فحش بخاطر چی ؟
انواع خشونت
آقای دکتر می دانیم که خشونت کلامی فقط محدود به فحاشی نمی شود، بیشتر اوقات بی عفتی در کلام، انتقادکردن زیاد، کنایه زدن، شوخ طبعی های آزاردهنده و حتی قهر و سکوت کردن از انواع خشونت های کلامی محسوب می شود. لطف کنید راجع به انواع خشونت های کلامی توضیح مختصری بدهید و بگویید آیا این نوع خشونت و بالاخص فحاشی یک نوع سوءرفتار محسوب می شود؟
بله؛ خشونت کلامی زیرمجموعه سوءرفتار کلامی است. به طور کلی سوءرفتار با انسان دیگر را به دو دسته تقسیم می کنیم؛ سوءرفتارهای کلام و سوءرفتارهای غیرکلامی. در سوءرفتارهای کلامی ما یک زیرمجموعه به نام خشونت کلامی داریم. در خشونت کلامی ما با رفتارهایی مواجه هستیم که برخی از آن ها بسیار بارز بوده و برخی دیگر از آن ها پنهان هستند.
رفتارهای خشونت آمیز کلامی بارز مانند فحاشی، بد و بیراه گفتن، داد کشیدن، با کلام تهدید کردن و خشونت های کلامی پنهان مثل قهر کردن، نادیده گرفتن انسان دیگری، به رسمیت نشناختن حضور یک انسانی در یک جایی یا با کنایه ایهام و رمز دیگری را مورد تحقیر قرار دادن است.
ریشه های خشونت کلامی کجاست و چه مکانیسمی در روان وجود دارد که با فحش دادن، حتی اگر زیرلب یا درونی باشد، احساس آرامش به فرد دست می دهد یا به زبان عامیانه اش «آدم دلش خنک می شود!»
به طور کلی نظریه های مختلفی راجع به رفتار آدمی وجوددارد، اما از دیدگاه روان شناسی شناختی و دیدگاه تئوری انتخاب به طور کلی هر آنچه که از یک انسان سر می زند، یک رفتار است. بنابراین کلام و زیر مجموعه آن فحش و عصبانیت هم چیزی است که از ما سر می زند و زیرمجموعه رفتار است و همه رفتارها معطوف به یک هدف است و هدف تک تک رفتارهای آدمی ارضای یک یا چند نیاز از نیازهای درونی خودشان است.
اولین دلیل ناکامی است
هرگاه در راه رسیدن به هدفشان ناکاممی شوند و نیم توانند به آن چیزی که می خواهند برسند یا چیزی را که می بینند، نمی خواهند، توازنشان بر هم می خورد و دست به رفتار خشونت آمیز می زنند که خشونت کلامی و فحش هم هم یکی از آن رفتارهاست.
دومین دلیل یادگیری اجتماعی است
یعنی بچه ها، کودکان، نوجوانان و بزرگسالانی که در محیط هایی زندگی می کنند که در آن محیط ها فحاشی، بد و بیراه گفتن و فحش گفتن، لغزش های زبانی و کلا استفاده از زبان خشونت آمیز یک رسم یا بسیار معمول هست، یاد می گیرند که از آن به بعد ارتباطات خودشان را با این نوع واژگان و با این نوع زبان و کلام انجام بدهند.
خشونت کلامی یا فحش توسط زبان انجام می گیرد و زبان امری آموختنی است. پس ما وقتی در یک محیطی هستیم که مملو از واژگان تحقیرآمیز یا واژگان خشونت بار هست، همین واژگان هم مورد استفاده قرار می گیرد.
سومین دلیل روان شناختی
این است که ما می گوییم به دلیل آسیب روانی یا آسیب شناسی روانی افراد از این استفاده می کنند. یعنی افراد یک سلسله مسائل حل نشده روانشناختی دارند یا با مسائل روانشناختی خاصی سر و کار دارند. منظور بنده به افرادی است که رنج روانی می برند. افرادی که مشکلات روان شناختی دارند هنگامی که نمی توانند در زندگی خودشان آنچه که می خواهند را به دست بیاورند دست به چنین رفتارهای خشونت آمیزی می زنند.
چهارمین دلیل فقدان مهارت های گفت و گویی است
یعنی افراد زمانی که نمی توانند آنچه که در دل دارند را به زبان روشن بیان کنند و خواسته و درخواست خودشان را بگویند، یا احساس و نیاز خودشان را بیان کنند، دست به خشونت و بعضی اوقات فحش می زنند.
افراد که مورد خشونت کلامی یا فحش قرار می گیرند، چه آسیب هایی می بینند؟ آیا مورد فحاشی قرار گرفتن به اندازه سایر سوءرفتارها به خصوص بدرفتاری های فیزیکی آسیب زاست؟
راجع به این سوال بنده از یک پژوهشی با شما سخن خواهم گفت. در یک پژوهشی سه هزار و سیصد و چهل و شش فرد مورد مقایسه قرار گرفتند. از بین این ها برخی شدیدا مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته بودند و برخی دیگر مورد خشونت فیزیکی قرار نگرفته بودند؛ اما در معرض خشونت های شدید کلامی بودند.
نتیجه نشان می دهد که وقتی این ها بزرگ می شوند، بیشترین مشکلات بزهکاری و مشکلات فردی را در بزرگسالی از خودشان نشان می دهند. بنابراین می توانیم به یک زبانی بگوییم آنچه که پژوهش ها به ما نشان می دهد این است که خشونت کلامی اثرات زیان بارش کمتر از اثرات آسیب زای فیزیکی نیست.
آیا خشونت کلامی را می توان مدیریت کرد؟
درواقع سوال اصلی این است که بله. به هر حال آن یک رفتار است. رفتارها نه ژنتیک هستند و نه از بیرون به ما تحمیل می شوند و نه رفتارها را شخص دیگری می تواند از ما بیرون بکشد. رفتارها درواقع از ما و از درون ما صادر می شود. ما رفتارها را انتخاب می کنیم. پس افرادی که خشونت کلامی یا فحش دارند می توانند یاد بگیرند که خواسته ها، نیازها و ناکامی خودشان را به زبانی زیباتر، سازنده تر و موثرتر بیان کنند.
راجع به اینکه افرادی که خشونت کلامی دارند چطور می توانند آن را مدیریت کنند. این افراد نیاز دارند مهارت های گفت و گوی بدون خشونت را یاد بگیرند. همه انسان ها در زندگی خودشان محرومیت را تجربه می کنند. همه ما انسان ها گهگاهی دچار ناکامی می شویم. اعم از ناکامی کوچک یا بزرگ. مثل اینکه در بین کاری که انجام می دهیم برق می رود. یا وقتی که به منزل می آییم علی رغم میل خودمان می بینیم فرزندمان در حال انجام کار خاصی است که ما دوست نداریم یا همسرمان دست به کاری زده است که ما دوست نداریم یا ماشینمان زمانی که عجله داریم و باران می آید پنچر می شود.
ما با ناکامی های مختلفی که جزئی از زندگی است سر و کار داریم ولی باید بتوانیم ناکامی و محرومیت خودمان را به زبانی سازنده و صلح آمیز بیان کنیم. یادمان باشد این مهارت است و باید یاد بگیریم. بسیاری از افرادی که خشونت کلامی یا حتی خشونت فیزیکی دارند یاد نگرفته اند که چطور خواسته ها، درخواست ها و ناکامی و محرومیت خودشان را به زبانی صلح آمیز بیان کنند.
wikiravan