شهرزاد اسیر مخاطب بدنه نشده است
10 منتقد سینما و تلویزیون درباره فصل دوم سریال «شهرزاد»، نظرات خود را بیان کردند.
به گزارش روابط عمومی سریال «شهرزاد»، این مجموعه به قسمت دوازدهم خود رسیده است و تنها چند قسمت تا پایان فصل دوم این مجموعه باقی است.
در آستانه عرضه قسمت دوازدهم، نظر 10 منتقد سینما و تلویزیون درباره سریال شهرزاد منتشر میشود.
پوریا ذوالفقاری
اگر در سری اول شهرزاد تأثیر مدل قصه گویی هزار و یک شبی نمود داشت، در دومی داریم تأثیر کلاسیکهای سینمای آمریکا را می بینیم؛ همین خاندانهای قدرت و سنت جانشینی و انتقام گرفتن های خونین و شلیک چپ و راست گلوله در پایتخت سرزمینی که در آن حتی یک روز داشتن سلاح مجاز نبوده. بله! کمی غریب است. به همین دلیل معتقدم باید شهرزاد 2 را دنبال کرد و به انتظار اتفاقی در کارنامة فتحی نشست. او به شهادت این کارنامه توانسته چیزهایی در دنیای ساختههایش پذیرفتنی سازد که به قول معروف درنیامدنشان منجر به کمدی ناخواسته و شکست کامل اثر میشد. فتحی با اتکا به هوش و شناختش از این دام رهیده و به قول سیاسیون از این تهدیدها فرصت ساخته است.
طهماسب صلح جو
«شهرزاد» سریال موفقی است که به دلایل زیادی جذابیت خود را در بین مخاطبان پیدا کرده است. این سریال به دلیل نوع ساخت و طرز نگاه به ماجرایی که ممکن است زیاد به تاریخ معاصر ربطی نداشته باشد از الگوی های قدیمی فیلمفارسی به خوبی استفاده کرده است که همین موضوع موجب می شود تا سریال محبوبیت های لازم را پیدا کند. این سریال تا به امروز هیچ الگویی نداشته و وام گرفته از سریال های خارجی نیست و قطعا اگر قرار بود الگوهای اروپایی و آمریکایی را داشته باشد تا این اندازه مورد استقبال قرار نمی گرفت. شخصیت ها و کشمکش هایی را در «شهرزاد» می بینیم که ریشه در سینمای مردم پسند دارد.
آنتونیا شرکا
شهرزاد اتفاق خوبی است که نه تنها امکان ورود به خانه ها و حضور درجمع های زنانۀ آن دوران را برای بیننده با ظرافتی زنانه فراهم می کند بلکه روحی زنانه – فارغ از زمان و مکان – به داستان می دمد. به این ترتیب شهرزاد – چه عنوان با مسما و زیبایی وقتی بدانیم که ثمینی پژوهشی در “هزار و یک شب” دارد که براساس رسالۀ دکترایش تنظیم و در نشر مرکز به چاپ رسیده است – گویی دارای دو قطب قوی مردانه و زنانه است: بزرگ آقا و رقبا و گماشته ها و قباد و فرهاد (که در جنگ خستگی ناپذیر قدرت یادآور پدرخوانده های کاپولا و شرح او از سرگذشت مافیا در آمریکا در بستر یک داستان خانوادگی ست) از یک طرف؛ و شهرزاد و مادر و خواهر او، مادر و خواهر فرهاد، و البته شیرین و عمۀ شیرین و مل مل هم از قوم بزرگ آقا از طرف دیگر. اما تازگی این قطب بندی – برخلاف فیلم ها و سریال های مشابه دیگر – این است که زنان فیلم (اگر نه تمامیشان اما دستکم خودِ شهرزاد و حتی شیرین و البته عمه خانم) جزو دنبالهها یا متعلقات مردها نیستند بلکه نقش مهم و موثری در پیشبرد درام دارند.
التفات شکری آذر
روایت شهرزاد ما را شیفته میکند؛ نمیدانیم در این ماجرا چه مییابیم که مصرانه آن را دنبال میکنیم. احساس نمیکنیم که این ماجرا امری خارج از وجود ماست، پنداری هر کدام از ما شهرزادی در درون خود داریم و برای همین است که با آن همداستان میشویم. هیچکدام از ما، کم سریال و فیلم و کتابی با مضمون عاشقانه نخواندهایم. حتی در همین سریال هم به صورت موازی ماجراهای عشقی دیگر در حال وقوع است؛ حتی عشق شیرین به همسرش قباد. ولی میان این هیاهو، عشق شهرزاد به فرهاد است که محور ماجراست و ما را پا به پای قصه میکشاند؛ با خندههای شهرزاد میخندیم و با غصههایش غمگین میشویم. این چیست که سبب قرابتمان میشود. شاید طورِ خاصِ عشقورزیدنِ شهرزاد است؛ طوری که به فرهنگ ما نزدیکتر است لذا برای همۀ ما آشناست.
رامتین شهبازی
نکته قابل توجه در این سریال، زبان دراماتیزه شده آن است. فتحی و ثمینی اگرچه داستان خود را در یک بازه تاریخی مشخص روایت می کنند، اما کلام را به نوعی برای شخصیتها تدارک می بینند که حسن تناسب دراماتیک آنها حفظ شود. نویسندگان اسیر شیفتگی نگارش گفتوگوها نشدهاند و در بند زبان باقی نمی مانند. شخصیت ها متناسب به وضعیت خود وضعیتی از درون به بیرون دارند و آنگونه کلمات را بر زبان می آورند که در حوزه تحلیل گفتوگو در فیلمنامهنویسی و درام از آن به مثابه حسن تناسب یاد می شود. حسن فتحی و نغمه ثمینی در طراحی داستان خود سعی دارند شخصیت ها را در گذار از یک دوره تاریخی روایت کنند و به این ترتیب تفسیر تاریخ بر توصیف تاریخ ارجحیت مییابد که نگاهی تازه به بیان تاریخ است.
سحر عصر آزاد
فصل دوم شهرزاد ادامه ماجراهاي عاشقانه اين مثلث عشقي شد. نويسنده و كارگردان با درك اين انتظار و طبعاً جاي خالي وزنه سنگيني همچون بزرگ آقا در جذابيت و پيشبرد درام – كه با حضور علي نصيريان قويتر و تأثيرگذارتر هم شد -، تصميم گرفتند در فصل دوم چند شخصيت جديد را به فراخور روند داستان وارد كار كنند تا در عين پرداختن به پيچ و خم هاي درام عاشقانه اي كه دنبال مي شود، اين منش و جنس زندگي پدرخوانده اي؛ ابعادي جديد پيدا كرده و به جذابيت كار بيفزايد. اين كاراكترهاي جديد كه با حضور بازيگراني برجسته قوت بيشتري پيدا كردند در كنار سمت و سوي جذاب اين درام به بسترسازي براي تولد يك پدرخوانده يا بزرگ آقاي جديد كه كاراكتر قباد در پي آن است، از نقاط جذاب و هوشمندانه اي است كه مي توان گفت سريال «شهرزاد» را در فصل دوم تازهتر و عميقتر كرده است
محمود گبرلو
«شهرزاد» سردمدار تحولی در سریال سازی، فیلم سازی، بازیگری، روایتهای تاریخی، مخاطب پذیری، سرمایه گذاری و رونق صنعت نمایشهای خانگی در عصر حاضر است. اما در این میان چرا فیلمسازی؟! بخاطر آنکه درعصر امروز و با ورود تلویریونهای بزرگ و سیستمهای دیجیتال قاب سیما با قاب سینما با فاصلهای اندک بسیار شبیه به هم شدهاند و این را کارگردان خوب درک کرده است. «شهرزاد» متولیان فرهنگی را از خواب خرگوشی بیدار کرد و آنها تازه فهمیدند که چقدر از نیازهای مخاطب امروز بیاطلاع هستند.
جعفر گودرزی
بعد از موفقیت خیره کننده فصل اول سریال شهرزاد، مخاطبین با شوقی بسیار منتظر بودند تا فصل دوم قصه از راه برسد و ماجراهای تلخ یا شیرین دلدادگی و نیز جنگ قدرت بعد از مرگ نماد اقتدار – بزرگ آقا- را از نو سر بگیرند. با شروع فصل دوم؛ مشخص شد روند تازه شهرزاد تکیه بر نوعی قصه گویی عرضی دارد، آدمهایی که در جای خود ایستاده اند اما زلزله هایی متعدد آرامش آنها را مختل می کند. شیوه خاصی از قصه گویی که در بسیاری از بخشهای شاهنامه نیز به کار گرفته شده است.
فصل دوی شهرزاد بیش از هر چیز بر مدار قصه گویی با تکیه بر تغییرات رفتاری آدمها پیش می رود. در کنار تنوع شخصیتهای حاشیه ای و پیچیدگیهای نه چندان زیاد اما عمیق داستان، قصه را به سمتی می برد که برای مخاطب جذاب و در نوع خود تازه و گیرا باشد. جزئیات فراوانی که در روابط آدمهای قصه لحاظ شده، سبب شده حتی شخصیتهای فرعی نظیر زنان حاضر در خانه قباد نیز برای خود قصه و روایت ویژه ای داشته باشند.
پیام مستوفی
در میان این مجموعه های گوناگون، شهرزاد که یک درام کلاسیک عاشقانه شرقی است توانسته با جذابیت های خاص خود مخاطبان وسیعی را جلب کند. مخاطب به معنی مخاطب سختگیر امروز. تماشاگر عام کوی و بازار و برزن که تعریف درام و قصه با وجود او معنی پیدا می کند. حسن فتحی یک قصه گوی ماهر است. از تئاتر آمده، روانشناسی خوانده، درام بلد است، شعور مخاطب را می شناسد و می داند که باید و چطور به او احترام بگذارد. فتحی شناخت درستی از تاریخ و جامعه معاصر دارد و آشنایی توامان او با موضوعات مخاطب پسند متناسب با فرهنگ شرقی و تماشاگر ایرانی، او و مجموعه آثارش را به موفقیت دوچندانی رسانده است. فتحی ساختمان مجموعه شهرزاد را از بنا به درستی ساخته است. او به آرامی و نه با زبان ملقلق یا تاریخی آن دوران که با زبان روزمره و دنیای امروز برای مخاطبش قصه تعریف می کند، قصه ای که به دلیل لحن، نوع زبان و انتخاب درست بازیگران به راحتی به دل تماشاگرش می نشیند.
علیرضا مجمع
شهرزاد از معدود نگاههای روایتی این سالهاست که اسیر مخاطب «بدنه» نشده است. سینمای بدنه را که می دانید معنیاش چیست؟ سینمایی که هر باجی را به تماشاگر می دهد تا فروش کند. شهرزاد برای فروش بیشتر اسیر این بازی بدن و مغز نشده است. حرمت خود را نگه داشته و راه و مسیرش را تعریف کرده است. قرار است از مسیر قصه با همه جزییات یک قصه پیش برود. ادای روشنفکرها را در نمی آورد. روشنفکر تصویر می کند اما همان روشنفکر(فرهاد) ادای روشنفکر در نمی آورد. قباد هم در سوی دیگر خیر و شر، سمت شرش ایستاده است، آل پاچینوی پدرخوانده، مایکل کورلئونه. فرض غلطی نیست اگر تصور کنیم او مایکل است و بزرگ آقا پدرخوانده. همان صلابت را دارد.