نائومی الن واتس (Naomi Ellen Watts)، در بیست و هشتم سپتامبر سال ۱۹۶۸ در منطقهی کوچک شرهام واقع در کنت انگلستان به دنیا آمد. مادر وی مایفانوی ادواردز فروشندهی عتیقهجات و طراح دکوراسیون است در حالی که پدر مرحومش، پیتر آنتونی واتس در زمان حیاتش مهندس صدا و مدیر گروه موسیقی سرشناس پینک فلوید بود. نژاد نائومی به ولز برمیگردد ولی مادربزرگ مادری وی اهل استرالیا بود و مایفانوی نیز با اینکه متولد انگلستان است، ولی دوران کودکیش را در استرالیا سپری کرده است. نائومی چهار سال بیشتر نداشت که والدینش از هم جدا شدند و در ادامه او به همراه برادر بزرگترش بن، در کنار مایفانوی زندگی کردند و در این میان، بین مناطق مختلف جنوب شرقی انگلستان، بارها مجبور به تغییر مکان شدند. پیتر دو سال پس از جدایی از مایفانوی، گروه پینک فلوید را ترک کرده و دوباره نزد وی بازگشت. در سال ۱۹۷۶ بود که جسد پیتر در حالی که بر اثر مصرف بیش از حد هروئین سنگکوب کرده بود پیدا شد. او در آن زمان ۳۰ سال داشت. در پی مرگ پیتر، مایفانوی خانواده را به مزرعهی شنفر در جزیرهی انگلیسی ولز برد جایی که آنها مدت سه سال را در کنار پدر و مادر مایفانوی سپری کردند. در همین زمان، نائومی وارد مدرسهی ولزی زبان اسگل گایفن شانگفی شد. او پس از گذشت سالها از این دوره چنین یاد میکند:
ما در مدرسهای وسط ناکجا به زبان ولزی درس میخواندیم. آن هم در شرایطی که همه در اطرافمان انگلیسی صحبت میکردند. به هر جا که نقل مکان میکردیم، خیلی زود خودم را با آنجا انطباق میدادم و به زبان آنها صحبت میکردم. با این شرایط طبیعی بود که آخرش بازیگر شوم. در کودکی دختر بسیار غمگینی بودم با این حال هیچگاه کمبود محبت نداشتم.
نائومی در کنار مادر و برادرش
سال ۱۹۷۸ بود که مایفانوی دوباره ازدواج کرد و از آن پس نائومی برای ادامهی زندگی به شهر تاریخی سوفولک رفت و در همانجا وارد دبیرستان توماس میلز شد. در همان اوایل دوران دبیرستان با دیدن نمایش تئاتر مادرش احساس کرد که علاقهی ویژهای به بازیگری دارد و پس از تماشای فیلم شهرت (Fame) بود که به طور جدی تصمیم گرفت وارد این حرفه شود. در سال ۱۹۸۲، در حالی که ۱۴ سال داشت به همراه مادر، برادر و ناپدریاش به سیدنی استرالیا رفت. در سیدنی، مایفانوی وارد کار تبلیغات تلویزیونی شد و در ادامه به سمت طراحی صحنه برای نمایشهای تلویزیونی گرایش پیدا کرد. در همین زمان نائومی توسط مادرش در کلاسهای بازیگری ثبت نام کرد و در ادامه برای حضور در چندین آگهی تلویزیونی تست داد. در یکی از همین آزمونها بود که وی با نیکول کیدمن آشنا شد و از آن زمان به بعد، دوستی محکمی بین آنها شکل گرفت. نائومی نخستین نقش سینماییش را در فیلم تنها برای عشق (For Love Alone) بر اساس رمانی به همین نام نوشتهی کریستینا استید به دست آورد ولی پس از اینکه موفق به فارغ التحصیلی از دبیرستان نشد، از بازیگری نیز فاصله گرفت و به سمت مشاغل گوناگون از جمله مدیریت یک فروشگاه مواد غذایی در شمال سیدنی رفت. نائومی در ۱۸ سالگی تصمیم گرفت وارد عرصهی مدلینگ شود و به همین منظور، با یک آژانس استعدادیابی قرارداد امضا کرده و توسط آنها به توکیو فرستاده شد ولی در ادامه پس از چندین شکست متوالی، دست از پا درازتر دوباره به سیدنی بازگشت. پس از این ناکامی، در سیدنی به عنوان مدل تبلیغاتی یک پاساژ تجاری استخدام شد و همین شغل زمینهای شد تا وی مورد توجه مجلهی Follow me قرار گرفته و به عنوان دستیار طراح مد استخدام شود. اما حضور گاه و بیگاه نائومی در کارگاههای نمایش، او را از کار مد دور کرده و به سمت جاه طلبیهایش در عرصهی بازیگری در تلویزیون و در ادامه سینما سوق داد.
نائومی کار بازیگری را با حضور در کلیپهای تبلیغاتی تلویزیون استرالیا آغاز کرد و در ادامه در دو قسمت از فصل چهارم سریال Hey Dad..! به ایفای نقش پرداخت. او زمانی که برای همراهی نیکول کیدمن در مراسم افتتاحیهی فیلم سکوت قبرستانی (Dead Calm) حاضر شده بود، با کارگردان انگلیسی- استرالیایی سینما جان دوگان آشنا شده و دوگان از وی خواست تا به همراه نیکول در فیلم جدیدش بازی کند. Flirting یک فیلم کوچک استرالیایی با موضوع زندگی چند دختر دبیرستانی بود که پس از نمایش با استقبال بسیار خوب منتقدان همراه شد تا جایی که در فهرست ۱۰ فیلم برتر سال راجر ابرت نیز جای گرفت. نائومی در ادامه در مینی سریال عروسان مسیح (Brides of Christ) محصول شبکهی ABC استرالیا نقش یکی از دانش آموزان مدرسهای کاتولیک در دههی ۶۰ میلادی را بازی میکند که پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدهاند و در سریال عامهپسند خانه و دوری (Home and Away) نیز در نقش دختری به نام جولی گیبسون ظاهر میشود که پس از یک تصادف رانندگی، دچار معلولیت شده و باید ادامهی زندگیش را روی ویلچر بگذراند. او از آنجایی که نمیخواست خود را برای مدت طولانی درگیر سریالهای دنبالهدار و تعهدات خاص این قبیل مجموعهها کند، در همان زمان پیشنهاد بازی در سریال مطرح A Country Practice را رد کرد.
پس از موفقیتهای واتس در تلویزیون استرالیا، او به لسآنجلس سفر کرده و در آنجا به وسیلهی نیکول کیدمن به آژانسهای بازیگری مختلفی معرفی شد. سرانجام نائومی پس از جلب رضایت آنها، تصمیم گرفت استرالیا را ترک کرده و رویاهایش را در آمریکا دنبال کند. در آمریکا نقش کوچکی را در فیلم کمدی نمایش روزانه (Matinee) ایفا کرد و در ادامه، برای بازی در سه فیلم سینمایی که یکی از آنها در نقش اصلی بود به طور موقت به استرالیا بازگشت. نائومی برای ادامهی سیر پیشرفت خود دوباره به آمریکا آمد اما بر خلاف دفعهی گذشته این بار برای پیدا کردن مدیر برنامه و جلب رضایت آژانسهای بازیگری به مشکل برخورد.
در ابتدا همه چیز شگفتانگیز بود و به یکباره درهای موفقیت در برابرم گشوده شدند. اما در ادامه، تمام کسانی که نیکول کیدمن من را به آنها معرفی کرده و آنها نیز حسابی خود را مشتاق نشان داده بودند، در دیدار بعدی حتی نام مرا هم به یاد نمیآوردند. قولهای بسیاری به من داده شد ولی هیچ کدام جامهی عمل به خود نگرفتند. هیچ پولی برایم باقی نمانده بود و تنهای تنها شده بودم. در آن وضعیت نیکول تنها کسی بود که به دادم رسید و مرا برای ادامه دادن این راه تشویق کرد. مجبور شدم دوباره از نو همه چیز را آغاز کنم. آنها حتی به خود زحمت نمیدادند که فیلمنامهها را به من فکس کنند و باید هر بار برای گرفتن چند برگ کاغذ که چیزی جز خزعبلات روی آن نوشته نشده بود، کیلومترها میرفتم و باز میگشتم. وقتی برای تست دادن به استودیو میرفتم، بیش از دو ساعت باید معطل میشدم تا شخص مربوطه مرا به اتاقش راه دهد و پس از ورود نیز او حتی حاضر نبود مستقیم به چشمان من نگاه کند. اینها مسائلی بودند که باعث تحقیر من میشدند.
نائومی پس از ۹ مرتبه تست دادن برای فیلم Tank Girl، موفق شد که یکی از نقشهای مکمل کار به نام جت-گرل را بهدست آورد. ادامهی دههی ۹۰ نیز برای وی به همین صورت با بازی در نقشهای مکمل سپری شد و در این مدت شرایط به گونهای شد که او بارها به فکر ترک دنیای بازیگری نیز افتاد ولی هر بار با بهانهای هر چند کوچک، خود را به آیندهای درخشان امیدوار میکرد. در سال ۱۹۹۷ به استرالیا بازگشت و در نقش اصلی مینی سریال خوابگردها (Sleepwalkers) حضور پیدا کرد و در بازگشت مجددش به آمریکا، در چند فیلم تلویزیونی در نقشهایی به نسبت مهمتر ظاهر شد. نائومی در همین زمان تا آستانهی بازی در فیلم وکیل مدافع شیطان (The Devil’s Advocate) نیز پیش رفت ولی نقشهای زن اصلی این فیلم در نهایت به چارلیز ترون و کانی نیلسون رسید. او در ادامه فرصت بازی در فیلمهای پستچی (The Postman) و ملاقات با والدین (Meet the Parents) را هم از دست داد. آثاری که میتوانستند نام واتس را خیلی زودتر از اینها در دنیای سینما مطرح کنند.
من به نیویورک آمده و ۵ بار برای بازی در ملاقات با والدین تست دادم. به نظرم کارگردان از من خوشش میآمد ولی استودیو مرا نمیخواست. در همین هنگام صحبتهایی شنیدم در این باره که من به اندازهی کافی جذاب نیستم. هیچ چیز دشوارتر از این تست دادنهای بی پایان نیست. مسئلهی دردناکتر این است که شما چیزهایی را در خودتان میبینید ولی قادر به نمایش دادن آنها نیستید و این واقعا ناامید کننده است. به عنوان یک بازیگر ناشناس، رفتار بدی با شما میشود. من در این راه کارهایی انجام دادم که هیچ اعتقادی به آنها نداشتم و برای آثاری تست دادم که هیچ از آنها خوشم نمیآمد ولی از طرفی شدیدا به کار نیاز داشتم و از این رو مجبور بودم به هر مزخرفی تن دهم.
در همین زمان پیشنهادی از کارگردان بزرگ سینما، دیوید لینچ سرنوشت بازیگری نائومی واتس را برای همیشه تغییر داد. لینچ که برای اثر جدیدش جاده مالهالند (Mulholland Drive) مشغول انتخاب بازیگران بود، تنها با دیدن عکسی از واتس و بدون اینکه فیلمی از وی تماشا کرده باشد، ملاقاتی با او ترتیب داده و پس از چند دقیقه مصاحبت با این بازیگر جوان، تصمیم گرفت نقش اصلی کار را به او واگذار کند. لینچ دربارهی دلیل انتخاب واتس اینگونه توضیح میدهد: خیلیها را دیدهام که استعدادی شگرف در بازیگری دارند. خیلی ها هستند که روح بسیار زیبایی دارند و عدهای نیز آنقدر باهوشند که میتوانند از پس هر نقشی برآیند. ولی نائومی همه اینها را یکجا با هم داشت.
لینچ در ابتدا تصمیم داشت جاده مالهالند (Mulholland Drive) را به شکل یک مجموعهی تلویزیونی تولید کند اما طرح کار توسط شبکهی ABC رد شد. لینچ کار تصویربرداری این اثر را در اکتبر ۲۰۰۰ به پایان رساند و در نهایت فیلم برای اکران در سینماها تائید شد. جاده مالهالند (Mulholland Drive) پس از نخستین نمایشش در جشنوارهی کن با استقبال فوق العادهی منتقدان روبرو شد که در این میان، بسیاری از آنها در کنار جادوی لینچ به تحسین قدرت بازیگری واتس پرداختند تا جایی که پیتر بردشاو در نقد خود در گاردین نوشت: در چهرهی واتس به شکل معجزهآسایی تمام گسترهی احساسات از طراوت و زیبایی گرفته تا جنون، خشونت و زشتی، همه و همه در قالب یک دگردیسی کامل قابل مشاهده هستند. امانوئل لوی نیز در یادداشت خود نوشت: نائومی واتس در یک نقش آفرینی درخشان، یک دختر بلوند جوان، معصوم و بسیار بشاش را به تصویر میکشد که پر از امید و انگیزه است تا در آغوش هالیوود قد کشیده و بزرگ و بزرگتر شود. نائومی به واسطهی این هنرنمایی، جایزههای سینمایی بسیاری از جمله جوایز انجمن منتقدان فیلم شیکاگو، حلقه منتقدان فیلم لندن و انجمن ملی منتقدان فیلم آمریکا را از آن خود کرد.
نائومی در همان سال، در فیلم ترسناک آسانسور جهنمی (The Shaft) که بازسازی فیلمی دانمارکی محصول سال ۱۹۸۳ بود در نقش خبرنگاری ماجراجو ظاهر میشود که قصد نوشتن گزارشی دربارهی یک آسانسور مرموز را دارد که جان مسافرانش را به شکل سریالواری میگیرد. پس از موفقیت جاده مالهالند (Mulholland Drive)، واتس برای بازی در نقش اصلی فیلم ترسناک حلقه (The Ring) به کارگردانی گور وربینسکی انتخاب شد که این اثر نیز بازسازی فیلمی ژاپنی محصول سال ۱۹۹۸ بود. حلقه که با بودجهای ۴۸ میلیون دلاری ساخته شده بود، در سطح جهان به فروشی نزدیک به ۲۵۰ میلیون دلار دست یافت که این موفقیت، زمینهساز ساخت قسمت دوم این اثر نیز شد. حلقه ۲ (The Ring Two) را هیدئو ناکاتا کارگردانی کرد که خود، خالق نسخهی اصلی این مجموعه فیلمها بود.
نائومی یک سال بعد در فیلم استرالیایی ند کلی (Ned Kelly) در کنار جمعی از ستارگان سینمای این کشور همچون جفری راش، هیث لجر و جوئل اجرتون قرار گرفت که البته نتیجهی کار، اثر چندان رضایتبخشی از آب در نیامد. طلاق (Le Divorce) به کارگردانی فیلمساز شهیر سینما جیمز ایوری، فیلم بعدی نائومی بود که وی در آن نقش زن شاعری را بازی میکند که پس از باردار شدن، همسرش وی را ترک میکند. طلاق (Le Divorce) با واکنش منفی منتقدان همراه شد تا جایی که آنها به فیلم، درجهی C دادند و در این میان، واتس نیز از گزند منتقدان در امان نماند.
در حالی که نائومی سر تصویربرداری قسمت اول فیلم حلقه حضور داشت، آلخاندورو گونزالس ایناریتو، فیلمساز برجستهی مکزیکی که در آن زمان فقط یک فیلم بلند ساخته بود، نزد وی آمده و از او خواست تا در نقش زن اصلی اثر جدیدش، ۲۱ گرم (21 Grams) حضور یابد. واتس نیز بدون خواندن هیچ فیلمنامهای، پیشنهاد ایناریتو را پذیرفت. ۲۱ گرم با بازی شان پن، نائومی واتس و بنیسیو دل تورو که دومین فیلم از سه گانهی مشترک ایناریتو و گیلرمو آریاگا تحت عنوان سه گانهی مرگ (Trilogy of Death) به حساب میآمد، در قالب روایتی غیرخطی و درهم آمیخته، به عواقب یک تصادف دلخراش میپردازد که طی آن مسیر زندگی چند شخصیت به طور کامل دستخوش تغییر میشود. نائومی در این فیلم نقش زنی به نام کریستینا پک را ایفا میکند که همسر و دو فرزندش را در تصادف از دست میدهد و پس از این حادثه دچار مشکلات روحی عمیقی میشود. ۲۱ گرم پس از نمایش، نقدهای عموما مثبتی را دریافت کرد و در این میان، نائومی واتس نیز علاوه بر جلب تحسین گستردهی منتقدان، نامزد دریافت جایزهی اسکار در شاخهی بهترین بازیگر زن شد. افتخاری که خودش در آن زمان، آن را بسیار فراتر از سقف رویاهایش توصیف میکرد. منتقدان اعتقاد داشتند که واتس با هر نقش آفرینیاش دست به تولدی دوباره میزند و اگرچه بازی او همواره متقاعد کننده و جسورانه است ولی اوج ظرافت او را میشود در صحنههای احساسی جستجو کرد. واتس در ادامه در دو فیلم ترور ریچارد نیکسون (The Assassination of Richard Nixon) و بازی منصفانه (Fair Game) دوباره با شان پن همبازی شد.
قلب من هاکبی (I Heart Huckabees) فیلمی کمدی به کارگردانی دیوید او راسل بود که نائومی در آن با بازیگران سرشناسی همچون داستین هافمن، جود لاو، مارک والبرگ و ایزابل هوپر همبازی شد. ابتدا قراربود نیکول کیدمن نقش وی را در این فیلم ایفا کند. واتس تا مدتها پس از تصویربرداری ۲۱ گرم، قادر به خارج شدن از شخصیت کریستینا نبود و در روزهای ابتدایی تصویربرداری قلب من هاکبی، با اینکه کار کاملا کمدی و مفرح بود، نائومی همواره غمگین بود و وقت و بی وقت اشک میریخت. او در بین تصویربرداری قسمت دوم حلقه، در فیلم الی پارکر (Ellie Parker) به کارگردانی دوست قدیمیش، اسکات کافی ظاهر شد که اثری کم هزینه و تقریبا تجربی بود. نائومی در این فیلم نقش یک بازیگر گمنام استرالیایی را بازی میکند که به امید یافتن نقشی مناسب، به هالیوود میآید و برای رسیدن به هدفش خود را به آب و آتش میزند. همان کارهایی که خود نائومی نیز در دوران نخست حضورش در هالیوود به آنها تن داد. فیلم پس از نمایش در جشنوارهی ساندنس، روی خوشی از منتقدان ندید ولی بازی واتس مورد تحسین فراوانی قرار گرفت.
پیتر جکسون، کارگردان سه گانهی ارباب حلقهها، در هنگام انتخاب بازیگران فیلم جدیدش که بازسازی فیلم کلاسیک کینک کونگ، محصول سال ۱۹۳۳ بود، در همان اولین انتخابش برای نقش آن درو سراغ نائومی واتس رفت. واتس به منظور ایجاد آمادگی بهتر برای بازی در این نقش، به دیدار فی ری، بازیگر نقش درو در کینگ کونگ نسخهی ۱۹۳۳ رفت و دربارهی چند و چون کار و احساس وی نسبت به این شخصیت، با او به گفتگو پرداخت. جکسون نیز برای ادای دین به فی ری و کینگ کونگ کلاسیک قصد داشت از فی ری برای گفتن آخرین دیالوگ فیلم استفاده کند ولی در میانههای تصویربرداری کار بود که ری درگذشت. او در زمان مرگش ۹۶ ساله بود.
پس از موفقیت کینگ کونگ، واتس در دو فیلم بازسازی دیگر نیز به عنوان بازیگر اصلی به ایفای نقش پرداخت. یکی فیلم پرده رنگی (The Painted Veil) که بازسازی اثری با بازی گرتا گاربو، محصول سال ۱۹۳۴ بود و دیگری بازیهای مسخره (Funny Games) که مایکل هانکه آن را سکانس به سکانس از روی یکی از ساختههای قبلی خودش بازسازی کرد. او در این فیلم نقش زنی را ایفا میکند که دو جوان روانپریش به خانهاش هجوم آورده و وی و خانوداهاش را بدون دلیل مورد شکنجه قرار میدهند. هانکه پیش از ساخت بازیهای مسخره به تهیه کنندگان کار تاکید کرده بود تنها در صورتی فیلم را بازسازی میکند که واتس حاضر به بازی در آن شود. وعدههای شرقی (Eastern Promises) به کارگردانی دیوید کراننبرگ، دیگر فیلمی بود که واتس در این سال در آن به ایفای نقش پرداخت که این اثر نیز با واکنش بسیار مثبت منتقدان روبرو شد.
نائومی پس از نزدیک به ۲ سال دوری از سینما و در شرایطی که برای فرزند دومش باردار بود، در فیلم مادر و کودک (Mother and Child) نیز در نقش زنی باردار ظاهرشد. او در ادامه با بازی در فیلمهای به زودی یک غریبهی قد بلند سبزه را ملاقات میکنی (You Will Meet a Tall Dark Stranger) و جی. ادگار (J. Edgar) با دو فیلمساز کهنهکار سینما، وودی آلن و کلینت ایستوود همکاری کرد.
نائومی در سال ۲۰۱۲ در فیلم غیرممکن (The Impossible) به کارگردانی خوان آنتونیو بایونا نقش پزشک اسپانیایی به نام ماریا بلون را بازی میکند که در سال ۲۰۰۴ در حالی که برای گذراندن تعطیلات به همراه همسر و سه پسرش به تایلند رفته بود، گرفتار سونامی اقیانوس هند شده و تا پای مرگ پیش میرود. در تمام طول تصویربرداری فیلم، بلون به همراه خانوادهاش سر صحنهها حضور داشته و به کارگردان و بازیگران فیلم خصوصا نائومی واتس مشاوره می داد. غیرممکن (The Impossible) پس ازنمایش، ضمن شکستن رکورد پرفروشترین فیلم تاریخ اسپانیا، با واکنش مثبت منتقدات روبرو شد و در این میان، واتس برای دومین مرتبه نامزد دریافت جایزهی اسکار در شاخهی بهترین بازیگر زن شد. دبورا یانگ در نقد خود بر غیرممکن، دربارهی عملکرد واتس مینویسد: واتس در این فیلم به عنوان شخصی آسیبدیده، مملو از احساسات است و اشکهای وی و حس ترسش، هیچگاه حالتی تصنعی به خود نمیگیرند. دیمون وایز، منتقد گاردین نیز شخصیت واتس را در فیلم در آن واحد، به شکل زیبایی هم شجاع میداند و هم آسیبپذیر.
واتس در فیلم دایانا (Diana) که دوسال آخر زندگی پرنسس دایانا، شاهدخت ولز پیش از مرگ غیر منظرهاش را به تصویر میکشد، در نقش این چهرهی سرشناس ظاهر شد. دایانا با وجود عملکرد مثبت نائومی، مغضوب منتقدان شد و در گیشه نیز شکست خورد. ستایش (Adore) به کارگردانی آن فونتین فرانسوی که بر اساس رمان کوتاهی تحت عنوان مادربزرگها نوشتهی دوریس لسینگ ساخته شد، دیگر فیلم واتس در این سال بود که با واکنش تند منتقدان روبرو شد که عمده دلیل آن، به باورپذیر نبودن شخصیتها بر میگشت.
نائومی پس از پشت سر گذاشتن سالی کمفروغ، در همکاری مجددش با آلخاندرو گونزالس ایناریتو، در قالب فیلم بردمن (Birdman) دوباره بر پردهی سینماها درخشید. کمدی مستقل تا وقتی جوان هستیم (While We’re Young) به کارگردانی نوآ بامبک و وینسنت مقدس (St. Vincent) به کارگردانی تئودور ملفی، دیگر فیلمهای واتس بودند که با واکنش مثبت منتقدان همراه شدند. نائومی در ادامه در فیلم دریای درختان (The Sea of Trees) به کارگردانی گاس ون سنت، در برابر متیو مککانهی قرار گرفت که این اثر پس از نخستین نمایشش در جشنوارهی کن توسط تماشاگران هو شد. دریای درختان آنقدر نقدهای منفیای دریافت کرد که توزیعکنندگان اثر از اکران عمومی آن صرفنظر کردند و فیلم پس از یک نمایش محدود، بلافاصله وارد شبکههای خانگی شد. این در حالی است که فیلمهای بعدی نائومی نیز همچون محبوس (Shut In)، سه نسل (3 Generations) و کتاب هنری (The Book of Henry) یکی از پس از دیگری با شکست روبرو شدند.
نائومی واتس و کایل مکلاکلن در سریال Twin Peaks
پس از گذشت ۲۰ سال از آخرین حضور نائومی در یک مجموعهی تلویزیونی، او با بازی در سریال جیپسی (Gypsy) محصول شبکهی نت فلیکس، دوباره به خاستگاه اولیهی خود بازگشت. او در جیپسی نقش روانکاوی میانسال به نام ژان هالووی را بازی میکند که به منظور آشنایی بیشتر و در نهایت درمان بیمارانش، وارد روابطی صمیمانه و البته خطرناک با آنها میشود که همین عامل، رفته رفته مرزهای زندگی کاری و زندگی شخصی وی را از میان برمیدارد. نائومی در ادامه با بازی در فصل جدید سریال تویین پیکس (Twin Peaks)، یک بار دیگر با دیوید لینچ که نقش مهمی در به شهرت رسیدن وی داشت، همکاری میکند.
نائومی از آگوست ۲۰۰۲ تا ماه می ۲۰۰۴ با هیث لجر در رابطه بود و طبق ادعای خودش، در این مدت هیث به شدت روی زندگی وی تاثیر گذاشت. او از بهار سال ۲۰۰۵ نیز با بازیگر آمریکایی لیو شرایبر وارد رابطه شد که این رابطه تا سپتامبر ۲۰۱۶ به مدت ۱۱ سال ادامه داشت. نخستین پسر نائومی و لیو، ساشا در جولای ۲۰۰۷ در لسآنجلس و دومین پسرشان، سمی در دسامبر ۲۰۰۸ در نیویورک به دنیا آمدند.
معمولا وقتی در خیابان راه میروم، مردم مرا نمیشناسند. فکر میکنم بسیار خوش شانس هستم که بر خلاف بازیگران دیگر به راحتی میتوانم وارد جمع مردم بشوم. ولی زمانی که با لیو شرایبر بیرون میرویم، او معمولا نظر مردم را به خود جلب میکند. بعد آنها جلوی ما را گرفته و خیره به لیو میگویند: این همون یارو نیست که …. و پس از آشنایی، گوشی خود را به من داده و میخواهند تا عکسشان را با لیو بگیرم و در تمام این مدت، آنها این احتمال را نمیدهند که من هم ممکن است شخص نسبتا مهمی باشم!
نائومی در کنار لیو شرایبر و فرزندانشان
نائومی در هنگام تصویربرداری پرده رنگی (The Painted Veil) به بودا گرایش پیدا کرد. در فوریهی ۲۰۱۶ بود که به عنوان رئیس افتخاری باشگاه فوتبال اف سی گرنتراث واقع در جزیرهی انگلسی ولز انتخاب شد. منطقهای نزدیک به مزرعهی پدربزرگ و مادربزرگش که مدتی از دوران کودکی خود را در آنجا سپری کرد. نائومی در سال ۲۰۰۶ به عنوان سفیر حسن نیت سازمان ملل متحد در برنامهی افزایش آگاهی جهانی دربارهی ایدز انتخاب شد. او حتی در دسامبر ۲۰۰۹ نیز دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، بان کی مون را ملاقات کرده و با وی دربارهی چگونگی پیشگیری از ابتلا به ایدز به گفتگو پرداخت.
واتس تا به امروز بازی در چندین نقش مطرح سینمایی را رد کرده که از مهمترین آنها میتوان به نقشهای زن نامرئی در چهار شگفتانگیز (Fantastic Four)، تسا در باغبان وفادار (The Constant Gardener) و هانا اشمیتز در کتابخوان (The Reader) اشاره کرد که دو نقش آخری، جایزهی اسکار را برای بازیگرانشان به ارمغان آوردهاند. نائومی همچنین بسیار علاقهمند بود که در فیلم شوالیه تاریکی برمیخیزد (The Dark Knight Rises) در نقش زن گربهای (Catwoman) ظاهر شود که به دلیل سن و سال بالایش با حضور وی مخالفت شد. مریل استریپ، جودی فاستر و جولیان مور، سه بازیگر محبوب نائومی هستند.
همواره چه موقع فیلم دیدن و چه موقع انتخاب نقشهایم جذب آثار درام میشوم. وقتی تصمیم میگیرم کتابی بخوانم یا تابلوهای نقاشی را تماشا کنم، همواره به سمت کارهای تاریکتر کشیده میشوم. مرا هیچگاه در فیلمهای کمدی رمانتیک نخواهید دید و به طور کلی آنقدر نقش آدمهای افسرده و سیاهبخت را بازی کردهام که فکر کنم کلا کسی برای پیشنهاد بازی در کمدی رمانتیک سراغ من نیاید. این قبیل فیلمها زیاد از حد خوشبینانه هستند و در واقعیت نمیتوان مصداقی برای آنها یافت.
فهرست فعالیتهای هنری نائومی واتس:
زمینه | کارگردان | نام | سال |
فیلم سینمایی | استفن والاس | For Love Alone | ۱۹۸۶ |
سریال تلویزیونی | سالی بردی | Hey Dad..! | ۱۹۹۰ |
سریال تلویزیونی | کن کامرون | Brides of Christ | ۱۹۹۱ |
فیلم سینمایی | جان دوگان | Flirting | ۱۹۹۱ |
سریال تلویزیونی | مختلف | Home and Away | ۱۹۹۱ |
فیلم سینمایی | جو دانته | Matinee | ۱۹۹۳ |
فیلم سینمایی | جان دوگان | Wide Sargasso Sea | ۱۹۹۳ |
فیلم سینمایی | جورج میلر | Gross Misconduct | ۱۹۹۳ |
فیلم سینمایی | جان دینگوال | The Custodian | ۱۹۹۳ |
فیلم سینمایی | ریچل تالالای | Tank Girl | ۱۹۹۵ |
فیلم تلویزیونی | یان توینتون | Secrets of the Bermuda Triangle | ۱۹۹۶ |
فیلم ویدئویی | جورج اسپنس | Children of the Corn: The Gathering | ۱۹۹۶ |
فیلم تلویزیونی | مارکوس کول | Timepiece | ۱۹۹۶ |
فیلم سینمایی | جورج هیکنلوپر | Persons Unknown | ۱۹۹۶ |
فیلم سینمایی | گریم راتیگان | Under the Lighthouse Dancing | ۱۹۹۷ |
فیلم سینمایی | مارشال هرسکویتز | Dangerous Beauty | ۱۹۹۸ |
مینی سریال | مختلف | Sleepwalkers | ۱۹۹۸ |
فیلم سینمایی | جورج میلر | Babe: Pig in the City | ۱۹۹۸ |
فیلم تلویزیونی | یان بری | The Christmas Wish | ۱۹۹۸ |
فیلم کوتاه | کنت بردی | A House Divided | ۱۹۹۸ |
فیلم تلویزیونی | دیوید لینچ | Mulholland Dr. | ۱۹۹۹ |
ویدئوی کوتاه | دیوید لینچ | BlueBob: Thank You, Judge | ۱۹۹۹ |
فیلم تلویزیونی | ویلیام گراهام | The Hunt for the Unicorn Killer | ۱۹۹۹ |
فیلم سینمایی | اما کیت کروگان | Strange Planet | ۱۹۹۹ |
فیلم تلویزیونی | الکس پیلای | The Wyvern Mystery | ۲۰۰۰ |
فیلم کوتاه | دیوید بائر | Never Date an Actress | ۲۰۰۱ |
فیلم کوتاه | اسکات کافی | Ellie Parker | ۲۰۰۱ |
فیلم سینمایی | دیک مس | The Shaft | ۲۰۰۱ |
فیلم سینمایی | دیوید لینچ | Mulholland Drive | ۲۰۰۱ |
فیلم سینمایی | گور وربینسکی | The Ring | ۲۰۰۲ |
فیلم سینمایی | نیک هوران | Undertaking Betty | ۲۰۰۲ |
فیلم تلویزیونی | رندا هینس | The Outsider | ۲۰۰۲ |
فیلم کوتاه | دیوید لینچ | Rabbits | ۲۰۰۲ |
فیلم سینمایی | جورج جوردن | Ned Kelly | ۲۰۰۳ |
فیلم سینمایی | جیمز ایوری | The Divorce | ۲۰۰۳ |
فیلم سینمایی | آلخاندرو گونزالس ایناریتو | 21 Grams | ۲۰۰۳ |
فیلم سینمایی | جان کوران | We Don’t Live Here Anymore | ۲۰۰۴ |
فیلم سینمایی | نایلز مولر | The Assassination of Richard Nixon | ۲۰۰۴ |
فیلم سینمایی | دیوید او. راسل | I Heart Huckabees | ۲۰۰۴ |
فیلم سینمایی | اسکات کافی | Ellie Parker | ۲۰۰۵ |
فیلم سینمایی | هیدئو ناکاتا | The Ring Two | ۲۰۰۵ |
فیلم سینمایی | مارک فورستر | Stay | ۲۰۰۵ |
فیلم سینمایی | مارک انسل | King Kong: The Official Game of the Movie | ۲۰۰۵ |
فیلم سینمایی | پیتر جکسون | King Kong | ۲۰۰۵ |
فیلم سینمایی | دیوید لینچ | Inland Empire | ۲۰۰۶ |
فیلم سینمایی | جان کوران | The Painted Veil | ۲۰۰۶ |
فیلم سینمایی | دیوید کراننبرگ | Eastern Promises | ۲۰۰۷ |
فیلم سینمایی | میشاییل هانکه | Funny Games | ۲۰۰۷ |
فیلم سینمایی | تام تیکور | The International | ۲۰۰۹ |
فیلم سینمایی | رودریگو گارسیا | Mother and Child | ۲۰۰۹ |
فیلم سینمایی | وودی آلن | You Will Meet a Tall Dark Stranger | ۲۰۱۰ |
فیلم سینمایی | داگ لیمان | Fair Game | ۲۰۱۰ |
فیلم سینمایی | جیم شریدان | Dream House | ۲۰۱۱ |
فیلم سینمایی | کلینت ایستوود | J. Edgar | ۲۰۱۱ |
فیلم سینمایی | خوآن آنتونیو گارسیا | The Impossible | ۲۰۱۲ |
فیلم سینمایی | ویل گراهام | Movie 43 | ۲۰۱۳ |
فیلم سینمایی | آن فونتین | Adore | ۲۰۱۳ |
فیلم سینمایی | لائوری کولیر | Sunlight Jr. | ۲۰۱۳ |
فیلم سینمایی | الیور هیرشبیکل | Diana | ۲۰۱۳ |
فیلم سینمایی | آلخاندرو گونزالس ایناریتو | Birdman | ۲۰۱۴ |
فیلم سینمایی | تئودور ملفی | St. Vincent | ۲۰۱۴ |
فیلم سینمایی | نوآ بامبک | While We’re Young | ۲۰۱۴ |
فیلم سینمایی | روبرت شونتکه | Insurgent | ۲۰۱۵ |
فیلم سینمایی | گاس ون سنت | The Sea of Trees | ۲۰۱۵ |
فیلم سینمایی | ژان-مارک ولی | Demolition | ۲۰۱۵ |
فیلم سینمایی | گابی دلال | 3 Generations | ۲۰۱۵ |
فیلم سینمایی | روبرت شونتکه | Allegiant | ۲۰۱۶ |
فیلم سینمایی | فیلیپ فالاردو | The Bleeder | ۲۰۱۶ |
فیلم سینمایی | فارن بلکبرن | Shut In | ۲۰۱۶ |
فیلم سینمایی | کالین تروورو | The Book of Henry | ۲۰۱۷ |
سریال تلویزیونی | مختلف | Gypsy | ۲۰۱۷ |
فیلم سینمایی | دیوید لینچ | Twin Peaks | ۲۰۱۷ |
سریال تلویزیونی | دستین دنیل کرتون | The Glass Castle | ۲۰۱۷ |
فیلم سینمایی | کلیر مککارتی | Ophelia | – |
فیلم سینمایی | لی تولند کریگر | The Divergent Series: Ascendant | – |