جرج آر آر مارتین از دلیل روند کُند اتمام کتاب The Winds of Winter میگوید
حماسهی تخت آهنین و درگیری انسانها علیه ارتشِ مردگان در حالی در سریالِ اقتباسی «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) در حال نزدیک شدن به سرانجامش است که کتاب بعدی مجموعهی «نغمهی یخ و آتش» یعنی «بادهای زمستان» (The Winds of Winter) کماکان آنقدر دستنیافتنی به نظر میرسد که همان اصطلاح قدیمی «اگه پشت گوشهاتو دیدی، این رو هم میبینی» دربارهاش صدق میکند. بعضیها کاملا از دیدن روزی که این کتاب منتشر میشود قطع امید کردهاند و آنهایی هم که هنوز امیدوارند، انتظار دارند که «بادهای زمستان» را در حالی که در فضاپیماهای ایلان ماسک در حال سفر به سمت کلونیهای مریخ هستند مطالعه کنند! نمیدانم کدامیک بهتر است!
هرچه هست، خود جرج آر آر مارتین، نویسندهی مجموعه، در مصاحبهای که اخیرا در رابطه با کتاب جانبی «آتش و خون» (Fire and Blood) با وبسایت گاردین داشته است، خیلی رک و پوستکنده دلیلِ سختی تمام کردن نگارش این کتاب و آماده کردن آن برای انتشار را توضیح داده است:
الان چند سالی میشود که در حال دست و پنجه نرم کردن با این کتاب هستم. دلیلش به خاطر این است که «بادهای زمستان» بیش از اینکه یک رُمان باشد، رُمانی تشکیل شده از چند ده رُمان است؛ هرکدام با پروتاگونیستهای مختلف که هرکدامشان شخصیتهای مکمل و آنتاگونیستها و همپیمانان و معشوقههای مختلفی دور و اطرافشان دارند و تمام اینها به شکلی بسیار پیچیده، درون یکدیگر بافته شدهاند. پس، کار خیلی خیلی چالشبرانگیزی است. «آتش و خون» اما در مقایسه خیلی ساده بود؛ نه آنقدر ساده. جمع و جور کردن این کتاب هم چند سالی طول کشید، اما در مقایسه با «بادهای زمستان» سادهتر بود.
گفتههای مارتین شاید برای خیلی از طرفداران، عاصیکننده باشد، اما با عقل جور در میآید: داستانگویی و دنیاسازی به روشِ مارتین به همان اندازه که قوهی خلاقیتِ نویسنده را به چالش میکشد، به همان اندازه هم قدرتِ منظم کردن او را به کار میگیرد. و با توجه به اینکه میدانیم «بادهای زمستان» نقش آغازگرِ پایانبندی این مجموعه بعد از تمام خطهای داستانی نیمهکاره و کاراکترهای معرفی شدهِ باقی مانده از کتابهای قبلی را دارد، میتوان تصور کرد که او با چه کارِ سنگینی سروکله میزند. کنار هم چیدنِ این دنیای شلوغ و پرهرج و مرج، آن هم به تنهایی و بدون کمکِ اتاق نویسندگان، بهطرز غیرقابلباوری دشوار است. شاید توضیحاتِ مارتین، ما را به خواندنِ کتابش نزدیکتر نکرده باشد، ولی شاید بهمان کمک کند تا دلیلِ این تاخیر را بهتر درک کنیم.
بخشی از این تاخیر اما به تلاشِ مارتین برای بلند شدن روی دست خودش مربوط میشود. او در جای دیگری از مصاحبهاش میگوید:
سریال به چنان محبوبیتی در سرتاسر دنیا رسیده و کتابها آنقدر پرطرفدار بودهاند و نقدهای خوبی دریافت کردهاند که هر وقت شروع به نوشتن میکنم، میدانم که باید کار خیلی خوبی انجام بدهم و تلاش برای انجام دادن کارِ خیلی خوب، بارِ سنگینی است که باید به دوش بکشم. از طرف دیگر وقتی موتورِ نوشتنم روشن میشود، در دنیای کتاب غرق میشوم؛ چیزی که اخیرا با «آتش و خون» اتفاق افتاد. بهطوری که در حال فکر کردن به اِگان و جهاریس به خواب میرفتم و در حال فکر کردن به آنها بیدار میشدم و برای نشستن پشت ماشین تحریر اشتیاق داشتم. در این حالت، بقیهی دنیا ناپدید میشود و دیگر برایم مهم نیست که شام چه داریم یا چه فیلمهایی روی پرده است یا ایمیلهایم را خواندهام یا نه یا این هفته چه کسی به خاطر عدم منتشر نشدنِ «بادهای زمستان» از دستم عصبانی است؛ تمام اینها از بین میرود و من فقط در حال زندگی کردن در دنیایی که دارم دربارهاش مینویسم هستم. ولی بعضیوقتها هم خیلی رسیدن به این حالتِ خلسه سخت است.
کتاب جانبی «آتش و خون» که به تاریخِ ۳۰۰ سالهی حملهی اِگان فاتح به وستروس تا از بین رفتن سلسلهی تارگرینها اختصاص دارد، در بیستم نوامبر امسال منتشر میشود. مارتین در مصاحبهاش با گاردین به این نکته اشاره میکند که اگر ۳۰ سال جوانتر بود، میتوانست یک سری رُمان کامل دربارهی واقعهی «رقص اژدهایان»، جنگ داخلی تارگرینها بنویسد و حتی میتوانست داستان کاملِ فتح اِگان و تکتک پادشاهان تارگرین و ظهور و سقوطهایشان را به رُمان تبدیل کند. فعلا معلوم نیست «بادهای زمستان» چه زمانی منتشر میشود، ولی فصل آخر سریال «بازی تاج و تخت» سال بعد روی آنتن خواهد رفت.
برگرفته از io9.gizmodo.com