اگر بخواهیم نسلهای بازیهای ویدیویی را بر اساس وجود محتوای ارزشمند رتبهبندی کنیم، بدون هیچ شکی نسل ششم را در صدر این لیست خواهیم دید؛ نسلی که یک عصر جریانساز در تاریخ ویدیوگیم بود و عناوین متعددی برای ما بازیکنان به ارمغان آورد که تجربه آنها حتی پس از گذشت چندین سال لذتبخش است. یکی از این عناوین که به صورت انحصاری برای پلیاستیشن 2 انتشار یافت بازی Shadow of The Colossus بود که با ویژگیهای متفاوت خود به سرعت در میان بازیکنان محبوب شد و به یکی از برترین آثار این کنسول تبدیل گشت. معرفی نسخه بازسازی شده این عنوان برای پلیاستیشن 4 بهانهای شد تا پس از سالها به تجربه بازی بپردازیم و مروری بر خاطرات خود داشته باشیم. با گیم شات و نقد و بررسی این بازی همراه باشید.
هنگامی که بازی را شروع میکنید همه چیز متفاوت به نظر میرسد. دیدن دموی افتتاحیه بازی مو به تن مخاطب سیخ میکند و او را به تحسین وا میدارد. مشاهده واندر، شخصیت اصلی داستان، به همراه اسب خود که در حال ورود به سرزمین ممنوعه هستند، در جو خالی از سکنه بازی حس تنهایی را به مخاطب القا میکند. واندر به خاطر زنده کردن معشوق خود که مونو نام دارد به این سرزمین پای میگذارد تا بتواند جان آن را نجات دهد، هر چند که بهای این کار بسیار سنگین است؛ دورمین شخصیتی است که در بازی این موضوع را به واندر یادآوری میکند، اما او بدون توجه به گفتههای وی تمامی تلاش خود را به کار میگیرد تا مونو را از سرنوشت شوم خود نجات دهد. واندر برای زنده کردن مونو باید 16 بت مختلف را که به هیولاهای سنگی شباهت دارند بشکند و این کار تنها با نابود کردن شکل واقعی آنها امکانپذیر است؛ بدین گونه که باید در ابتدا هر کدام از بتها را بررسی کنید و سپس در جستجوی مدل واقعی آنها در سرزمین ممنوعه باشید.
داستان بازی بر خلاف بسیاری از بازیهای ژاپنی شما را ساعتها به گوش دادن دیالوگها و دیدن دموهای متعدد وادار نمیکند و حتی بخشی از بار روایی داستان را محیطهای بازی که سکوت مطلق و معناداری در آنها موج میزند، به دوش میکشند. در واقع بازی بدون هیچگونه مقدمه طولانی و خستهکننده، مخاطب را در دنیای وسیع خود قرار میدهد و او را در گیمپلی جذاب اثر غرق میکند.
بازیکن باید با شروع بازی به همراه اگرو، اسب دوست داشتنی واندر در سرزمین ممنوعه قدم بگذارد و در جستجوی این غولهای سنگی که کلوسوس نام دارند باشد. پیدا کردن کلوسوسها بدین شکل است که باید شمشیر واندر را در برابر نور قرار داده و انتهای بازتاب آن را دنبال کنید تا به جایگاه این هیولاها نزدیک شوید. عنصر نور در بازی نقش مهمی ایفا میکند به گونهایکه در صورت عدم وجود چنین عنصری عملا نمیتوانید مکان این غولها را پیدا کنید. کلوسوسها (که حکم باسهای شما را در طول بازی دارند) موجوداتی عظیمالجثه هستند و تنها با یافتن نقاط ضعف آنها میتوان در نبردها به پیروزی دست یافت. برای شکست دادن این موجودات غولپیکر تنها نباید بر روی بخش اکشن تمرکز داشت، چرا که المانهای سبک پلتفرمینگ در شکست دادن این هیولاهای سنگی حضور پررنگی دارد.
از آن جایی که کلوسوسها غولپیکر طراحی شدهاند و نمیتوان با ضربات ساده شمشیر یا استفاده از تیر و کمان این موجودات را از بین برد، باید پس از یافتن نقاط ضعف آنها و با بکارگیری المانهای پلتفرمینگ، خود را به این نقاط نزدیک کنید. پیدا کردن این بخشها کار چندان سادهای نیست و یافتن آنها حتی برای کوچکترین باسها به شدت وقتگیر است و هر کدام به اندازه یک مرحله طولانی زمان میطلبد. جایگذاری نقاط ضعف، خلاقانه صورت گرفته و یافتن آنها به اندازه حل کردن یک معما در آثار ادونچر لذتبخش است. باید اشاره داشت که تمامی این موجودات به صورت کند حرکت نمیکنند و در این بین دو کلوسوس وجود دارند که بسیار چابک هستند و با سرعت زیادی به سمت شما حملهور میشوند.
در برخی نبردها باید از عوامل محیطی به نفع خود استفاده کرده و در روند بازی از آنها بهره بگیرید. در واقع وقتی با عنوانی روبه رو هستیم که مبارزه با 16 هیولا محوریت آن را تشکیل داده است، انتظارات از طراحی مراحل بسیار بالاست، چرا که استفاده از محیط در نابودی باسها تاثیرگذار است و نقشی اساسی در گیمپلی بازی ایفا میکند. طراحی مراحل به نحوی است که پس از یافتن چگونگی مقابله با هر کدام این موجودات به نبوغ سازندگان پی میبرید. هر کدام از محیطهایی که در آن به نبرد با کلوسوسها میپردازید دارای جزئیاتی هستند که بازبینی دقیق آنها میتواند سریعتر شما را به نقطه ضعف این باسها نزدیک کند. کاوش در این مناطق و پیدا کردن بخشهایی از آن که در پیروزی شما تاثیرگذارند تنها بخشی از لذت گیمپلی را به بازیکن منتقل میکند.
نبرد با این غولهای سنگی با چاشنی معما همراه شده است تا مبارزه با هر کدام از 16 کلوسوس به اندازه کافی چالشبرانگیز باشد. کمانی که واندر در طول بازی به همراه خود دارد تنها عاملی برای جلب کردن باسها به سمت خود نیست و در برخی مبارزات میتواند باعث پیشروی مخاطب در روند بازی شود. حتی اسب با وفای واندر نیز در پیشبرد بعضی از نبردها شما را یاری میکند تا ذات معمایی بازی بیش از پیش نمود پیدا کند.
واندر، قهرمان بازی، برخلاف بسیاری از عناوین امروزی یک شخصیت قوی نیست و هنگام بالا رفتن از کلوسوسها و به طور کل در بخش پلتفرمینگ، میزان استقامت او کاهش مییابد. در بازی نمیتوانید یک لبه را تا مدت زمان طولانی نگه دارید و از این رو باید در بهرهگیری از میزان استقامت واندر مدیریت داشته باشید که این موضوع، مبارزات بازی را چالشبرانگیز کرده است.
ساخته فومیتو اوئدا با ساختار جهان-باز خود آزادی زیادی به بازیکن میدهد. شاید بازی Shadow of The Colossus عنوان جهان-بازی به نظر برسد که فاقد هرگونه آیتم مختلف و یا به اصطلاح Collectable است، اما با جستجو در این سرزمین مرموز نکات زیادی توجه بازیکن را به خود جلب میکند؛ در سطح سرزمین ممنوعه میتوانید به شکار مارمولکهایی بپردازید که دارای دم سفیدرنگ هستند و با مصرف دم آنها میزان استقامت واندر را افزایش دهید که این امر در نابودی کلوسوسها کمک زیادی به بازیکن میکند. خوردن میوهها طول نوار سلامتی واندر را افزایش میدهد تا در مبارزات بازی با مشکلی مواجه نشوید. همچنین عبادتگاههای زیادی در این عنوان وجود دارند که امکان سیو کردن بازی را فراهم میکنند. وجود باغ مخفی و Easter Eggهای جالبی که به بازی ICO اشاره دارند نیز از دیگر اسرار بازی هستند. آیتمهای مختلف زیادی نیز در بازی گنجانده شده است تا ارزش تکرار بازی به اندازه کافی بالا باشد.
لازم به ذکر است که در نسخه PAL بازی میتوانید به بخشی موسوم به گالری دسترسی داشته باشید که در آن طرحهای هنری زیبایی قابل مشاهده هستند؛ ضمن اینکه تریلر دو عنوان Shadow of The Colossus و ICO نیز در این نسخه قرار گرفته شده است.
جالب است بدانید که تیم سازنده در ابتدا قصد داشتند 48 کلوسوس را در بازی بگنجانند که این امر به علت محدودیتهای سختافزاری پلیاستیشن 2 محقق نشد. امیدواریم در نسخه پلیاستیشن 4 تمامی طرحهای استفاده نشده حضور پیدا کنند تا بازسازی این عنوان یکی از بهترینها در نوع خود باشد. حداقل از دیدگاه نگارنده وجود داشتن 48 کلوسوس با گرافیک نسل هشتمی میتواند وسوسهبرانگیز باشد؛ این طور نیست؟
سازندگان در زمینه گیمپلی عنوانی خلق کردند که پس از گذشت دو نسل همچنان بیرقیب است. وجود داشتن 16 غول سنگی که تنها دشمنان شما در طول بازی هستند و افزودن ویژگیهای سبک پلتفرمینگ و معمایی باعث شده تا ایده بکار رفته در اثر فومیتو اوئدا منحصر به فرد باشد؛ ایدهایکه به نوعی یک ریسک بزرگ برای Team ICO بود، اما چینش دقیق المانهای سه سبک اکشن ادونچر، پلتفرمر باعث شد تا یکی از بزرگترین عناوین تاریخ این صنعت خلق شود که عشق سازندگان در تمام بخشهای آن به وضوح قابل مشاهده است.
البته باید به این نکته اشاره داشت که گیمپلی بازی Shadow of The Colossus خالی از ایراد نیست. به علت اینکه دو عمل پریدن و سوار اسب شدن، هر دو با فشردن دکمه مثلث صورت میگیرند، هنگام نزدیک شدن به اگرو و فشردن دکمه مذکور، واندر را در حال پریدن مشاهده میکنید و این در حالی است که انتظار داشتید او کنترل اگرو در اختیار بگیرد؛ هر چند که این اتفاق تنها در پارهای از اوقت رخ میدهد و شما را در روند بازی با مشکل خاصی روبه رو نمیکند.
طراحی کلوسوسها به زیبایی هر چه تمام صورت گرفته است و دقت سازندگان را در ایجاد یک اثر حماسی به نمایش میگذارد. بازی Shadow of The Colossus در سال 2005 ویژگیهای شاخصی در زمینه افکتهای گرافیکی داشت و وسواس سازندگان در طراحی بافتها و نورپردازی بازی یک نمونه مثالزدنی بود. با وجود اینکه بازی برای پلیاستیشن 2 انتشار یافته بود اما از نظر بصری مخاطب را شگفتزده میکرد. Draw Distance موجود در این عنوان به بهترین شکل ممکن پهناور بودن سرزمین ممنوعه را به تصویر کشیده و نورپردازی بازی به شکل هنرمندانهای پیادهسازی شده است. خردهسنگهایی که به هنگام راه رفتن کلوسوسها و یا ضربه زدن آنها از دل زمین بیرون میآید عظمت آنها را برای مخاطب قابل درک میکند و به حس حماسی اثر میافزاید. انیمیشنهای نرم و روان اگرو از دیگر دستاوردهای تیم سازنده در بخش فنی بازی است که حرکات این اسب را باورپذیر کرده است.
از حیث هنری نیز بازی هیچ نقصی ندارد. رنگبندی محیطها به شدت با تم تاریک و افسردهکننده داستان همخوانی دارد و معماری جالب معبد اصلی و پلی که تنها راه عبور به سرزمین ممنوعه است به زیبایی انجام گرفته است. دیدگاه هنری سازندگان، حتی در نبردها نیز قابل درک است؛ نشانه رفتن با کمان واندر به کلوسوسها و مشاهده محو شدن تیر، درست بودن نگرش سازندگان را در خلق یک عنوان حماسی به اثبات میرساند، چرا که همانطور که پیش تر گفته شد واندر یک شخصیت معمولی است و هیچ قدرت فرابشری در دست ندارد و این مهم به خوبی ضعیف بودن واندر را در برابر این موجودات قدرتمند به تصویر میکشد.
عامل دیگری که بازیکن را در مقابله واندر با کلوسوسها همراهی میکند موسیقیهای بکار رفته در این اثر است. واقعا بیانصافی است اگر مقالهای مربوط به نقد و بررسی بازی Shadow of The Colossus نگاشته شود و از موسیقیهای حماسی آن سخنی به میان نیاید. به عنوان شخصی که تعصب روی هیچ کنسولی ندارد و از دعوای میان فنبویها دوری میکند، باید بدون هیچ اغراقی بگویم که موسیقیهایی که در این عنوان از آنها استفاده شده است در زمره زیباترین قطعات موسیقی تاریخ صنعت ویدیوگیم قرار میگیرند. موسیقیهای ارکسترالی که در هر نبرد پخش میشوند به خوبی با جو حاکم بر بازی هماهنگ هستند و هیجان خاصی به مبارزات بخشیدهاند. موسیقی حزنانگیزی که پس از نابودی کلوسوسها به گوش میرسد بازیکن را تحت تاثیر قرار میدهد و احساسات او را برمیانگیزد. قطعات به کار رفته در دموی ابتدایی بازی و بخش پایانی آن حس دیگری جز اندوه به مخاطب منتقل نمیکنند. در جریان نبردها نیز موسیقیها تغییراتی به خود میبینند؛ به عنوان مثال پس از یافتن نقطه ضعف کلوسوس مقابل، موسیقی دیگری پخش میشود که این تغییر، حاکی از پیشرفت شما در روند بازی است.
موسیقی این بازی یکی از اصلیترین عوامل موفقیت آن است، چرا که وقتی یک عنوان روایتکننده داستانی حماسی است، تمامی قطعات استفاده شده در آن باید از سطح کیفی بالایی برخوردار باشند. در بازی نیز این قاعده رعایت شده است و با یکی از شاهکارترین قطعات موسیقی تاریخ این صنعت روبه رو هستیم که تاثیر به سزایی در تبدیل شدن بازی به یک اثر هنری داشته است.
در بازی Shadow of The Colossus تمامی فاکتورها در راستای ارائه یک گیمپلی بینظیر و سرگرمکننده گرد هم آمدهاند تا ساخته Team ICO به یکی از برترین آثار تاریخ ویدیوگیم تبدیل شود. گرافیک، پرجزئیات طراحی شده است و به خوبی وسعت سرزمین ممنوعه و بزرگ بودن کلوسوسها را به تصویر میکشد تا مخاطب احساس کند در حال تجربه یک اثر حماسی است. داستان بازی نیز بر خلاف بسیاری از عناوین ژاپنی دارای دموهای طولانی نیست و مخاطب را وادار به تماشای آنها نمیکند. اینکه چگونه بتوان بدون وجود داشتن دیالوگهای طولانی، داستانی احساسی تعریف کرد که عشق در تمامی بخشهای آن موج بزند و گیمپلیای ارائه داد که پس از گذشت چندین سال کسی جرات پیادهسازی آن را در اثر خود نداشته باشد همگی از شگفتیهای بازی Shadow of The Colossus هستند که مخاطب را در پشت مانیتور میخکوب و بهتزده میکند. شاید دو نسل از تاریخ عرضه بازی گذشته باشد اما مکانیکهای بکار رفته در آن به هیچ وجه رنگ کهنگی به خود نگرفته و تازگی خود را حفظ کرده است. نباید از یاد برد که مکانیکهای خلاقانه بازی باعث شد تا سازندگان زیادی از آن الهام بگیرند؛ Castlevania Lords of Shadow و Prey For The Gods تنها بخش کوچکی از مجموعه بازیهایی هستند که از المانهای بکار رفته در این عنوان وام گرفتهاند. تاثیرات این بازی حتی در عنوان اخیر گوریلاگیمز نیز به چشم میخورد و این نشاندهنده آن است که با گذشت بیش از ده سال از انتشار این بازی، همچنان عناوینی وجود دارند که برخی از ویژگیهای گیمپلی خود را با الهام گرفتن از این شاهکار به ثمر رساندهاند. اگر تا کنون بازی Shadow of The Colossus را تجربه نکردهاید هنوز هم دیر نیست، چرا که بازی همانند سالهای ابتدایی انتشار خود جذاب است و با گیمپلی ساختارشکن خود، شما را تا مدتها در سرزمین جادویی بازی رها خواهد کرد. بیش از این، مقاله را طولانی نمیکنم و تجربه این اثر هنری را به شما واگذار میکنم.