ناتالی پورتمن، یکی از با استعدادترین بازیگران دو دههی اخیر سینما است که از همان سنین کودکی، با انتخاب درست نقشهایش و اجراهایی چشمگیر، توانسته نام خود را در این عرصه، به عنوان بازیگری متفاوت و بدون جایگزین مطرح کند. همکاری با جمعی از بهترین کارگردانان معاصر سینما، از وودی آلن، تیم برتون و کار وای گرفته تا وس اندرسون، میلوش فورمن و دارن آرنوفسکی، چنان تجربههای گران بهایی را به وی بخشیده که اکنون میتوان او را در عین جوانی، بازیگری بسیار پخته به حساب آورد. در ادامه با بیوگرافی کامل این ستارهی سینما، همراه زومجی باشید.
پورتمن با نام اصلی نتا لی هرشلاگ، در نهم ژوئن سال ۱۹۸۱، دقیقاً در روز تولد مادرش به دنیا آمد. او تنها فرزند آونر هرشلاگ و شلی استیونز است. آونر، یک متخصص زنان و زایمان است و شلی نیز با نام خانوادگی اصلی ادلستین، پیش از به شهرت رسیدن ناتالی خانه دار بود اما حالا مدیر برنامههای دخترش به حساب میآید. زمانی که ناتالی سه ساله بود، آونر به خاطر تکمیل تحصیلات پزشکیش، خانواده را به آمریکا برد.
خانوادهی پورتمن، ابتدا در واشینگتون ساکن شدند اما در ادامه به کنتیکت رفتند و نهایتاً در سال ۱۹۹۰ پس از نقل مکان به لانگ آیلند، در همانجا ماندگار شدند.
این نقل مکانهای متعدد، به من کمک کرد تا افراد متفاوتی را ببینم و دوستان زیادی پیدا کنم. هر چقدر که شما کم سن و سالتر باشید، پیدا کردن دوست نیز برایتان راحتتر است چرا که کودکان بسیار کمتر از بزرگسالان دست به قضاوت کردن میزنند. با این حال، عوض کردن بیش از حد محل زندگیمان، یک حس بیریشگی را به من منتقل کرد و احساس میکنم که کودکیم در این میانه گم شد.
ناتالی از سن ۴ سالگی به یادگیری رقص پرداخت و در ادامه به کلاس آواز رفت.
از همان ابتدا به سرگرم کردن مردم علاقه مند بودم. روی صحنه رفتن در برادوی برایم رویایی دست نیافتنی بود، بنابراین به همین اکلاهاما هم راضی بودم. در آن زمان اصلاً به بازی در سینما فکر نمیکردم.
او در کودکی، عاشق فیلم “رقص کثیف (Dirty Dancing)” بود و بسیار تحت تاثیر شخصیت پاتریک سوایزی قرار داشت.
فکر میکنم فقط به این دلیل بازیگر شدم که یک روز بتوانم پاتریک سوایزی را از نزدیک ببینم چرا که او بسیار شگفتانگیز است.
ناتالی در سن ۸ سالگی، در تصمیمی ناگهانی برای همیشه خوردن گوشت را کنار گذاشت. پس از آن بود که به نوبت، خوردن مواد غذایی دیگری همچون ماهی، ژلاتین و پنیر را هم ترک کرد. او با این وجود، هیچگاه خود را در گروه گیاهخواران قرار نمیدهد.
وقتی به همراه پدرم به یک کنفرانس پزشکی رفتم، از نزدیک شاهد جراحی لیزری روی یک مرغ بودم. آنجا بود که متوجه شدم حیوانات برای استفاده از گوشتشان کشته میشوند. تا پیش از آن فکر میکردم که حیوانات به صورت طبیعی میمیرند و بعد از آن، ما آنها را میخوریم. والدینم در ابتدا فکر میکردند که این فقط یک تصمیم مقطعی است اما اینگونه نبود.
ناتالی در واشینگتون، به مدرسهی چارلز ای. اسمیت رفت. در ادامه در لانگ آیلند، به مدرسهی سولومون شکتر رفته و دوران ابتدایی را در آنجا سپری کرد.
در طول دوران تحصیلم، بهترین نمرات را میگرفتم و همیشه شاگرد اول کلاس بودم. آنقدر عاشق مدرسه بودم که همکلاسیهایم با کلماتی چون احمق، جامعه گریز و خودشیرین، مرا به تمسخر میگرفتند.
شرایط خاص ناتالی، چه از نظرنژادی و چه از نظر سبک زندگی، او را بیش از دیگر کودکان به خانواده وابسطه کرد و اینگونه بود که پیوندی ناگسستنی بین وی و والدینش شکل گرفت. ناتالی در همان سنین کودکی، به همراه پدر و مادرش به بسیاری از نقاط دنیا از جمله استرالیا و ژاپن سفر کرد. او در ادامه، در کارگاه رقص تئاتر آمریکا، به یادگیری باله و رقص مدرن پرداخت و در کلاسهای مرکز هنرهای نمایشی و ابتکاری اوزدن شرکت کرد. ناتالی به خاطر بر هم نخوردن تمرکزش روی بازیگری، حتی پیشنهاد شرکت بزرگ آرایشی و بهداشتی رولون را برای فعالیت به عنوان یک مدل کودک رد کرد.
همیشه متفاوتتر از کودکان دیگر بودم. من اهداف بلند پروازانهتری در سر داشتم. می دانستم به چه چیزی علاقه دارم و برای رسیدن به آن، نهایت تلاشم را میکردم. واقعاً کودکی بسیار جدی بودم.
ناتالی در دوران تعطیلاتش، اغلب به کمپ تئاتر میرفت. در یکی از همین روزها بود که برای بازی در نمایش موزیکال Ruthless تست داد. در نهایت، لورا بل باندی برای ایفای این نقش انتخاب شد و ناتالی به همراه بریتنی اسپیرز نیز به عنوان بازیگران علیالبدل وی معرفی شدند. این نمایش به مدت سه هفته روی صحنه رفت.
در طول نمایش، به سختی جلوی خندیدنم را میگرفتم. زمانی که بازیگر مقابلم به من نگاه میکرد، خودم را کنترل میکردم ولی تا چشم از من برمیداشت، میزدم زیر خنده.
در ادامه، ناتالی برای بازی در نقش ماتیلدا در فیلم لئون حرفهای (Léon: The Professional) ، در آزمونهای ابتدایی که نزدیک به دوهزار دختر نوجوان دیگر نیز در آن حضور داشتند شرکت کرد و اگرچه در ابتدا به خاطر پایین بودن سنش رد شد ولی در نهایت با تغییر نظر لوک بسون به عنوان کارگردان، وی از این آزمون سربلند بیرون آمد. در این هنگام، والدین ناتالی از بسون خواستند که دخترشان را در صحنههایی که بدآموزی دارند شرکت ندهد.
تا پیش از ۱۸ سالگیم در هر فیلمی که بازی میکردم، والدینم ساعتها با کارگردان آن فیلم صحبت کرده و مجابش میکردند تا در طول تصویربرداری، مرا مجبور به کاری نکند که بعدها به زندگی شخصیم آسیبی بزند یا تاثیر منفی روی من بگذارد.
نمایی از فیلم Leon: The Professional
از آنجایی که مراحل تصویربرداری صحنههای داخلی آپارتمان لئون در پاریس فیلمبرداری میشد، مادر ناتالی نیز به همراه وی به فرانسه سفر کرد. در ابتدا قرار بود ماتیلدا نیز پس از کشته شدن لئون، با تعدادی نارنجک دست به خودکشی بزند که در ادامه با نظر بسون، پایان فیلم دچار تغییر شد و ماتیلدا زنده ماند. نقشآفرینی ناتالی آنقدر غافلگیر کننده و دلچسپ بود که شخصیت وی در فیلم، در کشورهای مختلف از جمله کشور خودمان، وارد خاطرات مردم شد و هنوز هم پس از گذشت چندین سال، از آن به نیکی یاد میشود. خود بسون دربارهی عملکرد ناتالی اینچنین اظهار نظر میکند: با اینکه ناتالی تجربهی بازیگری نداشت، ولی در هنگام تست، در میان تمام دختران، بهترین بود. وقتی چیزی را به او توضیح میدهی، ابتدا خوب گوش کرده و سپس خیلی ساده آن را انجام میدهد.
من به لوک بسون اعتماد کردم و امروز خیلی خوشحالم که نخستین تجربهی بازیگریم در کنار یک کارگردان بزرگ رقم خورده است. او به خوبی مرا هدایت کرد.
ناتالی پس از بازی در لئون حرفهای (Léon: The Professional) ، به خاطر جدا شدن زندگی حرفهای و زندگی خصوصیش از یکدیگر و حفاظت از هویت خانوادگیش، پورتمن را که نام خانوادگی مادربزرگش بود، به عنوان نام هنری خود انتخاب کرد. البته بازی در سینما، چندان هم در زندگی خصوصی وی بیتأثیر نبود.
پس از اتمام تصویربرداری لئون حرفهای، کار هر روزم گریه کردن شده بود. تمام دوستانم با من قهر کردند. آنها دائماً به من میگفتند: الان که بازیگر شدی فکر میکنی خیلی جذابی؟ این سختترین دوران زندگی من بود. پس از این اتفاق، به یک مدرسهی دولتی رفتم.
پس از نمایش لئون، بسیاری از خشونت بالای فیلم خرده گرفته و بعضی از صحنههای آن را سادیسمی توصیف کردند. با این حال پورتمن به صورت تمام قد، از فیلم حمایت کرد.
لئون یک فیلم عاشقانهی ویژه است. فیلمی که پیش از آن نظیرش را ندیده بودم. داستان دو انسانی که به تنهایی، شخصیتهای بسیار غمگینی دارند ولی در کنار هم بسیار شادند. چرا که در واقع مکمل یکدیگر هستند و در نهایت نیز به صورتی مشترک به رشد فکری میرسند. این یک عشق افلاطونی است.
حضور در فیلم دختران زیبا (Beautiful Girls) به کارگردانی تد دم، گام بعدی پورتمن در دنیای بازیگری بود. او در این فیلم، در بین تعداد زیادی از شخصیت های حدوداً ۳۰ ساله که در بحران اواسط زندگی خود در حال ضجه زدنند، نقش دختر ۱۳ سالهی معصوم و سرزندهای به نام مارتی را بازی میکند که اتفاقاً از تمام شخصیتهای داستان نیز باهوشتر است. اسکات روزنبرگ به عنوان نویسنده و تهیه کنندهی این اثر درباره بازی وی میگوید: ما بسیار خوش شانس بودیم که در روزگاری این فیلم ساخته شد که ناتالی پورتمن به دنیا آمده بود و میتوانست در نقش مارتی بازی کند. ما از دختران زیادی تست گرفتیم ولی هیچکدام به گرد پای او هم نمیرسیدند. برای من، ناتالی خود مارتی است.
در این زمان، ناتالی دچار نگرانیهایی دربارهی زندگی شخصیش و ادامهی مسیر بازیگری خود شد.
اضطرابی که در دوران نوجوانی داشتم، بیش از آنکه به خاطر فیلم بازی کردنم باشد، یک اقتضای سنی بود. در این دوره، بدن انسان دچار تغییرات میشود که این به خودی خود، باعث نگرانیهایی میشود. از آن گذشته، تو باید بیاموزی که از این به بعد، مورد قضاوت اطرافیانت قرار خواهی گرفت. در کنار اینها، تو حالا دیگر معروف شدهای و همهی نگاهها به توست. بازیگری باعث شد که سریعتر از حد معمول رشد کنم و از هم سن و سالهایم جلوتر بروم. دلیل آن هم این است که من همواره با افراد بزرگتر از خودم کار کردهام و تمامی دوستانم، چندین سال از من بزرگترند. البته همهی آنها همیشه تلاش میکنند تا به معصومیت من خدشهای وارد نشود. یک بار تد دم به من گفت که اگر زمانی کسی به هر دلیلی خواست تو را اذیت کند، تو کلّی برادر بزرگتر از خود داری که در کمترین زمان، به نجاتت خواهند شتافت.
نقش بعدی ناتالی، بازی به جای دختر آل پاچینو در فیلم مخمصه (Heat) به کارگردانی مایکل مان بود. اگرچه این فیلم به طور ویژهای زیر سایهی دوئل آل پاچینو در نقش کارآگاه وینسنت هانا و رابرت دنیرو در نقش نیل مک کالی قرار داشت اما با فیلمنامهی مان، نقش های مکمل کار نیز به خوبی زمان لازم را برای درخشیدن به دست آوردند که پورتمن نیز یکی از همانها بود. مایکل مان می گوید وقتی که ناتالی را برای نخستین بار ملاقات کرده، احساس کرده که با یک نابغه روبرو شده است.
مخمصه (Heat) در بهار سال ۱۹۹۵ تصویربرداری شد و پس از به اتمام رسیدن آن، ناتالی برای بازی در فیلم همه میگویند دوستت دارم (Everyone Says I Love You) به کارگردانی وودی آلن تست داد.
تست گرفتن وودی آلن با تمام کارگردانان دیگر فرق داشت. وقتی وارد اتاق شدم به من گفت سلام من وودی هستم! من هم گفتم سلام من ناتالیام! بعد از من سه سوال پرسید. کجا زندگی میکنم؟ چند ساله هستم؟ و آیا برای یک سقوط آزاد آمادهام؟ پس از پاسخ دادن به آنها، گفت که پذیرفته شدهام.
همه میگویند دوستت دارم (Everyone Says I Love You) اولین فیلم خارج از نیویورک آلن بود. زمانی که ناتالی برای تصویربرداری این فیلم به پاریس رفت، این فرصت را به دست آورد تا دوباره از لوکیشنهای فیلم لئون دیدن کرده و خاطراتش را زنده کند.
بازیم در همه میگویند دوستت دارم افتضاح بود. بداهه گویی، بخش ویژهای از کارهای وودی آلن است که من واقعاً از پس آن بر نمیٔآمدم.
در ادامه، ناتالی پیشنهاد بازی در سه فیلم را به دلایل مختلف رد کرد. رومئو+ ژولیت (Romeo + Juliet) به دلیل پایین بودن سنش نسبت به شخصیت ژولیت و طوفان یخی (The Ice Storm) و لولیتا (Lolita) که بازسازی فیلم استنلی کوبریک بود، به خاطر عدم پذیرش بازی در برخی صحنههای نامتعارف.
فیلم کوبریک به نظرم بهتر بود چرا که از نشان دادن صحنههای نامتعارف پرهیز میکرد. ولی لولیتای لاین قرار بود کاملاْ بیپرده و صریح سخن بگوید که به نظرم همین موضوع باعث شکست فیلم شد.
ناتالی این فرصت را پیدا کرد تا در فیلم مریخ حمله میکند (Mars Attacks)، علاوه بر همکاری با کارگردان صاحب سبک سینما، تیم برتون با بازیگران بزرگی چون جک نیکلسون، گلن کلوز و آنت بنینگ همبازی شود. در این سالها، پورتمن دوران شکوفایی بازیگریش را سپری میکرد و هر کارگردانی دوست داشت با او همکاری کند. در کنار اینها، وضعیت تحصیلی ناتالی نیز همچنان ایده آل بود و بازی در سینما، هیچ خللی در نمرههایش وارد نمیکرد. رابرت ردفورد، بازیگر و فیلمساز کهنه کار سینما که مشغول پیش تولید فیلم جدیدش نجواگر اسب (The Horse Whisperer) بود، ناتالی را برای بازی در نقش کلیدی فیلم که دختری علاقهمند به اسب سواری بود انتخاب کرد. در همین زمان، رابین گارلند، مسئول انتخاب بازیگران شرکت لوکاسفیلم نیز با ناتالی تماس گرفته و به او پیشنهاد میدهد که در نقش پدمه آمیدالا، در فیلم جنگ ستارگان (Star Wars) بازی کند. پس از این تماس، ناتالی با جورج لوکاس دیدار کرده و قرارداد بازی در یک سه گانه را با وی امضا میکند.
پیش از قبول پیشنهاد بازی در جنگ ستارگان، هفتهها فکر کردم. مسئلهی اولم، جایگاه این فیلم در بین مردم بود. چرا که میدانستم همه در آمریکا این فیلم را خواهند دید و از این به بعد، بیش از تمام فیلمهایم جلوی چشم خواهم بود.مسئلهی دیگر، وجود یک تعهد بزرگ بود. من به عنوان دختری چهارده ساله باید متعهد میشدم که در سه فیلم از این مجموعه بازی کنم که کار دشواری بود. به عنوان یک نوجوان، حتی نمیتوانستم تضمین کنم که ادامهی همان روزم چگونه خواهد گذشت، اما حالا باید زیر بار قراردادی چندین ساله میرفتم. من در این فیلم عاشق شده و در ادامه صاحب فرزند میشوم. پس این سه گانه میتوانست به مرور زمان، به من کمک کند تا انتقالی را در سینما از نقشهای نوجوانانه به نقشهای بزرگسالانه به انجام برسانم. موردی که به انتخاب نقشهایم در سایر فیلمها نیز کمک شایانی میکرد.
ناتالی تولد ۱۵ سالگیش را در هالیوود و در خلال مراسم کمک به بیماران مبتلا به ایدز برگزار کرد. در این مقطع، مردم از وی میخواستند تا از نفوذ و محبوبیتش، در جهت شکستن قوانینی چون ساعت کار محدود برای کارگران و قانون کار کودکان استفاده کند که البته او نیز، سعی میکرد تا با رعایت احترام، محدودیتهای موجود برای تحقق بخشیدن به خواستههایشان را شرح دهد. در ادامه، ناتالی به خاطر حضور در نمایش خاطرات آنه فرانک (The Diary of Anne Frank) در برادوی، از بازی در فیلم نجواگر اسب (The Horse Whisperer) کناره گیری کرد که اسکارلت جوهانسون، نهایتاً جایگزین وی شد. ناتالی همزمان با تصویربرداری لئون، به اصرار پدرش کتاب خاطرات آنه فرانک را خوانده بود و از خانهی وی نیز دیدن کرده بود که از آن زمان به بعد، این شخصیت به بخشی از وجود خود ناتالی تبدیل شد. آنه دختری بود که پس از مدتها پنهان شدن از دست نازیها، به همراه خانوادهاش دستگیر شد و در سن ۱۵ سالگی در اردوگاه آشویتس بر اثر بیماری حصبه درگذشت. ناتالی ادعا میکند که هیچکس به اندازهی آنه فرانک، در زندگی وی تأثیر نگذاشته است. جیمز لاپین، کارگردان نمایش خاطرات آنه فرانک دربارهی کیفیت بازی ناتالی میگوید: او چیزهایی بلد است که بسیاری از بازیگران بزرگسال از آن بیخبرند. او نابغهای است که نقشآفرینیهایش، کیفیت مغناطیسی خاصی دارند.
بازی در نقش آنه فرانک، سختترین روزهای دوران بازیگریم بود. من در طول نمایش، پنج یا شش بار باید به صورت طبیعی از ته دل گریه میکردم و این کار را باید هر روز هفته انجام میدادم. این نقش به من شکل داد، با آن بزرگ شدم و از حس و حال دخترانگی به زن بودن رسیدم.
ناتالی پورتمن در نمایش The Diary of Anne Frank
پورتمن به واسطهی بازی در فیلم هرجا جز اینجا (Anywhere But Here)، برای نخستین بار نامزد دریافت جایزهی گلدن گلوب، در شاخهی بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. او در ابتدا، پیشنهاد بازی در این فیلم را رد کرده بود ولی در ادامه با ایجاد تغییراتی گسترده در فیلمنامه و حمایت دیگر بازیگران فیلم از جمله سوزان ساراندون از وی، نهایتاً مجاب شد تا در این اثر به نقش آفرینی بپردازد.
جنگ ستارگان اپیزود اول: تهدید شبح (Star Wars Episode I: The Phantom Menace) در ماه های می و ژوئن سال ۱۹۹۹ به نمایش جهانی درآمد و در ادامه، همان اتفاقی که ناتالی از آن هراس داشت به وقوع پیوست و محبوبیت وی، به شکلی باورنکردی افزایش پیدا کرد تا جایی که تصاویر او بر روی کالاهای مختلف و قوطیهای نوشابه به چاپ رسید و موجی از خبرنگاران و برنامههای تلویزیونی به سمت وی آمدند.
در زمان تصویربرداری جنگ ستارگان، ساعت شش صبح از خواب بلند میشدم و ساعت نه و نیم شب دوباره به خانه باز میگشتم. جورج لوکاس از من چیزهای متفاوتی میخواست مثلاً اینکه صدایم را موقع حرف زدن تغییر دهم یا با لهجهای متفاوت حرف بزنم. در ادامه با یک مربی گویش کار کردم و او به من آموخت که چگونه مثل بازیگران کلاسیک سینما همچون لورن باکال و کاترین هپبورن صحبت کنم.
پورتمن به خاطر تمرکز روی امتحانات نهایی دبیرستانش، از شرکت در مراسم افتتاحیهی جنگ ستارگان (Star Wars) خودداری کرد. در نهایت او در همان سال با درجه ی عالی، از دبیرستان فارغ التحصیل شد و در ادامه در رشتهی روانشناسی، به تحصیل در دانشگاه هاروارد پرداخت.
پورتمن پس از جنگ ستارگان (Star Wars)، با اینکه به عنوان یک بازیگر تجاری تازه نفس، پیشنهادات وسوسه انگیزی داشت اما تصمیم گرفت در یک فیلم مستقل و کم هزینه با عنوان جایی که قلب آنجاست (Where the Heart Is) به ایفای نقش بپردازد. در هنگام بازی در این فیلم، برای نخستین بار هیچکدام از والدین ناتالی وی را همراهی نکردند و همین موضوع، احساس بسیار خوبی را به وی منتقل میکرد. او در تابستان ۲۰۰۰ در تصویربرداری قسمت دوم جنگ ستارگان در سیدنی شرکت کرد و در بهار ۲۰۰۱، در تئاتر مرغ دریایی (The Seagull) بر اساس نمایشنامه ای از آنتوان چخوف و به کارگردانی مایک نیکولز، در کنار بازیگرانی چون مریل استریپ، کوین کلاین و فیلیپ سیمور هافمن قرار گرفت.
ناتالی پس از نمایش مرغ دریایی (The Seagull) ، در فیلم نزدیکتر (Closer) دوباره با مایک نیکولز کهنه کار همکاری کرد که حاصل آن، نخستین نامزدی اسکار برای پورتمن و تصاحب جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل زن بود.
مایک نیکولز، استاد بزرگ، الگو، یک پدر و بهترین دوست من است.
بازیگران ابتدایی فیلم، پورتمن به همراه جود لا، کیت بلانشت و کلایو اوون بودند ولی با شروع تمرینات پیش از تصویربرداری، بلانشت به دلیل بارداری از گروه جدا شده و جولیا رابرتز جایگزین وی شد. نزدیکتر (Closer) فیلمی بود پیچیده دربارهی رابطهها، عشقها و خیانتها.
روش بازیگری من اینگونه است که همواره بین نقشم و خود واقعیم فاصله قائل میشوم و درست، زمانی که کارگردان کات را میگوید، دیگر به شخصیت خودم باز میگردم. اما در نزدیکتر، برای اولین بار در زندگیم، این مسئله جواب نمیداد و شخصیت آلیس به زندگی شخصیم هم نفوذ کرده بود. هر لحظه فکر میکردم به من خیانت شده است. حس میکردم دیگران در حال فریب دادن من هستند و هر حس دیگری که آلیس تجربه میکرد. در طول تصویربرداری این فیلم، جود لا هر چقدر که در جلوی دوربین شخصیت کثیفی داشت اما در پشت صحنه، دائماً به وضعیتم رسیدگی میکرد.
جود لا که پیش از فیلم نزدیک تر (Closer)، در فیلم کوهستان سرد (Cold Mountain) به کارگردانی آنتونی مینگلا نیز سابقهی همبازی شدن با ناتالی پورتمن را داشت، در وصف وی میگوید: ناتالی واقعاً فوق العاده است. انسانی خونگرم با شوخ طبعی فراوان. وقتی با او صحبت میکنی، طوری حرف میزند که انگار چند صد سال است در این سیاره زندگی میکند.
پورتمن پس از کسب مدرک کارشناسی از دانشگاه هاروارد، به اورشلیم رفت و در آنجا به بررسی تاریخ اسلام و یادگیری زبان عربی پرداخت. او پس از مدتی، مدرک کارشناسی ارشد روانشناسیاش را از دانشگاه اورشلیم دریافت کرد و در دانشگاه کلمبیا، به عنوان استاد مهمان حضور یافت. ناتالی پس از دیدار با رانیا عبدالله، ملکهی اردن، با بنیاد کمکهای جامعهي بین المللی آشنا شده و به عنوان سفیر امید بنیاد، در مسائل مربوط به زنان کشورهای در حال توسعه و دادن وامهای کوچک به آنها برای آغاز کسب و کار انتخاب شد. ناتالی از رانیا، به عنوان باهوشترین، فصیحترین و زیباترین زنی که در زندگیش دیده یاد میکند. در ادامه، ناتالی برای کمک به زنان نقاط مختلف دنیا به کشوهایی چون اکوادور، گواتمالا و اوگاندا سفر کرد. او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴، از جان کری حمایت کرده و در جهت موفقیت وی به سخنرانی پرداخت.
یکی از محبوب ترین آثار کارنامه ی هنری پورتمن، فیلم V for Vendetta بود که حتی شمایل قهرمان آن نیز، در ادامه در مبارزات اجتماعی به صورت یک فرهنگی اعتراضی درآمد. ناتالی در این فیلم، برای بازی در نقش ایوی هموند، دختری که با یک جنگجوی آنارشیست همکاری میکند، لهجهی انگلیسی را فرا گرفت و موهای سرش را تراشید.
در بیست سال اخیر، در بین پروژه های عظیم سینمایی، فیلمی به خوبی V for Vendetta ندیدهام که هم سرگرم کننده باشد و هم از نظر بصری تا این حد چشم نواز.
نمایی از فیلم V for Vendetta
ناتالی در ادامه، برای شرکت در تصویربرداری فیلم اشباح گویا (Goya’s Ghosts) به کارگردانی میلوش فورمن، مدت ۴ ماه را در اسپانیا به سر برد. او در این فیلم ، نقش دختر جوانی را بازی میکند که در اواخر قرن هجدهم، در دوران اوج خفقان و تفتیش عقاید در اسپانیا، به جرم ارتداد به سیاهچال میافتد.
برای نقش آفرینی بهتر در اشباح گویا، با یکی از اساتیدم که با زنان زندانی بسیاری کار کرده بود مشورت کردم و او نیز تمام اختلالات روانی شایع در کسانی که برای مدت طولانی در حبس ماندهاند را شرح داد.
میلوش فورمن که تجربهی کارگردانی آثار درخشانی همچون آمادئوس (Amadeus) و پرواز بر آشیانه فاخته (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) را در کارنامه دارد، دربارهی ناتالی میگوید: ناتالی بازیگری باهوش، با استعداد و با حس تطبیق پذیری بالاست. گروهی از بازیگران ، آمادگی ذهنی بالایی دارند و گروهی دیگر نیز حس غریزی بالایی دارند. ولی انگشت شمارند بازیگرانی مثل ناتالی که هر دو فاکتور را به طور همزمان و کاملاً هماهنگ با هم داشته باشند. او بهترین است.
پورتمن در فیلم شبهای ذغال اختهای من (My Blueberry Nights) با کارگردان صاحب سبک هنگ کنگی، وونگ کار وای همکاری کرده و در ادامه، به همراه بازیگرانی چون اسکارلت جوهانسون و بندیکت کامبربچ در فیلم انگلیسی دختر دیگر بولین (The Other Boleyn Girl) به ایفای نقش میپردازد. جوهانسون پس از همبازی شدن با ناتالی، وی را بازیگری شگفتانگیز و یک شریک صحنهی فوق العاده مینامد. برادران (Brothers) به کارگردانی جیم شریدان، فیلم بعدی پورتمن بود که در واقع بازسازی یک فیلم دانمارکی به همین نام، محصول سال ۲۰۰۴ به حساب می آمد. او در این میان در فیلم کوتاه هتل شوالیه (Hotel Chevalier) به کارگردانی وس اندرسون ظاهر شد که به نوعی این اثر، مقدمه ای بر فیلم دارجلینگ با مسئولیت محدود (The Darjeeling Limited) بود.
ناتالی در فیلم قوی سیاه (Black Swan) به کارگردانی دارن آرنوفسکی، برای بازی در نقش یک بالرین، به مدت شش ماه، هر روز بین ۵ تا ۸ ساعت تمرین رقص میکرد. وی به واسطهی نقش آفرینی ماندگارش در این فیلم، علاوه بر جلب تحسین گستردهی منتقدان، جوایز متعددی از جمله اسکار، گلدن گلوب و بفتا را از آن خود کرد. در همین زمان بود که شخصی به نام سارا لین که به عنوان بدل ناتالی در این پروژه فعالیت میکرد، ادعا میکند که در طول تصویربرداری، فقط ۵ درصد از صحنههای رقص، با بازی خود ناتالی صورت گرفته و مابقی آن، بازیگر جایگزین است. او همچنین ادعا میکند که عوامل فیلم به دلیل رسیدن فصل جوایز و بالا رفتن شانس ناتالی برای تصاحب اسکار، از وی خواستهاند تا در این مورد سخنی نگوید. در ادامه، دارن آرنوفسکی ضمن حمایت از پورتمن، عنوان کرد که بیش از ۸۰ درصد صحنههای رقص، حاصل کار خود ناتالی است.
نمایی از فیلم Black Swan
پورتمن تا چند سال پس از تصاحب جایزهی اسکار، فقط در فیلمهای سرگرم کننده و نقشهایی با شخصیتهای سطحی ظاهر شد که از مهمترین آنها می توان به نقش جین فاستر در فیلم ثور (Thor) و دنبالهی آن اشاره کرد. در قسمت دوم ثور (Thor) بود که به دلیل اخراج پتی جنکینز از کارگردانی فیلم، تصمیم به ترک پروژه گرفت ولی در ادامه، با توجه به بندهای قرارداش ناچار به ماندن شد. ناتالی در ادامه، با فیلم داستان عشق و تاریکی (A Tale of Love and Darkness) بر اساس کتاب اتوبیوگرافی آموس اوز، نخستین تجربهی کارگردانی فیلم بلندش را رقم زد. این فیلم که دیالوگهای آن به زبان عبری میباشد، برای نخستین بار در جشنوارهی کن ۲۰۱۵ به نمایش درآمد و در بخش کارگردانهای فیلم اولی، نامزد جایزهی دوربین زرین شد. او همچنین در دو فیلم ترنس مالیک به نامهای شوالیه جامها (Knight of Cups) و ترانه به ترانه (Song to Song) به ایفای نقش پرداخت که اولی در سال ۲۰۱۵ به نمایش درآمد و دومی نیز امسال به روی پردهی سینماها خواهد رفت.
پورتمن پس از حضور در فیلم وسترن نه چندان موفق جین اسلحه دارد (Jane Got a Gun)، در فیلم جکی (Jackie) به کارگردانی پابلو لارین، به ایفای نقش ژاکلین کندی، بانوی اول سابق آمریکا پرداخت. زمانی که این فیلم برای نخستین بار در جشنوارهی ونیز به نمایش درآمد، بسیاری نقش آفرینی وی را یک سر و گردن بالاتر از بازی اسکاریش در قوی سیاه (Black Swan) توصیف کردند. پورتمن در این فیلم، با نمایش اندوه ژاکلین پس از مرگ همسرش، سعی می کند به زوایای پنهان شخصیتی و روانی این زن اسرارآمیز دست یابد.
پورتمن که از سپتامبر ۲۰۱۲ برای بازی در این نقش انتخاب شده بود ، پیش از آغاز فیلمبرداری به منظور آماده سازی خود، ماهها به تماشای تمام فیلمهای شخصی و مصاحبههای ژاکلین، گوش کردن به فایلهای صوتیش و خواندن چند کتاب رسمی درباره ی وی و بیش از بیست کتاب غیر رسمی پرداخته و علاوه بر این، از هفت قسمت هشت و نیم ساعتهی مصاحبهی ژاکلین با مجله ی لایف که یکی از سه مصاحبهی او، پس از مرگ همسرش به حساب می آید به عنوان مهمترین و معتبرترین منبع موجود دربارهی زندگی و خلق و خوی وی بهره برده است. پورتمن همچنین برای نزدیک کردن صدا و لحن خود به آنچه که از ژاکلین سراغ داریم، توسط یک مربی گویش، تحت آموزش گفتاری قرار گرفته است.
پورتمن که از طرفداران حذب دموکرات به حساب میآید، پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا، وضعیت کشور را سردرگم توصیف میکند.
آمریکا با ترامپ، به عقب باز خواهد گشت و از نظر آزادیهای مدنی نیز پسرفت خواهد کرد. من امیدوارم همسر ترامپ، ملانیا که خودش هم یک مهاجر است، از نفوذش استفاده کرده و گامی را در جهت حل مشکل مهاجران و خارجیها بردارد. مشکل ما این است که در مسائل سیاسی، به اندازهی کافی با عقاید متفاوت و مخالف در تعامل نیستیم.
ناتالی پورتمن در نقش ژاکلین کندی
نکات جالب:
- ناتالی علاقهای به بازی در فیلمهای ترسناک ندارد.
- بازیگر مرد مورد علاقهاش بن کینگزلی و بازیگران زن محبوبش نیز آدری هپبورن، جین فوندا، مریل استریپ و دایان کیتون هستند.
- راشیدا جونز، جیک جیلنهال، میلا کونیس، بریتنی اسپیرس، برایس دالاس هاوارد و رابرت پتینسون از نزدیکترین دوستان وی هستند.
- در اجراهای کمدیش، بسیار از دایان کیتون و لی لی تاملین تاثیر پذیرفته است.
- غواصی، یکی از سرگرمیهای مورد علاقهی اوست.
- سبک موسیقی مورد علاقهاش، آر اند بی، هیپ هاپ و آلترناتیو راک است. خوانندهها و گروههای موسیقی مورد علاقهاش هم عبارت است : A Tribe Called Quest، Radiohead، Stevie Wonder، Portishead، Wu-Tang Clan و Nirvana.
- برای بازی در فیلمهای اشباح گویا (Goya’s Ghosts) و فروشگاه عجیب آقای مگوریوم (Mr. Magorium’s Wonder Emporium)، در فهرست ابتدایی دریافت جایزهی تمشک طلایی به عنوان بدترین بازیگر زن سال قرار گرفت.
- در سال ۲۰۰۸، یکی از اعضای هیأت داوران جشنوارهی کن بود.
- در سپتامبر ۲۰۱۱، نشان شوالیهی فرهنگ و ادبیات را از وزیر فرهنگ فرانسه دریافت کرد.
- یکی از ۶ زن تاریخ جوایز اسکار است که در هنگام دریافت جوایزشان، باردار بودند. ۵ بازیگر دیگر عبارت است از اوا ماری سنت، پاتریشیا نیل، مریا استریپ، کاترین زتا جونز و ریچل وایس.
- یکی از ۵ بازیگری است که برای بازی در نقش بانوی اول آمریکا، نامزد جایزهی اسکار شدهاند. ۴ بازیگران دیگر عبارتند از بولا بوندی (ریچل جکسون)، گریر گارسون (النور روزولت)، جوآن آلن (پت نیکسون) و سالی فیلد (مری تاد لینکلن).
- از مهمترین پیشنهادات بازیگری که ناتالی در طول دوران حرفهایش آنها را رد کرده میتوان به نقشهای سلینا کایل در شوالیه تاریکی بر میخیزد (he Dark Knight Rises)، کاترین ارنشا در بلندیهای بادگیر (Wuthering Heights)، ناتاشا رومانوف در مرد آهنی 2 (Iron Man 2)، دکتر رایان استون در جاذبه (Gravity) و لیزبت سالاندر در دختری با خالکوبی اژدها (The Girl with the Dragon Tattoo) اشاره کرد.
برخی نقل قولها:
ما در جهانی سرشار از خشونت زندگی میکنیم. از زمانی که فیلم پالپ فیکشن مورد استقبال مردم قرار گرفت، خشونت نیز وارد سینما شد و رفته رفته، کارکردی کمدی به خود گرفت. حالا اگر در فیلمی، سری منفجر شود، تماشاگران شروع میکنند به قهقهه زدن. دوست ندارم صدای خندهی مردمی را بشنوم که با دیدن خشونت به وجد آمدهاند.
من در بازیگری فقط به همان روزم فکر میکنم و برنامهریزی طولانی مدتی ندارم، چون فردا ممکن است به چیز دیگری علاقهمند شوم و حرفهی بازیگریام را محدود کنم. در حال حاضر علاقهی زیادی به ریاضیات، علوم، ادبیات و زبان دارم. بازیگری برای من صرفاْ جنبهی سرگرمی دارد.
اهمیتی ندارد اگر ادامهی تحصیلم به بازیگریام لطمه بزند. بیشتر ترجیح میدهم یک آدم باهوش باشم تا ستارهی سینما.
در طول تصویربرداری جنگ ستارگان، اولین بار بود که می دیدم چگونه تمام مناظر و شخصیتها، جای خود را به یک پردهی آبی رنگ دادهاند. در بسیاری از سکانسها، مجبور بودم به جای شخصیت مقابلم، با یک برچسپ صحبت کنم.
با اینکه بازی در فیلمهای کمدی رمانتیک را دوست دارم، ولی در این میان چیزهایی هم هست که به مذاقم خوش نمیآیند. در این فیلمها، دائماً یک روند داستانی تکرار میشود و پایان همهی آنها نیز به ازدواج ختم میشود. بازیگران نیز، فیلم ها را با فشن شو اشتباه میگیرند و دائماً دنبال این هستند که با لباسهای شیک و رنگارنگ، در مقابل دوربین خودنمایی کنند.
روزی نیکول کیدمن به عنوان مشاوره به من گفت که همیشه با توجه به نام کارگردان، یک پروژه را انتخاب کنم. اگر کارکردان بزرگی پشت فیلم باشد، اگرچه تضمینی برای خوب از آب درآمدن اثر وجود ندارد ولی قطعاً تو در پایان کار، تجربهی فوق العادهای بدست خواهی آورد.
فهرست فعالیتهای هنری ناتالی پورتمن:
زمینه | کارگردان | نام فیلم | سال |
فیلم سینمایی | لوک بسون | Léon: The Professional | ۱۹۹۴ |
فیلم کوتاه | ماریا کان | Developing | ۱۹۹۵ |
فیلم سینمایی | مایکل مان | Heat | ۱۹۹۵ |
فیلم سینمایی | تد دم | Beautiful Girls | ۱۹۹۶ |
فیلم سینمایی | وودی آلن | Everyone Says I Love You | ۱۹۹۶ |
فیلم سینمایی | تیم برتون | Mars Attacks | ۱۹۹۶ |
تئاتر | جیمز لاپین | The Diary of Anne Frank | ۱۹۹۷ |
فیلم سینمایی | جورج لوکاس | Star Wars: Episode I – The Phantom Menace | ۱۹۹۹ |
فیلم سینمایی | وین وانگ | Anywhere but Here | ۱۹۹۹ |
فیلم سینمایی | مت ویلیامز | Where the Heart Is | ۲۰۰۰ |
تئاتر | مایک نیکولز | The Seagull | ۲۰۰۱ |
فیلم سینمایی | بن استیلر | Zoolander | ۲۰۰۱ |
فیلم سینمایی | جورج لوکاس | Star Wars: Episode II – Attack of the Clones | ۲۰۰۲ |
فیلم سینمایی | آنتونی مینگلا | Cold Mountain | ۲۰۰۳ |
فیلم سینمایی | زک برف | Garden State | ۲۰۰۴ |
سریال | آدام ماتالان | Sesame Street | ۲۰۰۴ |
فیلم سینمایی | مایک نیکولز | Closer | ۲۰۰۴ |
مستند تلویزیونی | جورج روی | Hitler’s Pawn: The Margaret Lambert Story | ۲۰۰۴ |
فیلم کوتاه | تام تیکور | True | ۲۰۰۴ |
فیلم سینمایی | جورج لوکاس | Star Wars: Episode III – Revenge of the Sith | ۲۰۰۵ |
فیلم سینمایی | آموس گیتای | Free Zone | ۲۰۰۵ |
فیلم سینمایی | جیمز مکتیگو | V for Vendetta | ۲۰۰۵ |
برنامه تلویزیونی | بث مککارتی | Saturday Night Live | ۲۰۰۶ |
فیلم سینمایی | میلوش فورمن | Goya’s Ghosts | ۲۰۰۶ |
فیلم سینمایی | تام تیکور | Paris, je t’aime | ۲۰۰۶ |
مستند تلویزیونی | اندرو گلدبرگ | The Armenian Genocide | ۲۰۰۶ |
فیلم سینمایی | وونگ کار وای | My Blueberry Nights | ۲۰۰۷ |
فیلم کوتاه | وس اندرسون | Hotel Chevalier | ۲۰۰۷ |
سریال | مارک کرکلند | The Simpsons (Little Big Girl) | ۲۰۰۷ |
فیلم سینمایی | وس اندرسون | The Darjeeling Limited | ۲۰۰۷ |
فیلم سینمایی | زاچ هلم | Mr. Magorium’s Wonder Emporium | ۲۰۰۷ |
فیلم سینمایی | جاستین چادویک | The Other Boleyn Girl | ۲۰۰۸ |
فیلم سینمایی | دن راس | The Other Woman | ۲۰۰۹ |
فیلم سینمایی | میرا نایر | New York, I Love You | ۲۰۰۹ |
فیلم سینمایی | جیم شریدان | Brothers | ۲۰۰۹ |
فیلم سینمایی | اسپنسر سوسر | Hesher | ۲۰۱۰ |
فیلم سینمایی | دارن آرنوفسکی | Black Swan | ۲۰۱۰ |
فیلم سینمایی | ایوان رایتمن | No Strings Attached | ۲۰۱۱ |
فیلم سینمایی | دیوید گوردون گرین | Your Highness | ۲۰۱۱ |
فیلم سینمایی | کنت برانا | Thor | ۲۰۱۱ |
سریال | باب اندرسون | The Simpsons (Moonshine River) | ۲۰۱۲ |
فیلم سینمایی | آلن تیلور | Thor: The Dark World | ۲۰۱۳ |
فیلم سینمایی | ترنس مالیک | Knight of Cups | ۲۰۱۵ |
فیلم سینمایی | ناتالی پورتمن | A Tale of Love and Darkness | ۲۰۱۵ |
فیلم سینمایی | گاوین اوکاتر | Jane Got a Gun | ۲۰۱۶ |
فیلم سینمایی | پابلو لارین | Jackie | ۲۰۱۶ |
فیلم سینمایی | ربکا زلوتوفسکی | Planetarium | ۲۰۱۶ |
فیلم سینمایی | ترنس مالیک | Song to Song | ۲۰۱۷ |
فیلم سینمایی | الکس گارلند | Annihilation | ۲۰۱۷ |
فیلم سینمایی | زاویه دولان | The Death and Life of John F. Donovan | ۲۰۱۷ |
Zoomg