در رابطه با اینکه بازی های ویدئویی بخش مهمی از دنیای هنر و خلاقیت را تشکیل می دهند، شکی وجود ندارد. طی ۴۰ سالی که از عمر مفید این صنعت می گذرد، شاهد انواع و اقسام نوآوری ها و تکنیک های جدید در این صنعت رو به رشد بودیم. با این حال اگر بخواهیم در این جهان بزرگ به دنبال عناوینی در جهت قرار گرفتن در دسته بندی “هنر خارجی” یا فرای چیزی که در چهارچوب بازی های رایانه ای امروزه وجود دارد بگردیم، آن زمان است که به نتایج مهمی دست می یابیم. بازی American McGee’s Alice محصول سال ۲۰۰۰ میلادی، از اولین عناوین در میان تمامی صنایع سرگرمی بود که دست به تحریف و دستکاری داستان های کودکانه و تبدیل آن ها به یک محیط تاریک و سیاه زد. عنوان Conker’s Bad Fur Day از عجیب ترین و خاص ترین عناوینیست که اهالی فرقه بازی های رایانه ای تا به حال به خود دیده اند. بازی تمام نظریات و دانش شما در رابطه با اکثر عناوین پلتفرمر و موجودات بانمک قهرمان درون آن ها (نظیر Crash Bandicoot و Banjo-Kazooie) را زیر پا له می کند و با ارائه محیط و شخصیت های غیر عادی و ناموزون با جریان بازی، دست به خلق یک عنوان تکرار نشدنی می زند که تا به امروز عنوانی برای مقایسه با آن وجود ندارد. تمام این موضوعات در رابطه با بازی های مهم و خاص دیگری که نقش مهمی در رابطه با هنر خارجی و خلق یک عنوان کالت داشته اند، نظیر: Mirror’s Edge، Alan Wake، Beyond Good & Evil و… صدق می کند؛ با این حال برای ادامه بحث امروزمان به سراغ یک عنوان کمی خاص تر رفته ایم. آقای Hidetaka Suehiro (ملقب به SWERY) بازیساز و سناریو نویس ژاپنی است که مسئول اصلی خلق و به وجود آمدن اثری ترسناک و رمز و رازی تحت عنوان Deadly Premonition در سال ۲۰۱۰ می باشد. اگر به دید یک اثر مهم و بیش از هر چیز یک “بازی” به Deadly Premonition نگاه کنید، تنها یک عنوان زشت، خسته کننده، بیش از حد بزرگ بینانه و در نهایت ضعیف را می بینیم؛ ولی تمام بحث هایی را که در رابطه با هنر خارجی مطرح کردیم را به یاد بیاورید تا به مسیرمان ادامه بدهیم. بازی ترکیبی عجیب و غریب از یک رمان پلیسی، یک فیلم هیجان انگیزو دلهره آور، یک عنوان جهان آزاد و ماجراجویی و در نهایت یک بازی ترس و بقا می باشد که با فضاسازی اغلب فرا واقع گرایانه اش، به نظر می رسد که در حال رساندن پیامی فراتر از آنچه که می بینیم و تجربه می کنیم بوده و اگر نگوییم خلاقیت، حداقل هدف سازندگانش می باشد. اما یک چیزی که شاید اغلب بازیکنان در رابطه با این عنوان نفهمیده باشند، این است که با یک اثر اصیل و ساختار شکن طرف هستیم که پتانسیل این را دارد تا به راحتی تبدیل به یک عنوان کالت کلاسیک و فرهنگ ساز باشد که می تواند حتی فرقه هایی را نیز بر اساس پیام ها و مستنداتش به وجود بیاورد. برای اینکه از تک تک اسرار این بازی مرموز پرده برداریم، با گیمفا همراه باشید.
عنوان Deadly Premonition بدون هیچگونه هیاهو و سر و صدایی نسبت به بازی های آن زمان، وارد قفسه مغازه ها شد و حتی حضور کمتری را نیز نسبت به آن عناوین تجربه کرد. در واقع می شود این موضوع را اینگونه شرح داد که تنها افراد بسیار معدودی که جز جامعه سرسخت و خاص بازی های رایانه ای هستند، از وجود این بازی مطلع اند. با این حال بد نیست بدانید که این بازی ساده و به ظاهر کوچک پروسه ساختی بسیار طولانی تر از خیلی از عناوین موجود دیگر در صنعت را طی کرده است. با مطلع شدن از سبک اصلی بازی و چیزی که برای ارائه دادن دارد، قطعاً ناخودآگاه به یاد عناوینی مانند سری Resident Evil و Silent Hill خواهید افتاد؛ با این وجود می توانیم به شما اطمینان دهید که Deadly Premonition از هیچ لحاظ و هیچ شکلی شبیه به بازی های مذکور نمی باشد. راستش را بخواهید تعجبی هم ندارد که باید شاهد یک عنوان کالت باشیم؛ به راستی که لقب اثری به شدت بد ولی بسیار خوب درخور این بازی می باشد که البته در صنعت سینما بیشتر شاهد به کار گیری این لفظ هستیم که طرفداران فیلم های به ظاهر کالت ولی به شدت مذخرف، جهت توجیه کردن فیلم های رده سه به کار می برند. به هر حال این موضوع در رابطه با Deadly Premonition کاملاً صدق می کند زیرا بازی دارای فراز و نشیب های فراوان بوده و آنقدر بدی در خود جای داده که جایی برای نکات مثبت در بازی باقی نماند، ولی همچنان نمی توان از نوآوری هایی که سازندگان در ساخت این بازی به خرج داده اند چشم پوشی کرد و از ریشه آن را تخریب کرد. پس از گذشت سه سال از ورود این کالت به صنعت بازی، نسخه ای جهت عرضه مجدد تحت عنوان Deadly Premonition: The Director’s Cut منتشر شد که بازی را برای اولین بار به کنسول پلی استیشن ۳ (خارج از ژاپن) آورد و شاید کامل ترین و بهترین نسخه ای باشد که از این عنوان به وجود آمده است. پیشرفت های ساختاری در این نسخه، متعادل و جزئی هستند که البته فکر کنیم کافی باشد زیرا اگر سازندگان دست به تغیراتی اساسی و بزرگ در عنوانشان می زدند تا آن را بیش از پیش به یک عنوان نسل هفتمی و مدرن شبیه کنند (مانند چیزی که Alan Wake به ما ارائه داد) آنگاه دیگر نمی توانستیم این چنین پشت اهداف بزرگ و خلاقانه بازی در بیاییم. نسخه اصلی بازی توسط استودیوی Access Games توسعه یافته بود و استودیوی ToyBox Inc نیز مسئول توسعه نسخه Director’s Cut بودند. از بهبود هایی که در نسخه Director’s Cut شاهد بودیم، می توان به: روان تر شدن کنترل بازی، بهبود یافتن گرافیک فنی و انیمیشن های سه بعدی، ساپرت از سیستم PlayStation Move و همچنین اضافه شدن بسته های الحاقی و محتویات قابل دانلود به بازی می باشد. در این نسخه همچنین یک کتابچه از طراحی های هنری بازی، یک سی دی شامل موسیقی های متن، یک بازی کارتی بر اساس جریانات بازی اصلی به طرفداران ارائه شد.
حال ببینیم که بازی در بخش داستان سرایی چه حرکتی زده و قصد دارد چگونه این سناریوی عجیب و خاص را به خورد ما بدهد. داستان بازی حول محور شخصیتی به نام Francis York Morgan می چرخد که یک ماموری ویژه است. وی در سازمان FBI بر روی جنایتکاران مختلف مطالعه می کند و علاقه شدیدی نسبت به پرونده قتل دختران جوان دارد. وی همچنین دارای شخصیتی دوگانه می باشد و با بخش دوم شخصیتش که Zach نام دارد، مرتباً و حتی در کنار مردم دیگر به راحتی صحبت می کند و مردم نیز به هیچ وجه از این موضوع جا نمی خورند و به این موقعیت خاص واکنشی نشان نمی دهند. در روزی از روز ها، York در حال رفتن به Greenvale است که در آنجا دختر جوانی به قتل رسیده و بر روی درخت بلند و قرمزی دار زده شده است. با این حال درست زمانی که York به آن مکان می رسد، متوجه این قضیه می شود که این پرونده مانند هیچ یک از پرونده هایی که وی پیش از این با آن ها برخورد کرده بود نمی باشد و به سرعت نیز متوجه این موضوع می شود که Greenvale پر از موجودات شیطانی و نامیرایی است که تنها هدفشان، به قتل رساندن وی می باشد. زمانی که Deadly Premonition آغاز می شود، مخاطبانش نیز کاملاً به دو مسیر می روند: کسانی که اهمیت و ارزش این اثر کالت را درک می کنند و متوجه پتانسیل های نهان آن می شوند. این دسته از افراد شاید به هیچ وجه احساس نکنند که با یک اثر ساده در سبک ترس و بقا رو به رو هستند که تنها مشغول استفاده از ایده های از پیش استفاده شده در Silent Hill می باشد. با این حال دسته دومی هم وجود دارند. زمانی که مقدمه بازی کامل می شود و York نیز وارد Greenvale می شود، ناگهان بازی به طرز احمقانه ای شروع به بهره گیری از اتفاقات و وقایعی ای می کند که بازیکن هرگز نمی خواهد و نباید از یک بازی رایانه ای ببیند؛ نه حداقل عنوانی با این سبک و سیاق. به عنوان مثال دیالوگ های بازی دارای میزان زیاد و عذاب آوری از طنز ساختگی و بی مزه می باشد که باعث می شود هر لحظه مشغول جویدن لبتان باشید (در آنه واحد نیز ممکن است از ناچاری مقداری بخندید!). همانطور که پیش تر اشاره کردیم، شخصیت اصلی بازی یعنی مامور ویژه York دارای دو شخصیت مجزا می باشد؛ خوب پس می توانیم با اطمینان کامل این موضوع را در رابطه با خود بازی Deadly Premonition نیز تایید کنیم که به شکل عجیبی بین یک بازی اتمسفریک با فضایی ترسناک و مناسب برای عناوین ترس و بقا و یک کمدی مسخره که به شدت عذابتان می دهد، در حرکت است. شاید این موضوع به هیچ وجه مشکلی جدی نباشد؛ بلکه مشکل از جایی شروع می شود که خود بازی با دانستن این قضیه به طور جدی بر روی این مسئله پا فشاری می کند و بدون توجه به چیزی به نام ساختار و چارچوب، به مسیرش ادامه می دهد.
شاید چیز عجیب دیگری که به شدت به اسم یک بازی ترسناک آسیب می زند، به کار بردن موسیقی و صدا های نامناسب در لحظه مناسب باشد. در Deadly Premonition زمانی که باید بترسید و بازی نیز کار خود را به درستی انجام دهد، شاهد پخش شدن موسیقی ای هستیم که هیچ تناسبی با آن لحظه ندارد و آن حس مناسب نیز به هیچ عنوان به بازیکن منتقل نمی شود. به عنوان مثال پس از رخ دادن یک قتل وحشیانه، York شروع به طعنه ها و دیالوگ های احمقانه اش می کند، در حالی که یک موسیقی جاز با صدای گوشخراش ساز ساکسیفون در پس زمینه بازی در حال پخش شدن است. گاهی زمانی که در اتاقی با یک جسد هستید، وی شروع به اشتراک گذاشتن حکایات و داستان هایی از قاتلان منحرفی می کند که پس از به قتل رساندن قربانی هایشان، بر روی آن ها اعمال وحشتناکی را پیاده می کنند و با وجود موسیقی جاز که در حال پخش شدن است، فضایی به شدت دلهره آور و منزجر کننده به بازی حاکم می شود که برای بسیاری، به هیچ وجه جالب نیست. مامور York به وضوح فردی روان پریش و دیوانه است و این موضوع را هم می توان در سخنان وی جست و جو کرد و هم در اعمال و رفتارش و شخصیت هایی که وی در ذهنش ملاقات می کند. اگر بخواهیم وضعیت کلی فضاسازی در بازی Deadly Premonition را شرح دهیم، می توانیم بگوییم که با یک باغ وحش مجازی پر از غرابت و عنوانی بیمار گونه رو برو هستیم که به وجود آمده تا بازیکنان را درون خود فرو ببرد و آن ها را در وهم و هراس گیر بیاندازد؛ بدون اینکه کوچکترین سرنخی از اتفاقات در حال رخ دادن در اختیار آن ها قرار دهد. حال بیایید درباره شخصیت ها و موجوداتی که در بازی با آن ها مواجه می شویم صحبت کنیم. سرمایه داران مرموز که تنها از طریق خدمت کاران شاعر خود، ارتباط برقرار می کنند و ماسک گاز پوشیده اند! فرشته های دوقولوی ترسناک که تنها از طریق چیستان و معما سخن می گویند، مردانی که لباس زنانه پوشیده اند، قاتلان، جانبازان نیمه دیوانه دوران جنگ و موجودات عجیب و غریب دیگری که همگی جزئی از بازیگران مسخره Deadly Premonition می باشند و هر کدام از آن ها دیالوگ ها و گفت و گویی بی معنی و پوچ را از خود به جا می گذارند. در کل می توان نسبت به شخصیت پردازی در بازی اینگونه نظر داد که بازی به طور کلی عقل خود را از دست داده و این موضوع را می توان از ابتدا به گردن سازندگان انداخت که مشخص نیست دقیقاً از قصد دست به طراحی این صحنه ها و لحظه ها زده اند و یا اینکه آن ها نیز به مانند بازی، عقل خود را از دسته داده اند! هر چه که هست، شاید تعجب کنید وقتی متوجه شوید که از این همه شلختگی و نجاست، آن هم در یک بازی رایانه ای منزجر نخواهید شد و به عجیب ترین شکل ممکن حتی ممکن است با آن ارتباط نیز برقرار کنید، که همین موضوع اوضاع را از پیش عجیب تر می کند!
شما نیز ممکن است کمی جا بخورید وقتی از ما این موضوع را بشنوید که Deadly Premonition چیزی بیشتر از یک بازی ترس و بقای معمولی است. شاید عناوین زیادی در این سبک وجود نداشته باشند (تقریباً هم وجود ندارند) که در عین ترس و بقا بودن، جهان آزاد نیز باشند. شهر Greenvale (که شهر اصلی بازی می باشد) تا حدودی بزرگ بوده و به شما این اجازه را می دهد که آزادانه در آن گردش کنید. عناصر موجود در بازی های جهان آزاد، نظیر ماموریت های جانبی نیز در بازی وجود دارند که York می تواند آن ها را انجام دهد؛ و همچنین موارد دیگر نظیر لوازم قابل جمع آوری که در سراسر نقشه بازی پراکنده شده اند. حال شاید پیش خود فکر کرده اید که آیا مانند بازی های جهان آزاد ترسناکی مانند سری Dead Island و بازی Dying Light که در کنار آزادی عملی که در اختیارتان قرار دارد، باید در هر لحظه مراقب حمله موجودات خطرناک بازی باشید، در Deadly Premonition نیز به همین صورت است؟ خوب باید بگوییم که تا حدودی این موضوع در این بازی جریان ندارد و سیستم های بازی به شکل جداگانه ای از هم فعالیت می کنند. زمانی که شما در Greenvale هستید، شما می توانید گشت و گذار کنید، سرنخ جمع آوری کنید و با مردم شهر گفت و گو کنید و بخش مبارزه با موجودات شیطانی مانند بسیاری از بازی های ترس و بقا (Resident Evil 4 و سری Dead Space) در حالتی دخمه مانند و سر بسته دنبال می شود که در آن به سبک بازی های شوتر می توانید به اهداف خود تیراندازی کنید و آن ها را از سر راه بردارید. بازی همچنین فرمول هایی را از عناوین سری Dead Rising رو نویسی کرده و بر اساس این موضوع، York تنها می تواند برخی ماموریت ها را در طول یک بازه زمانی خاصی انجام دهد. اگر نگران زمانی هستید که باید در بازی به بطالت بگذرانید تا نوبت ماموریت مذکور شود، نگران نباشید زیرا کار هایی وجود دارد که در این میان جلوی سر رفتن حوصلتان را بگیرد. در حالی که در Greenvale سرگردان در حال حرکت هستید و یا در حال رانندگی با ماشینی هستید که به نظر می رسد برای ارائه بر روی کنسول پلی استیشن ۱ هندل شده است! شما باید به این موضوع توجه داشته باشید که York به خوبی اصلاح کرده باشد، غدا خورده باشد و همچنین خواب آلود نباشد. وی دارای درجه ای از خستگی و گرسنگی می باشد که باید به موقع از آن ها مراقبت کنید و به آن ها برسید. زمانی که York خسته شود، سریع تر نیز گرسنه می شود؛ زمانی هم که خیلی گرسنه شود، درجه سلامتی وی به سرعت خالی می شود. شاید این مسئله کمی بیش از حد با عقل جور در نیاید و حاکم شدن حس و حال یک عنوان نقش آفرینی نیز بازی را وارد فاز جدیدی کند! ولی آنچنان هم نمی توان از این موضوع مسئله بزرگی به وجود آورد؛ تنها کاری که لازم است انجام دهید، این است که به موقع به تخت یا لوازم غذایی مورد نظر برسید.
اگر حوصله گشتن و راه رفتن جهت رسیدن به مواد غذایی را ندارید، می توانید به راحتی اسنک و قهوه را با خود حمل کنید تا از پایین آمدن درجه گرسنگی و خستگی جلوگیری کنید (همیشه به کار نمی آید). این مسئله آنچنان با عوامل اصلی بازی تداخل ندارد و در واقع می تواند گاهی مفید نیز باشد؛ به عنوان مثال: York با انجام برخی وظایف روزمره که در بازی وجود دارد، مانند اصلاح کردن صورت (ریش های وی به مرور زمان بلند می شوند) و تعویض لباس هایش، پول هایی را دریافت می کند که به کمک آن ها می تواند غذا، ماشین، اسلحه و مهمات تهیه کند. حال بیایید از بخش جهان آزاد تر بازی فاصله بگیریم و وارد بخش ترسناک آن شویم. بخش ترسناک بازی مقداری ساده تر می باشد و شمال حل کردن بازی های بسیار ساده ای می باشد و در عین حال شلیک به زامبی های بازی نیز در راستای کار قرار دارد و پدیده ای عادی است. همانند عنوان Resident Evil 4 دشمنان بازی اکثراً شبیه به هم بوده و تفاوت آنچنانی با یکدیگر ندارند؛ با این حال استثنا هایی نیز وجود دارد، مثلاً باس های دیوانه و بزرگ که در اواخر بازی سر و کله شان بیشتر پیدا می شود. سیستم مبارزه در بازی نیز بسیار ساده است. York وارد مهلکه می شود و توانایی استفاده از اسلحه های همیشگی و مهره های اصلی بازی های رایانه ای یعنی: کلت ها، مسلسل ها، شات گان ها و اسلحه های دیگری مانند آن ها را دارد. پس از اینکه قلق بخش اسلحه ها را به دست گرفتید، بازی تا حد زیادی ساده می شود و می توانید به راحتی در آن پیش روی کنید؛ البته زمانی که به اواسط و اواخر بازی نزدیک شوید، فضا کمی متشنج تر می شود و زامبی ها به صورت گروهی شروع به حمله می کنند و فضا های بسته بازی نیز تنگ تر می شوند. York یک حقه بسیار کارآمد در آستینش دارد. زامبی ها می توانند از طریق تنفس رد شما را بگیرند و موقعیتتان را پیدا کنند. با حبس کردن نفستان، می توانید از میان زامبی ها عبور کرده و به موقعیت های باز تر و بهتری جهت حملات موثر تر بروید. با این حال این وضعیت نا محدود نبوده و وی نمی تواند تا ابد نفس را حبس کند و باید پس از مدت کوتاهی دوباره شروع به تنفس کند. با توجه به کمبود دشمن های مختلف در بازی و عدم تنوع در میان آن ها، این روش می تواند کمکی به حال بازی باشد تا کمتر برای ما تکراری شود. ترس نیز جای خود را در بازی حفظ کرده و لحظات بسیار ترسناک نیز در بازی وجود دارند که توسط برخی دشمنان خاص اجرا می شود و این لحظات را به راحتی می توان با لحظات بسیار ترسناک Dead Space و حس تنش شدید در Resident Evil مقایسه کرد. به هر حال لحظات دیگری نیز وجود دارند که مطمئناً با نگاهی گذرا به آن ها گیج می شوید که آیا این همان عنوانی بود که لجظاتی پیش با Resident Evil مقایسه اش کردید!
در نقاط مختلف بازی و زمانی که در حال انجام کار های عادی خود در Greenvale هستید، ناگهان یک قاتل سریالی از ناکجا آباد سر و کله اش پیدا می شود تا روزتان را با خاک یکسان کند. وی یا York را گرفته و بازی وارد حالت Quick-Time-Event می شود تا بتوانید خود را آزاد کنید و یا سعی می کند York را در حالی که زیر صندلی یا میز قایم شده، بیرون بکشد و یا حتی گاهی بازی وارد حالت تعقیب و گریز می شود که در این حالت باید با فشار دکمه ای شروع به دویدن کنید تا در چنگ این قاتل خطرناک سریالی نیوفتید و در عین حال باید دکمه دیگری را نیز فشار دهید تا در ها باز شوند و حتی تبر هایی را به سمت قاتل پرتاب کنید. بازی این صحنه ها را گاهی اوقات بسیار تکرار می کند که کمی معمولی جلوه می دهند، ولی موفق می شوند که حس و حال ترس و رعب و وحشت بازی را در عین حال مقداری خنده دار و احمقانه به مخاطب القا کند. تا آنجا که از گیم پلی بازی دیدیم، Deadly Premonition به هیچ وجه توانایی رقابت با هیچ یک از عناوین غول آسا و AAA را چه پیش تر و چه در زمان خود نداشت؛ با این حال با در نظر گرفتن سبک بازی (سبک اصلی بازی که ترس و بقا می باشد) و کاهش انتظاراتمان تا حد زیادی، شاهد یک عنوان جمع و جور و حتی خوب می باشیم. کنترل بازی مناسب و معقول ولی کمی دست و پا گیر می باشند. اکشن بازی نیز در زمانی که نیاز باشد می تواند القا کننده خوبی از حس ترس باشد. با توجه به بودجه پایینی که در ساخت این اثر استفاده شده است، می توان حتی برای Deadly Premonition یک استاندارد نیز تعیین کرد و بازی های کم هزینه و خوش ساخت سبک وحشت که در سال های بعدی به بازار آمدند و موفقیت های بسیاری نیز کسب کردند (عناوینی نظیر Outlast و Soma) را مدیون این عنوان شجاع و مرموز دانست. شاید در کنار تمامی بدی ها و خوبی هایی که از این بازی مشاهده کردیم، بدترین چیزی که بتوان در وصف آن به زبان آورد این است که بازی امروزه به شدت منسوخ شده و نمی تواند مخاطب را آنچنان به سوی خود جذب کند. چیزی که شاید ضربه عظیمی برای بازی به حساب بیاید، این است که بازی برای زمان خود نیز یک عنوان تاریخ مصرف گذشته به حساب می آمد. در این نکته که بازی به طور قطع برای و با تکنولوژی کنسول پلی استیشن ۲ طراحی شده بود شکی وجود ندارد. ولی با تمامی این تعاریف، اگر از عاشقان قدیمی و پرو پا قرص بازی های کلاسیک سبک ترس و بقا هستید، هیچ دلیلی وجود ندارد که بگذارید، چیزی مثل سن و زمان سد راه تجربه این بازی متفاوت شود و می توانید از این موضوع اطمینان حاصل کنید که پس از تجربه آن (البته با پایین آوردن توقعات و انتظارات بی جا) می توانید بگویید که یک تجربه موفق و نزدیک به آن چیزی که در The Evil Within مشاهده کردید را به راحتی Deadly Premonition تجربه کرده اید.
شاید عجیب ترین چیزی که از تجربه Deadly Premonition متوجه شدیم این است که بازی دارای تمامی نقاط ضعفی می باشد که امروزه از بازی های رایانه ای شاهد هستیم و اتفاقاً تمامی این بدی ها را نیز درون خود جای داده، ولی زمانی که آن را تجربه می کنید، حتی با اینکه این بدی ها را به چشم می بینید، با این حال به هیچ وجه آن ها را حس نمی کنید و اهمیت آنچنانی برایتان ندارند. داستان بازی به طور کامل دیوانه وار و کاملاً بی منطق است. صداپیشگی به شدت ضعف و رده پایین می باشد و موسیقی متن نیز به هیچ وجه با صحنه های بازی همخوانی نداشته و اکثراً بیش از حد بلند است. گرافیک بازی همانطور که قبلاً اشاره کردیم، پایین تر از حد متوسط است و گویا برای نسل هفتم ساخته نشده است. با این وجود Deadly Premonition شاید اولین بازی ای باشد که توانسته از تمامی فرمول های بد خود استفاده کرده و آن ها را تبدیل به یک نقطه قوت برای خود کند. در واقع این موضوع که بازی بسیار پایین تر از استاندارد های تعیین شده برای بازی ها می باشد، به خوبی برای این عنوان جواب داده است و از آن یک کالت کلاسیک بی نظیر به وجود آورده است. بازی های بد معمولاً نمی توانند از زیر بار مشکلات خود فرار کنند و اگر نکته بدی در گیم پلی یا بخش دیگری داشته باشند، باید با آن کنار بیایند؛ ولی گیم پلی Deadly Premonition آنقدر درهم و برهم است و سبک های مختلف را درون خود پخش و پلا کرده که به درستی نمی توانیم فرق گیم پلی خوب و بد را در این بازی از هم تشخیص دهیم. مبارزات در بازی نیز به خوبی پیاده شده اند و همین موضوع باعث شده Deadly Premonition به شکل کاملاً احمقانه ای از زیر بار افتضاح بودن فرار کند. بازی در نهایت موفق می شود تا به شکلی کاملاً روانشناختانه از صحنه ای به صحنه دیگر بپرد و خود را به گونه ای مدیریت کند که در آن واحد هم به طرز شکه کننده ای لوس و بی مزه، وقیحانه، احمقانه و در نهایت ماهرانه گلیم خود را از آب بیرون بکشد. اکثر صحنه های بازی به حدی عجیب و غریب و تکان دهنده می باشند که توصیف آن ها کار بیهوده ای است و برای اینکه به طور کامل از داستان به ظاهر پیچیده و محیط اتمسفری آن سر در بیاروید، باید فردی دارای افکار روان پریشانه و البته تا حد زیادی صبر و تحمل باشید! به هر جال اگر واقعاً موفق شدید که از این بازی سر در بیاورید و آن را درک کنید، آنگاه می توانید خود را بسیار خوش شانس بدانید، زیرا شما پیرو فرقه خاص Deadly Premonition شده اید و در عین حال یکی از بهترین عناوین زندگیتان را نیز به پایان رسانده اید. بله درست است که Deadly Premonition یک عنوان تا حدودی بد می باشد، ولی در عین حال عنوانیست که با شکستن استاندارد ها موفق شده از این بد بودن یک خوب تا حدودی خاص به وجود بیاورد که قطعاً در طی سال های آینده از آن تقدیر خواهد شد. شاید بتوان با دادن لقب: فاجعه دوست داشتنی از این بازی کالت تقدیر کرد و قطعاً اگر به تجربه آن بنشینید، متوجه می شوید که از آغاز تا پایان آن لذت بخش و بامزه می باشد، به گونه ای که در کنار بد بودن بازی، دوست ندارید آن را نیمه کاره بگذارید و حتی ممکن است پس از پایان، باری دیگر و به نحوی دیگر به سراغش بیایید.
اگر از مخاطبان سینما باشید حتماً با لفظ B-Movie آشنایی دارید. این فیلم ها به آن دسته گفته می شوند که با بودجه پایین و استعداد های کم ساخته می شوند و اکثراً نیز آثار مطرح و مهمی نیستند (همان آثار افتضاح و ضعیف را در نظر بگیرید). حال باید بدانید که از آغاز تا پایان، Deadly Premonition موفق می شود که تمام آن چیزی که هالیوود کلاسیک در سال های فیلم های کم بودجه و کوچک به نمایش گذاشت را در قالب یک بازی رایانه به ما ارائه دهد و به معنای واقعی کلمه، یک B-Video Game حقیقی باشد! با این حال نمی شود مشکلات فنی فراوان بازی را دست کم گرفت و به راحتی به آن لقب شاهکار بی مانند را داد. بازی کنترلی را به ما ارائه می دهد که تا حدودی آزار دهنده و سنگین است و همانطور که انتظارش را دارید، باگ ها و مشکلات گرافیکی نیز به وفور در بازی وجود دارند. اگر بتوانیم داستان بی سر و ته و گیم پلی بازی را با دلایل فراوانی که پیش تر آوردیم، خلاقانه و پر از معنی و مفهوم معرفی کنیم، ولی راهی وجود ندارد که بتوانیم برای این مشکلات سرپوشی قرار دهیم و آن ها را خاص و نوآورانه بخوانیم! Deadly Premonition یک فیلم در رده بندی B-Movie است که در آن ما شاهد این هستیم که دو دلقک در حال خوردن یکدیگر اند و با اینکه این موضوع به شدت زشت، پلید و غلط می باشد ولی در عین حال نمی توانیم منکر خنده دار و بامزه بودن آن نیز بشویم. حال با در نظر نگرفتن مشکلات فنی بازی که تعدادشان نیز کم نیست، شاید بتوانیم به فرقه پیروان بازی بپیوندیم و با افتخار بگوییم که موفق به تجربه یک بازی غیر قابل شرح و بی نظیر شدیم. اگر از مخاطبان سر سخت بازی های ترسناک هستید که قطعاً تا به حال موفق به تجربه این عنوان شده اید؛ ولی اگر تنها به دنبال خالص ترین و پاک ترین بازی های هم سبک می گردید که بتوانند به راحتی کابوس های مرگباری را در شبانگاه به سراغتان بیاورند، همینجا به شما توصیه می کنیم که از صد فرسنگی Deadly Premonition نیز رد نشوید که به هیچ وجه تجربه لذت بخشی نخواهد بود. مدت زمانی که برای تکمیل این بازی نیاز دارید، چیزی حدود بالای بیست ساعت می باشد و ما نیز حدوداً نوزده ساعت را صرف تکمیل این دنیای عجیب و غریب کردیم و البته تعدادی ماموریت جانبی و فرعی را نیز پشت سر گذاشتیم. می توانیم بگوییم که برای یک بازی با بودجه کم و امکانات محدود، این مدت زمان بسیار مناسب می باشد و تنوع بازی نیز به نوبه خود خوب و زیاد می باشد و به این راحتی ها حوصلتان سر نمی رود. زمانی که می خواهید یک عنوان قضاوت کنید، چه نکاتی را در نظر می گیرید؟ آیا تنها به گیم پلی آن نگاه می کنید؟ اگر جواب بله است، پس سریعاً به دلیل سیستم رانندگی متوسط و مبارزات تقلیدی، بازی را متوسط در نظر بگیرید. بر اساس داستان؟ در اینجا یک بازی داریم که به هیچ وجه با عقل جور در نمی آید و تنها بر روی قتل های زنجیره ای و انحرافات جنسی تمرکز دارد. پس از داستان نیز نتیجه ای نمی گیریم. گرافیک را نیز به کل فراموش کرده زیرا کریه ترین چیزی خواهد بود که در نسل هفتم با آن روبرو شده اید. در رابطه با صداپیشگی و موسیقی های بازی نیز حرف آنچنان باقی نمی ماند زیرا یا به شدت ضعیف و یا به شدت بلند هستند! و در نهایت باید به بازی نمره ای مانند ۰ یا ۱ را بدهیم زیرا چیز خاصی برای ارائه دادن ندارد؛ ولی اگر یک نگاه جزئی دیگر به این پروژه عجیب و غریب بیاندازید، شاید در پس ظاهر زشت و کریه آن، در کنار تمامی مشکلات و نا پاکی های بازی و در کنار تمامی افسردگی هایی که ممکن است برایتان به وجود بیاورد، متوجه یک موضوع به شدت واضح شوید…