حقایق جالب فیلم 2001: A Space Odyssey – اودیسه فضایی :2001
نیازی نیست یکی از مخاطبان حرفهای سینما باشید تا از فیلم 2001aA Space Odyssey لذت ببرید. شاهکار یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینما یعنی استنلی کوبریک بهقدری جذاب و خوشساخت است که هر کسی را پای صفحهنمایش میخکوب خواهد کرد. فیلم ۲۰۰۱: اودیسه فضایی یک فیلم علمی تخیلی است که در سال ۱۹۶۸ میلادی (۱۳۴۷ هجری شمسی) توسط استنلی کوبریک تهیه و پخش گردید. بهعقیده بسیاری از اهالی سینما، استنلی کوبریک از زمانه خودش بسیار جلوتر بود و این موضوع را بهراحتی میتوان در آثار او و بهخصوص در فیلم اودیسه فضایی لمس کرد. پس از پخش این فیلم سینمایی شوک بزرگی به صنعت سینما وارد شد؛ کیفیت ساخت و جلوههای بصری این اثر بهاندازهای بالا بود که باور این موضوع که این فیلم در آن سال و با امکانات آن دهه ساخته شده است، بسیار سخت بود.
نویسندگی این فیلم حاصل همکاری استنلی کوبریک و آرتور سیکلارک است و با بودجه ۱۰ میلیون دلاری خود موفق شد در باکس آفیس فروش ۱۴۶ میلیون دلاری داشته باشد. پس از گذشت بیش از نیم دهه از اکران این فیلم، هنوز کیفیت ساخت آن از بسیاری از آثار امروزی بالاتر است. استنلی کوبریک ایده ساخت این فیلم را از داستان کوتاه The Sentinel، اثر آرتور سیکلارک گرفته است؛ همزمان با نوشتن فیلمنامهی این فیلم آرتور سیکلارک مشغول نوشتن یک رمان با همان داستان فیلم بود که درنهایت پس از اکران فیلم منتشر شد. داستان کتاب مقداری کاملتر و دارای جزییات بیشتری است که در ادامه مقاله آن را بررسی خواهیم کرد.
ما در این مقاله قصد بررسی و تحلیل داستان این فیلم و نقد آن را نداریم و تنها بهبررسی و بیان حقایق جالب آن خواهیم پرداخت؛ حقایقی که شاید از آنها بیاطلاع بودهاید.
۱- کامل کردن همزمان فیلم و کتاب
شروع ساخت فیلم A Space Odyssey در سال ۱۹۶۴ آغاز و مراحل تولید آن با همکاری استنلی کوبریک و راجر کاراس، تهیهکننده فیلم قبلی استنلی کوبریک بهنام Dr. Strangelove شروع شد. در آغاز مراحل ساخت این فیلم، استنلی کوبریک به کاراس گفت که قصد دارد یک فیلم با داستان فرازمینی بسازد. کاراس پس از شنیدن این حرف به کوبریک گفت که با آرتور سیکلارک، نویسنده کتابهای علمی تخیلی در ارتباط است و پیشنهاد همکاری با کلارک را به کوبریک داد. کوبریک که از کتاب کلارک برای ساخت این فیلم ایدههایی در سر داشت این پیشنهاد را پذیرفت و کاراس این پیشنهاد را به آرتور سیکلارک منتقل کرد. کلارک در جواب این پیشنهاد در تلگرامی گفت که با ترس زیادی مشتاق همکاری در این پروژه زیبا و بسیار سخت است و بلافاصله کوبریک و کلارک مشغول گسترش داستان کوتاه The Sentenel در قالب یک فیلم سینمایی شدند.
کوبریک دربارهی ایده رمان میگوید: «موضوع رمان پس از نوشتن حدود ۱۳۰ صفحه از داستان فیلم پیش آمد. در اوایل نوشتن رمان توسط کلارک، این موضوع تاثیر بسیار خوبی روی فیلمنامه داشت و این موضوع باعث شد تا نتیجهی کار بسیار قویتر از چیزی باشد که ما انتظار داشتیم. کلارک جزییات زیادی را وارد داستان کتاب کرد و این موضوع فشار زیادی را از دوش من برای نوشتن فیلمنامه برداشت. ما با کمک یکدیگر بهصورت همزمان مشغول کار روی فیلمنامه و رمان بودیم».
۲- اسامی دیگر برای فیلم
در طول مراحل ساخت فیلم، کوبریک و کلارک بهشوخی اسامی زیادی را برای عنوان فیلم بیان کردند. آنها در ابتدا عنوان How The Solar System Was won را در نظر داشتند؛ این نام از روی یک نمایش وسترن در سال ۱۹۶۲ بهنام How the West Was Won برداشته شده بود. این اسم هیچوقت یک گزینه جدی برای اسم این فیلم محسوب نشد ولی در سال ۱۹۷۲ و در کتاب The Making of Kubrick’s 2001 که جرمی اگل آن را نوشته است، کلارک اعتراف میکند که این اسم بین او و کوبریک یک موضوع خصوصی بوده است و آنها قصد داشتن که دقیقا همان موضوع را در فیلم نشان دهند.
اولین عنوان جدی برای این فیلم Project: Space بود که در فهرست اسامی پیشنهادی با استقبال کوبریک و کلارک مواجه شد. عناوین زیاد دیگری برای نام فیلم مطرح شد؛ عناوینی مانند Across the Sea of Stars ، Universe ، Tunnel to the Stars و Jupiter Window و عناوین زیاد دیگری که توسط سازندگان فیلم پیشنهاد شد. محتملترین گزینه برای عنوان فیلم که در یک کنفرانس خبری در سال ۱۹۶۵ بیان شد Journey Beyond the Stars بود که توسط کوبریک و کاراس تایید شده بود. چند ماه پس از آن کنفرانس خبری استنلی کوبریک نام 2001A Space Odyssey را بهعنوان نام نهایی فیلم انتخاب کرد.
۳- یک انیمیشن کوتاه بیشترین تاثیر را روی روند ساخت این فیلم گذاشته است
این موضوع اصلا غافلگیرکننده نیست که استنلی کوبریک قصد داشت نام ساختهی خود را Universe بگذارد. Universe نام یک انیمیشن کوتاه محصول کشور کانادا است که در سال ۱۹۶۰ پخش شد و یکی از مهمترین منابعی بهشمار میآید که کوبریک برای ساخت اودیسه فضایی از آن الهام گرفته است. انیمیشن Universe یک اثر ۲۸ دقیقهای است که توسط هیئت ملی فیلم کانادا تولید شد و در بخش بهترین مستند انیمیشنی نامزد کسب جایزه اسکار قلمداد میشد. این انیمیشن نگاهی هیجانانگیز و سفری بسیار جذاب به آنسوی کهکشان راه شیری را بهتصویر میکشد.
استنلی کوبریک بهاندازهای تحت تاثیر این انیمیشن قرار گرفته بود که داگلاس رین، داستان پرداز انیمیشن Universe را برای صداگذاری شخصیت هال ۹۰۰۰ استخدام کرد. او همچنین والی جنتلمن، مسئول جلوههای ویژه بصری این انیمشن را برای ملحق شدن به تیم جلوههای ویژهی فیلم خود دعوت بههمکاری کرد که نتیجهی این همکاری منجر به کسب جایزه اسکار در بخش جلوههای ویژه برای فیلم اودیسه فضایی شد.
۴- کوبریک برای ساخت فیلم از کارل ساگان کمک گرفته است
زمانیکه استنلی کوبریک مراحل اصلی ساخت فیلم را آغاز کرد، برای کامل کردن بسیاری از صحنههای فیلم با مشکل روبهرو شد و نمیدانست که برای تکمیل ساخت آن صحنه دقیقا باید چه کاری انجام دهد. مهمترین صحنه فیلم که کوبریک برای ساخت آن با مشکل مواجه شد، صحنههای پایانی فیلم بود که دکتر دیو بومن با زندگی فرازمینی ارتباط برقرار میکند. مشکل اصلی کوبریک برای بهتصویر کشیدن این لحظات بهنحوی بود که هم با ایدههای خود او تطابق داشته باشند و از طرفی با مقدار بودجه اختصاص یافته برای فیلم متناسب باشند. بههمین دلیل او با فیزیکدان و نویسندهی مشهور، کارل ساگان تماس گرفت و از او تقاضای کمک کرد.
ساگان در کتاب خود بهنام The Cosmic Connection: An Extraterrestrial Perspective دربارهی مراحل ساخت فیلم توضیح داده است. او میگوید:
در بحثهای زیادی که با سازندگان فیلم بهخصوص با استنلی کوبریک داشتم، درباره تعدادی از صحنههای بسیار بزرگ و پدیدههای فضایی صحبت کردیم. برخی از این اتفاقات بهقدری شگرف بودند که من بههیچوجه فکر نمیکردم که این تکاملها در نقطهای از جهان شکل بگیرند؛ نه تنها این پدیدهها بسیار پیشرفته بودند که اتفاق افتادن آنها در زمین بسیار بعید بود بلکه احتمال کشف کردن زندگی هوشمند فرازمینی با این وسعت شاید نزدیک به غیرممکن باشد. باتوجهبه این دلایل ما تصمیم گرفتیم که در دل هر اتفاق و پدیدهی فضایی که در فیلم بهتصویر کشیده میشود، یک مثال نقض یا جزییات اشتباه کوچکی را به عمد قرار دهیم. این تصمیم بهترین راهحل برای بهتصویر کشیدن صحنههای فیلم بود.
۵- بیمه کردن فیلم توسط کوبریک در مقابل موجودات فضایی
وسواس بیش از حد استنلی کوبریک برای نزدیک کردن فیلم به واقعیت بهقدری بود که تصمیمهای بسیار عجیب و غریبی برای ساخت فیلم میگرفت. یکی از این تصمیمها بیمه کردن فیلم دربرابر زندگی فرازمینی و موجودات فضایی بود. او در شعبهی مرکزی شرکت بیمه لیوید در شهر لندن تقاضای این بیمه را مطرح کرد. دلیل او برای این کار این بود که او از این موضوع میترسید که شاید قبل از اکران سراسری فیلم، زندگی هوشمند فرازمینی و موجودات فضایی در واقعیت کشف شوند و آنها از کوبریک برای موضوعات مختلف شکایت کنند. کوبریک در نوشتههای خود میگوید که اصلا دوست نداشته است در دادگاه دربرابر موجودات فضایی شکست بخورد! شرکت بیمه لوید با تقاضای کوبریک مخالفت کرد؛ دلیل آنها این بود که احتمال کشف زندگی هوشمند و موجودات فضایی در گوشهای از جهان بسیار بسیار کم است و تقاضای کوبریک براساس موضوعی است که اصلا وجود ندارد و شاید هیچوقت وجود نداشته باشد (کاملا حق داشتند). پس از رد شدن تقاضای کوبریک، او از این مسئله بههیچوجه احساس آرامش نکرد و تا زمان اکران فیلم مدام استرس داشت که شاید بهطور ناگهانی یک زندگی فرازمینی هوشمند با موجودات فضایی کشف شوند و از اکران فیلم او جلوگیری کنند!
۶- تقریبا تمام مراحل فیلمبرداری فیلم در داخل استودیو انجام شده است
حدود ۹۵ درصد مراحل فیلمبرداری فیلم در داخل استودیو انجام شده است. مراحل ساخت فیلم در استودیوی England’s Sheperton و استودیوی MGM- British Studio انجام شده است. در محل فیلمبرداری فیلم یک صحنه بسیار بزرگ و عظیم نصب شد که شامل یک دستگاه به وزن ۳۰ تن بود که با چرخهای عظیم خود قابلیت چرخش را برای صحنههای فیلم مهیا میکرد؛ این دستگاه بسیار بزرگ برای نشان دادن جاذبه در فیلم در محل ساخت فیلم نصب شده بود. این دستگاه توسط یک شرکت مهندسی هواپیمایی بسیار بزرگ بهنام Vickers-Armstrong Engineering Group تولید و در محل مناسب قرار داده شد. سطح تاریک و یکپارچه فیلم که فضا را بهتصویر میکشد درواقع بهوسیله یک سطح چوبی بسیار بزرگ است که با یک رنگ مشکی مخصوص که ترکیبی از رنگ مشکلی و یک نوع گرافیت بود، ساخته شده است.
تنها سکانسی که در خارج از استودیو ضبط شده ، یکی از سکانسهای ابتدایی فیلم است که در آن یکی از میمونها بهوسیلهی استخوانی که در دست داشت، درحال خورد کردن سایر استخوانها بود. این سکانس روی یک سکوی بلند که در نزدیکی استودیو ساخته شده بود، ضبط شده است. دلیل این موضوع این است که کوبریک قصد داشت صحنه پرتاب استخوان به آسمان کاملا طبیعی باشد و او بتواند با زاویه کم تصویری از دن ریچر (بازیگر نقش آن میمون) تهیه کند. صحنهای که ریچر استخوان را به بالا پرتاب میکند یکی از بهیادماندنیترین صحنههای فیلم قلمداد میشود که بعد از آن، استخوانی که به آسمان پرتاب کرده بود به سفینه فضایی تبدیل میشود؛ ایده تبدیل استخوان به سفینه فضایی زمانی در ذهن کوبریک شکل گرفت که او قبل از ضبط یکی از صحنهها یک جارو را به سمت یکی از افراد تیم سازندهی فیلم پرتاب کرد.
۷- تمام میمونهای فیلم تقلیدکننده بودند
یکی از آخرین صحنههای فیلم که کوبریک آن را ضبط کرد، تصاویر آغازین فیلم بهنام Down of Man بود. این تصاویر در انتهای مراحل ساخت فیلم ضبط شدند؛ کوبریک برای نقشهای حاضر در آن صحنهها با مشکل بسیار بزرگی روبهرو بود. او نمیدانست که چه کسانی باید آن نقشها را ایفا کنند. کوبریک برای انتخاب افرادی که برای آن نقش مناسب باشند از تعداد زیادی از بازیگران، رقاصها و حتی کمدینها تست گرفت ولی هیچکدام موفق به متقاعد کردن کوبریک نشدند. کوبریک درنهایت تصمیم گرفت که فردی بهنام ریچر را استخدام کند؛ ریچر در آن زمان در نقش یک تقلیدکننده در لندن مشغول به کار بود. کوبریک با استخدام او تصمیم گرفت که آن نقش را با استفاده از رقصهای مختلف بهتصویر بکشد. او همچنین مسئولیت پیداکردن و استخدام ۲۰ نفر دیگر که در زمینهی تقلیدکردن مشغول بودن را به ریچر محول کرد.
ریچر درباره این نقش و برای اینکه این صحنهها به واقعیت بسیار نزدیک باشند در مصاحبهای توضیح داد:
من زمان بسیار زیادی را در باغ وحش و در جلوی قفس میمونها و شامپانزهها گذراندم. در این مدت بهدقت به حرکات و عادتهای رفتاری آنها توجه و سعی در تقلید آنها کردم. در آن زمان بسیاری از افراد حاضر در باغ وحش فکر میکردند که من دیوانهام که البته حق داشتند اینگونه فکر کنند. پس از تماشای میمونها تصاویری از کارهای جین گودال دررابطه با میمونها را برای ساعتها تماشا میکردم و حتی با یک با دو متخصص در حوزهی انسان شناسی دیدار و با آنها در اینباره صحبت کردم. هدف من این بود که این گروه ۲۰ نفره را بهاندازه بسیار زیادی به واقعیت نزدیک کنم، تا جایی که بیننده بهراحتی توانایی تشخیص این موضوع که این میمونها آدمهای واقعیاند را نداشته باشند.
۸- کمک گرفتن کوبریک از متخصصان ناسا
با اینکه داستان فیلم در دسته داستانهای علمی تخیلی قرار میگیرد ولی کوبریک قصد داشت تا اتفاقات فیلم تا جای ممکن به واقعیت نزدیک باشند و از حقایق علمی که تایید شدهاند، در فیلم استفاده کند. کوبریک برای مشاوره و دور نشدن داستان فیلم از واقعیت تصمیم گرفت هری لانگ، رئیس سابق بخش Future Projects ناسا و فردریک اُردوِی، رئیس بخش اطلاعات فضایی ناسا که در ساخت و توسعه فضاپیمای Saturn V نقش اصلی را برعهده داشت را استخدام کند. فردریک اُردوِی درباره همکاری خود با استنلی کوبریک میگوید: «استنلی کوبریک قصد داشت تا تمام لحظات و صحنههای فیلم از لحاظ واقعی بودن قابل قبول باشند و خیلی به سمت تخیلی بودن نروند. ساخت چنین پروژهی عظیم علمی تخیلی که به واقعیت بسیار نزدیک باشد، در تاریخ سینما بینظیر است».
۹- جلوههای ویژهی شگفتانگیز
تقریبا تمام داستان کتاب آرتور سیکلارک به بیان جزییات تکنولوژی و موضوعاتی اشاره میکند که جهان هوشمند سال ۲۰۰۱ را برای شما شرح دهد تا متوجه شدن اتفاقاتی که در فیلم رخ داده است برای شما آسانتر شود. ساخت برخی از جلوههای ویژه فیلم بسیار پر دردسر بودند و دلیل آن این بود که مراحل ساخت فیلم در دهه ۶۰ میلادی انجام گرفته است و در آن زمان شما نمیتوانستید بهراحتی یک کامپیوتر را به فضا بفرستید یا هر فکری که در سر دارید را در واقعیت اجرا کنید. وجود این جلوههای ویژه عظیم و پر دردسر در فیلم نیاز دارد تا در کتاب به توضیح آنها پرداخته شود تا فیلم بهتنهایی باعث گمراه کردن بیننده نشود.
شاید مهمترین جلوههای ویژه فیلم مربوطبه سکانس Star Gate باشد؛ جایی که دکتر بومن ازطریق یک دروازهی بسیار بزرگ به جهان فرازمینی هوشمندی منتقل میشود. طراحی جلوههای این سکانس توسط هنرمند جلوههای ویژه، داگلاس ترامبال با تکنیکی بهنام Slit Scan Photography یا SSP انجام شده است. برای طراحی آن صحنهها و تولید رنگهای توهمزا که از درون آنها دکتر بومن در حال انتقال به جهان دیگری بود، ترامبال از وسایل بسیار سادهای استفاد کرده است. شاید باور این موضوع سخت باشد ولی داگلاس ترامبال برای طراحی آن صحنه تنها از دو صفحهی شیشهای و یک قرقره در میان آنها که یک دوربین روی آن نصب شده بود، استفاده کرده است. طرز کار این طراحی نیز بسیار آسان است. او یک صفحه شیشهای که کاملا مشکی است را بهصورت ساکن قرار میدهد و یک شکاف در وسط آن ایجاد میکند. صفحه شیشهای دیگری را در پشت صفحه نخست قرار میدهد که روی آن رنگها، طرحها و نقاشیهای متفاوتی وجود دارد که طرحهای روی آن دائما درحال تغییر بودند. با کمک قرقره، دوربینی که رو آن نصب شده است را بهطور مداوم به جلو و عقب میبرد تا تصاویر خامی از آن طرحها و رنگها بهدست آید. سپس با ویرایش آنها چیزی که ما در فیلم شاهد آن بودیم را خلق کرده است.
۱۰- اودیسه فضایی؛ یک تجربهی غیرکلامی
استنلی کوبریک فیلم اودیسه فضایی را «یک تجربه بصری و غیر کلامی» توصیف میکند و برای رسیدن به این هدف روی موسیقی متن آن تمرکز بسیار زیادی کرده است. در اوایل مراحل ساخت فیلم، کوبریک به الکس نورث، موسیقیساز برجسته آن زمان پیشنهاد همکاری میدهد و او را برای حضور در تیم سازنده تیم دعوت میکند؛ نورث و کوبریک در فیلم Spartacus نیز سابقه همکاری داشتهاند. نورث برای فیلم اودیسه فضایی یک مجموعه کامل موسیقی را برپایهی ایدههای کوبریک تهیه میکند ولی کوبریک پس از مراحل تولید و در ویرایشهای نهایی بهطور کامل کارهای نورث را از فیلم حذف کرد. کوبریک پس از حذف موسیقیهای نورث، موسیقیهای ماندگار کلاسیک مانند اثر The Blue Danube اثر جاناتان استرائوس را برای موسیقی متن فیلم انتخاب کرد. نکته بسیار جالب دربارهی موسیقیهای این فیلم این است که الکس نورث تا زمان اکران فیلم اصلا نمیدانست که موسیقیهای او از فیلم حذف شدهاند و زمانیکه برای اولینبار فیلم در سینماها اکران شد، نورث پس از تماشای فیلم به این موضوع پی برد. موسیقیهایی که نورث برای این فیلم تهیه کرده بود سرانجام در سال ۱۹۹۳ در قالب یک مجموعه موسیقی منتشر شد.
۱۱- موسیقی هال در زمان مرگ حاصل یک تجربهی شخصی است
زمانیکه دکتر بومن تصمیم به خاموش کردن هال میگیرد و پردازندههای آن را یکی پس از دیگری غیرفعال میکند، هال شروع به خواندن آهنگی میکند که حاصل یک تجربه شخصی است. آهنگی که هال در آن زمان مشغول خواندن آن بود، آهنگ Daisey Bell است که توسط یک گروه راک بهنام Blur ساخته شده است. زمانیکه کلارک برای نمایش کامپیوتر IBM 704 به این شرکت میرود، با صحنه جالبی روبهرو میشود؛ در بخشی از آن نمایش، کامپیوتری که کلارک قصد بازدید از آن را داشته است شروع به خواندن همان آهنگ میکند. کلارک برای آن سکانس پیشنهاد این آهنگ را به کوبریک داد و با موافقت او همراه شد. این دو با این کار علاوهبر بهتصویر کشیدن یک سکانس بسیار زیبا، اشارهای به کامپیوتر ساخته شده توسط شرکت آیبیام میکنند (هال با الهام از کامپیوترهای شرکت آیبیام ساخته شده است). کلارک سالها پس از اکران فیلم اعتراف میکند که شخصیت هال در ابتدا قرار بود با صدای یک خانم طراحی شود و نام آن در فیلم بهجای هال، آتن باشد. نام شخصیت HAL از عبارت Heuristically programmed ALgorithmic computer برداشته شده است.
۱۲- کوبریک تمام تصاویر فرعی فیلم را آتش زد
کوبریک درباره فیلم اودیسه فضایی بهاندازه بسیار زیادی محتاط بود و از انتشار اطلاعات متفرقه درباره فیلم تا حد ممکن جلوگیری کرد. او بهاندازهای روی این موضوع حساس بود که تمام تصاویر نسخه پشتیبان فیلم را سوزاند تا هیچکس نتواند با کمک آنها فیلمی مانند او تولید کند. او همچنین تمام تصاویر اضافه فیلم را که از نسخهی اصلی فیلم حذف کرده بود، پنهان کرد و بههیچوجه دوست نداشت تا کسی آنها را ببیند. تصاویر حذف شده فیلم تنها در اولین شب اکران فیلم موجود بودند و پس از آن کوبریک تصمیم به حذف آنها از فیلم کرد؛ تصاویری که کوبریک از فیلم حذف کرده است حدود ۱۹ دقیقه بودند. بیشتر این تصاویر مربوطبه صحنههای آغازین فیلم است و پس از حذف آنها از فیلم، کوبریک تمام نوارهای ویدیویی آن را از بین برد.
تا سال ۲۰۱۰ تمام اهالی سینما بر این باور بودند که تمام آن ۱۹ دقیقه برای همیشه از بین رفتهاند ولی در سال ۲۰۱۰ در یک معدن نمک در کانزاس، یک نسخه ۱۷ دقیقهای از آن تصاویر در زیر یک تکه سنگ پیدا شد. داگلاس ترامبال، مسئول جلوههای ویژه فیلم در نظر داشت تا این تصاویر را تحت عنوان Never Before Seen Images و در قالب تصاویر پشت صحنه برای علاقهمندان به این فیلم منتشر کند.
۱۳- توضیحات اضافهی فیلم براساس داستان کتاب
بهدلیل محدودیت زمانی یک فیلم سینمایی تمام جزییاتی که در کتاب به آنها اشاره شده است، در فیلم بهتصویر کشیده نشدهاند. این عامل باعث شد تا کتابی که آرتور سیکلارک نوشته است بهعنوان یک راهنمای جامع و کامل عمل کند و توضیحات بسیاری درباره داستان و پیچ و خم آن در اختیار طرفداران فیلم اودیسه فضایی قرار دهد. متوجه شدن تمام جزییات فیلم اودیسه فضایی با یک بار دیدن آن تقریبا غیر ممکن است و برای درک بهتر آن باید دفعات بیشتری به تماشای آن پرداخت. در ابتدای مقاله اشاره کردیم که در این مطلب قصد بررسی داستان و نقد آن را نداریم ولی در ادامه اشارههای کوچکی به توضیحات کتاب میکنیم تا تماشای فیلم برای کسانی که سوالات زیادی دارند، راحتتر باشد.
«قسمت پایانی مقاله باعث لو رفتن داستان میشود. اگر فیلم اودیسه فضایی را ندیدهاید پیشنهاد میکنیم پس از دیدن آن ادامه این مقاله را مطالعه کنید»
یک تمدن بسیار پیشرفته در گوشهای از جهان قصد برقراری ارتباط با سیارات دیگر را دارد. این تمدن که اصلا مشخص نیست چه ویژگیهایی دارد با تمام سیارههای منظومه شمسی با روشی منحصربهفرد ارتباط برقرار میکنند. تنها نکتهای که مشخص است این موضوع است که این تمدن بسیار پیشرفته و هوشمند عمل میکند. میلیونها سال قبل که انسانی روی کره زمین زندگی نمیکرد آن تمدن هوشمند سعی کرده است تا با زمین و تمدن حاضر روی آن ارتباط برقرار کند (نهتنها با زمین بلکه با تمام سیارات دیگر). زمانیکه آنها با زمین ارتباط برقرار میکنند هیچگونه تمدن پیشرفته و هوشمندی را روی زمین شناسایی نمیکنند و میمونها و موجودات دیگری که روی زمین در حال زندگی بودند قادر به جواب دادن به آنها نبودند. آنها پس از شکست در برقراری ارتباط، یک تکه سنگ مشکی را از خود بهعنوان نشانه برجای میگذراند تا اگر موجود هوشمندی آن را پیدا کرد قادر به برقراری ارتباط با آنها باشد. این تکه سنگ را در سیارات دیگر نیز به همان دلیل قرار میدهند.
تکه سنگها که شاید مهمترین موضوع فیلم باشد بهقدری هوشمند هستند که تقریبا توانایی انجام هرکاری را دارند. خیلیها این نظر را دارند که شاید این تکه سنگ توسط یک تمدن بسیار هوشمند که در ورای یک سیاهچاله یا کرمچاله وجود دارد، تولید شده است. دکتر بومن پس در انتهای فیلم پس از عبور از دروازه فرازمینی که توسط همان تمدن هوشمند ساخته شده بود و نمونهای از آن را در فیلم Interstellar تماشا کردیم، وارد یک جهان دیگر میشود و خود را در اتاقی پیدا میکند که شباهت بسیار زیادی به اتاق خانههای روی زمین دارد. اتاقی که در انتهای فیلم شاهد آن بودیم یک کپی از اتاقهای هتل در زمین است که توسط آن تکه سنگ بهوجود آمده است. بنابر اطلاعات کتاب آن اتاق حدود ۲۰ هزار سال نوری با زمین فاصله دارد. قدرتهایی که توسط تکه سنگ در اتاق بهوجود آمدهاند بهقدری هوشمندانه عمل میکنند که شاید درک آن برای انسانها امکانپذیر نباشد.
قدرتهای بسیار پیشرفته تکه سنگ به دکتر بومن این توانایی را میداد که درکنار گذراندن زندگی خود، آینده خود را در آن اتاق مشاهده کند. دکتر بومن پس از زندگی زمینی و پس از مرگ خود دوباره متولد میشود و با کمک ویژگیهای قدرتمند تکه سنگ وارد سطح جدیدی از خودآگاهی میشود. دیوید بومن توسط قدرتهایی که بهدست آورده است میتواند فاصلهی بین اتاقی که در آن حضور دارد تا زمین را بدون استفاده از محفظه و سفینه فضایی در مدتی بسیار کم طی کند. همانطور که تکه سنگ در ابتدای فیلم باعث شد که آن میمون تکامل پیدا کند و از استخوان بهعنوان یک ابزار استفاده کند، در انتهای فیلم باعث میشود تا دکتر دیوید بومن به سطح جدیدی از تکامل برسد.
برگرفته از MentalFloss