نقد و بررسی Ys Origin
“به قلم علیرضا رزمجویی”
“این نقد بر مبنا نسخه ارسالی ناشر برای وبسایت پردیسگیم نوشته شده است”
زبان و پلتفرم؛ دو مانع بزرگی که باعث میشوند همهی گیمرها همزمان نتوانند به یک بازی دسترسی داشته باشند و Ys Origin برای سالها دچار هر دو آنها بود. ژاپنیها مثل همیشه به اندازهی کافی خوششانس بودهاند که زودتر از همه و در سال 2006 از بازی بهرهمند شوند. بعد از 6 سال XSEED Games (شما بخوانید “ناجی گیمرهای ژاپنیپسند غربی!”) دست به کار شد و نسخهای غربی از بازی تدارک دید و از طریق Steam آنرا منتشر کرد. و حالا پس ازسپری شدن 5 سالِ دیگر شاهد اولین حضور Ys Origin در کنسولها هستیم. اما چرا پس از 11 سال از عرضهی بازی، هنوز هم تلاش بسیاری برای رساندن آن به دست گیمرهای بیشتر صورت میگیرد؟ آیا گذر زمان ترکهای جبرانناپذیری بر پیکرهی بازی به جا گذاشته است یا اینکه طلسمی جادویی در این سالها از آن محافظت نموده است؟
قدمت سری Ys به چیزی حدود 30 سال میرسد و Ys Origin پیشدرآمدی بر تمام ماجراجوییهای نسخههای دیگر است. Ys در واقع نام سرزمینی است که توسط دو الههی دوقلو اداره میشود و ساکنان آن از جادویی که از یک شی مقدس به نام “مروارید سیاه” بدست میآید، میتواند استفاده کنند اما روزی بطور ناگهانی لشکری از اهریمنها با خود مرگ و نابودی را به Ys میآورند. دو الهه برای نجات ساکنان، همه را در یک معبد مقدس جمع کرده و با استفاده از قدرت مروارید سیاه آن را از زمین جدا کرده و به عرش آسمان هدایت میکنند. اما نیروهای شیطانی به این سادگی تسلیم نمیشوند و با ساخت برجی سر به فلک کشیده سعی میکنند به معبد شناور در آسمان دسترسی پیدا کنند. پس از مدتی هر دو الهه به همراه مروارید سیاه بدون هیچ هشداری ناپدید میشوند و به همین منظور، گروهی از ساحران و شوالیهها داوطلب میشوند تا آنها را پیدا کنند و شخصیت شما نیز در این بین قرار دارد.
وجود شخصیتهای قابلبازی که با انتخاب هر کدام روند بازی به شکل قابل توجهی میکند، یکی از ارزشمندترین قابلیتهای Ys Origin میباشد. 3 شخصیت متفاوت، 3 سبک مبارزهی متفاوت، 3 روایت متفاوت و حتی 3 روش متفاوت برای حل معماهای بازی همگی دست در دست هم دادهاند تا ارزش تکرار بازی را به شکل فوقالعادهای بالا ببرند. با انتخاب Yunica نقش مبارزی را بر عهده میگیرید که انجام کار درست را در اولویت خود قرار داده است، یا با Hugo روایتی به اندازهی کافی متفاوت را تجربه خواهید کرد که طمع قدرت و انتقام زمینهی اصلی آن را تشکیل میدهند. اما مرموزترین شخصیت The Claw نام دارد که روند داستانی جذابتر و متفاوتتری را طی میکند و به راحتی میتوان از آن به عنوان بهترین بخش بازی یاد کرد. با این حال برای دسترسی به این بخش باید بازی را با دو شخصیت دیگر به اتمام برسانید که ممکن است برای برخی از بازیکنان در ابتدا ناخوشایند باشد اما در عین حال این اجبار باعث میشود به خوبی با چارچوب داستان، گذشتهی شخصیتها و منشا اتفاقات بازی آشنا شوید تا با آغوش باز سرگذشت The Claw را پذیرا باشید.
بنابراین تنوع در روایت به همراه شخصیتهای جذاب و دیالوگهای قابلقبولِ بازی دلایل مناسبی برای تجربهی چندبارهی بازی هستند اما مهمترین عامل یک عنوان اکشن-نقشآفرینی گیمپلی آن میباشد که باید به اندازهای گیرا، متنوع و متعادل باشد که بازیکن را در تجربهی چند ده ساعتهاش با اقتدار به جلو هدایت کرده و تلاشهای او را بیجواب نگذارد. Ys Origin ابدا برای سوپرایز کردن مخاطب خود دستِ خالی نیست و با آیتمهای مختلف، مُدهای جدید و حتی شخصیتهای مختلف و آشنای سری، به خوبی مزد زحمتهای مخاطب خود را میدهد اما جایی که بازی از این ریتم منظم و هوشمندانهی خود خارج میشود، باسفایتهای نامتعادل بازی است. بازی تلاش میکند با قرار دادن باسهای مختلف در روبهرویتان، چالشی خوشایند را در بازی به وجود آورد اما زمانی که پی ببرید این چالش در بازی بصورت سینوسی عمل میکند ممکن است ناامید شوید. تصور کنید به سختی باس سمجی را به زانو درمیآورید و به شدت منتظر مبارزهی حماسی و چالشبرانگیزترِ بعدی میمانید اما باس بعدی برخلاف شکل و شمایل غولآسا و پرابهتِ خود در اولین مقابله با شما، با یک تلاش نصفه و نیمه ، در کمال تعجب نابود میشود و همینطور در مبارزات بعدی این روند نامتعادل ادامه پیدا میکند. همینطور دشمنان عادی نیز در سطح مراحل پراکنده شدهاند و بیشتر از اینکه چالشی را ایجاد کنند، هدف بسیار خوبی برای لوت کردن و ارتقای لِوِل هستند و به راحتی از پا درمیآیند.
اما این پستی بلندیهای بازی در چه مناطقی اتفاق میافتند؟ فقط در طبقات یک برج! ممکن است بلافاصله فکر کنید که این به معنی محیطهای تکراری و خستهکننده است اما لازم به ذکر است که هر یک از طبقات، دارای محیطهای گوناگون و هویت متفاوت هستند؛ تا حدی که ممکن است روند گیمپلی بازی را تغییر بدهند. در طبقهای ممکن است با پرههای چرخانی که در سرتاسر نقشه پراکنده شدهاند دست و پنجه نرم کنید، یا در منطقهای دیگر از دست دشمنان فناناپذیری که از شنهای روان بیرون میخیزند، فرار کنید و حتی نفسهای خود را در منطقهای که کاملا زیرآب قرار گرفته است حبس کرده و با نمایی مشابه به عناوین side-scroller برای بقای خود تلاش کنید. سرتاسر این مراحل نیز با موسیقیهای دلنشین و خاطرهانگیز تزئین شدهاند که کمک بسیاری به روند پیشبرد بازی تا بالای برجِ مذکور میکنند.
خب تا به اینجا میتوان نتیجهگیری کرد که Ys Origin هنوز هم جذابیتهای بسیاری را با خود یدک میکشد که به راحتی میتواند تلاش توسعهدهندگان برای عرضهی دوبارهی آنرا توجیح کند اما سوالی که باقی میماند این است که اثر زمان بر روی آن چگونه بوده است؟ گیمپلی بازی نسبت به زمان مصون بوده است و با تمام کاستیهایی که دارد، بعد از 3 بار تجربهی مداوم ابدا خستهکننده نمیشود و محتوایی غنی و طولانی را نسبت به قیمت 20 دلاری خود فراهم میکند اما کیفیت بصری تاریخ مصرف گذشته و بافتهای بیکیفیت آن، جوابگوی سال 2017 نیست و متاسفانه تلاش قابلتوجهی هم برای ارتقای آن صورت نگرفته است.
بازبینی تصویری
نکات مثبت
روایت جذاب و شخصیتهای پرداختهشده
ارزش تکرار بالا
محیطهای متنوع
مُدهای مختلف
نکات منفی
عدم تعادلِ سختی در باسفایتهای مختلف
کیفیت بصریِ نه چندان دلچسب
سخن آخر
Ys Origin دروازهای به دنیای Ys فراهم میکند که ممکن است شما را به یکی از طرفداران پروپاقرص این سری تبدیل کند. با اینکه تاثیرات گذشت زمان بر روی بازی به سادگی قابل تشخیص است اما ارزش تکرار بالا و محتوای غنی آن باعث میشود Ys Origin هنوز هم پس از یک دهه بدرخشد.
پردیس گیم