معرفی شخصیت کارول دانورز؛ کاپتان مارول
کاپیتان مارول یا همان خانم مارول، شخصیتی است که پیش از این تنها خوانندگان و طرفداران دنیای کتابهای کمیک آن را میشناختند. اما مدتی است که مارول سعی دارد توجهات را کمی به سمت او جلب کرده و تمامی طرفداران دنیای خود را با این کاراکتر آشنا کند. کاپیتان مارول هم مانند تمامی شخصیتهای کمیکی، نسخههای مختلفی داشته و افراد متفاوتی سعی کردند این لقب را روی خود بگذارند. زیرا اصولا القاب برخی ابرقهرمانان، صرفا لقبی محسوب میشود که نشاندهنده خود شخصیت یا نوع فعالیت آنها است. به همین دلیل ممکن است ابرقهرمانانِ بعد از آنها، برای احترام گذاشتن یا ادامه دادن راهشان، نام آنها را روی خود بگذارند؛ کاپیتان مارول هم یکی از این ابرقهرمانان است. ما در این مقاله سعی داریم نسخهای از کاپیتان مارول را که بیشتر به خانم مارول معروف است و شخصیت اصلی او دختری معمولی بهنام کارول دانورز است بررسی کنیم.
همانطور که در مقدمه هم به آن اشاره شد، کمپانی مارول قصد دارد این شخصیت ابرقهرمان فوقالعاده قوی زن را از دنیای کتابهای کمیک بیرون کشیده و به سمت سینما بیاورد. دنیای سینمایی مارول قصد دارد با ساخت این فیلم، اولین اثر سینمایی خود با محوریت یک ابرقهرمان زن را بسازد و روی پرده سینماها ببرد. در حال حاضر تنها اثری که با محوریت شخصیت کاپیتان مارول وجود دارد فیلم Captain Marvel است که برای اکران در تاریخ ۶ مارس ۲۰۱۹ (۱۵ اسفند ۱۳۹۷) برنامه ریزی شده است. جالب است بدانید که این شخصیت قرار بود در فیلم Avengers: Age of Ultron محصول سال ۲۰۱۵ دنیای سینمایی مارول هم حضور داشته باشد. حتی کوین فایگی هم تایید کرده بود که این کاراکتر در نسخه اولیه فیلمنامه وجود داشت اما در نهایت حضور او حذف شد زیرا ممکن بود آشنا نبودن بیننده با او، سردرگمیهایی را برای آنها ایجاد کند. حال با اینکه تا به امروز هیچ فیلم محوری برای این شخصیت ساخته نشده، ما این موضوع را بهانه قرار دادیم تا با معرفی کامل او، با اطلاعات مناسبی به دیدن اثر اختصاصی او بروید.
در سال ۱۹۶۰ بود که کارول دانورز کار خود را بهعنوان یک زن زیبا و بسیار توانمند، در دنیای کتابهای کمیک آغاز کرد. او توانست در آن زمان بر شرایط و تبعیض جنسیتی نسبی آن زمان غلبه و بهعنوان یک زن، در شغلهای نظامی که غالبا مردان در آن فعالیت میکردند پیشرفت بسیار زیادی کند. زمانی که او برای سِمَتِ ریاست بخش امنیتی سازمان ناسا که در دماغه کاناورال مستقر بود انتخاب شد، سابقه خلبانی نظامی تکخال (ایس) و همچنین سابقه فعالیت در نیرو هوایی ایالات متحده را در رزومه خود داشت. یکی از همکاران کارول که با نام دکتر فیلیپ لاوسون در سازمان ناسا فعالیت میکرد، یکی از ماموران فوقالعاده نژاد بیگانه کری (Kree) محسوب میشد که با نام مار-ول هم او را میشناختند.
زمانی که یک ربات کری غیرفعال بهنام سنتری که در سازمان ناسا بهسر میبرد و ماموران این تشکیلات روی آن تحقیقات انجام میدادند، دوباره فعال شد و هرج و مرج بهوجود آورد، مار-ول این ربات آشوبگر را شکست و در همین حین زندگی کارول را هم نجات داد. همین موضوع منجر به رخ دادن اتفاقات دیگر و در نهایت بهوجود آمدن ابرقهرمان مرموز جدیدی بهنام «کاپیتان مارول» شد. به مرور کارول به سمت مار-ول کشیده و در نهایت رابطه احساسی و عاشقانهای بین این دو شخصیت برقرار شد. مدت خیلی کوتاهی بعد، یکی از دشمنان مار-ول به نام یان راگ (Yon-Rogg) از رابطه بین این دو خبردار شد و بهسرعت کارول را بهعنوان یک طعمه گروگان گرفت و مار-ول را فریب داد و بهدام انداخت. زمانی که مار-ول بهکمک کارول رفت، از یک تکنولوژی ممنوعه کریها بهنام «Psyche-Magnitron» استفاده کرد تا دشمن خود را از بین ببرد.
دستگاه «Psyche-Magnitron» این توانایی را داشت که تصورات و افکار را تبدیل به واقعیت کند. حال در حین مبارزه مار-ول و یان راگ، این دستگاه منفجر شد و در همین حین کاپیتان مارول با بدن خود مانع از این شد که تشعشعات این انفجار با کارول برخورد کند. همین موضوع باعث شد که مارول بخش زیادی از الگوی ژنتیکی او را جذب کند. کارول دوست داشت که مانند مار-ول ایستادگی کند نه اینکه تنها نقش یک فرد قربانی بیدفاع را داشته باشد. بعد از این اتفاق، حالا دیانای او، ترکیبی از انسانها و موجودات نژاد کری شده بود.
خویشاوندان معروف: ماری دانورز (مادر)، جوزف دانورز (پدر)، جوزف دانورز جونیور (برادر) و استیون جی. دانورز (برادر).
از القاب و عناوین او میتوان به ایس، باینری، بلک ویدو، کاترین داناون، کارول دنیلز، کاپیتان ویز بنگ، کاپیتان مارول، چیزبرگر، لیندا دانورز، مین دانورز، خانم مارول، واربرد و ونوم اشاره کرد.
وابستگی به گروهی خاص: انتقام جویان، شیلد، عضو سابق ای-فورس، انتقام جویان قدرتمند، نگهبانان کهکشان، مردان ایکس و Starjammers.
تحصیلات: آموزش نظامی گسترده و تکنیکهای جاسوسی.
در ابتدا، کارول دانورز معمولی و فاقد قدرت، توسط نویسندهای بهنام روی توماس و هنرمندی بهنام جین کولان در سال ۱۹۶۸ خلق شد. از سیزدهمین شماره این مجموعه و با حضور کاپیتان مارول، ماجراها وارد خط داستانی جدیتری شده و به بخش ابرقهرمانیها وارد شد. کارول در سری کتاب کمیک کاپیتان مارول ابتدا نقش یک شخصیت مکمل را داشت و همانجا این ایده در ذهن عوامل جرقه زد که او هم این پتانسیل را دارد که مجموعه خود را داشته و مرکز توجه باشد. در نهایت خود روی توماس و آرچی گودوین دست به دست هم دادند و مجموعهای را منتشر کردند که خود آن، خواستگاه شخصیت خانم مارول شد.
در اواسط دهه ۷۰ بود که کمپانی مارول تصمیم گرفت که بهتر است یک ابرقهرمان قدرتمند زن جدید را وارد عرصه کند؛ ابرقهرمان زنی که پتانسیل یک مجموعه مستقل به خود را داشته باشد و بتواند نمونهای از یک زن مدرن و مستقل را به نمایش بگذارد. تقریبا در سال ۱۹۷۷ بود که این تصمیم بهطور قطعی اتخاذ شد. درست زمانی که کارول دانورز قدرتهای خانم مارول را بهدست آورد و توانست اولین حضور مستقلش را بهعنوان جدیدترین ابرقهرمان زن در دنیای کتابهای کمیک داشته باشد. داستان اولین شماره از سری کتابهای کمیک خانم مارول، توسط جری کانوی نوشته و تصویرسازیهای آن هم توسط جان باسیما طراحی شد. بعد از مدتی کریس کلیرمونت مسئولیت این مجموعه را برعهده گرفت و همزمان با پیشروی داستان، شخصیت خانم مارول را هم توسعه میداد. وی مسئولیت نوشتن بسیاری از رویدادهای کلیدیای را که در نهایت شخصیت او را تعریف کرد، به عهده داشت. همانطور که مجموعه اصلی خانم مارول به انتهای خود نزدیک میشد، هنرمندی بهنام دیو کاکرام لباس جدید و البته منحصربهفردی برای این شخصیت طراحی کرد که در نهایت تبدیل به امضا و نشانهای خاص از او شد.
-
دوران نقرهای:
کارول دانورز در اولین دفعات حضور خود که در اواخر دهه ۶۰ اتفاق افتاد، بهعنوان یک زن سرسخت و مستقل بهتصویر کشیده شده بود. او بهعنوان یک زن بسیار حرفهای و برجسته در حرفهها و هنرهای رزمی که غالبا توسط مردان انجام میشد، به تصویر کشیده شده بود. بعد از ملاقات با کاپیتان مارول، او سعی کرد نقش خاصی در جامعه زنان دوران خود را برعهده بگیرد. همچنین او ناخودآگاه به ابرقهرمانی دل میبست که بارها و بارها او را در شرایط سخت نجات داده بود. حضور کارول در شماره ۱۸ کتاب کمیک Captain Marvel vol. 1 باعث شد که قدرتهای فراانسانی بهدست آورده و در نهایت خودش هم تبدیل به یک ابرقهرمان شود.
-
دوران برنز:
با اینکه کارول بارها لباس خود را تغییر داد اما یا باز به همان لباس اولیه خود باز میگشت یا نشانههایی از آن در نسخههای بعدی نمایان بود
از آنجایی که کارول دانورز در طی چندین سال حضور بسیار کوتاهی در کتابهای کمیک داشت، بالاخره بهصورت کاملا دراماتیک و زیبا، در دوران برنز دهه ۱۹۷۰ در قالب ابرقهرمانی بهنام خانم مارول به این دنیای گرافیکی بازگشت. او تا حدودی خودش را تغییر داد و در نهایت تبدیل به قدرتمندترین ابرقهرمان زن مارول شد. کسی که میتوانست واقعا با ابرشروران مبارزه کرده و آنها را با مشتها و همچنین عقل خود بهراحتی شکست دهد. همچنین در قالب کارول دانورز، او تبدیل به مستقلترین زن مارول شد. او کارهای متفاوتی انجام میداد و در همه آنها هم موفق بود بهطوری که بهندرت زمانی برای تلف کردن یا خوشگذرانی داشت.
در ابتدا لباس او از رنگ قرمز و آبی بود که از یونیفرم کاپیتان مارول الهام گرفته شد. اما درست زمانی که او از زیر سایه کاپیتان مارول بیرون آمد و برای خودش کسی شد، طراحان یک لباس جدید و البته منحصربهفرد اهدا کردند که از رنگهای مشکی و طلایی تشکیل شده و کمربند رعد و برق هم روی آن قرار دارد. خانم مارول این لباس را تا بهامروز همچنان بر تن میکند. بعد از اینکه مجموعه اصلی خود خانم مارول بعد از انتشار ۲۳ شماره متوقف شد، او به ابرتیم برتر مارول یعنی انتقام جویان پیوست و در چندین شماره بهعنوان یکی از اعضا خدمت کرد. با این حال بعد از مدتی، زمانی که خط داستانی باردار شدن او نوشته شده و حاشیهها و اختلافات زیادی بهوجود آمد، نویسندگان این شخصیت را در کتاب Avengers #200 به برزخ تبعید کردند.
-
دوران مدرن:
این شخصیت، دوران مدرن خود را با یک بازگشت غمانگیز آغاز کرد. کارول دانورز بالاخره توانست از لیمبو (برزخ) فرار کند تا بتواند با جهشیافته زنی که با نام روگ شناخته میشود، برخورد کند. ما در کتاب Avengers Annual #10 شاهد هستیم که این جهشیافته جدید، علاوه بر قدرتهای خانم مارول، حافظه او را هم دزدیده است. خاطرات کارول بهکمک پروفسور ایکس بازگشت اما هیچوقت نتوانست احساسی که نسبت به آنها داشت را دوباره بهدست بیاورد. با اینکه او در آن زمان هیچگونه قدرتی نداشت اما توانست به گروه مردان ایکس پروفسور پیوسته و نقش خلبان ایس (تکخال) و مامور جاسوسی و اطلاعاتی آنها را داشته باشد. در کتاب Uncanny X-Men #164 شاهد هستیم ماجراجوییهای او با مردان ایکس باعث شد که توسط یک نژاد بیگانه دزدیده شد. این افراد بدون اینکه قصدش را داشته باشند، پتانسیل کامل پیکربندی ژنتیکی منحصربهفرد کری/انسانگونه او را آزاد کرده و باعث شدند که او قدرتهای خداگونهای را بهدست آورد. بعد از این جریان او با نام باینری هم شناخته میشد.
از آنجایی که دیگر کارول در قالب باینری قدرتهای کیهانی زیادی بهدست آورد، سالهای زیادی را با تیم «Starjammers» به سفر و ماجراجویی در کهکشان پرداخت. با این حال این وضعیت خیلی بهطول نیانجامید و زمانی که کارول در یکی از مبارزههای کیهانی شرکت کرد، ارتباط قدرتهای او با کهکشان قطع شد و او دوباره به زمین بازگشت. اگرچه او دیگر قدرتهای باینری را نداشت اما همین قدرتهای کهکشانی باینری باعث شد تا دوباره قدرتهای خانم مارول بهطور کامل به او برگردد. او بعد از این اتفاق نام مستعار خود را به واربرد تغییر داد، اعضای تیم انتقام جویان را برای رها کردن او در لیمبو بخشید و دوباره به این تیم ابرقهرمانی پیوست. بعد از پیوستن دوباره کارول به تیم، بازهم اتفاقات غمانگیز زیادی رخ داد و او برای اینکه بتواند با خاطرات بد و جریانهایی که پشت سر گذاشته بود مقابله کند، به اعتیاد روی آورد. با اینکه او بهشدت با این موضوع مبارزه میکرد و حتی در نهایت اعتیاد خود را درمان کرد، اما باز هم این موضوع باعث اخراج کارول از تیم شد.
در طی خط داستانی کمیک House of M که در سال ۲۰۰۵ منتشر میشد، کارول توانست به پتانسیل واقعی خود بهعنوان یک ابرقهرمان پی ببرد و بعد تبدیل به یکی از بزرگترین قهرمانان زمین شد. اگرچه بعد از مدتی این حقیقت تغییر کرد اما کارول یکی از معدود ابرقهرمانانی بود که شخصیت خود در آن خط داستانی را بهیاد میآورد. همین موضوع باعث شد تا او نام خود را به خانم مارول برگرداند و تمام تلاش خود را بکند تا تبدیل به بهترین قهرمانی که میتواند باشد، بشود. به همین ترتیب، سری کتاب کمیک این شخصیت که انتشار آن متوقف شده بود، در سال ۲۰۰۶ دوباره عرضه شد. مجموعه Ms. Marvel vol. 2 در قالب ۵۰ کتاب نوشته و عرضه شد. در این مجموعه این شخصیت دوباره بهتصویر کشیده شده و بهعنوان یکی از ابرقهرمانان اولیه و خیلی خوب مارول معرفی شد. بعد از وقایع خط داستانی کتاب Avengers vs X-Men، کارول دوباره نام مستعار خود را تغییر داد. این بار او برای ادای احترام به کاپیتان مارول و میراثی که از خود بهجا گذاشت، نامش را به کاپیتان مارول تغییر داد.
-
سالهای اولیه:
کارول دانورز در بوستون بهدنیا آمد و در میان سه فرزند خانواده، او تنها دختر بود. با اینکه او خیلی بیشتر از برادران خود از هوش و استعداد برخوردار بود، اما پدر او قبول نمیکرد تا هزینههای رفتن به کالجش را بپردازد و ترجیح داد که این میزان پول را صرف پسرانش بکند. او تفکراتی داشت که باید کارول آنها را قبول میکرد و انجام میداد اما دخترش اصلا به حرفهای او اعتقادی نداشت و از پذیرش آن خودداری میکرد.
کارول همیشه فکر پرواز در سر داشت و درست بعد از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان، تصمیم گرفت که مقابل آرزوهای پدرش بایستد و در نهایت به نیروی هوایی ایالات متحده پیوست. او در نیروهای هوایی توانست به درجات بسیار خوبی دست پیدا کند و مهارت او در هدایت جت جنگی آنقدر خوب و جالبتوجه بود که همکارانش به او لقب «ایس» داده بودند. او در این زمینه بهسرعت توانست به درجه سرهنگی دست پیدا کند.
عملکرد بسیار خوب کارول در نیروی هوایی باعث شد که او مورد توجه اعضای اصلی سازمان سیا قرار بگیرد. او بهسرعت در این سازمان استخدام شد و تحت تعلیم قرار گرفت تا تبدیل به یکی از ماموران نخبه جاسوسی شود. زمانی که کارول رسما به یکی از ماموران این سازمان تبدیل شد، اغلب اوقات با مامور دیگری بهنام مایکل راسی تیم تشکیل میداد. در نهایت این دو مامور برای برههای از زمان وارد یک رابطه عاطفی با یکدیگر شدند. وی همچنین برای مدت کوتاهی با یک مامور کانادایی بهنام لوگان (پیش از آنکه تبدیل به ولورین شود) تیم تشکیل میداد که بعد از مدتی تبدیل به دوستان بسیار خوبی شدند، در اغلب ماموریتهای سخت و خطرناک جان یکدیگر را نجات دادند و حتی در برههای از زمان اینگونه نشان داده میشد که آنها چیزی بیشتر از دو دوست خوب هستند.
کارول در یکی از مهمترین ماموریتهایی که از طرف سازمان سیا به او محول شده بود، باید در کنار لوگان و یکی از خلبانان آمریکایی یعنی بن گریم (پیش از آنکه تبدیل به تینگ شده و یکی از اعضای گروه چهار شگفتانگیز شود) به فضای هوایی شوروی نفوذ میکردند. این ماموریت تقریبا با شکست روبهرو شد زیرا نیروهای شوروی (به رهبری بلک ویدو) مانع از فعالیت آنها شده و این سه مامور را مجبور به فرود آمدن روی زمین کردند. از آنجایی که شانس با آنها همراه بود، این سه مامور آمریکایی توانستند فلز مرموزی را که برای پس گرفتن آن فرستاده شده بودند بردارند و در نهایت فرار کنند. در طی همین ماجرا، این سه نفر پیوندی بین خود برقرار کردند که در طی زندگی ابرقهرمانی آنها هم ادامه داشت.
-
لباسی جدید:
بعد از اینکه کارول بهخاطر بیدفاع و بیفایده بودنش آرزوی قدرتهای فراانسانی کرد و بهخاطر انفجار در نبرد بین مار-ول و یکی از دشمنانش (همانطور که در ابتدای متن به آن اشاره شد) توانست به آرزوی خود برسد، در نبردهای مختلفی بههمراه کاپیتان مارول شرکت کرد. در یکی از همین نبردها، لباس اصلی و ابتدایی خانم مارول بهطرز بدی آسیب دید. در همان زمان، کارول تصمیم گرفت که بهتر است از زیر سایه مار-ول بیرون آمده و مسیری مختص بهخود را پیدا کند. درست بعد از این تصمیم به این نتیجه رسید که بهتر است یک لباس منحصربهفرد هم برای خود تهیه کند و صرفا یک بازتاب از کاپیتان مارول نباشد. کارول با کمک یکی از دوستانش بهنام جنت ون دین (ابرقهرمان طراح لباس که با نام واسپ شناخته میشود)، یک لباس جدید را که بهطور کل مشکی بود و یک رعد و برق طلایی روی قسمت سینه داشت طراحی کردند.
او بههمراه این لباس یک جفت چکمه و دستکش بلند و سیاه استفاده میکرد. او پارچه قرمز را بهعنوان یادآوری از لباس اصلیاش نگه داشت و حالا آن را بهعنوان یک کمربند به دور کمر خود میبندد. این لباس تبدیل به نماد خانم مارول شد. اگرچه او در شرایط مختلف این لباس را کنار (یک بار برای تبدیل شدن به باینری و دیگری برای تبدیل شدن به واربرد) گذاشت اما در نهایت باز هم به آن بازگشت.
-
انتقام جویان:
در این برهه از زمان جامعه قهرمانی در سرتاسر دنیا بهقدری گسترش یافته بود که از کارول خواسته شد تا به تیم فوقالعاده مشهور انتقام جویان بپیوندد. از آنجایی که اسکارلت ویچ بهتازگی از این تیم جدا شده بود، شرایط برای پیوستن او کاملا مهیا شد. کارول با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت و در نهایت انتقام جویان تبدیل به تیمی شد که او بهواسطه کار ابرقهرمانی خود، با اعضای آن ارتباط بسیار نزدیکی برقرار کرد.
در ابتدا خانم مارول خیلی خوب خود را در این تیم جا انداخت و کاملا ثابت کرد که یک عضو ارزشمند برای این تیم است. او در طی زمان فعالیت خود در این تیم، شخصیتهای شروری مانند مرد جاذب (Absorbing Man)، Chthon، گارگویل خاکستری (Grey Gargoyle)، تیم Elements of Doom و همچنین تسک مستر (Taskmaster) را دستگیر کرده است. همچنین او تکنفری توانست جهشیافته شروری بهنام دندانخنجری را آن هم بعد از فرارش از زندان شیلد، دستگیر کند.
-
اتفاقات غمانگیز شخصی:
اولین اتفاق ناراحت کنندهای که برای کارول رخ داد، زمانی بود که نامزد او یعنی دکتر مایکل برنت تا حد مرگ در دفترش کتک خورد و علاوه بر اینکه تمامی اطلاعات پرونده کارول به سرقت رفت، او هم در دفتر خود بیهوش افتاد. برنت کمک خیلی زیادی به کارول کرد تا او بتواند با هویت دوگانه خود و همچنین خانم مارول کنار بیاید و خودش را با این شرایط وفق دهد. همین موضوع باعث شد تا این دو فرد تا حد زیادی به یکدیگر نزدیک شوند. کارول با کمک یکی از همتیمیهایش یعنی آیرون من، توانست متوجه شود فردی برنت را بهقتل رسانده که خود را جای کارول جا زده بود. او بعد از بررسیهای بیشتر متوجه شد قاتل برنت یک جهشیافته شیپشیفتر بهنام میستیک بوده است.
کارول که بهخاطر غم از دست دادن دوستش بسیار غمگین بود، به خودش قول داد تا انتقامش را از میستیک بگیرد اما اصلا نمیتوانست محل او را پیدا کند. بعد از این جریان، میستیک افراد فراانسان خود یعنی «پیرو» و «اوالنچ» را فرستاد تا زمانی که کارول در قالب خانم مارول در حال گشت زدن است، او را به قتل برسانند. این جهشیافتههای شرور در ابتدا کارول را غافلگیر کردند اما زمانی که او متوجه شد آنها از طرف میستیک فرستاده شدهاند، بهشدت عصبانی شد و آنها را بهراحتی شکست داد.
-
مبارزه با روگ:
متاسفانه دشمن قدیمی کارول یعنی ریون دارکهولم (مستیک) اصلا قولی را که بهخود در رابطه با نابودی خانم مارول داده بود فراموش نکرد. میستیک از طریق دوست و همراه او یعنی دستینی متوجه شد که کارول به زمین بازگشته است. بههمین دلیل او به این فکر افتاد تا مسئولیت کشتن کارول را به دختر ناتنیاش یعنی روگ بدهد. روگ جهشیافتهای محسوب میشد که توانایی موقتی در جذب خاطرات و تواناییهای فردی را داشت که با او تماس برقرار میکرد. بههمین ترتیب او آخرین و بهترین شانسی بود که میستیک میتوانست در کشتن کارول از آن استفاده کند.
با این حال دستینی از قبل به مستیک خبر داد که خانم مارول میتواند روگ را نابود کند، بههمین ترتیب او قول داد تا برای کشتن کارول بهدنبال راه دیگری بگردد تا بتواند از دختر ناتنیاش هم دفاع کند. متاسفانه خود روگ، این گفتگوی بین مادرش و دستینی را شنید و از اینکه نمیتوانست این کار را انجام دهد بهشدت عصبانی شد. به همین علت و برای اینکه بتواند خود را به مادرش اثبات کند، تصمیم گرفت که در هر شرایطی به مبارزه با خانم مارول برود.
از آنجایی که روگ برای پیدا کردن کارول کمین کرده بود، توانست او را در آپارتمانش در شهر سانفرانسیسکو پیدا کند. در این مبارزه هم کارول با خشم بسیار زیاد مبارزه کرد و جنگ بین آنها در کل شهر گسترش یافت. مدت زیادی کارول با روگ سخت مبارزه کرد که در این مورد، در نهایت توانایی جذب خاطرات و تواناییها در مورد روگ دائمی شد. بعد از این مبارزه، کارول خالی از هرگونه توانایی و خاطره شد. او بعد از این جریان به حالت روانگسیختگی کاتاتونی دچار شد زیرا خاطرات کارول ناگهان به ذهن روگ هجوم آوردند و به همین دلیل ذهن او میان خاطرات خود و کارول دچار درگیری شده بود. روگ با ناامیدی زیاد تصور کرد که شاید کشتن کارول کمکی به این موضوع کرده و بتواند ذهنش را آرام کند. بههمین دلیل روگ بدن بیجان کارول را به سمت پل گلدن گیت پرتاب کرد.
این مبارزه حماسی بعد از آغاز خود، توانست توجه ابرقهرمانی بهنام اسپایدروومن را بهخود جلب کند؛ فردی که درست زمانی به محل مبارزه رسید تا حداقل شاهد پایان آن باشد. اسپایدروومن در همین زمان سعی کرد به کارول که بهسختی زنده بود، کمک کند و او را از درون آب بیرون کشید و بهسرعت او را پیش پروفسور ایکس و مردان ایکس برد. همانطور که در ابتدای متن هم بهآن اشاره شد، اگزاویه جان کارول را نجات داد و به او کمک کرد تا بتواند خاطرات خود را بازگرداند اما هرگز نتوانست احساساتی را که نسبت بهآنها داشت دوباره بهدست بیاورد. کارول زمانی که متوجه شد باید تا آخر عمر را بدون هیچ قدرت و بدون داشتن هیچگونه احساسی نسبت به گذشتهاش سپری کند، بسیار ناراحت و درمانده شد.
اگرچه از لحاظ فنی روگ برنده این مبارزه بود و در حال حاضر تمامی قدرتهای خانم مارول را در اختیار خود دارد، اما پیشبینی دستینی که خانم مارول، روگ را نابود میکند درست از آب درآمد زیرا بعد از آن مبارزه، روگ اصلا نتوانست همان آدمی شود که به آن مبارزه رفته بود. شخصیت، احساسات و خاطراتی که از ذهن کارول به ذهن روگ منتقل شده بود، کم کم باعث شد روگ به سمت دیوانه شدن پیش برود. یکی از دلایل دیوانه شدن او این بود که کارول دیگر بخشی از ذهن او شد و دلیل دیگر هم احساس گناه بسیار بدی بود که نسبت به کارهایی که با بقیه افراد کرده بود به خودش دست میداد. حتی مادر ناتنی او یعنی میستیک هم نمیدانست که چه کاری باید برای دخترش انجام دهد. بههمین دلیل روگ در ناامیدی کامل مجبور شد به دشمنان میستیک یعنی مردان ایکس روی بیاورد تا بتواند به کمک آنها وضعیتش را بهبود ببخشد. بعد از گذشت سالها، روگ کاملا از لحاظ ذهنی اصلاح شد. او توانست ذهن خود را از تمامی خاطرات کارول پاکسازی کند. البته این راه آنچنان هم که فکر میکنید راحت نبود بلکه طولانی، پر از سختی و برخی اوقات تهدید آمیز بود.
-
زندگی بدون قدرتها:
در همان زمانی که کارول دوران بهبودی خود را بهسر میبرد، پروفسور ایکس با تیم انتقام جویان ارتباط برقرار کرد و به آنها خبر داد که چه بلایی بر سر او آمده است. با اینکه اعضای تیم انتقام جویان از زمانی که کارول بههمراه مارکوس زمین را ترک کرد، دیگر او را ندیدند و خبری هم از او نشنیدند اما باز هم به دیدار او رفتند و توقع داشتند که کارول با دیدن آنها خوشحال شود. در عوض، کارول با عصبانیت برای اینکه آنها او را در اختیار مردی قرار دادند که قدرت کنترل ذهن داشت و اجازه هرکاری را به او دادند، سر همتیمیهایش داد زد. اعضای تیم انتقام جویان کارول را ترک کردند و بعد از این ملاقات متوجه اشتباه خود شدند؛ آن هم زمانی که یکی از اعضای تیم خودشان بیشتر از همه به آنها نیاز داشت، بقیه اعضا او را تنها گذاشتند.
دوران بهبودی کارول، با پروفسور ایکس و مردان ایکس گذشت و او در این زمان احساس کرد که به جای دیگری تعلق داشته است. پیوند او با این تیم حتی زمانی محکمتر شد که دوست قدیمی خود یعنی لوگان را در آن تیم دید؛ لوگانی که دیگر تبدیل به ولورین شده بود و عضوی از تیم مردان ایکس است. اگرچه کارول قدرتهای خود را از دست داده بود اما هنوز هوش و قدرت مبارزهای خیلی خوبی در او وجود داشت پس به اعضای تیم پیشنهاد کرد که در تیم بماند تا هرگونه که بتواند به آنها کمک کند. بههمین ترتیب او خلبان آنها و مامور اطلاعاتی آنها شد و در ماجراجوییهای بسیار زیادی حتی درون فضا هم با آنها همراه شد.
در یکی از ماموریتها، آبرو و ارزش موسسه اگزاویه بهخطر افتاده بود. بههمین دلیل کارول با توجه به آموزههای خود در ارتش، به آنها کمک کرد تا بتوانند فایلهای مربوطه را از پنتاگون حذف کند. زمانی که تیم در پنتاگون بهسر میبردند، با روگ (قبل از روی آوردن به پروفسور ایکس برای درمان خود) و میستیک روبهرو شدند؛ از قضا آنها هم دنبال همین فایلها بودند. در عین حال که کارول در حال حذف کردن فایلها بود، مردان ایکس هم مشغول مبارزه با روگ که حالا قدرتهای خانم مارول را هم در اختیار داشت، بودند. میستیک سعی کرد یک بار برای همیشه کارول را بکشد و تصور میکرد که حریف او دیگر هیچ قدرتی ندارد و حالا کشتن او بسیار راحت است. با این حال باز هم کارول توانست با استعداد مبارزهای قدیمی خود و خشم بسیار زیادی که نسبت به مستیک داشت، او را بهراحتی شکست دهد. درست زمانی که میستیک بیهوش بهپای کارول افتاد، او توانایی این را داشت که دشمن منفور خود را از بین ببرد اما تصمیم گرفت که او را زنده نگه دارد.
-
باینری:
کارول در طی یکی از ماموریتهایی که به فضا داشت، توسط یکی از افراد یک نژاد بیگانه بهنام برود دزدیده شد. وی برنامهریزی کرده بود تا بهخاطر پیکربندی ژنتیکی منحصربهفردی که کارول داشت، روی او آزمایشات دردناکی انجام دهد. در همین حین، لوگان درست مانند روزهایی که در سازمان سیا بود، به کمک کارول آمد و او را از شکنجه و زندانی بودن نجات داد. زمانی که او دوباره به همتیمیهایش پیوست، متوجه شدند که برود (هرچند ناخواسته) باعث شده تا او دوباره بتواند به قدرتهای خداگونه خود دست یابد. او حالا قدرتی فراتر از چیزی که قبلا داشت را بهدست آورده است. او میتواند بدون هیچ آسیبی در فضا زنده بماند و میتواند بهطریقی انرژی کیهانی را دستکاری کند.
وی برای نشان دادن سطح قدرت خود که معادل یک سیستم ستارهای باینری بود، نام خود را باینری گذاشت. کارول بعد از بهدست آوردن دوباره قدرتهایش، کاملا تغییر کرد و علاوه بر اسم، لباس جدیدی را هم برای خود در نظر گرفت. اینبار لباس او سفید و قرمز بههمراه یک جفت ستاره روی آن بود. زمانی که قدرتهای باینری کارول فعال میشد، پوست او تغییر رنگ داده و کاملا قرمز میشد و موهای او تغییر حالت داده و به شکل تاجی از انرژی درمیآمد. همچنین لبههای دستکش و چکمههایش بهشکل شعلههای آتش درمیآمد. از آنجایی که کارول در آن زمان قدرت این را داشت که در کهکشان سفر کند، تصمیم گرفت که مدتی از زمین و مردان ایکس فاصله بگیرد و پیش از آنکه بازگردد، قدرتهای جدید وسیعش را کشف و امتحان کند.
زمانی که کارول به زمین بازگشت و به دیدار مردان ایکس رفت، روگ را در عمارت آنها دید که تنها در آنجا حضور داشت. تصور میکرد که روگ هنوز یک شخصیت شرور است و مخفیانه وارد عمارت شده است. بههمین دلیل بهسرعت به او حمله کرد و اولین ضربه او آنقدر محکم بود که روگ بهجای دوری پرتاب شد. روگ که قدرتهای خانم مارول را در اختیار گرفته بود، تازه متوجه شد که چقدر قدرتمندتر از پیش شده است به همین دلیل خود را بهسرعت جمع و جور کرد و به عمارت بازگشت تا مبارزه را ادامه دهد. ضربه بعدی کارول هم باز بهقدری محکم بود که او را صدها یارد آنطرفتر از عمارت پرتاب کرد. در آن زمان، اگر عضوی از تیم مردان ایکس سرنمیرسید و موضوع را برای کارول تعریف نمیکرد، او میتوانست در این مبارزه نابرابر، همتیمی جدید خود را بهقصد کشت کتک بزند. کارول از شنیدن این خبر بسیار شوکه شد. او اصلا نمیتوانست باور کند که مردان ایکس فردی را با آغوش باز به تیم پذیرفتند که دشمن قدیمی کارول بوده و کارهای ناگواری در حق او انجام داده است. در این زمان بود که کارول احساس کرد باز هم به تیمی اعتماد کرده است و آنها به او خیانت کردهاند. بهخاطر تمامی این اتفاقات، کارول تمام وابستگیها و ارتباطی را که با مردان ایکس داشت قطع و آنها را ترک کرد.
از آنجایی که دیگر کارول هیچ ارتباط احساسیای با کسی نداشت، تصمیم گرفت که نهتنها تیم مردان ایکس، بلکه یکباره زمین را ترک کند. درحالیکه او مشغول گشت و گذار در فضا بود، با تیم «Starjammers» آشنا شد و به آنها پیوست. این تیم با امپراطوری «Shi’ar» وارد مبارزه شدند و در همین حین هم کارول توانست دشمن قدیمی خود یعنی دثبرد را شکست دهد. او بعد از مدتی ماجراجوییهای بسیار زیادی کرد و دشمنان مختلفی را شکست داد. در همان زمان بود که کارول احساس کرد نسبت به هر زندگی دیگری بیمیل و بهطور کل خسته شده است.
وی که نسبت به هر چالش و ماجراجویی ناامید شده بود، به «Quasar» پیوست تا او را در نجات زمین از خطر نابود شدن، کمک کند. اگرچه کارول قدرتهای بسیار زیادی داشت اما خطر این ماجراجویی آنقدر زیاد بود که باعث بهوجود آمدن آسیب های بسیار زیادی برای او شد. بعد از این جریان، «Quasar» او را به زمین و عمارت انتقام جویان برد. او چندین ماه را در آنجا سپری کرد تا به بهبودی کامل دست پیدا کند. اگرچه بهخاطر اتفاقاتی که در فضا رخ داد، کارول دیگر نتوانست به قدرتهای کهکشانی و باینری خود دست پیدا کند. انتقام جویان بعد از این همه مدت، هنوز از اینکه آنگونه کارول را ناامید کرده بودند احساس پشیمانی و ناراحتی میکردند. بههمین دلیل آنها هرکاری که در اختیارشان بود انجام میدادند تا به کارول کمکی کرده باشند. با این تفاسیر، کارول هم تصمیم گرفت که آنها را ببخشد و بعد از اینکه بهبودی کامل خود را بهدست آورد، انتقام جویان از او خواستند تا باری دیگر پیش آنها بماند. از طرف دیگر تیم «Starjammers» هم از او خواستند که به تیم آنها بیاید اما او بهخاطر مشغلههایی که داشت تصمیم گرفت روی زمین و در تیم انتقام جویان بماند.
-
واربرد:
اگرچه کارول قدرتهای کهکشانی و باینری خود را از دست داد اما همچنان قدرتهای خانم مارول در او وجود داشت و کارهای بیشتری نسبت به قبل میتوانست انجام دهدو به همین دلیل نام خود را به واربرد تغییر داد. همانطور که در ابتدای متن به آن اشاره شده بود، کارول برای آرام کردن خود و فراموش کردن تمامی اتفاقات غمانگیز و ناگواری که برای او رخ داده بود، به الکل و اعتیاد روی آورد. اگرچه او برای به خطر نیوفتادن موقعیت ابرقهرمانیاش کم کم روند ترک را آغاز کرده بود، اما باز هم انتقام جویان عذر او را خواستند و وی را از تیم بیرون کردند.
بعد از اینکه او کاملا بهبود پیدا کرد، انتقام جویان دوباره از او دعوت کردند که به تیم بپیوندد و او قبول کرد. بعد از مدتی او داوطلبانه تیم را ترک کرد تا به سازمان شیلد و امنیت داخلی ایالت متحده بپیوندد. در طی این مدت، او لباس خانم مارول خود را کنار گذاشت و لباسی زرهمانند پوشید که در نقاط مختلف آن جایی برای قرار دادن اسلحه و تجهیزات جنگی داشت. لباس او بهنوعی با نام جدیدش همخوانی داشت.
-
واربرد دنیای موازی:
بعد از گذشت مدت زمانی، روگ خیلی ناگهانی و غیرمنتظره به دیدن کارول رفت. خصومتی که از قبل بین این دو شخصیت وجود داشت، در آن برهه زمانی دیگر از بین رفته بود زیرا هر دو از هویت واقعی یکدیگر باخبر شده و میدانستند که در یک جبهه هستند و بهتر است بهجای جنگ، با یکدیگر متحد شوند. با این حال، باز هم کارول نمیتوانست آسیبهای احساسی وارد شده به خود را فراموش و بهطور کامل به روگ اعتماد کند. روگ در همین دیدار، کارول را از یک مشکل مطلع کرد؛ بهنظر میآمد که یک کارول دیگر هم وجود دارد که خیلی بیشتر از کارول فعلی جنگطلب است و در موسسه پروفسور ایکس دستگیر شده است. این کارول، ابتدا توسط شخصیت بیست (Beast) شناسایی شده بود. بعد از شناسایی مشخص شد که او از یک دنیای موازی است و هنوز خود را واربرد مینامد و همچنان همان یونیفرم زرهمانند را بهتن میکند. در همین جریانات مشخص شد که او در دنیای خود بهخاطر کاری که روگ با او کرده تبدیل به یک الکلی کامل شده است و از آنجایی که قادر به نجات دنیایش نبوده، جهانش تقریبا نابود شده است. حالا او پیش از آنکه به واقعیت اصلی مارول (به دنیای ۶۱۶ هم معروف است) برود، بهدنیاهای مختلف سفر میکند.
بعد از اینکه کارول خودش با واربرد ملاقات کرد، بهسرعت از نسخه دیگر خود که گرایشی دشمنگونه و غیرقابل انعطاف داشت، متنفر شد. مبارزهای خشونتآمیز، بهسرعت میان این دو فرد آغاز شد. روگ سعی کرد تا کمک کند اما کارول که گرم مبارزه بود، دوباره او را به شکل دشمن قدیمی خود دید و علاوه بر اینکه بهسرعت به او حمله کرد، دندههای او را هم شکست. بعد از اینکه روگ ناتوان شد، واربرد به کارول هدف واقعی خود را توضیح داد. او گفت که بر هر زمینی که میشناخته سفر کرده است و قصد دارد تمامی روگها و کارولهای زنده را بکشد. کارول ابتدا از اینکه نسخه دیگر خود چقدر بد و پست شده ترسید اما بهسرعت به واربرد حمله کرد و او را شکست داد. بعد از این مبارزه، واربرد در مرکزی با حداکثر ضریب امنیتی زندانی شد. دیدن چنین نسخهای باعث شد که کارول روح، احساسات و انگیزههای خود را با دقت بررسی کند و این سوال را از خود بپرسد که آیا چندین سال پیش واقعا روگ را برای کاری که با او کرده بخشیده است یا خیر.
-
دشمنان قدیمی و جدید:
یکی از دشمنانی که خانم مارول در طی زندگی خود با آن روبهرو شد، مربوط به گذشته او و تیم A.I.M. (Advanced Idea Mechanics) بود. پسر M.O.D.O.K. سعی داشت تا با استفاده از پدرش بهعنوان یک بمب، سیاتل را منفجر کند. خانم مارول زمانی که سعی کرد این بمب را متوقف کند، خودش هم درگیر این انفجار شد اما در نهایت بهطور کامل بازسازی شد.
در برههای از زمان خانم مارول متوجه شد که ابرانسانان زن در سرتاسر دنیا در حال ناپدید شدن هستند که دوستان خود از جمله تیگرا، استچر، داسک، سیلورکلاو و حتی ارانیا هم در میان آنها بودند. کارول خودش بهشخصه این تحقیقات را برعهده گرفت تا این زنان را هرچه زودتر پیدا کرده و نجات دهد. در نهایت او متوجه شد که آنها توسط شخصیتی بهنام پاپت مستر دزدیده شدهاند زیرا او قصد دارد یک ارتش از سربازان برده برای خود تشکیل دهد. خانم مارول به سنگری که او ساخته بود حمله کرد اما با تیگرا و بقیه زنانی که توسط پاپت مستر ذهنشان شستشو داده شده بود تا کارول را بکشند، باید مبارزه میکرد و هرجور که شده آنها را شکست میداد. بعد از اینکه خانم مارول برنامهها را بهم ریخت و تمامی بردهها را آزاد کرد، پاپت مستر هم با منفجر کردن خود، خودش را کشت. خانم مارول بعد از این جریان متوجه شد که میتوانست جلوی او را بگیرد اما با فهمیدن اینکه او چهکارهایی کرده آنقدر عصبانی بود که از منفجر شدن بمب جلوگیری نکرد. با این حال زمانی که از این مبارزه جان سالم بهدر برد، به همتیمیهایش گفت که قادر به جلوگیری از خودکشی پاپت مستر نبوده است.
بعد از مدتی، موجود بیگانهای بهنام کرو ظاهر شد و اعلام کرد که خودش یکی از دلایلی بوده که خانم مارول احیا شده است. زیرا قسمتی او درون خانم مارول قرار دارد. در واقع مشخص شد که شخصیت برود، درست سیاره کرو را نابود کرده است. کرو در طی اقدامی باعث شد تا قدرتهای قدیمی خانم مارول که مربوط به دوران باینری او بود فعال شود و به او یک فرصت دوباره داد تا با دشمنی قدیمی یعنی برود کوئین مبارزه کند و او را شکست دهد. در طی این مبارزه برود کوئین، کرو را کشت اما خانم مارول با زیرکی از بمبی استفاده و او را منفجر کرد.
-
تهاجم مخفی: نفوذ
در طی ماموریتی به کشور ژاپن (خانم مارول در آن شرکت نکرد)، تیم انتقام جویان متوجه شدند که یک شخصیت شیپشیفتر از نژاد بیگانهای بهنام اسکرال جایگزین قاتلی بهنام الکترا شده است. خیلی زود آنها متوجه شدند که اسکرالهای زیادی در سرتاسر دنیا تغییر قیافه دادهاند و خود را جای قهرمانان جا زدهاند و قصد دارند بهطرز نامشخصی کم کم کل زمین را فتح کنند و امپراطوریای از آن خود بهراه بیاندازند. در آن زمان تقریبا تشخیص اینکه چه کسی واقعا اسکرال است، غیرممکن بود. از آنجایی که پیش از این اتفاق هم جنگی داخلی بین قهرمانان رخ داده بود، دیگر هیچکس نمیتوانست فرد دیگری را بهخوبی بشناسد و همه حس بدی به یکدیگر داشتند. آیرون من بهعنوان رئیس سازمان شیلد، زمانی که در حال بررسی فیلمهای نظارتی بود، متوجه شد که کارول دانورز در آنِ واحد در دو مکان قرار دارد. آیرون من به یکی از ماموران عالیرتبه شیلد یعنی دیوید سام گفت که یکی از کارولها باید اسکرال باشد. بههمین منظور نظارت و بررسیها روی خانم مارول شدید شد.
از طرف دیگر خانم مارول در شهر نیویورک قرار داشت و از آنجایی که مشغول بررسی تیم AIM بود، اصلا از قضیه اسکرالها و زیر نظر رفتن توسط سازمان شیلد خبر نداشت. او مانند همیشه همان بررسیهای همیشگی خود را انجام میداد که ناگهان یکی از پایگاههای پنهان AIM را پیدا کرد. بعد از اینکه یک کامیون مشکوک با محمولهای نامشخص پایگاه را ترک کرد، کارول تصمیم گرفت که بهجای حمله، آن کامیون را دنبال کند. بعد از مدتی مشخص شد که این کامیون حامل یک مهاجم از نژادی بیگانه است. زمانی که کارول در این موضوع دخالت کرد، متوجه شد که درون این کامیون سوپر-اسکرالی قرار دارد که دارای قدرتی ترکیبی از چندین عضو از تیم مردان ایکس است. وی با این سوپر-اسکرال وارد مبارزه شد اما این موجود بیگانه از قدرت دورنوردی نایتکرالر استفاده و از محل مبارزه فرار کرد.
خانم مارول سریع به افرادی فکر کرد که در طی آن روز، آنها را دیده بود و بهشدت نگران بود که هدف واقعی این سوپر-اسکرال ممکن است ارتباطی با ویلیام واگنر داشته باشد زیرا کارول بهتازگی وارد رابطه احساسی با او شده بود و اسم او شباهت زیادی به کرت واگنر (نایتکرالر) داشت. کارول بهسرعت با ویلیام تماس گرفت که صدای متعجب او را پشت تلفن شنید. اما پیش از آنکه این مکالمه سر از جای دیگری دربیارود، خانم مارول صدای فریاد او را شنید و سریع تلفن را رها کرد. او بهسرعت به سمت آپارتمان او پرواز کرد و فقط انتظار این را داشت که بدن بیجان او را کف خانه ببیند. همینطور که او بدن ویلیام را بررسی میکرد، مامور سام بههمراه اسلحه فوقپیشرفتهای که برای از بین بردن ابرانسانها طراحی شده بود سر رسید تا ببیند که آیا او واقعا کارول است یا یک اسکرال دیگر.
همان لحظه متوجه شد که آنها تلهای برای او قرار داده بودند. در همان لحظه خانم مارول تلاش کرد که از دست مامور سام فرار کند اما با دو همکار و مامور ابرقدرت خود یعنی اسلیپواکر و مرد ماشینی برخورد کرد. خانم مارول هرکاری کرد نتوانست آنها را متقاعد کند که هم اسکرال نیست و هم قصد نداشت به همتیمیهای خودش حمله کند. بههمین منظور او با پرواز از دست آنها فرار کرد ولی مرد ماشینی او را تعقیب کرد و هیچ گزینهای برای مبارزه نکردن به او نداد. بههمین خاطر خانم مارول از روی اجبار باعث جدا شدن قطعات او شد زیرا میدانست که بعدا او میتواند خود را بازسازی کند. اما بعدا توسط خانم مارول تقلبی مورد حمله واقع شد. همین موضوع باعث بهوجود آمدن سردرگمی بیشتری شد. در همین زمان واحد نخبه شیلد بهنام «Operation: Lightning Storm» از راه رسید ولی باز هم آنها نتوانستند تشخیص دهند که کدام خانم مارول واقعی است. بههمین منظور آنها هر دو خانم مارول را دستگیر کردند و به زندان انداختند.
کارول (خانم مارول واقعی) بعد از مدتی توسط مامور سام آزاد شد اما درست بعد از زمان کوتاهی این ترس در درون کارول جوانه زد که ممکن است خود دیوید سام اسکرال باشد بههمین دلیل او را به زمین زد. زمانی که او به زمین افتاد و تغییر شکل نداد، کارول متوجه شد که اشتباه کرده است. اما درست همان زمان، مامور سام واقعی وارد اتاق شد و «مامور سام افتاده بر روی زمین»، بهسرعت به شکل واقعی خود درآمد و مشخص شد که او همان سوپر-اسکرالی است که خانم مارول چندی پیش با او مبارزه کرده بود. خانم مارول بههمراه مامور سام و بقیه اعضای شیلد به سوپر-اسکرال حمله کردند و در نهایت با سختی توانستند او را به زمین زده و در همان محلی که خانم مارول تقلبی حضور داشت، زندانی کنند. خانم مارول تقلبی هم در نهایت به شکل واقعی خود بازگشت و مشخص شد که ویلیام هنوز زنده است. خانم مارول تقلبی عنوان کرد که او فقط برای مدتی خود را به شکل ویلیام درآورد تا کارول را به دردسر انداخته و ماموران شیلد او را دستگیر کنند. خود ویلیام هم بعد از مدتی حاضر شد و اعلام کرد که یک مامور از نژاد کری است و به زمین آمده تا روی فعالیتهای اسکرالها تحقیق کند. زیرا اسکرالها و کریها از دشمنان دیرینه یکدیگر هستند.
-
تهاجم مخفی:
در خط داستانی «Secret Invasion»، خانم مارول بههمراه تیم انتقام جویان قدرتمند، به سرزمین « Savage Land» رفتند. در طی این مبارزه، لباس آیرون من توسط یک ویروس اسکرالی آلوده شد بههمین دلیل خانم مارول تونی استارک را از این لباس بیرون کشید و او را به پایگاه برد؛ جایی که اعضای فراری تیم انتقام جویان جدید در اولین ماموریتشان دستگیر شده بودند. استارک به کارول گفت که او را ترک کند و بهدنبال تیم «Initiative» بگردد که بتوانند در حمله اسکرالها به مبارزه در کنار خودشان بپردازند. با این حال خانم مارول خیلی دیر رسید و اعضای تیم «Initiative» پراکنده شده بودند. در آن زمان خانم مارول تنها قهرمانی که در منهتن مانده بود و باید با این حمله مقابله میکرد. او با تمام وجود خود تصمیم گرفت در صورتی اجازه دهد اسکرالها این شهر را تصرف کنند که خودش دیگر زنده نباشد.
این مبارزه آغاز شد و خانم مارول با تمام ارتش اسکرالها مبارزه کرد. او بهقدری در این مبارزه قوی حاضر شد که تا به آن روز اینگونه با هیچ دشمنی مبارزه نکرده بود. علاوه بر وجود بیشمار سربازان اسکرالی، او باید با سوپر-اسکرالهای فوقالعاده زیادی هم مبارزه میکرد. حتی در میان آنها سوپر-اسکرال غولپیکری بود که بهطرزی باورنکردنی میتوانست هرقدرتی را بهدست آورده و بهکار گیرد. با وجود سختی و شگفتیهای فراوان، خانم مارول در نهایت در این مبارزه پیروز شد و تنها توانست مقابل حمله اسکرالها به شهر بایستد و مانع از تصرف کردن آنها بشود.
-
انتقام جویان علیه مردان ایکس:
با رخ دادن رویدادهای جدیدی در دنیای مارول، خانم مارول به گروه انتقام جویان سری پیوست و بخشی از گروهی بود که برای متوقف کردن نیروی فینکس و جلوگیری از رسیدن آن به زمین، به فضا فرستاده شده بودند. در این ماموریت، همتیمیهای خانم مارول را ثور، ماشین جنگ، Noh-Varr، کاپیتان بریتانیا، ویژن و بیست تشکیل میدادند. اولین باری که آنها درست در مقابل نیروی فینکس قرار گرفتند، در مبارزه خود شکست خوردند اما مرتبه دوم، ثور توانست فینکس را برای مدتی از آن محل دور کند. درست در همین زمان کاپیتان مارول بازگشت و خانم مارول با او و همچنین Noh-Varr به سمت امپراطوری کری رفتند. کارول به کاپیتان مارول نشان داد که هنوز به وی علاقه دارد اما در آن لحظه حتی فکر این موضوع را هم نمیکرد که او کاپیتان مارول واقعی نباشد.
-
کاپیتان مارول:
در طی مبارزهای با شخصیت مرد جذاب، کاپیتان آمریکا به کارول (در آن زمان لباس جدیدی طراحی کرده بود و استفاده میکرد) اصرار زیادی کرد تا لباس کاپیتان مارول را برتن کند. او در انجام این امر بسیار دو دل بود بههمین دلیل پیشنهاد او را رد کرد. در آن زمان کارول بهیاد یکی از دوستان خود بهنام هلن کوب افتاد که بهتازگی فوت کرده بود. او اعتقاد داشت که هرکس میتواند با تلاش به بهترین نسخه خود تبدیل شود و در این حین نباید اجازه دهد که کوچکترین چیزی مانعش شود. درست زمانی که این خاطره به ذهن کارول رسید، تصمیم گرفت که لباس کاپیتان مارول را بر تن کند.
در برههای از زمان و بعد از اینکه کارول ماجراهای بسیار زیادی را پشت سر گذاشت، توسط مونیکا رامبو به محلی دعوت شد. مونیکا رامبو انتقام جوی دیگری محسوب میشود که در طی سالهای زیاد تحت عنوان کاپیتان مارول فعالیت میکرد. وی کارول را برای صحبت دعوت کرد تا درباره ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها با یکدیگر صحبت کنند. بعد از اینکه آنها قبرستانی از وسایل نقلیه گمشده پیدا کردند، رباتی از میان آنها ظاهر شد که از ترکیب خرابههای این وسایل ساخته شده بود. بعد از یک مبارزه کوتاه، باتوجه به اینکه ربات هنوز شکست نخورده بود، کارول و مونیکا انرژی خود را به اشتراک گذاشتند. در همین زمان، باتوجه به اینکه انرژی آنها مضاعف شده بود، کارول با انرژی خود انفجاری به سمت ربات پرتاب کرد و او را شکست داد.
زمانی که او به نیویورک و روند معمول زندگی خود بازگشت، هنوز هم از سردرد وحشتناک خود رنج میبرد. بعد از انجام چندین ماموریت، طبق گفته تونی استارک، کارول به دیدن پزشکش رفت و پزشک او اعلام کرد که او یک ضایعه مغزی در سر خود دارد. در نتیجه او دیگر نمیتوانست از قدرتهای خود استفاده یا حتی پرواز کند زیرا ممکن بود فشار بیش از حد هوا، باعث تشدید این وضعیت شود. بعد از اینکه او توصیههای پزشکش را نادیده گرفت و بهسرعت به مبارزه با شخصیت شروری بهنام دثبرد رفت، بهخاطر ضعفی که داشت بهسرعت ضربه خورد و بیهوش شد. بعد از مدتی او در بیمارستان بههوش آمد و به او گفته شد که اگر استفاده از قدرتهایش را ادامه دهد، ممکن است متحمل آسیب جبران ناپذیر دائمی مغزی شود و همچنین احتمال دارد که حافظه کوتاه و حتی بلند مدت خود را از دست بدهد. کارول با اینکه از خطرات این آسیب باخبر بود اما باز هم بهدنبال دثبرد گشت تا دوباره با او مبارزه کند. او برای پیدا کردن دشمنش از موتور پیشرفته کاپیتان آمریکا هم کمک گرفت. بعد از این وضعیت مشخص شد که یان راگ (در ابتدای مطلب به آن اشاره شده بود)، دوباره بازگشته است. پس کارول توانست در طی مبارزهای این شخصیت منفی را از بین ببرد؛ اما این مبارزه به قیمت از دست دادن خاطرات و حافظهاش تمام شد.
قدرتهای کارول در اصل از سمت کاپیتان مارول به او هدایت شده است. بعد از این اتفاق بود که آنها تقریبا از یکدیگر جدا شده و مسیر منحصربهفرد خود را در پیش گرفتند و در این مسیر هر کدام بهنوبهی خود، قویتر از قبل شدند. خانم مارول توانست خود را تبدیل به یکی از قدرتمندترین قهرمانان زن دنیای مارول کند. از جمله قدرتهای ابرانسانیای که درون خانم مارول وجود دارد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
قدرت ابرانسانی:
قدرت ابرانسانی کارول، او را چندین برابر قویتر از قهرمانانی مانند اسپایدرمن کرده اما او نمیتواند در بحث قدرت به پای شخصیتی مانند تینگ برسد
زمانی که او دیگر تبدیل به خانم مارول شد، قدرت کارول بهحدی رسید که میتوانست حدود ۵۰ تن را در حالت عادی بکشد. او میتواند بهراحتی ماشینها و تانکها را بکشد یا پرتاب کند، با دست خالی میتواند فلزاتی با ضخامت ۵ اینچ را خرد کند و با مشتهایش قادر به شکستن بتنها بسیار محکم است. در قالب باینری، او میتواند بهراحتی یک سفید چاله ایجاد کند یا حتی در زمینه قدرتی به کلاس ۱۰۰ برسد. کلاس ۱۰۰ یعنی او بهراحتی میتواند در حالت عادی، جسمی با وزن بیش از ۱۰۰ تن را بکشد. سطح قدرت او هر لحظه میتواند به درجات جدیدی برسد و اصلا تا به امروز حد و مرز دقیق آن اعلام نشده است.
زمانی که او دوباره به خانم مارول بازگشت، کمی قدرت او کاهش یافت اما باز هم نسبت به اول قویتر شده بود. او در این حالت میتوانست اجسامی با وزن ۷۵ تن را در شرایط عادی بکشد. اینگونه نشان داده شد که کارول تحت شرایط شدید و مورد نیاز، میتواند دوباره به قدرتهای کهکشانی و باینری خود و همچنین قدرت کلاس ۱۰۰ دست پیدا کند. همچنین نشان داده شد که او با جذب مقدار بسیار زیادی انرژی هم میتواند به این سطح از قدرت دست یابد.
دانشمند تیم انتقام جویان یعنی هنک پیم اخیرا آزمایشاتی روی این ابرقهرمان انجام داده که نشان میدهد سطح پایه قدرت کارول هنوز هم در حال افزایش است. اخیرا مشخص شده حتی زمانی هم که کارول هیچگونه انرژی دریافت نمیکند، همچنان میتواند جسمی با وزن ۹۲ را بکشد. پیم اعتقاد دارد که این حد و مرز کارول نیست و همچنان در حال تغییر است.
-
سرعت ابرانسانی:
کارول این توانایی را دارد تا با سرعت فوقالعاده زیادی حرکت کند بهحدی که چشم انسان طبیعی قادر به دنبال کردن او نیست. او در حین پروازهای خود در اتمسفر، حداقل میتواند به سرعت ۳ ماخ برسد. همچنین نشان داده شده که در مواقع لازم او میتواند سرعت حداکثر خود را تغییر دهد. در قالب باینری، کارول میتواند با سرعت نور حرکت و کل کهکشان را سفر کند.
-
استقامت ابرانسانی:
کارول میتواند تا ۲۴ ساعت بیوقفه و بدون احساس هیچگونه خستگیای، خود را بهکار بگیرد. در طی حمله امپراطوری اسکرال به نیویورک، کارول تنهایی تمام مدت را بدون هیچ استراحتی با اسکرالهای فوقالعاده زیادی مبارزه کرد.
-
پرواز:
او پرواز کننده با اشتیاق و پرجنب و جوشی محسوب میشود. از آنجایی که او بسیار بااستعداد است و اطلاعات زیادی درباره پرواز دارد، با مکانیزم پرواز و همچنین مبارزات در آسمان آشنا است. همین موضوع به او این توانایی را میدهد تا بهراحتی نسبت به بیشتر دشمنان خود جلو بیوفتد.
-
آسیب ناپذیری:
کارول دربرابر مشکلات جسمی بسیار زیادی آسیب ناپذیر است و میتواند شکنجهها و مجازات بسیاری را بدون هیچ آسیبی تحمل کند. او میتواند از یک فضای خلاء سرد، سالم بیرون بیاید. او ضد گلوله است و چنین حملاتی تقریبا بهسختی میتواند به بدن او آسیب وارد کند. از طرف دیگر اسلحههای قویتر مانند موشکها، خمپارهاندازها و بمبها تنها میتوانند آسیبی جزئی به او وارد کنند. حتی او میتواند انرژی آنها را جذب کند. همچنین او در مقابل اکثر اشکال حملات با انرژیهای مختلف آسیب ناپذیر است در واقع اینگونه حملات بهنوعی او را قویتر میکنند.
-
جذب انرژی:
کارول این توانایی را دارد که مقدار وسیعی از انرژیها را به خود جذب و از آن برای مصارف مختلفی مانند قدرت بسیار زیاد، سرعت بالاتر و… استفاده کند. این قدرت، پیش از اینکه کارول به باینری تبدیل شود در او وجود نداشت. البته جالب است بدانید که با حجم بسیار زیادی از انرژی ممکن است مقداری از حد تحمل این توانایی کارول بیشتر شود اما او نشان داده که در این صورت میتواند به سرعت این انرژی جذب شده را اغلب در مصارف انفجاری استفاده کند. بهتازگی مشخص شده که کارول میتواند انرژی جادویی را هم جذب کند (اگرچه دارای عواقبی است). زمانی که اخیرا بهکمک دکتر استرنج وارد مبارزهای با شخصیت وارن تراولر شده بود، این توانایی او به تصویر کشیده شد.
- اولین حضور او در قالب کارول دانورز:
کتاب Marvel Super-Heroes #13 در سال ۱۹۶۸
- اولین حضور او در قالب خانم مارول:
کتاب Ms. Marvel #1 در سال ۱۹۷۷
- اولین حضور او در قالب باینری:
کتاب Uncanny X-Men #164 در سال ۱۹۸۲
- اولین حضور او در قالب واربرد:
کتاب The Avengers #4 در سال ۱۹۸۸
- اولین حضور او در قالب کاپیتان مارول:
کتاب Avenging Spider-Man #9 در سال ۲۰۱۲
حضور شخصیت خانم مارول در فیلمها (با بازی بری لارسون):
- فیلم Captain Marvel محصول سال ۲۰۱۸
از میان مجموعههای تلویزیونیای که این شخصیت در آنها حضور داشته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- برنامه X-Men: The Animated Series
- برنامه The Super Hero Squad Show
- برنامه The Avengers: Earth’s Mightiest Heroes
- برنامه Avengers: Ultron Revolution
از میان انیمیشنهایی که این شخصیت در آنها حضور داشته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- انیمیشن Avengers Confidential: Black Widow & Punisher
- انیمیشن Marvel Super Hero Adventures: Frost Fight!
از میان بازیهای این شخصیت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- بازی Marvel Ultimate Alliance
- بازی Marvel Ultimate Alliance 2
- بازی Marvel vs. Capcom: Infinite