مدرک اطلاعات است و اطلاعات منبع متغیر غیرقابل اعتمادی در بازار می باشد. اما در مورد مدرک دانشگاهی، هرچه اطلاعات بیشتری داشته باشید پول و وقت کمتری خواهید داشت!

محتوی اطلاعات موجود در یک مدرک دانشگاهی خنده دار است.

بگذارید با مصداق حرف بزنیم. فرض کنیم شما بخواهید برای جیمز آلتوچر کار کنید. 2 نامزد انتخاب می شوند. نامزد اول دارای رزومه ای با رشته‌ی بازاریابی از یک دانشگاه مشخص و نامزد دوم نمونه هایی از سه ایمیل متفاوت از کمپین هایی که ساخته و تعداد اعضایی که در فیسبوک جذب کرده است را به‌عنوان رزومه می‌فرستد. کدام یک اطلاعات بهتری را در خصوص کارایی شان برای جیمز ارسال نموده اند؟

بگذارید بیشتر توضیح دهم

متقاضی شماره‌ی 3 را بررسی کنیم. او به آقای فلان، ایمیلی می فرستد و به او توضیح می دهد که چگونه با ساختن پادکستی درباره‌ی کتاب جیمز در آمازون، هفته ای 100 دلار درامد دارد. با کمک آمازون و ایمیل و بلاگ ارسالی که برای او می فرستند. او (جیمز) متوجه می شود که عکسی 2 بعدی از یکی از کتاب هایش در وبسایت دارد. او برای جیمز یک طراحی 3 بعدی انجام می دهد و در پایان از تلاش خود برای تبلیغ اثر او می نویسد و در صورت ادامه‌ی همکاری از آن ها تقاضای اطلاع رسانی می کند.

در واقع نفر سوم فقط در مورد وضعیت خود همانند نفر اول اطلاعاتی نمی دهد. و یا چون نفر دوم فقط در حد اثبات خود بر نمی آید. بلکه در واقع اطلاعات باارزشی را که جیمز لازم داشته برای او می سازد. هردو کاندیدای آخر اطلاعاتی ده برابر باارزش تر از یک مدرک دانشگاهی را ارسال کرده اند. بدون آن که 5 یا 6 سال از عمر خود را برای نشستن در کلاس یادبگیرند که چگونه اطلاعات باارزشی را خلق نکنند.در واقع کاری که آن ها انجام داده اند زیاد هم سخت نیست، بلکه کمی شجاعت، خلاقیت و ممارست نیاز است و همه می توانند آن را انجام دهند.

اما بیشتر شرکت ها ارائه مدرک را ضروری می دانند!

اطلاعات، هزینه بر و ناقص می باشند و شرکت ها هم ناقص هستند. استخدام کننده ها از مدرک استفاده می کنند چراکه ارتباطی بین مدرک و حداقل سطح لازم برای استخدام شدن می بینند و نه بخاطر اینکه دانشگاه جایی است افراد بهتری برای کار تربیت می کنند.از آنجایی که استفاده از IQ و سایر سنجش ها غیر قانونی است، آن ها برای گزینش از میان تعداد بسیاری از افراد از مدرک استفاده می کنند. آن ها مدرک را در غیاب موارد  بهتر دیگر بکار می بندند. یعنی اگر شما چیز بهتری داشته باشید خوب بر مدرک اولویت دارد.البته بیشتر شرکت ها آن قدر هم خلاق نیستند که پذیرای ذهن باز افراد باشند. شما شغلی را بدست می آورید که بر پایه ی ایده های بهتری از خودتان باشد. این موضوع به سوالمان منتهی می شود که چرا مدرک می گیریم؟

برای داشتن شغلی نه چندان باارزش در شروع، کسی از مدرک شما نمی پرسد، بیشتر تخصص و تجربه شما را ملاک می دانند. بنابراین توصیه من این است که از مدرک بگذرید و سعی کنید تجربیات تازه ای کنید و هرچه زودتر پول خود را سرمایه گذاری کنید.

شرکت ها به مدرک شما نیاز ندارند، آن ها به اطلاعات شما احتیاج دارند. با کمی خلاقیت و تلاش می تواند بیشترین اطلاعات را در راه های متنوع بدست آورید.

اگر جالب ترین نکته در مورد شما، مدرک دانشگاهی تان باشد، شما ناکارآمدید

حقیقتا وقتی به کلاس های دانشگاهی نگاه می کنید، بسیاری از دانشجویان برای تعطیلی کلاس لحظه شماری می‌کنند. در واقع آن چه شما می خرید یک تکه کاغذ است که به شما می گوید که شما بدتر از دیگران نیستید!

بسیاری از دانشجویان به این اعتقاد دارند که دانشگاه بدرد نمی خورد و مدرک برای ما شغل پیدا نمی کند. اگر هم به موفقیتی رسیده ایم بخاطر تلاش و کوشش بر روی پروژه و ایده های خودمان بوده است.پس چرا هنوز برای آموزش هزینه می کنید؟ این کار فقط سرعت یادگیری و تجربه کردن را از شما می گیرد و به جای آن به شما عادات بدی را می دهد  که برای زندگی کردن در جهان واقعی اصلا مناسب نیست. در واقع تاکنون به این اندیشیده اید که چرا استادان از بازار آزاد واهمه دارند؟

دانشگاه بهترین مکان برای افراد احمق و تنبل است

قبلا این را گفته ام و این موضوع تنها یک قضاوت نیست بلکه یک حقیقت است. افراد سخت کوش و باهوش به سرعت و آسانی راهی را برای اثبات ارزش هایشان در بازار پیدا می کنند. در واقع مدرک شما یعنی اینکه شما همسطح افراد دیگری هستید که این مدرک را دارا هستند. پس باید اطلاعات و دانش بیشتری نسبت به آن بدست آورید.

اگر مدیران موفق را ملاقات کرده باشید، می دانید که آن ها مدرک دانشگاهی خود را ناچیز ترین دارایی خود می دانند. نتیجه این که مدرک، سرمایه گذاری بسیار بدی نسبت به سایر گزینه ها و انتخاب ها است.

اما من تمام زندگی ام را برای آن صبر و خرج کرده ام

اما متاسفانه باید این خبر خوب را به شما بدهم که اگر آن را دوست دارید، مدرک دانشگاهی اصلا بدردبخور نیست. شاید درک این مطلب برای والدینی که خود را وقف فرزندانشان آن هم برای رفتن به دانشگاه کرده اند، بسیار سخت باشد. در واقع آن ها بدنبال راه میانبری برای راحت کردن خیال خود هستند. و بسیاری از مردم، فرزندان بازنده، بی کار اما فارغ التحصیل، که تلاشی برای به راه انداختن شغل راه می اندازد و موفق است را ترجیح می دهند.

من در مورد آینده صحبت نمی کنم، در باره ی اکنون صحبت می کنم

دانشگاه مرده است. مردم غالبا فکر می کنند که گذشته اطلاعاتی را راجع به اکنون به ما می دهد، اما آینده منبع بهتری است. وقتی که صنعت خودرو راه افتاد، درشکه ها جمع شدند. در واقع درشکه ها از قبل جمع شده بودند نه آن زمان، چرا که ایده ها مربوط به آینده است.

digiro

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *