واژه تیم به گردهم آمدن دو یا چند نفر اشاره دارد که به دنبال آن هستند موجودیت با ارزشی ایجاد کرده و از مهارتها و استعدادهای یکدیگر برای نیل به این هدف استفاده کنند. اعضا تیمها در اکثر موارد به شکل خاص و منحصر به فردی گردهم میآیند. اما نکتهای که در این بین وجود دارد این است که تمامی اعضا دارای یکسری ویژگیهای مشترک هستند. انسجام و پیوستگی دو عاملی هستند که باعث میشوند یک تیم عملکرد خوبی داشته باشد. هر چه قدر اطلاعات شما درباره این دو واژه بیشتر باشد به همان نسبت ضریب موفقیت تیم شما افزایش پیدا کرده و به راحتی قادر به پیادهسازی تغییراتی خواهید بود که برای موفقیت تیم ضروری است.
کمبود/فقدان مهمترین واژهای که از آن استفاده میشود
زمانی که تیمها در حال سقوط و شکست هستند، در اکثر مواقع از واژه کمبود (lack) استفاده میکنند. در چنین شرایطی افراد احساس میکنند دیگر آن شور و اشتیاق اولیه را ندارند و قادر نیستند تا انتها تیم را همراهی کنند. به مرور زمان نسبت به کار خود بی تفاوت میشوند و خلاقیت آنها به شکل کاملا محسوسی رو به افول مینهد. به طوری که حتا سادهترین کارها تبدیل به فرآیند سختی میشوند. سیلویا لافر، نویسنده سایت Inc به تازگی به سراغ یکی از تیمهای بزرگ رفته بود. او میگوید: «زمانی که با هر یک از اعضا تیم گفتوگو کردم، متوجه شدم هر یک از آنها کم یا زیاد دچار افسردگی شدهاند. این موضوع برای من جالب توجه بود. هر یک از اعضا تیم افراد متخصص و شناخته شدهای بودند، اما هیچیک قادر نبودند درختان جنگل را که درست در مقابلشان قرار داشت مشاهده کنند، به دلیل اینکه در جنگل گم شده بودند.»
هیچ مسیر روشنی برای آنها وجود نداشت
تیم بر مبنای یکسری راهکارهای بر جای مانده از زمان قدیم و روشهای منسوخ شده به فعالیت خود ادامه میدادند. مدیری که به تازگی رهبری تیم را بر عهده گرفته بود، از سازمان دیگری وارد شده بود و در نظر داشت از راهکارهای مفیدتر و سریعتری برای انجام کارها استفاده کند. اما به دنبال آن بود در سریعترین زمان ممکن تغییرات پیادهسازی کند و به این شکل نقش مفید خود را ثابت کند. اما این مدیر به درستی تیم تحت سرپرستی خود را درک نکرده بود و در شرایطی که با تمام توان به جلو حرکت میکرد، اعضا تیم با چند قدم فاصله او را دنبال میکردند.
پیشرفت یک کار گروهی است
زمانی که این مدیر با من تماس گرفت تا درباره وضعیت موجود به من شکایت کند، به سرعت اعضا تیم را مقصر کاستیها و عقبماندگیها برشمرد. به واسطه آنکه همگان از او به عنوان یک کارآفرین بزرگ یاد میکردند. کارآفرین ما از این موضوع گلایهمند بود که چرا اعضا تیم دنبالهرو استراتژی او نیستند. این کارآفرین به خوبی میدانست باید چه کاری انجام دهد و تیم را به کجا هدایت کند. پس چرا تیم تحت سرپرستی او با مشکل روبرو بود؟ در حالی که او هدایت تیم را بر عهده داشت، اما در مقابل تیم، کاری که او میگفت را انجام نمیدادند. رهبر جدید تنها به این دلیل وارد شده بود تا سازوکار و مسیر هدایت تیم را دستخوش تغییر قرار دهد. اما تیم بدتر از قبل به کار خود ادامه میداد. رهبر تیم نه تنها اعضا تیم را مورد قضاوت و نکوهش قرار میداد، بلکه از شیوه کاری و رفتاری خود دفاع میکرد و همواره با استدلالهای مختلف این شیوه را درست بر میشمرد. اما این رهبر به یک چکلیست نیاز داشت تا قادر باشد اوضاع را دگرگون سازد. در ابتدای کار این رهبر نبود تحرک لازم را دلیل اوضاع نابسامان و آشفته بر میشمرد. هنوز هم بر استدلالهای خود پافشاری میکرد که اعضا تیم باعث به وجود آمدن اوضاع ناهماهنگ بودهاند. اما زمانی که برای او یک چکلیست تهیه کردم، رهبر جدید موفق شد راهکار جدیدی برای کار کردن با تیم خود پیدا کند و به این شکل یک تیم متحد و یکدست را به وجود آورد.
اما برای آنکه تیم شما دچار چنین وضعیت نگونباری نشوید باید با ده عامل بزرگی که باعث سرنگونی تیمها میشوند آشنا شوید.
شماره یک: فقدان توضیحات
در ابتدای امر باید یکسری توضیحات اولیه در ارتباط با کسبوکار و همچنین هدف از به وجود آوردن تغییراتی که باعث شکلدهی مسیر جدیدی میشوند ارائه کنید.
شماره دو: عدم وجود دورنمایی از آینده
بدون داشتن یک چشمانداز روشن از آیندهای که پیش رو است، هیچگونه هدفی برای رسیدن به آن چشمانداز وجود نخواهد داشت.
شماره سه: فقدان منابع
بدون خرید ملزوماتی که به آن نیاز است هیچگونه دورنمایی از آینده قابل تصور نیست. عدم وجود منابع باعث میشود تا اعضا تیم اینگونه برداشت کنند که تنها از طریق یک پارو میتوانند قایق خود را به جلو هدایت کنند.
شماره چهار: عدم پاسخگویی
تیم به یک ساختار منجسم و ویژه نیاز دارد تا اطمینان حاصل شود اعضا تیم دقیقا همان چیزی که به زبان میآورند را در عمل انجام خواهند داد.
شماره پنج: نبود برنامهریزی
ضروری است یک تیم بر مبنای برنامههای عملیاتی خاص و مشخص و بر اساس زمانبندی دقیقی کارهای خود را انجام دهد. هر چند که در این راه ممکن است فشار زیادی به تیم وارد شود.
شماره شش: نبود مشوقها و آموزشهای لازم
اگر تیم رویه مشخصی در اختیار نداشته باشد که بتواند خلاء مهارتی و ضرورت توجه به آموزشهای مورد نیاز و کاربردی را پر کند، در درازمدت با شکست روبرو میشود.
شماره هفت: نبود استراتژیهای دقیق به منظور پیشگیری از بروز مناقشه
اگر هیچگونه راهکاری برای رسیدگی به مناقشات درون تیمی وجود نداشت باشد، میان اعضا تیم شکاف به وجود آمده و این اختلاف نظرها در دراز مدت تیم را از درون نابود میکند.
شماره هشت: عدم همکاری
اعضا تیم را به شکلهای مختلفی میتوان به یکدیگر نزدیک کرد. به طوری که افراد با اتکا بر روشهای جدید مشکلات قدیمی را حل کنند.
شماره نه: احساس منفرد بودن و نقشی نداشتن در تیم
افراد یک تیم باید در جریان مسائل بزرگ و کلیدی قرار داشته باشند تا به این شکل میزان مشارکت آنها افزایش پیدا کرده، قادر به بیان دیدگاههای خود باشند و در کل احساس کنند که جزیی از تیم هستند.
شماره ده: نبود تقویت
باید اطمینان حاصل کنید افراد این توانایی را دارند تا دغدغههای خود را مطرح کرده و عواملی که باعث نگرانی آنها شده است را بیان کنند. در صورت نبود چنین رویکردی اعضا به شکلهای مختلفی کارشکنی خواهند کرد.
مواردی که به آنها اشاره کردیم یکسری از دلایلی بودند که باعث شکست تیمها میشوند. بدون شک دلایل بسیار دیگری نیز وجود دارد که میتوانید آنها را به این فهرست اضافه کنید.