سرسی میتواند متحد خیلی قدرتمندی داشته باشد و کار دنی میتواند به جاهای خیلی باریکی کشیده شود.
در شمال جان اسنو و سانسا استارک را داریم. آیا این به این معنی است که استارکها هم قصد لشکرکشی به سمت جنوب را دارند؟ فکر نمیکنم. در حال حاضر میدانیم که اولویت استارکها محافظت از دیوار و ایستادگی علیه وایتواکرها است. اما آنها طبیعتا بعد از نبرد حرامزادهها، به تجهیزات و نیروهای زیادی برای این کار نیاز دارند و فکر نمیکنم جان تصمیم بگیرد برای به دست آوردن آنها، شمال را رها کند و به سمت جنوب لشگرکشی کند. چرا که هر لحظه احتمال حملهی وایتواکرها میرود. پس، شاید خبر از بین رفتنِ بولتونها و به روی کار آمدن دوبارهی استارکها به گوش سرسی رسیده و او بدگمان است که آنها هم در فکر حمله هستند. ولی شاید سرسی دربارهی خطر شمال به درستی بدگمان است. چرا که به محض شنیدن جملهی «دشمنان شمالی»، ما نه تصویری از جان اسنو و وینترفل، بلکه از آریا میبینیم (قضیه حساس شد!).
آریا طبق معمول برخلاف بقیهی کاراکترهای سریال کماکان تنهاست. چیز جدیدی هم نیست. بالاخره او از زمانی که سرِ پدرش در فصل اول زده شد، به تنهایی برای زنده ماندن در تقلا بوده است. بعد از تمام بدبختیهایی که او برای بازگشت به خانه با مردان بیچهره کشیده است، حالا آریا به خانه بازگشته است. اما کماکان تنها در جنگلهای سرد شمال سرگردان است. معلوم نیست هدف بعدی آریا کجاست، اما وینترفل محتملترینشان به نظر میرسد. طبیعتا اگر خبر شکست بولتونها به گوش او برسد، باید به سمت وینترفل راهی شود که با توجه به یکی از عکسهای منتشر شده از فصل هفتم، اینطور به نظر میرسد، اما سوال این است که بازگشت او به آغوش خانوادهی باقیماندهاش چه معنایی خواهد داشت؟ بالاخره ما آریا را به عنوان بتمنِ دنیای نغمه میشناسیم. کسی که به مبارزههای تنهاییاش معروف است. کسی که در سایهها دشمنانش را شکار میکند. نه کسی که مثل جان اسنو شمشیر به دست میگیرد و در جهبهی اول جنگ حضور پیدا میکند. پس، احتمالا نویسندگان باید ترتیب داستانی را بکشند که آریا را در مسیر انجام یک ماموریتِ تنهایی قرار بدهد. مثل ترورِ سرسی! آیا امکان دارد بعد از اینکه سرسی درخواست کمک استارکها علیه وایتواکرها را جدی نگرفت، جان اسنو خواهرش را برای نفوذ به درونِ رد کیپ و ترور ملکهی دیوانه بفرستد؟! من که پایهام!
در یکی دیگر از مهمترین نماهای تریلر، جان اسنو و تورموند را در حال فرار از دست چیزی در پشت سرشان میبینیم. اینکه دوتا از جسورترین و خفنترین جنگجویان سریال اینطوری دمشان را روی کولشان گذاشته و در حال فرار باشند، فقط به یک معنی است: آدرها دارند میرسند. در طول تریلر ما نماهای متعددی از مردمان آزاد که در برف دور هم جمع شدهاند میبینیم و همانطور که در تیزر قبلی فصل هفتم دیده بودیم، شاه شب و ارتشش قصد دارند ماموریتی را که برایش خلق شدهاند، وارد فاز تازهای کنند و احتمالا غولهای کشته شده در جنگ دیوار را هم به عنوان زامبی به ارتششان اضافه کردهاند. معلوم نیست آیا نماهای فرار جان و تورموند مربوط به آنسوی دیوار میشود یا نه، اما با توجه به پوشش زخیم و سفیدِ جان اسنو به شکل مردان آزاد، احتمال اینکه آنها طی ماموریتی مخفیانه به آنسوی دیوار رفته باشند تا موقعیت ارتش شاه شب را شناسایی کنند میرود. طبق معمول یکی از رازهای اصلی فصل هفتم چگونگی عبورِ آدرها از دیوار خواهد بود که احتمالا تا اواخر فصل هفتم رخ نخواهد داد. اگر وایتواکرها از دیوار عبور کنند، جنگ پادشاهان و ملکهها دیگر اهمیتی نخواهد داشت. پس، احتمالا قبل از ورود وایتواکرها به این سوی دیوار، جنگِ سرسی با دشمنانش در مرکز توجه خواهد بود و این وسط شاید شاه شب را در حال پیدا کردن شیپور جورامون یا وسیلهی دیگری برای عبور از جادوی دیوار دنبال خواهیم کرد. بالاخره دنی قبل از پیوستن به نیروهای جان برای مقابله با وایتواکرها باید به موقعیت باثباتی در وستروس رسیده باشد. هرچه هست، از عدم حضور وایتواکرها در این تریلر استقبال میکنم. هرچه آنها کمتر دیده شوند، اسرار پیرامونشان هم بیشتر میشود. بالاخره آنها موجوداتی هستند که خود کاراکترهای سریال هم چیز زیادی دربارهشان و فعالیتهایشان نمیدانند.
در وینترفل اما تصاویری از زندگی جدید سانسا و لیتلفینگر و جان اسنو میبینیم. لیتلفینگر که نمیتواند نیرنگبازیهایش را کنار بگذارد، طبق معمول همیشه در این تریلر هم مشغول گول زدن یک نفر است و او کسی نیست جز سانسا. لیتلفینگر به او یادآور میشود که پدر و برادرانش مُردهاند و او تنها امید در مقابل طوفان پیشرو است. ظاهرا او در این فصل با بزرگترین چالشش روبهرو شده است: رابطهی نزدیک جان و سانسا و آگاهی آنها از آبزیرکاه بودنِ او. تقریبا تمام کسانی که تاکنون از لیتلفینگر ضربه خوردهاند، طبیعت واقعی او را نمیشناختند و او را دستکم گرفته بودند. او را به عنوان یک مشاور معمولی دیدهاند. اما لیتلفینگر کسی است که رویای به دست آوردن نهایت قدرت را در سر دارد. و جان و سانسا این موضوع را به خوبی میدانند. پس، باید دید لیتلفینگر چگونه میخواهد این برادر و خواهر ناتنی را که بعد از تمام مشقتهایی که پشت سر گذاشتهاند هوای هم را دارند، دوباره در کنترل بگیرد.
یادمان نرود نه تنها شوالیههای ویل به دستور لیتلفینگر باعث موفقیت جان علیه رمزی بولتون شدند، بلکه سانسا یکی از «چیز»هایی است که لیتلفینگر برای تکمیل اهدافش میخواهد. پس، مطمئنا هدفش آسیب زدن به سانسا نخواهد بود. با این حال در نمای گذرایی جان اسنو را در حال دست به یقه شدن با پیتر بیلیش میبینیم که خب، شاید به این معنی است که جان بالاخره از مازموربازیهای او خسته شده است (نگویید که با دیدن این صحنه یاد صحنهای در فصل اول که ند استارک، با لیتلفینگر دست به یقه میشود نیفتادید!). اما محل این دعوا هم برای پیدا کردن سرنخی دربارهی دلیل دعوا مهم است: سردابههای وینترفل. فصل قبل هویت پدر و مادر جان اسنو را برای برن و تماشاگران فاش کرد. خود جان اما چیزی از این راز بزرگ نمیداند. این در حالی است که سردابههای وینترفل که محل دفنِ لیانا استارک هم هست، یکی از مهمترین مکانهایی است که همیشه با هویت والدین جان ارتباط داشته. اصلا یکی از صحنههای معروف سریال مربوط به جایی میشود که لیتلفینگر در سردابههای وینترفل در گفتگو با سانسا، بهطرز نامحسوسی به والدین واقعی جان اشاره میکند که طرفداران فکر میکنند به معنی آگاهی بیلیش از این راز است. خب، آیا دلیل عصبانیتِ جان به این معنی است که لیتلفینگر این راز را برای او فاش کرده است؟
نمای مهم بعدی جایی است که نیروهای دنریس به رهبری آویژهها را میبینیم که به قلعهای با شیرهای سرخِ خاندان لنیستر حمله میکنند. در نگاه اول به نظر میرسد که با صحنههایی از حملهی دنی به قدمگاه پادشاه طرفیم. بالاخره پایتخت فاصلهی چندانی با محل فرمانروایی دنی در درگناستون ندارد. اما تئوری بهتر این است که اینجا در واقع کسترلیراک، پایتخت خاندان لنیستر است. منهای فلشبکی به کودکی سرسی که برای دیدن جادوگری در اطراف خانهاش میرفت، ما تاکنون کسترلیراک را در سریال ندیدهایم و حتی این منطقه در کتابها هم حضور پررنگی نداشته است. اما ظاهرا قبل از سقوط مهمترین نقطهی غرب وستروس، سری به آنجا هم خواهیم زد. از آنجایی که از کسترلی راک به عنوان یکی از زیباترین و باشکوهترین بناهای وستروس یاد میکنند، پس خودمان را باید برای دیدن محل تولد علیاحضرت سرسی آماده کنیم. بالاخره داریم دربارهی صخرهای حرف میزنیم که ارتفاعش به علاوهی قلعهای که روی آن ساخته شده، سه برابر ارتفاع دیوار است! احتمالا از آنجایی که اکثر نیروهای لنیستری در پایتخت به سر میبرند، آویژهها کار سختی برای تصاحب این منطقه و معدن طلایش نخواهند داشت. بله، کسترلی راک بزرگترین معدن طلای کل وستروس را دارد. پس قبل از اینکه دنی سراغ پایتخت برود، احتمالا کارش را با گرفتنِ دیگر نقاط وستروس شروع خواهد کرد و آنها را به نیروهایش اضافه خواهد کرد تا بالاخره سرسی را برای تهاجم نهایی در منگنه بگذارد.
اگر شمالیها جان اسنو را به عنوان جنگجویشان دارند و دنی کرم خاکستری را، سرسی هم زامبی مانتین را دارد. با توجه به این نما سِر گرگورِ کلیگین این فصل را در ظاهر و زره خیلی خفنتری آغاز خواهد کرد. زرهی که نقش و نگارهای رویش براساس نقش و نگارهای روی لباسِ حکمرانی سرسی برداشت شده است. رنگ سیاه زره و کلاهخودش که چشمهای زامبی مانتین را تا حد ممکن مخفی نگه داشته است، حالت خوفناکتر و دارت ویدرگونهای به او داده است. نتیجه دقیقا همان چیزی است که او باید از همان ابتدا در آن ظاهر میشد. با مخفی شدن صورت کبود و مُردهی مانتین، حالا به معنای واقعی کلمه با یک ماشین کشتاری غیرانسانی طرفیم. فصل گذشته با صحنههای فوقالعاده وحشتناکی، قدرت دیوانهوار زامبی مانتین را به نمایش گذاشت و باید دید نویسندگان در این فصل چه قربانیهایی را برای او کنار گذاشتهاند و البته سوالی که این فصل باید به آن بپردازد این است که آیا اصلا مانتین در این حالت قابلکشتن است یا نه. هرچه هست، انصافا در بین تمام محافظان پادشاهان و ملکههای جنگ پیشرو، مال هیچکدام به اندازهی سرسی ترسناک و شکستناپذیر و مرگبار به نظر نمیرسد.
«بازی تاج و تخت» همیشه سریالی بوده که تمرکز اصلیاش روی درگیریها و نیرنگهای سیاسی قدرتمندان بوده است، اما از همان سکانس اول فصل اول این هشدار بهمان داده شد که که تهدید بزرگتری در حال نزدیکتر شدن است. فقط مسئله این است که گوش هیچکس بدهکار نیست. ما در رابطه با قاتلان جان اسنو دیدیم که حتی آنهایی که با وایتواکرها برخورد داشتهاند هم توانایی درک کردن این تهدید بزرگ و کنار گذاشتن اختلافاتشان و دست همکاری دادن با دشمنانشان را ندارند، چه برسد به کسانی مثل جنوبیها که خیلی وقت است حتی یک برف درست و حسابی هم ندیدهاند، چه برسد به هیولاهای یخی با ارتش زامبیشان! یکی دیگر از پاهای ثابت تریلرهای «بازی تاج و تخت» که همیشه سعی میکند تا این تهدید بزرگ را توی گوش دنیا کند، داووس سیوورثِ خودمان است. هرچه لیتلفینگر در نماهایش در این تریلر از خود راضی و حیلهگر ظاهر میشود، شوالیهی پیازها فقط به یک چیز فکر میکند: جنگ بزرگ.
در جایی از تریلر صدای داووس را میشنویم که ظاهرا دارد عدهای را که با دار و دستهی جان اسنو مخالف هستند، برای متحد شدن ترغیب میکند. او از این میگوید که ما باید خصومتها و کینهها را کنار بگذاریم و با هم یکی شویم، وگرنه خواهیم مُرد. چرا که در صورت پیروزی وایتواکرها، دیگر مهم نیست که اسکلت چه کسی روی تخت آهنین مینشیند. خب، احتمال دارد داووس نمایندهی جان اسنو برای فرستادن پیامش به سرتاسرِ وستروس باشد. اما دوتا از مهمترینشان که ارتشهایشان خیلی برای مقابله علیه وایتواکرها به کار میآیند، سرسی و دنی هستند. با توجه به فضای تاریک پشت سر داووس احتمال اینکه او در حال صحبت کردن با دنی در درگناستون باشد زیاد است. احتمال اینکه داووس سر برنامهریزیهای دنی برای حمله به وستروس از راه رسیده باشد و او را از طریق خبر حملهی وایتواکرها در شک و تردید قرار داده باشد زیاد است. از یک طرف دنی بعد از سالها انتظار میخواهد سرزمین مادریاش را پس بگیرد و از طرف دیگر به کمک او در جنگ با وایتواکرها نیاز است. این هم یکی دیگر از اتفاقات غیرمنتظره و دلایل نگرانی تیریون در اوایل تریلر است. آنها فقط قرار نیست وستروس را تصاحب کنند، آنها باید دنیا را نجات بدهند. بالاخره نه تنها اژدهایان دنی نقش بمب اتم را دارند، بلکه درگناستون، یکی از بهترین منابع شیشهی اژدهاست که این روزها بهشان نیاز است. البته با توجه به اینکه استارکها هم در براندازی تارگرینها با رابرت براتیون متحد شدند، احتمالا دنی دل خوشی از خاندان استارک نخواهد داشت و به این راحتیها به داووس و پیامش اعتماد نخواهد کرد.
یکی از هیجانآورترین صحنههای تریلر مربوط به دوتراکیها میشود. دوتراکیها که به خاطر فرم مبارزهای مرگبار و غارت و تجاوزهایشان مشهور هستند، حالا قدم به وستروس گذاشتهاند. این یعنی وستروسیهایی که فقط اسم آنها را شنیدهاند، حالا فرصت پیدا میکنند تا آنها را از نزدیک ملاقات کنند. با توجه به صحنههای متعددی که دوتراکیها را در حال چرخاندن سلاحهایشان و جر واجر کردن دشمنانشان نشان میدهند، ظاهرا فصل هفتم شامل نبردهای خشونتباری با محوریت آنها خواهد بود. اگرچه آنها از زرههای فلزی استفاده نمیکنند، اما در عوض وقتی سوار بر اسب میشوند، به جنگجویان منحصربهفردی در تمام دنیا تبدیل میشوند. بالاخره زمانی ند استارک به رابرت براتیون گفته بود: «من از روزی میترسم که دوتراکیها به اسبهاشون تاختن روی آب رو یاد بدن».
اما تریلر با نمایی به پایان میرسد که خب، بهتر از این نمیشود. لانگشاتی از دشتی وسیع که سیل خروشانی از سواران دوتراکی را در حال جیغ و فریاد و حمله و دروگون را هم در حال پرواز بر بالای سرشان به تصویر میکشد. معلوم نیست آیا دنی بر پشت دروگون نشسته یا نه، اما احتمال اینکه وظیفهی هدایت دستی دروگون را به دست گرفته باشد، بسیار زیاد است. دنی زمانی که دروگون خیلی بچهتر بود از او سواری گرفته بود، چه برسد به الان که برای خودش مردی شده است! پایان یافتن تریلر با چنین نمای حماسی و پرهیجانی به این معنی است که این فصل شامل اکشنهای زیادی خواهد بود. فقط امیدوارم هفت قسمتی شدن این فصل، افزایش اکشنها و بالا رفتن ریتم داستان به معنی حذف صحنههای آرام نباشد. چرا که همیشه برخی از بهترین لحظات «بازی تاج و تخت»، نه برخورد شمشیرها و جزغاله شدن مردم با آتش اژدها، بلکه گفتگوها و صحنههایی بوده که مربوط به شخصیتپردازی و روانشناسی کاراکترها میشود.
این تریلر شامل یک سری نماهای جسته و گریخته هم بود. از نمایی از ملیساندرا که خوشبختانه بعد از تبعید شدن توسط جان اسنو قرار نیست مثل بسیاری از شخصیتهای قبلی سریال ناپدید شود و در این فصل حضور خواهد داشت. ظاهرا او به درگناستون بازگشته است و باید دید آیا به یکی از دستراستهای دنی تبدیل خواهد شد یا نه. بالاخره در حال حاضر بزرگترین دغدغهی او پیدا کردن آزور آهای و متقاعد کردن او برای جدی گرفتن شب طولانی است و دنی با اژدهایانش، تمام ویژگیهای لازم را دارد. فقط مسئله این است که دنی از ماجرای میزی ماز دور و اتفاقی که برای کال دروگو افتاد، خاطرهای بدی از جادوگران مرموز دارد. نمای مهم بعدی دست سوختهای است که از پنجرهی کوچک تعبیهشدهای روی یک درِ چوبی بیرون میآید. دستی که به نظر متعلق به جورا است. کسی که ظاهرا آنقدر در پیدا کردن درمانِ گریاسکیل ناموفق بوده که بیماریاش اینقدر پیشرفت کرده است. اما مهمترین نمای گذرایی که در این تریلر میبینیم، نمایی از جنگی دریایی بین دو کشتی است. این تصویر به علاوهی تصویری از تیان گریجوری که او را بهتزده در میان خاکسترهای آتش میبینیم، نشان میدهد که این فصل شامل جنگهای دریایی هم خواهد بود. جنگی که احتمالا بین یارا گریجوری و یورون رخ خواهد داد. از آنجایی که تاکنون «بازی تاج و تخت» فاقد جنگهای دریایی بوده (جنگ بلکواتر و جنگ میرین حساب نمیشود!)، فصل هفتم این فرصت را دارد تا با اجرای یک جنگ تمامعیار روی دریا، یک نبردِ بهیادماندنی و متفاوت دیگر را هم به فهرست جنگهای سریال اضافه کند. امیدوارم که این جنگ دریایی، جنگی سرهمبندی شده نباشد و سازندگان مثل اپیزود «هاردهوم» یا «نبرد حرامزادهها» یک اپیزود کامل را به آن اختصاص بدهند.
zoomg