داستان شکل گیری Dropbox قسمت اول
داستان شکل گیری Dropbox قسمت دوم
وقتی هوستون با استیو جابز ملاقات کرد و مسخره شد
شونتل: یکی از تجربه هایی که داشتی و قبلا هم درباره آن صحبت کرده ای ملاقاتت با استیو جابز است. و این زمانی بود که استیو جابز تو را به مرکز اپل دعوت کرده بود.
هوستون: بله، فکر کنم بیشتر یک احضار بود تا دعوت.
شونتل: چطور بود؟ منظورم این است که خیلی از افراد هستند که آرزو دارند با استیو جابز ملاقات کنند. او افسانه بود، موسس اپل که متاسفانه از دنیا رفت. تو این شانس را داشتی که او را ببینی او تو را به عنوان یک پدید آورنده استارت آپ به مرکز اپل احضار کرده بود. آیا ترسیده بودی؟
هوستون: کاملا تهدید آمیز بود چون طی چند سال گذشته ما چندین بار با اپل مذاکره داشتیم و برخی از تیم های آنها کمی در اجرای فنی علاقه مند شده بودند. آنها درباره برخی از کارهایی که ما کرده بودیم سوال پرسیده بودند و می خواستند برخی از ترفندهای انتگرال گیری سیستم عامل ما را یاد بگیرند اما ما دائما این ارتباط را بهم میزدیم و در نهایت شنیدیم که استیو جابز می خواهد من را ببیند. و من با تعدادی از دوستانم صحبت کردم و داستان به دو مقوله تقسیم شد: ممکن است با استیو خونسرد روبرو شوی یا بسیار خشن. بنابراین من نمی دانستم قرار است با کدامشان روبرو شوم.
شونتل: و با چه چیزی روبرو شدی؟
هوستون: ما به اتاق هیئت مدیره رفتیم، جایی که وقتی به دیوارها نگاه می کردی فقط پنتئون محصولات اپل طی این سال ها را می دیدی از همان ابتدای شروع کار مک و یا حتی قبلتر از آن. سپس همگی نشستیم و او روی صندلی اش تکیه کرد گوی داشت به این فکر می کرد که خب از کجا شروع کنیم؟
شونتل: تهدید آمیز نبود.
هوستون: او با این جمله شروع کرد: شما بچه ها محصول فوق العاده ای دارید. با خود فکر می کردم استیو محصول ما را دوست دارد این واقعا خوب است. و او از ما پرسید که آیا دوست داریم کمپانی را بفروشیم. ما نیز به او گفتیم واقعا از ساختن این کمپانی لذت بریدم و برای کارهایی که اپل هم انجام داده احترام قائلیم اما می خواهیم استقلال خودمان را حفظ کنیم.
سپس او کمی شروع به مسخره کردنمان کرد. گفت ما یه ویژگی هستیم نه یک محصول، و ما نمی توانیم سیستم عامل را کنترل کنیم بنابراین از دستش خواهیم داد. در آخر گفت خب من فکر می کنم باید اساسا شما را بکشیم. شاید دقیقا همین کلمات نبود اما نزدیک بود.
شونتل: شما فقط لرزدیدی؟ چگونه با حرف های او کنار می آمدید؟ چه شد که نگفتید باشه استیو تو مرا متقاعد کردی من کمپانی را می فروشم، تو مرا می کشی.
هوستون: خب بسیاری از مشکلات که او به آنها اشاره می کرد واقعا خاص به Dropbox نبود. با اینکه ما نمی توانستیم کاری کنیم Dropbox از iCloud در آیفون بهتر کار کند اما آنها هم اگر می خواستند کاری کنند محصولشان به صورت یکپارچه در اندروید و دیگر سیستم عامل ها کار کند همین مشکل ما را داشتند. و ما تمام تمرکزمان برای حل این مشکل بود. من نمیخواستم وارد یک مناظره شوم یا او را عصبانی کنم. خود را معقول نشان می دادم و نمیخواستم عصبی شود. تنها هدف همین بود.
شونتل: و وقتی آرام شد آیا توصیه ای به شما کرد و آیا خواست بعد از تحمل آن حرف ها کمکی به شما بکند؟
هوستون: بله قسمت رسمی این ملاقات خیلی زود به پایان رسید، و باقی زمان را بی هدف می گذراندیم. و من از او پرسیدم چرا به اپل بازگشتی؟ و چرا کوپرتینو؟ و چیزهایی مانند این. و واقعا جالب بود. او گفت نمی تواند درک کند که چرا اپل یا کمپانی های دیگر ۷ بیلیون دلار درآمد دارند، مشتریانشان را دارند که بیلیون ها دلار خرج می کنند و همچنان سالی ۱ بیلیون دلار از دست می دهند. حالتی داشت که می گفت اصلا این ماجرا را نمی تواند درک کند و سپس کلی حرف درباره روزهای اخیر زد. مشکلاتی که کمپانی داشته و هفته هایی که تقریبا پولش ته کشیده.
پیدا کردن یک مرشد در سیلیکون ولی
شونتل: در طول این مسیر راهنما و مرشد نیز داشتی ، برخی از موسسان مشهور. افرادی که به نوعی برای دریافت توصیه به آنها رو کردی چه کسانی بودند؟
هوستون: فکر کنم افراد زیادی بودند چه داخل دنیای تکنولوژی چه خارج از آن. من واقعا به آنچه مارک بنویف برای Salesforce و مارک زوکربرگ برای Facebook کرد احترام می گذارم. و من فکر می کنم آنچه سیلیکون ولی را بزرگ می کند این است که افراد دوست دارند آنچه آموخته اند را به اشتراک بگذارند. من مخصوصا از این موضوع سود زیادی بردم.
شونتل: مهمانی تولدت با تراویس کالانیک از Uber بود و مارک زوکربرگ نیز آنجا بود. آیا شما با هم می پرید؟ فقط مشاور رد و بدل می کنی این کاری است که وقتی در سیلیکون ولی هستی می کنی؟
هوستون: بله بسیاری از موسسان معروف و کسانی که کارهای بزرگ کرده اند اینجا با یکدیگر معاشرت دارند و دوست هستند.
شونتل: اولین بار چطور با مارک آشنا شدی؟
هوستون: با دریافت پیامی از زوکربرگ در فیس بوک شروع شد من فکر کردم سرکاری باشد و یا پیام از یک پروفایلی بی اعتبار فرستاده شده است. اما دیدم نه انگار واقعا خودش است.
شونتل: چه سالی بود؟
۲۰۰۹ بود شاید هم ۲۰۱۰٫ بسیاری از کاربران فیس بوک به دراپ باکس پیوسته بودند و من فکر می کرد زوکربرگ به خاطر این اتفاق ناراحت شده، دوست نداشتم پیوسته این اتفاق بیفتد. اما او به من گفت چرا سری به فیسبوک نمیزنی تا همدیگر را ببینیم؟ بنابراین درباره برخی چیزهایی که می توانستیم با همدیگر انجام دهیم صحبت کردیم این رابطه کاملا دوستانه بود آنها واقعا نمی خواستند با ما وارد رقابت شوند. بعد از آن دیگر با یکدیگر در ارتباط باقی ماندیم.
bedunim