هفده سالگی سن عجیبی است و در آن دورهی کوتاه از زندگی قرار میگیرد که یک سردرگمی خاص، ما را آزار میدهد. که حتی گاهی این سردرگمی در اثر تفکر بیش از حد درباره نامعلوم بودن آینده، فضای غیر قابل تحمل دبیرستان و از همه مهمتر، ممتنع بودن عقیده اطرافیان درباره سنمان به وجود میآید و حتی میتواند باعث بروز افسردگی در افراد حساس شود. منظورم این است که عدهای در این سن شما را بالغ و عدهی دیگری شما را هنوز یک بچه خطاب میکنند.
اما حالا، یک فیلم اولی به نام «کلی فرِمون کرگ»، این مسأله را به خوبی به تصویر کشیده است. «لبهی هفده سالگی»، داستان «نادین» دختر ۱۷ سالهای را روایت می کند که پس از اینکه بهترین دوستش «کریستا» با برادر بزرگترش رابطهی عاشقانهای را آغاز میکند، زندگی برایش غیرقابل تحمل میشود اما «نادین»، آغاز تحولات خود را از معلم دبیرستانش به نام «آقای برونر» پیدا میکند.
فیلم بسیار روان روایت میشود و عاری از هرگونه پیچیدگیهای غیرضروری است که در فیلمهای امروزی به چشم میخورد و داستان خود را در قالب ویژگیهای فنی بسیار ساده و بدون افکتهای خیرهکننده بیان میکند. اگر مقدار اندک استفاده از تکنولوژی در فیلم را فاکتور بگیریم، فضای دهه ۸۰ و ۷۰ میلادی به خوبی در آن خودنمایی میکند.
«هایلی استنفلد» (که این روزها وارد عرصهی خوانندگی نیز شدهاست) به عنوان بازیگر نقش اصلی، قابل قبول ظاهر شدهاست به طوری که نامزد بهترین بازیگر زن در بخش فیلمهای کمدی یا موزیکال در گلدن گلوب ۲۰۱۷ شد. «وودی هارلسون» نقش معلم کمحرف و حوصله «نادین» را بازی میکند که بعدها جرقه تغییر را در او به وجود میآورد. «بلیک جنر» (که در سال ۲۰۱۶ او را در فیلم «Everybody Wants Some» اثر ریچارد لینکلتر دیدیم)، برادر بزرگتر نادین را به تصویر میکشد و «هیلی ریچاردسون» نقش «کریستا» بهترین دوست نادین را بازی میکند.
لبهی هجده سالگی، اولین تجربهی کارگردانیِ «کلی فرِمون کریگ» ۳۶ ساله است. او که سابقهی نوشتن فیلمنامهی فیلم-های «Streak» و «Post Grad» را در کارنامهی خود دارد، وظیفهی کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی این اثر را بر عهده داشتهاست.
فیلم، مفهوم ورود به یک دوره جدید را بیان میکند. نادین در تمام زندگیاش دختری گوشه گیر بودهاست. اولین دوست او پدرش بوده است و پس از آن دختری به نام کریستا. اما پس از آنکه پدرش در ۱۳ سالگی میمیرد و بهترین دوستش، کریستا، با برادر بزرگتر نادین رابطه برقرار میکند، او خود را باری دیگر تنها و درمانده مییابد و در نهایت یک لذت زودگذر را به یک خوشحالی درونی با «اروین کیم» ترجیح میدهد و نتیجهاش چیزی جز سَرخوردگی و شکست نیست اما بعد از اینکه زندگی معلمش را از نزدیک می بیند و صحبت کوتاه زنش ( :هر مشکلی که داری می گذرد. منم مدتها پیش همچنین دورانی را گذراندم، اما ببین الان به کجا رسیدم… (با سر به شوهرش (معلم نادین) اشاره میکند.)) پس در اینجا می¬بینیم علاوه بر اینکه کریگ، بحران ۱۷ سالگی را به زیبایی به تصویر کشیده است، برای آن راهکاری ارائه میدهد و این پاسخ را میتوان در آموزههای خیام نیشابوری با این مضموم یافت: این نیز بگذرد.
شخصیتهای این فیلم با این که میتوانند برای ما قابل درک باشند و هر کدام از ما با این افراد همزادپنداری کنیم اما از دید سینما این شخصیتها را به نوعی میتوان کلیشه محسوب کرد. «نادین» دختر ۱۷ ساله پرجنب و جوش فیلم بسیار مرا یاد «الن پیج» در فیلم «جونو» انداخت و شخصیت «الکس برونر»، معلم نادین شباهتِ بسیاری با «سم راکول» در فیلم «The Way Way Back» دارد. افرادی که در نگاه اول بسیار پرطعنه و کنایه به نظر میآیند اما در باطن انسانهایی هستند که گویی از طرف خدا مأموریتی برای شروع یک آغاز دارند. پس شکی نیست که کلی کرگ در سکانس به سکانس فیلم، مدیون و وامگرفتهی دیگر فیلم هاست اما نکته حائز اهمیت این است که او این اتفاقات را به روش خود به تصویر میکشد. رابطهی آرام و مؤدبانهی چارلی با معلمش را در «The Perks Of Being A Wallflower» در نظر بگیرید… کرگ در این فیلم آن رابطه را تبدیل به رابطهی منحصر به فرد و عجیب نادین و معلمش کردهاست.
اگر طرفدار موسیقی مخصوصا سبک آلترناتیو باشید، قطعا ناامید نمیشوید و با آهنگهای پاپ/راک زیبای اینجا و آنجای فیلم روبرو خواهید شد. البته ناگفته نماند که کار تهیه کنندگی موسیقی متن فیلم بر عهده موسیقیدانِ پرآوازه، «هانس زیمر»، است.
اما بزرگترین عیبی که میشود به فیلم وارد کرد، تغییر و تحول به شدت سریع و غیرواقعی نادین است. چطور میشود که یک نوجوان ۱۷ ساله پرخاشگر که از مسائل ساده برای خود غول ساخته است، یک شبه و تنها با چند حرف و مشاهده بتواند به این مقدار تغییر کند و ناگهان همه مشکلاتش با دیگران را فراموش کند؟ بنده به عنوان یک بیننده و نه منتقد این قضیه را باور ندارم و آن را غیرواقعی میدانم.
فیلم با بودجهای بالغ بر ۹ میلیون دلار ساخته شد و انتظار این میرفت که در هفته اول ۸ میلیون دلار فروش داشتهباشد اما تحت تاثیر فیلمهایی مانند «هیولاهای شگفتانگیز و زیستگاه آنها» و «مهتاب» قرار گرفت و فقط ۴٫۸ میلیون دلار فروش کرد و در نهایت سودی بالغ بر ۱۴ میلیون دلار داشت.
در پایان اما، قطعا عوامل زیادی دست به دست هم دادهاند تا «لبهی هفده سالگی» به یکی از جذابترین و لذتبخشترین فیلمهای ۲۰۱۶ تبدیل شود اما قطعا مهمترین فاکتوری که فیلم را به اوج میرساند، بدون شک فیلمنامه آن است. و کارگردانی که میدانست که چه میخواهد و همان را به بهترین نحو انجام دادهاست.
«لبهی هفده سالگی» داستان خیلی از ماها است. مایی که شاید در بعضی مواقع غیرمنطقیترین برخوردها را با مشکلاتمان میکنیم اما در نهایت حرفی، سخنی و یا حتی تصویری و شخصی باعث میشود که ما به آن رستگاری و رضایت درونی برسیم و مطمئناً نادین هم در آخر از لبهی هفده سالگی وارد هجده سالگی شد. به تماشای این فیلم بنشینید و حتما (حتی مقدار اندکی) حالتان را خوب میکند.
شروع یک آغاز | |
کارگردانی و سینماتوگرافی80% | |
فیلمنامه و داستان75% | |
کیفیت فنی75% | |
موسیقی82% | |
SUMMARY
«لبهی هفده سالگی» داستان خیلی از ماها است. مایی که شاید در بعضی مواقع غیرمنطقیترین برخوردها را با مشکلاتمان میکنیم اما در نهایت حرفی، سخنی و یا حتی تصویری و شخصی باعث میشود که ما به آن رستگاری و رضایت درونی برسیم و مطمئناً نادین هم در آخر از لبهی هفده سالگی وارد هجده سالگی شد. به تماشای این فیلم بنشینید و حتما (حتی مقدار اندکی) حالتان را خوب میکند. |
توسط آریان محمدزاده
گیمفا