وقتی میفهمی به نوعی برای محافظت از گاتهام مقدر شدهای و با خود میگویی برای امن نگه داشتن شهر خود هر کاری را انجام میدهم، قطعا مسئولیت سنگینی را به دوش داری. باید در یک لحظه در چند جا حضور داشته باشی؛ یک جا سرقت بانک توسط افراد Two Face را متوقف کنی، یک جا ماموران اسیر شده GCPD توسط پنگوئن را نجات دهی و در جای دیگر زخمهایت را بخیه بزنی و درد را تحمل کنی. وقتی درک میکنی که کودکی در اعماق تاریکی بیرحم شهر تنها چشم امیدش به یک محافظ خاموش است، نمیتوانی آرام بگیری… کودکی که روی زانوهای خود نشسته و به جنازه سرد پدر و مادر خود نگاه میکند. او حتی توانایی درک از دست دادن کسی را ندارد و این طور فکر میکند که پدر و مادرش به خواب رفتهاند. با دیدن این صحنهها و با مشاهده سایه ظلمی که بر شهر افتاده است، انگیزه میگیری. دیگر مهم نیست دشمنان چقدر قدرتمند و باهوش باشند، دیگر مهم نیست که چندین زخم روی بدنت باشد و دیگر مهم نیست اگر این آخرین ماموریت باشد. این جا است که مردم شهر به سه دسته تقسیم میشوند؛ «خوب، بد و خفاش».
قسمت چهارم عنوان جدید استودیوی داستان گوی تل تیل گیمز، یعنی Batman: The Telltale Series به تازگی عرضه شده است و اندک اندک به پایان این سری جذاب نزدیک میشویم. پس از پایان مرموز و هیجان انگیز قسمت سوم که به نوعی کلیف هنگر محسوب میشد، حال، میدانیم که دشمن اصلی بازی کیست و معماهای داستان یکی پس از دیگری حل میشوند. در Guardian of Gotham داستان کاملا رنگ و بوی جدی به خود میگیرد و دیگر اندکی تعلل برای شوالیه تاریکی مساوی با نابودی شهر است.
پس از ماجراهای قسمت سوم و پایان بحث برانگیز آن، بروس وین به تیمارستان آرکهام برده میشود و حال، در زمانی که شهر در آستانه ویرانی است و در هرج و مرج کامل به سر میبرد، بروس در سلول کثیف و نمور خود در کنار جنایت کاران نامداری وانند ویکتور زاس و جوکر قرار دارد. اولین نکتهای که همین جا مشاهده میکنیم و تل تیل نیز پیش از عرضه قسمت چهارم برروی آن مانور میداد، حضور جوکر که در بازی به او جان دو (به شخص مذکری گفته میشود که هویت و نام واقعی او کاملا نا مشخص است) میگویند. در ابتدا تصور میشود که حضور جوکر جو جدیدی در داستان بازی ایجاد میکند و آن را به مرحله جدیدی میبرد اما اصلا این گونه نیست. نویسندگان بازی از جوکر در قسمت چهارم تنها به عنوان وسیلهای برای فرار بروس از تیمارستان آرکهام و هموار شدن راه او استفاده کرده اند. در واقع جوکر تصمیم دارد تا با آزاد شدن بروس وین، جنگ و آشوبی در گاتهام آغاز شود و از آن لدت ببرد. تا این جا جان دو تنها یک وسیله برای هموار کردن راه است اما آخرین رویارویی بروس و جوکر در تیمارستان (هنگام آزاد شدن بروس) دیالوگ «اون بیرون میبینمت» توسط جوکر گفته میشود و همین قضیه باعث میشود جوکر را عنصر و مهرهای بسیار مهم در قسمت بعدی قلمداد کنیم.
پس از فصل تیمارستان، حال، بروس آزاد شده است و شهری که به وسیله گروه فرزندان آرکهام و هاروی دنت شهردار در حال نابودی است را نگاه میکند. همان طور که در انتهای قسمت سوم مشخص شد، رهبر گروه فرزنددان آرکهام سرانجام خود را نشان میدهد و جواب بسیاری از سوالات را میدهد اما نکته قابل تامل دقیقا همین جا است؛ آیا واقعا رهبر گروه فرزندان آرکهام (که لو داده نمیشود) کسی است که در دنیای بتمن انتظار میرود؟ به یاد دارم یکی از دوستان میگفت بتمن تل تیل یک «بتمن نو» است؛ یعنی از روایت گرفته تا آنتاگونیستهای بازی رنگ و بوی جدید دارند و این کاملا درست است. با این که نمیتوان انتخاب این آنتاگونیست را در نکات ضعف بازی گنجاند، اما اگر در قسمت پنجم به انتظاراتی که از آنتاگونیست داستان میرود، پاسخ داده نشود، آن وقت است که نویسندگان در باتلاق بزرگی گرفتار خواهند شد. جدا از مسائل گروه فرزندان آرکهام، اولین مشکل را هاروی دو چهره برای بتمن به وجود میآورد. هاروی به بهانه دستگیری فرزندان آرکهام، شهر را به شکل حکومت نظامی درآورده و هر کسی که جلوی راهش قرار بگیرد نابود میکند.
شوالیه تاریکی در اولین اقدام خود پس از آزاد شدن تیمارستان، با ساختن یک پادزهر، نیروی از دست رفته خود را باز مییابد و برای تحقیق روی سرنخی که جوکر در تیمارستان به او داده بود؛ راهی میشود. فصل بررسی صحنه جرم در قسمت چهارم به جرئت بهترین فصل بررسی در تمام قسمتهای بازی است و کاملا حس و حال یک صحنه جرم واقعی را به شما میدهد. اولین سکانس اکشن بازی در قسمت چهارم نیز دقیقا در همین سکانس جاگذاری شده است و بتمن جان پسر کوچک خانواده مقتول را نجات میدهد. پس از این متوجه میشویم که باید در سه نقطه با دشمنان مقابله کنیم؛ یک قضیه Lady Arkham (آنتاگونیست اصلی)، دوم قضیه هاروی و تصاحب ملک وین و سوم پنگوئن که با استفاده از تجهیزات موسسه وین، تمامی گجتها و وسایل بتمن را از کار انداخته است. همین انتخاب ها و اولویتهای مبارزه در قسمت چهارم، روایت داستان و جذابیت کلی آن را در سطح بالایی قرار میدهد.
به طور کلی میتوان گفت که قسمت چهارم Batman: The Telltale Series همه آن عناصر خوبی که در قسمتهای قبلی به صورت تک نک دیده بودیم را در خود دارد. سکانس بررسی صحبنه جرم، سکانسهای اکشن و البته انتخابهای بسیار و مهم که برای گزینش هر کدام باید مدتی فکر کنید. در پایان قسمت چهارم یک سکانس فوقالعاده با هاروی دنت یا پنگوئن (بنا بر انتخاب شما) خواهیم داشت که اوج کارگردانی سازندگان بازی را به نمایش میگذارد. این سکانس آن قدر هیجان انگیز و جذاب است که میخواهید چند بار آن را از ابتدا بازی کنید و لذت ببرید. شخصیتی که در قسمت چهارم جای خالی آن حس میشود، سلینا است. پس از آن فصل رمانتیک بروس و سلینا در قسمت سوم، شاید طرفداران انتظار داشتند که او در قسمت چهارم نقشی را ایفا کند اما این گونه نشد و سلینا تنها در یک سکانس کوتاه تصمیم میگیرد که از عمارت وین به خانه خود بازگردد.
در مورد جلوههای بصری بازی در بررسی قسمتهای پیشین صحبت کردیم و فکر نمیکنم جای سخن دیگری باشد اما نکتهای که باید بسیار به آن توجه شود، مشکلات فنی بازی است. با وجود این که چهار قسمت از Batman: The Telltale Series میگذرد، اما هنوز در سکانسهای سریع بازی شاهد افت فریم هستیم و حتی بهروزرسان جدید بازی نیز نمیتواند این افت فریم را به طور کامل از بین ببرد.
موسیقی متن بازی از همان ابتدا خیلی متناسب و حماسی (دقیقا همان طوری که از یک بازی بتمن واقعی انتظار دارید) ساخته شده بود و حال، در قسمت چهارم شاهد پر رنگ شدن عنصر موسیقی در بطن بازی هستیم و این عنصر خیلی به موقع و متناسب پخش میشود. در بحث صداگذاری بازی نیز همان طور که در بررسیهای پیشین به آن پرداختیم، صداگذاران و بازیگران حرفهای و کاربلدی مانند تروی بیکر، لورا بیلی و تراویس ویلینگهام در بازی ایفای نقش میکنند که باعث شده تا خیال طرفداران از این بخش از بازی راحت و آسوده شود.
تنها یک قسمت تا پایان قصه بتمن تل تیل باقی مانده است و قطعا قسمت پنجم و پایانی بازی بسیار انفجاری و طوفانی خواهد بود. منتظر پایانی بر یک افسانه دیگر از خفاش بزرگ گاتهام هستیم. در آخر به یکی از سکانسهای طلایی بازی میپردازیم؛ سکانسی که در ابتدای متن نیز به آن اشاره شد؛ سکانسی که بروس کودکی را بر سر جنازه پدر و مادرش پیدا میکند.
کودک: اونها … مردن…
بتمن: آره اما تو هنوز زندهای… همه این احساساتی که الان داری، یک روز یاد میگیری که چطور از اونها استفاده کنی. شاید الان متوجه نشی اما همین احساسات یک روزی تو رو قوی میکنه. قول میدم کسی که اونها رو کشته بگیرم… تو کسی بودی که بتمن رو نجات داد. مهم نیست چه اتفاقی رخ بده؛ این یک حقیقته و من همیشه به تو مدیون هستم.
*لبخندی بر چهره کودک نقش میبندد.
منبع گیمفا