قهرمان، فردی معمولی است که قدرت و پشتکار به دست می آورد و در برابر بد خواهیها و موانع مقاومت می کند.
کریستوفر ریو (Christopher Reeve)
چه چیزی باعث می شود ما به هری پاتر و سایر فیلم های هیجانی علاقهمند شویم؟ چرا اکثر افراد خوب را ستایش می کنیم؟ چرا ما به داستان های چالش، اسقامت و پیروزی علاقهمند هستیم؟ چرا این داستان ها شامل مرور زمان نمی شوند؟
داستان قهرمان ها برای هزاران سال بدون تغییر مانده است. از زمان های باستانی در فرهنگ و سنت ما، قهرمانان مورد ستایش قرار گرفتهاند. یک قهرمان خانه و زندگی خود را رها کرده و با چالش ها مواجه می شود، پیروز شده و اکثرا وقتی باز میگردد که دچار تحول شده است. در سال ۱۹۹۰ یک نویسندهی قدیمی و روشن فکر آمریکایی به نام جوزف کمبل، سفر یک قهرمان را نوشت. یک سفر اسطورهای که تمامی مردان و زنان در زندگی آن را تجربه میکنند. وی معتقد است که بالاترین هدف در زندگی، تکمیل این سفر، مانند بعضی از سفرهای اساطیری است. یک قهرمان بدون شکل و شمایل خاص و فراتر از زمان است؛ نیاز انسان به قهرمان ها ورای همه فرهنگ ها است.
نیاز به یک داستان
آنچه که یک قهرمان را فراموش نشدنی میکند، قدرت و استحکام او نیست، بلکه نیت اوست. ما توانایی و استقامت آنها را در شکست ناپذیری ستایش می کنیم. زمانی که آنها را نگاه میکنیم ناگهان مثل آنها میشویم. حتی گاهی جای آنها زندگی میکنیم. این اغوای ورزش است یک فرد معمولی میتواند افتخار یک بازیکن ورزشی را تجربه کند.
چه چیز یک قهرمان را شکست ناپذیر میکند؟ چه چیز باعث میشود حتی بعد از صدها بار شکست و زمین خوردن، باز هم بایستد؟ جواب ساده است. یک داستان اما نه هر داستانی، بلکه داستانی که راهی کاملا فردی دارد که شخص باید به تنهایی طی کند. شاید این داستانی باشد که پدر بزرگ یا مادر بزرگ هرکسی در حالی کنار آتش نشسته برایش تعریف کرده باشد، یا یک مربی یک بار با آن داستان تحت تاثیرشان قرار داده و یا شاید نتیجهی یک اتفاق بزرگ عمیق باشد.
صرف نظر از واسطه، یک داستان عمیقا در قهرمان نفوذ کرده است. فراز و نشیب های ماجرای یک قهرمان نه به عنوان اتفاقات جدا از هم بلکه به عنوان یک کل دیده میشوند. مثل یک پارچه، فراز و نشیب های راه با هم شکل زندگی او را میبافند. این انگیزهی واقعی است. انگیزهای که ورای شکستها و موفقیتها، برخی اهداف بزرگتر زندگی را میبیند. هر هدف، هر مرحله، هر زمان که شما شکست میخورید، در یک زمینه بزرگتر دیده میشود. مانند مشاهدهی زیباییهای یک جنگل، یک قهرمان فقط روی درختان یا گیاهان منفرد تمرکز نمی کند.
تمرکز به جای واکنش
زمانی که به تصویر بزرگتری از زندگی خود نگاه میکنیم، به فراز ونشیب های آن به عنوان بخشی از سفر نگاه میکنیم. ما از تمرکز و نزدیک بینی روی اهداف جداگانه دوری میکنیم و روی میلیون ها وظیفه متفاوت تمرکز میکنیم. به جای واکنش به اتفاقات، تمرکز خود را حفظ میکنیم.
صادقانه بگویم، من در بیشتر زندگیام برای پیدا کردن انگیزه واقعی که دوام داشته باشد، دچار لغزش شدهام. من از هدفی به هدف دیگر پریدهام. اهدافم به درد من خوردهاند اما مسیر من ثابت واستوار نبوده است. ثابت نبود تا اینکه از خودم پرسیدم چه چیزی برایم از همه چیز مهم تر است تا داستانم مشخصتر شد. من میخواستم خیلی کارها در زندگی انجام دهم. من نمیتوانم قهرمان زندگی خود باشم اگر به طور همزمان همه کار کنم و هیچ کار نکنم.
چگونه داستان خود را پیدا کنید
اولین مرحله تعریف کردن این است که چه چیزی مهم ترین مساله است، تمرکز روی چیزی که میخواهید و حذف بقیه چیزها است. این مساله وقتی برایم واضح شد که ۲۵ چیزی را که در زندگی میخواستم (وخوب در موردش فکر کرده بودم) روی یک کاغذ یادداشت نوشتم. اینها اهداف، رویاها و خواستههای من بودند. خیلی بودند اما فقط ۵ مورد را میتوانستم انتخاب کنم. سپس زندگیام را روی چند چیز که واقعا میخواستم متمرکز کردم. این به من اجازه داد دوباره اهدافم را بدون پریشانی و از هم گسیختگیِ پیش به دست بیاورم. تصمیم گیری راجع به ۵ موردی که برای من مهم ترین بودند و نوشتن آنها مثل تایید ارزش های خودم بود. آنها را روی دیوارم نصب کردم تا به خودم یادآوری کنم.
قوی ترین تغییرات همیشه از ساده ترین چیزها نشآت میگیرند
تمرین اولویت ها از روش های من نبود بلکه از ایدههای وارن بافت (Warren Buffet) بود. بافت این را به خلبانش پیشنهاد کرده بود که نمیدانست با زندگیاش چه کار کند. بافت به خلبان توصیه کرد رمز اراده مطلق این است که تمرکز کند و تنها روی چند رویا سرمایهگذاری کند به جای اینکه بین بیست تا از آنها سرگردان شود. نتیجه این داستان در این است که اگر می خواهید انگیزهای پیدا کنید که اهداف شخصی و فهرست علایقتان را پشت سر بگذارد، انگیزهای که آنها را کنار هم گذاشته و هدف بزرگتری تشکیل دهد، باید داستان خود را تعریف کنید.
۱- روی توان خود متمرکز شوید
تمرین بالا را انجام دهید. از کاغذ و قلم یا کامپیوتر استفاده کنید. ۲۵ چیزی که در زندگی میخواهید را بنویسید. پنج تا از آنها را انتخاب کنید. کمی زمان به آن اختصاص دهید. یک ساعت یا بیشتر صرف آن کنید. شما نمی خواهید پریشان باشید. اکنون ۲ فهرست در اختیار دارید. یکی برای متمرکز کردن همهی توان خود روی آن و دیگری برای پرهیز از آن. فهرستهای خود را بر روی دیوار نصب کنید جایی که هر روز آن را ببینید.
۲- سفر خود را شروع کنید.
این هم مهیج و هم ترسناک است. فردا شروع نکنید. از حالا آغاز کنید. دقیقا از همین الان.
- یک وبلاگ میخواهید؟ الان ثبت نام کنید.
- مشتاق به سفری خارجی هستید؟ همین امروز گذرنامهی خود را بگیرید.
- از این که یک عکاس باشید لذت می برید؟ همین امروز در کلاس ثبت نام کنید.
هیچ زمانی بینقص نیست. شروع کردن، اولین قدم سفر است. اهداف خود را بنویسید.
۳– با غول ها بجنگید
خوشحالی، محصول تجربهای بامعنا است. به طور مستقیم اتفاق نمیافتد، و اگر بیفتد دوام نخواهد داشت. در عوض برای نبرد با هیولاهای زندگی خود، خودتان را با چالش بکشید. بدانید شکست بخشی از این فرآیند است.
۴- بازگشت
قهرمانان معمولا باهوشتر و بهتر به خانه باز میگردند. به سفر خود فکر کنید و آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. هیچ چیز در زندگی ارزشمندتر از اشتراک گذاری با دیگران نیست. جهان مدرن ما، با تمامی پیشرفتها و فناوریها، بسیاری از اصول را فراموش کرده است. مدرنیته به آرامی به قوانین سنتی متصل شده است. هرچه جهان ما یکپارچه تر میشود، فراموش کردن رابطه شخصی با زندگی سادهتر میشود.
ما به طور فزاینده در دنیای خارج به دنبال انگیزه های خود میگردیم. ما به نقلقولها و سخنرانیهای تعالی بخش علاقه مندیم اما به ندرت توجه خود را به درون سوق میدهیم تا ببینیم انگیزه اصلی در داستان خود ما است. آنچه را که دقیقا در زندگی می خواهید تعریف و انگیزههای خود را ابراز کنید. چه چیز به شما در مواجهه با زمان های سخت کمک می کند؟
در زیر نظر خود را بیان کنید و بگذارید بدانم چه طور خود را با انگیزه نگه می دارید.