نامزدهای اسکار 2017 معرفی شدند و به غیر از اینکه به چند فیلم کممحلی شد و چند فیلم هم با حضور در میان نامزدها حسابی همه را شگفتزده کردهند، اما در مجموع لیست کاندیداهای معرفی شده، همان لیستی بود که از قبل هم پیشبینی میشد. دستههای اصلی از همان فیلمها و بازیهایی که در طول فصل جوایز آنها را مشاهده کردیم، تشکیل شدهاند. اگر چه یک فیلم مهم در این لیست حضور ندارد، فیلمی که خیلی از هواداران آن امیدوار بودند که آن نیز در بین نامزدها حضور داشته باشد. بله، ددپول (Deadpool)
در حالی که ممکن است به نظر برسد که ددپول انتخاب ناخوشایندی برای اسکار باشد، اما پیش از اعلام نامزدهای اسکار 2017، دیگر مراسم سینمایی توجه ویژهای به آن داشتند. ددپول برای بهترین فیلم در جوایز سینمایی گلدن گلوب نامزد شد و همچنین در مراسم انجمن نویسندگان و انجمن تهیهکنندگان نیز از آن تمجید شد.
اما خب، اگر بخواهیم بیپرده بگوییم، فیلمهایی مثل ددپول و امثال آن همیشه برای اعضای اسکار فیلمهای عامهپسندی به حساب میآمدند. مسلما آنها هرگز فیلمهایی مثل ددپول، که عامه سینماروها از آن استقبال میکنند را نامزد جایزه اسکار نمیکنند، مهم نیست که دیگر منتقدان چقدر از فیلم تمجید کردهاند، مسلما کارشناسان اسکار خودشان را مردمگرا نشان نمیدهند [چرا که میخواهند بگویند که ما بسیار متفاوت هستیم]
البته، نامزدی فیلمهای عامهپسند در مراسم اسکار آنقدرها هم که شما فکر میکنید، غیرممکن نیست. در طول تاریخ جوایز اسکار، موارد بسیار کم نظیری هم بوده که اعضای آکادمی و سینماروها، با یکدیگر هم عقیده بودهاند و این نشان میدهد که گاهی اوقات اعضای اسکار نیز، دوست دارند که عطششان را برای فیلمهای پاپکرنی و عامهپسند به همه نشان دهند. در ادامه به ده مورد از فیلمهای عامهپسندی که از سوی مراسم اسکار نیز مورد تقدیر قرار گرفتند، میپردازیم.
۱۰- آروارهها (Jaws)
- سال انتشار: ۱۹۷۵
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- ژانر: ماجراجویانه، درام، دلهرهآور
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین فیلم
این روزها اگر استیون اسپیلبرگ برای چند فیلم هم نامزد اسکار شود، امری غیرعادی نیست، اما زمانی بود که او کارگردانی خام و سرد و گرم نچشیده بود که مسئولیت ساخت فیلمی درجه ۲ (B-Movie) درباره کوسهای قاتل را بر عهده داشت.
در واقع اگر به خاطر استعدادهای بیپایان استیون اسپیلبرگ نبود، آروارهها میتوانست به فیلمی متوسط و شاید هم تا اندازهای لذتبخش در ژانر دلهرهآور تبدیل شود. اما در سایه استعداد رویایی وی در پشت دوربین و همراهی یک کوسه مکانیکی پر عیب و نقص، داستان کوسه ماهی سفید بزرگی که به ساحلنشینان جزیره کوچکی واقع در نیواینگلند حمله میکند، تبدیل به اثری کلاسیک در دنیای سینما و آغازگر دوران فیلمهای بلاکباستری شد.
آروارهها فیلمی فوقالعاده موفق در گیشه سینماها بود، اما حتی از این هم شگفتانگیزتر، این بود که از آروارهها به عنوان فیلمی فوقالعاده زیبا و تحسینبرانگیز در صنعت فیلمسازی تمجید شد. آروارهها معجونی از دلهرهها، ترسها و ماجراجوییهایی است که بعدها به امضایی در کارهای بعدی اسپیلبرگ تبدیل شد.
خوشبختانه مخاطبان تنها افرادی نبودند که عاشق این فیلم شدند. چرا که در نهایت آروارهها سال موفقیتآمیز خود را با نامزدی در چندین بخش از جوایز مراسم اسکار ۱۹۷۶ به ویژه رشته بهترین فیلم تکمیل کرد. هر چند آروارهها در نهایت جایزه بهترین فیلم را به فیلم سینمایی دیوانه از قفس پرید (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) باخت اما تبدیل به اولین فیلم عامهپسندی شد که برای دریافت جایزه اصلی دنیای سینما قد علم میکند.
۹- پلیس بورلی هیلز (Beverly Hills Cop)
- سال انتشار: ۱۹۸۴
- کارگردان: مارتین برست
- ژانر: اکشن، کمدی، جنایی
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین فیلمنامه اوریجینال
در زمان انتشار این فیلم، ادی مورفی ستاره محبوبی بود که فیلم موفق ۴۸ ساعت (48 Hours) را در کارنامه داشت و نمایش تلویزیونی طنز Saturday Night Live را به نمایشی تکنفره تبدیل کرده بود (پخش زنده شنبه شب یا به اختصار SNL نمایشی طنز از شبکه NBC است که از سال ۱۹۷۵ کار خود را آغاز کرده است. هر قسمت از این برنامه معمولا توسط یک ستاره مشهور اجرا میشود) اما پلیس بورلی هیلز، او را یک شبه از کمدینی محبوب به سوپراستار گیشه سینماها تبدیل کرد.
در این فیلم، مورفی در نقش اکسل فولی، پلیسی از شهر دیترویت ظاهر میشود که برای تحقیق درباره قتل دوستش، به منطقه اعیاننشین بورلی هیلز مسافرت میکند. در حالی که به نظر میرسد طرح کلی فیلم شبیه به آن دست از داستانهای معمولیای باشد که در آن کاراکتر اصلی فیلم را در محیط ناآشنا و غریبه رها میکنند تا از تضاد موجود بین محیط و شخصیت برای خلق صحنههای طنز استفاده کنند، اما همین متریال تکراری به وسیله کاریزما و جذبه توقفناپذیر مورفی تعالی مییابد و پلیس بورلی هیلز را به پرفروشترین فیلم سینمایی آمریکا در سال ۱۹۸۴ تبدیل میکند.
فیلم سینمایی پلیس بورلی هیلز یکی از فیلمهای بسیار مهم و تاثیرگذار دهه هشتاد میلادی بود و خب مشخصا آکادمی اسکار هم خیلی زود پی برد که با چه فیلم ویژهای طرف است. اما به طرز شگفتانگیزی این مورفی نبود که به خاطر بازی خارقالعادهاش در این فیلم که به حق لایق نامزدی اسکار بود، مورد تمجید قرار گرفت، بلکه در کمال شگفتی به جای مورفی، فیلمنامه فیلم کاندیدای دریافت جایزه بهترین فیلمنامه اوریجینال شد. مسلما این موضوع برای خود نویسندگان این فیلم نیز سورپرایز عجیبی بود، چرا که در هنگام آغاز فیلمبرداری پلیس بورلی هیلز، سناریوی آن هنوز کامل نشده بود و تعداد زیادی از به یاد ماندنیترین و لذتبخشترین لحظات فیلم از بداههگوییهای خود مورفی نشات میگرفت.
با این حال، هنوز هم تماشای پلیس بورلی هیلز به عنوان یکی از بهترین کمدی-اکشنهای تمام دورانها کاری فوقالعاده لذتبخش است که انجام آن خاطرات فراموشنشدنی و جالبی را زنده میکند.
۸- تلقین (Inception)
- سال انتشار: ۲۰۱۰
- کارگردان: کریستوفر نولان
- ژانر: اکشن، ماجراجویانه، علمی تخیلی
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اوریجینال
اگر از هر کدام از هواداران بیشمار کریستوفر نولان درباره میزان جوایز این کارگردان محبوب و پرطرفدار بپرسید، آنها خواهند گفت که این کارگردان بلندپرواز، جاهطلب و صاحبسبک دنیای سینما تا الان میبایست صندوق جوایزی پر از مجسمههای زرین اسکار داشته باشد، اما حق او را خوردهاند. هر چند که او در موقعیتهای بسیاری نادیده گرفته شد، اما با فیلم سینمایی خوشساخت تلقین، تا حد زیادی به جایزه اسکار نزدیک شد.
جاهطلبانهترین فیلم نولان (و شاید یکی از بلندپروازانهترین فیلمهای جریان اصلی ساخته شده تا به حال) یعنی تلقین، فیلمی عجیب از سرقتی بزرگ است که تماما در دنیای رویاها روی میدهد. صحنهپردازی منحصربهفرد و پیچیده برای فیلمی دلهرهآور و در عین حال اکشن، ریسک بزرگی بود که نولان به خوبی از پس آن برآمد و مخاطبان نیز دوستش داشتند.
مخاطبان که توسط صحنههای اکشن خلاقانه فیلم شگفت زده شده بودند و داستان فوق پیچیده فیلم آنها را مجذوب خود کرده بود، دیوانه رمزگشایی از هر چیزی که مربوط به فیلم میشد، شده بودند. جامعه مجازی با عنوان «فیلمی تقریبا بینقص»، بازار گرمی بسیاری برای آن کرد، و در حالی که هیجانات مخاطبان مدتی بعد از اکران فیلم فروکش کرد، اما هنوز هم افراد بسیاری درباره پایانبندی آن بحث میکنند.
کمپینهای تبلیغاتی هواداران افراطی و دو آتیشه فیلم در نهایت نتیجه داد، اما نه به آن اندازهای که خودشان انتظار داشتند. تلقین جوایز فنی بسیاری از مراسم اسکار سال ۲۰۱۱ کسب کرد، اما در دو رشته اصلی و مهمی که در آن نامزد شده بود، یعنی جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اوریجینال شکست خورد. نولان آن شب دست خالی به خانه بازگشت اما حقیقت این است که او از انجام این کار مشکل موفق بیرون آمد، چرا که تلقین فیلمی فوقالعاده زیباست و کسب چند نامزدی اسکار هم ارزش این فیلم را بالاتر برده است.
۷- تندر استوایی (Tropic Thunder)
- سال انتشار: ۲۰۰۸
- کارگردان: بن استیلر
- ژانر: اکشن، کمدی
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
بعد از سالها مبارزه با وسوسههای درونیاش و تلاش برای بازپسگیری اعتبار تجاری سابقش در هالیوود، رابرت داونی جونیور بازگشتی باشکوه در سال ۲۰۰۸ داشت. خیلی از افراد بازگشت او به کانون توجه در سینمای هالیوود را به هنرنمایی او در فیلم مرد آهنی (Iron Man) نسبت میدهند، اما رابرت داونی جونیور در همان سال موفق به کسب یک نامزدی اسکار در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. و تحسینبرانگیزتر اینکه این نامزدی به خاطر نقشآفرینی در یکی از خندهدارترین هنرنماییهای صورت گرفته در تاریخ فیلمسازی آمریکا به او اعطا شد.
داونی جونیور یکی از ستارگان حاضر در فیلم تندر استوایی بود. تندر استوایی فیلمی طنز درباره گروهی از بازیگران است که در حال ساخت فیلمی جنگی هستند، و ناگهان خود را در میانه خطری بسیار جدی مییابند. داونی جونیور نقش کرک لازاروس را ایفا میکند، بازیگری متدی (بازیگری که از فن متد برای نقشآفرینی استفاده میکند. فن متد یا بازیگری متدی یا Method Acting نوعی سبک بازیگری است که در آن هنرمند خود را به جای کاراکتر داستان قرار میدهد و مدتی با آن زندگی میکند.) که برای ایفای نقش سرباز آمریکایی آفریقایی بسیار زیاد تلاش میکند و حتی برای ماندن در آن نقش، سختیهای بیشتری به خود تحمیل میکند. این نقش، کاملا غیرعادی و تکاندهنده است و داونی جونیور نیز کاملا در نقشش فرو میرود، بدون اینکه ذرهای از بروز احساساتش جلوگیری کند.
تندر استوایی به شکل بسیار خندهداری به هجو آن دسته از رفتارهای به حد افراط جدی بازیگران در حین بازی و ادا و اطوارهای بیش از حد آنها، و عطششان در کسب تندیس طلایی اسکار میپردازد. اما بدیهی است که اسکار این شوخی را درک نکرده است. چرا که آنها که رابرت داونی جونیور را برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نامزد کردند، اما جایزه نهایی را به او ندادند! واقعا چطور نتوانستند جایزه نهایی را به او بدهند؟ او در این فیلم هنرنماییای فوقالعاده خندهدار و عالی داشت و اگر از حق نگذریم بازی برجستهای از خود به نمایش گذاشت.
تصور کنید که برای سالها در «لیست سیاه» هالیوود باشید و سپس تنها زمانی بهتان خوشامد بگویند که شما در نقش یک «سیاهپوست» هنرنمایی کرده باشید. بینظیر است، به نظر من که آنها باید تمام جوایز اسکار را به او میدادند.
۶- ساقدوشها (Bridesmaids)
- سال انتشار: ۲۰۱۱
- کارگردان: پاول فیگ
- ژانر: کمدی، عاشقانه
- نامزدهای در خور توجه: بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین فیلمنامه اوریجینال
آکادمی اسکار به دلیل عدم استقبالش از فیلمهای کمدی در زمان اعطای جوایز، اغلب مورد نکوهش اصحاب سینما قرار میگیرد. هر ساله لیست نامزدهای اسکار پر است از درامهایی جدی در حالی که فیلمهای «از خنده رودهبر کنی» همچون همین فیلم قبلی یعنی تندر استوایی به راحتی نادیده گرفته میشوند و تنها در بخش بهترین بازیگر نامزد میشوند. اما گاهی اوقات حتی آکادمی هم خرق عادت کرده و عاشق یک فیلم کمدی میشود، مثل اتفاقی که برای فیلم ساقدوشها در سال ۲۰۱۲ افتاد.
ساقدوشها با حضور کریستین ویگ، داستان زنی مجرد (با نقشآفرینی ویگ) را روایت میکند که درگیر برنامهریزی عروسی بهترین دوستش است در حالی که باید با گروهی غیرعادی از ساقدوشهایش نیز روبرو شود. ساقدوشها فیلمی موفق با درجه سنی R بود و ثابت کرد که ویگ در خارج از برنامه طنز «پخش زنده شنبه شب» (Saturday Night Live) نیز میتواند بازیای حرفهای از خود به نمایش بگذارد، این فیلم ملیسا مککارتی را نیز به نامی آشنا و محبوب در میان بازیگران تبدیل کرد.
آکادمی اسکار هم به شکل بسیار مطلوبی به این کمدی زنمحور واکنش نشان داد و ساقدوشها را برای دو رشته اصلی نامزد دریافت جایزه اسکار کرد. نامزدی برای فیلمنامه فیلم آنچنان شوکه کننده نبود، چرا که سناریو آن واقعا هوشمندانه و دقیق نوشته شده و پر از لحظات شاد و مفرح است. شوک واقعی نامزدی ملیسا مککارتی برای دریافت بهترین بازیگر نقش مکمل زن بود. چرا که وی نقش عجیبی را در این فیلم ایفا کرده بود.
۵- مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max: Fury Road)
- سال انتشار: ۲۰۱۵
- کارگردان: جرج میلر
- ژانر: اکشن، ماجراجویانه، علمی تخیلی
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین کارگردانی و بهترین فیلم
ناراحتکننده است اما حقیقت دارد که شاید تا مدتها اکشن خوبی همچون فیلم سینمایی مکس دیوانه: جاده خشم ساخته نشود. یا اگر بخواهیم کمی بدبینانه نگاه کنیم، شاید حتی هیچ وقت ساخته نشود. هنگامی که یک مجموعه سینمایی پس از غیبتی طولانی به پرده نقرهای سینماها بازمیگردد، اکثر اوقات با نمایشی ضعیف، مایه ناامیدی دیگر مجموعههای سینمایی نیز میشود. اما جرج میلر با جاده خشم نه تنها جهش عظیمی در سری مکس دیوانه ایجاد کرد، بلکه هنر فیلمسازی خود را نیز چندین مرتبه ارتقا بخشید.
این فیلم آنقدر عجیب و بلندپروازانه است که تعجبآور است چطور میلر توانسته مدیران استودیو را به سرمایهگذاری بر روی همچنین پروژهای متقاعد کند. حتی تام هاردی، ستاره این فیلم نیز اذعان کرد که در خلال فیلمبرداری، فکرش را هم نمیکرده که در حال هنرنمایی در چه فیلم شاهکاری است. میلر با استعداد فوقالعادهاش توانست تمام آن ایدههای دیوانهواری را که در سرش میپروراند به زیبایی هر چه تمامتر بر روی پرده نقرهای سینما به نمایش درآورد.
از بدلکاریهای دیوانهوار و جهانسازی بینقص میلر گرفته تا گیتارهای شعلهافکن، هواداران عاشق دیوانگی موجود در تک تک سکانسها این فیلم شدند. و عده بسیاری آن را بهترین فیلم سال ۲۰۱۵ نام نهادند.
به عنوان فیلمی تاثیرگذار در صنعت فیلمسازی، و فارغ از ژانر اکشن آن، نادیده گرفتنش از سوی آکادمی اسکار امری بعید به نظر میرسید. بنابراین آنها با آغوشی باز از جاده خشم استقبال کردند و آن را برای ده جایزه اسکار نامزد کردند. من جمله بهترین فیلم و البته بهترین کارگردانی. نهایتا مکس دیوانه: جاده خشم با بردن شش جایزه اسکار دست پر به خانه بازگشت، هر چند که نتوانست هیچکدام از جوایز اصلی را از آن خود کند.
۴- بیگانهها (Aliens)
- سال انتشار: ۱۹۸۶
- کارگردان: جیمز کامرون
- ژانر: اکشن، ماجراجویانه، علمی تخیلی
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین بازیگر نقش زن
اولین فیلم مجموعه بیگانه شاهکاری ترسناک و علمی تخیلی بود که توجه خیلیها را به خود جلب کرد. بیگانه (قسمت نخست) فیلمی فوقالعاده خوشساخت با المانهای کلاستروفوبیک (برگرفته از کلاستروفوبیا یا ترس از مکانهای بسته و محصور) است که تماشای آن حتی حالا نیز تاثیر فوقالعاده ترسناک خود را در روح و روان بیننده باقی خواهد گذاشت. دنباله قسمت نخست، یعنی بیگانهها از آن هم فراتر رفته و مقیاس بزرگتری به ابعاد آن بخشید و بیگانه را از فیلمی ترسناک به فیلمی کاملا اکشن تبدیل کرد. تغییر ژانر بین دو فیلم اول و دوم به طرز شگفتآوری جواب داد، چرا که بیگانهها به فیلمی فوقالعاده موفقتر و بزرگتر از حتی قسمت نخست آن تبدیل شد، و هماکنون به عنوان یکی از بهترین دنبالههای ساخته شده تاریخ سینما از آن یاد میشود.
یکی از بهترین ویژگیهای فیلم بیگانهها این است که این فیلم به شکلی بسیار هنرمندانه به کاراکتر الن ریپلی (با هنرنمایی سیگورنی ویور) اجازه میدهد که از محدودیتهای فیلم نخست جدا شده و تواناییهای شخصیتی خود را گسترش دهد. سیگورنی ویور در نقش الن ریپلی در فیلم نخست مجموعه بیگانه، بازماندهای باهوش و قوی بود که برای فرار از وضعیت کابوسواری که در آن قرار داشت، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد.
اما در بیگانهها (قسمت دوم) او مبارزی گردنکلفت و کلهشق است که دیگر به فرار از مخمصههایی که در آن میافتد راضی نمیشود بلکه بالعکس حاضر است که با این موجودات زشت و بدترکیب و فوقالعاده مرگبار مبارزه کند. ویور در این نقش (ریپلی) بسیار پر ابهت است، به طوری که بسیار چغرتر و سرسختتر از تفنگداران مردی که با او در این فیلم حضور دارند، ظاهر میشود. او در این فیلم، به تنهایی در ایجاد مفهوم «قهرمانِ اکشنِ زن» نقش بسزایی ایفا کرده است.
اما اگر تصور میکنید که تلاشهای او به اندازه کافی پیشگامانه نبود، بهتر است بدانید که ویور تبدیل به نخستین بازیگری (دقت کنید فقط صحبت از بازیگران زن نیست، بلکه مقصود همه بازیگران است) شد که برای یک فیلم اکشن، نامزد جایزه اسکار میشود. البته باید توجه داشت که هر چند بیگانهها فیلمی از هر لحاظ معرکه است، اما بی هیچ خجالتی فیلمی عامهپسند و پاپکرنی است و شما نباید انتظار داشته باشید که جوایز زیادی ببرد. اما در هر صورت ویور در این فیلم فوقالعاده عالی بازی میکند و به واقع همه ویژگیهای فیلم را تعالی میبخشد. ویور کاری میکند تا ما باور کنیم که او واقعا از بودن در میان بیگانهها و نابود کردنشان لذت میبرد.
۳- شوالیه تاریکی (The Dark Knight)
- سال انتشار: ۲۰۰۸
- کارگردان: کریستوفر نولان
- ژانر: اکشن، جنایی، درام
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
در خلال دوران اکران فیلمهای جوئل شوماخر از ابرقهرمان محبوب دنیای دیسی یعنی بتمن، تصور اینکه هیچ فیلمی از این قهرمان سیاهپوش، برای جوایز اصلی دنیای سینما همچون اسکار نامزد شود، مضحک به نظر میرسید. اما همه اینها قبل از این بود که دنیا با کریستوفر نولان آشنا شود. بتمن، در دستان پرتوان نولان دوباره آن احترام و شکوه قبلی خودش را به دست آورد و سه گانهای حماسی را رقم زد. با این وجود، این موضوع تا زمان اکران شوالیه تاریکی و معرفی هیث لجربه عنوان جوکر جدید دنیای سینما اتفاق نیفتاد و به واقع بعد از شوالیه تاریکی بود که این مجموعه جانی دوباره گرفت و از نو احیا شد.
هواداران در ابتدا به انتخاب لجر برای ایفای نقش شناختهشدهترین شخصیت شرور دنیای دیسی مردد بودند، اما او خیلی زود و به محض حضورش بر پرده سینما دهان منفیبافان را بست. برداشت تاریکتر لجر از این شخصیت، که او را در قالب آشوبطلبی دیوانه نشان میداد که تنها دوست دارد به آتش کشیده شدن دنیا را تماشا کند، شوکهکننده و به شکل غیرقابل انکاری سرگرمکننده بود. بازی هیث لجر در شوالیه تاریکی، اجرایی است که هر کسی را شگفتزده میکند و برای همیشه در خاطرهها باقی خواهد ماند.
در سایه همین بازی متحیر کننده که همه را انگشت به دهان کرد، لجر تقریبا همه جوایز سینمایی آن سال را درو کرد. هنگامی که زمان اعطای جوایز اسکار شد، نوار پیروزیهای او همچنان ادامه پیدا کرد، و لجر را تبدیل به نخستین بازیگر برنده اسکار کرد که به خاطر بازی در فیلمی کامیکبوکی، به این جایزه دست مییابد. متاسفانه این جایزه پس از مرگ وی به او اعطا شد چرا که لجر مدت کوتاهی قبل از اکران فیلم درگذشته بود.
با این وجود، اعطای جایزه اسکار به وی، روشی شایسته برای بزرگداشت هنرنماییهای جذاب و گیرای وی در این فیلم و گرامیداشت زندگی حرفهای که خیلی زود به اتمام رسید، بود.
۲- جنگ ستارگان: امیدی تازه (Star Wars: A New Hope)
- سال انتشار: ۱۹۷۷
- کارگردان: جرج لوکاس
- ژانر: اکشن، ماجراجویانه، فانتزی
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اوریجینال و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
اگر هواداران جنگ ستارگان اسکار را اداره میکردند، این مجموعه حتما همه جوایز روی کره زمین را از آن خود میکرد. فیلمهای انگشت شماری هستند که از سه گانه اولیه جرج لوکاس از این اپرای فضایی محبوبتر باشند.
شاید حالا ما این فیلمها را ساده فرض کنیم، اما در سال ۱۹۷۷ زمانی که «امیدی تازه» اکران شد، اصلا شبیه به هیچ چیزی که سینماروها قبلا دیده بودند، نبود. افکتهای فیلم فوقالعاده بدیع، مبتکرانه و کاملا جلوتر از زمان خود بود، شخصیتها فراموشنشدنی و منحصربهفرد بودند، و گستره حماسی آن بیهمتا بود.
این فیلم به بزرگترین رویداد تاریخ فیلمسازی تبدیل شد، فیلمهای تقلیدی بسیاری از روی آن ساخته شد، و البته دنبالههای به همان اندازه موفقی نیز با خود به همراه آورد. بر خلاف همه ابراز علاقههای طرفداران و رکوردهای باکس آفیس، اما همچنان جنگ ستارگان فیلمی با شمشیرهای لیزری، هیولاهای پشمالو و یک دث استار (Death Star) بود، بنابراین به نظر شما چه میزان توجه از جانب اسکار ممکن بود نصیب این فیلم شود؟ جواب این است که به میزان بسیار شگفتآوری!
این فیلم در یازده بخش از جوایز اسکار نامزد شد، و در حالی که خیلی از آنها مربوط به بخشهای فنی و تکنیکی بود، «امیدی تازه» در بخشهای بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اوریجینال نیز نامزد شد. از این بین، شاید تعجبآورترین نامزدی، کاندیداتوری الک گینس برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بود. بسیار عجیب و شاید هم کمی جالب باشد که بدانید طبق صحبتهای عامه مردم و هواداران و سینهچاکان فیلم، او از تجربه حضورش در جنگ ستارگان متنفر بود و فکر میکرد که«امیدی تازه» فیلمی بچهگانه و بسیار احمقانه است. کسی چه میداند، شاید این نامزدی، بعدها کمی نظرش را تغییر داده باشد.
۱- مهاجمان صندوق گمشده (Raiders of The Lost Ark)
- سال انتشار: ۱۹۸۱
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- ژانر: اکشن، ماجراجویانه
- نامزدیهای در خور توجه: بهترین کارگردانی و بهترین فیلم
داستان از آنجا شروع شد که استیون اسپیلبرگ میخواست فیلمی از جیمز باند، جاسوس افسانهای دنیای سینما بسازد، اما دوستش جرج لوکاس او را متقاعد کرد که ساخت فیلمی از شخصیت تازهای را که خود لوکاس آن را خلق کرده بود بر عهده بگیرد. و به این ترتیب مجموعه سینمایی-سیاحتی جدیدی متولد شد. مجموعهای که حالا احتمالا مشهورتر و محبوبتر از حتی مامور ۰۰۷ است. ترکیب اسپیلبرگ، لوکاس و هریسون فورد، یک بازگشت کمارزش به Saturday Serials (فیلمهای سینمایی سریالی که در نیمه اول قرن بیستم محبوب بودند و هر قسمت آن شنبهها در سینماها اکران میشد) را به معجونی حقیقتا خاص تبدیل کرد که مخاطبان بسیاری را اسیر خود کرد.
ایندیانا جونز در سایه کاریزمای عالی فورد به یکی از محبوبترین و مشهورترین کاراکترهای سینمایی تبدیل شد. از آنجایی که این فیلم درباره باستانشناسی ماجراجو است که برای یافتن شیای مذهبی و باستانی به مبارزه با نازیهای نژادپرست میرود، به همین دلیل «مهاجمان صندوق گمشده» فیلمی است که میداند نباید زیاد خود را جدی بگیرد. این فیلم معجونی بینقص از اکشن و شوخی است، و تا سالها به عنوان یکی از تماشاییترین و لذتبخشترین فیلمهای که بارها ارزش دیدن را دارد، باقی میماند. «مهاجمان صندوق گمشده» در لیست «تاپتن» (ده تای برتر) تمام دورانهای تقریبا هر خوره فیلمی تا همیشه باقی خواهد ماند. و مثال بینقصی است از فیلمی که به جای اینکه برای جوایز سینمایی ساخته شود، اختصاصا برای هواداران ساخته شد.
چه برای نیل به این مقصود در نظر گرفته شده بود و چه نه، مهاجمان صندوق گمشده در مراسم سینمایی اسکار در سال ۱۹۸۲ حسابی تحویل گرفته شد. به نظر میرسد که آکادمی به همان اندازه که ایندیانا جونز از نازیها بدش میآید، از آنها متنفر است، چرا که این فیلم نامزد دریافت ۹ جایزه اسکار شد و در نهایت پنج تای آنها را از آن خود کرد. موفقیت اصلی برای اسپیلبرگ به خاطر نامزدی در بخش بهترین کارگردانی و برای فیلم به خاطر نامزدی در بخش بهترین فیلم بود.
Zoomg