بریت رابرتسون در سریال کمدی Girlboss (خانم رییس) محصول کمپانی نتفلیکس که به خرده فروشی آنلاین مد می پردازد، عملکردی بسیار قوی و مستحکم در نقش اصلی سریال داشته است. همانند بسیاری از پروژه ها، هنگامی که بحث به رسانه و قالب بندی می رسد، سریال نیز باید راه خود را با انتخاب مجموعه ماجراجویی های منحصر به فرد خودش در میان این دنیای بزرگ باز کند. با نقد و بررسی سریال دختر رییس همراه با ما باشید.
سریال که بر اساس یکی از پر فروش ترین شرح حال ها نوشته ی سوفیا آموروسو می باشد، از آن دسته داستان هایی می باشد که به احتمال زیاد قرار بوده است که یک فیلم با بودجه متوسط باشد، و با کمک شانس، یک بازیگر در حال پیشرفت را به خود جذب کند و سود منطقی ۳۵ یا ۴۰ میلیون دلار را در گیشه برای کمپانی به ارمغان بیاورد، اما آنها دیگر از این نوع فیلم ها نمی سازند، پس داستان راه خود را به سوی سریال در پیش گرفته است. در تلویزیون، یک نسخه ی تلویزیونی از داستان خانم رییس احتمالا یک سریال نیم ساعته ی اداری/ کمدی خواهد بود که به جوانه زدن امپراطوری مد آنلاین می پردازد، اما احتمالا خالق آن یعنی کی کانن خواستار چیزی بیشتر از سریال کردن داستان بوده است و مایل بوده که سریال با زمینه های بزرگسالانه تر باشد. پس خالق به سمت سرویس های آنلاین بزرگ بی حد و مرز رفته است، جایی که به آنها اجازه می دهند که هر چیزی که دلشان می خواهد بگویند، اما حتی اگر داستان شما دقیقا یک درام یا کمدی نباشد، باز هم شما باید بین یک سریال یک ساعته و نیم ساعته انتخاب کنید.
نتیجه ی این انعشاب های مختلف بر سر راه خالق سریال، سرانجام به نسخه ی نتفلیکسی سریال خانم رییس ختم می شود، نسخه ای که مخلوطی از روابط و شهر و چگونه ساخت آن در آمریکا می باشد که بعد از ۱۳ قسمتِ فصل اول سریال تازه شما احساس می کنید که سریال دقیقا چه چیزی می خواهد بگوید. عملکرد قابل توجه بریت رابرتسون در نقش اصلی از آنچه که شبیه به سوء استفاده شدید بود، رها و جدا بود و به اندازه ای بود که من را برای تماشا کردن قسمت های زیاد و پر از پیچ و خم مشتاق نگه می داشت، اما مطمئنا برخی بیننده ها خواستار انسجام بیشتر و کمتر به تصویر کشیدن تصورهای نامنظم می باشند.
رابرتسون نقش سوفیا، یک دختر ۲۳ ساله را ایفا می کند که از شغل کم اعتبار خود در سال ۲۰۰۶ در سان فرانسیسکو بیرون می آید و شروع به اظهار عقیده های گسترده می کند، به عنوان مثال او می گوید: “من باید فقط راه رشدی را کشف کنم که من را به یک بزرگ سال خسته کننده تبدیل نکند.” او از این نوع صحبت ها زیاد می کند. سوفیا زمان بسیاری شغل ها را پایین نگه می دارد زیرا او به سادگی حواسش پرت می شود، اصول اجتماعی را به خوبی انجام نمی دهد، و نمی تواند احترام های احمقانه را تحمل کند که سبب می شود شخصیت های داستان مرتبا صحبت و نصیحت هایی را به او بکنند، به عنوان مثال آنها می گویند: “این تنها مشکل تو می باشد! تو جایگاهت را نمی شناسی!” در صحنه های متعاقب نیز همه می دانند که مشکل سوفیا این است که او جایگاهش را نمی داند. یکی از قاعده های نوشتاری مورد علاقه ی هر فرد این است که سریال یا داستان به طور مستقیم موضوع را تعریف نکند ولی سریال خانم رییس علاقه ی خاصی به نشان دادن و توضیح دادن دارد و سپس برای تاکید، چندین بار آن را تکرار می کند تا شما مطمئنا آن را درک کنید.
سوفیا یک دوست دلگرم کننده و دمدمی مزاج به نام انی (الی رید)، گوش شنوای یک متصدی بار مفید به نام دکس (آلفونسو مک آوولی) و یک داستان عاشقانه احتمالی با شین (جانی سیمونز)، یک مدیر گروه موسیقی و درامر دارد. او همچنین یک پدر فهیم (دین نوریس) دارد که فقط آرزو می کند که او راه رشد را پیدا کند (و احتمالا به اینکه او به یک بزرگسال خسته کننده تبدیل شود، اهمیتی نمی دهد).
هنگامی که سوفیا یک ژاکت چرمی زیر قیمت را در فروشگاه لباس های استفاده شده پیدا می کند و آن را می آراید و در فروشگاه آنلاین ای بِی آن را با سودی زیاد دوباره می فروشد، نبوغ و استعدادش نمایان می شود. این لحظه منشا داستان ابرقهرمانی سوفیا می باشد. قدرت ابرقهرمانی او؟ برخی از افراد مشاهده می کنند که مدها منسوخ می شود یا لوازم تزیینی دور انداخته می شود و خواستار دلیلش هستند. سوفیا رویای روزی را می بیند که هیچ کس هرگز نپرسد، چرا؟ او اسطوره خرده فروشی هزاره جدید است.
کانن (Pitch Perfect)، کارگردان کریستین دیتر (How to Be Single) و تیم تولیدی عالی به رهبری چارلیز ترون حداقل تا حدی به سریال خانم رییس قدرت ابرقهرمانی می دهند. هنگامی که ما جهان را از دید سوفیا می بینیم، لحظات فانتزی زودگذر و رفتارهایی از این دست وجود دارد که سریال خانم رییس به بهترین نحو آن را به تصویر می کشد. قسمت های نهایی شامل تصاویر سیاه و سفید هستند که داستان هایی از کالای پوشاکی مختلف را بیان می کند. هنگامی که نویسنده و کارگردان ها مسیر و قالب داستان را عوض می کنند و سریال را به سوی راه هایی برای بیان کردن داستان موفقیت رسیدن از فقر به ثروت هدایت می کنند، سریال واقعا با نفوذ می باشد.
هنگامی که انی به حالت روانی مشکل دار بریتنی اسپیرز ارجاع می دهد، شوخی ها و جوک ها بسیار ملایم هستند و طنز چشمگیر کم عمق می باشد. هر چند، هر از گاهی سریال خانم رییس درون کوهی از نوستالژی شیرجه می زند و با بیخالی در آن غلط می خورد که واقعا باید قدردان باشیم. اشاره ی من بیشتر به قسمت های اولیه می باشد که در آن سریال از قسمت نهایی فصل سوم سریال درام The O.C و اتفاقات بدی که برای مریسا رخ می دهد، به عنوان یک استعاره الگو استفاده می کند و برای ۳۰ دقیقه ی کامل در مورد آن به شوخی و طنز می پردازد. با اینکه اشتیاق من برای دیدن سریال کم شده بود ولی قسمت چهارم من را گرفتار کرد و احتمالا سبب شد که من کل سریال را ببینم. اشتیاق و لذت شما در مورد مریسا کوپر و سریال The O.C ممکن است که کاملا متفاوت باشد.
احتمالا باید در هر صورت فقط به رابرتسون پافشاری کنیم. او در سریال Life Unexpected محصول شبکه ی The CW برای زمان زیادی به بازیگری پرداخته است اما در عوض او در سریال ها و فیلم های متوسط (The Secret Circle) و افتضاحی (Under the Dome) بازی کرده است که به جای بالا بردن مقطع او، سبب شکست او شده است، از فیلم های افتضاحی که او بازی کرده است می توان به فیلم Tomorrowland اشاره کرد و حداقل دوجین پروژه وجود دارد که در میانه ۲۰ سالگی به او پیشنهاد بازی داده اند و فکر می کرده اند که او هنوز ۱۵ ساله است. او با فرو رفتن در هر صحنه ی سریال خانم رییس، به یک توپ کوچک از انرژی و احساسات تبدیل شده و چیزهایی را به نمایش می گذارد که سوفیا را با استعداد نشان می دهد ولی هرگز شکاف فراگیر شخصیت را از دست نداده است. هنگامی که چیز ها در سریال خانم رییس اشتباه پیش می رود، تقریبا علت همیشگی سوفیا می باشد و بازی رابرتسون از خوی و طبع شخصیت و تمایلات ذاتی کمک می کند تا حتی زمانی که شما سریع متوجه می شوید که به سیاست های تجارت الکترونیک اهمیت نمی دهید، به ساخت یک درام کمک شود.
این داستان سوفیا است و سلطه ی عظیم او، نقش های مکمل اصلی سریال را ریز و کوچک کرده است. شما در قسمت های پایانی سریال می بینید که به طور خاص بر روی انی تمرکز شده است. این ثبات بازیگران همانطور که نورم مک دونالد، جیم راش و لوییز فلچر صحنه را به دست می گیرند، بیننده ها را علاقه مند حفظ می کند. شما احتمالا فکر می کنید که یک کمدی به یک برجستگی خنده دار نیاز دارد، پس در سریال خانم رییس این چیز توسط روپاول به عنوان همسایه کاردان سوفیا بیش از حد اندازه ارائه می شود. ملانی لاینسکی نیز در قسمت های پایانی در نقش رهبر انجمن محصولات مد بسیار عالی ظاهر می شود. انجمن محصولات مد، گروهی است که با شیوه و روش های کسب و کار سوفیا مشکل دارد.
لاینسکی و گروهش که متشکل از رقبا است، به شکل دادن بخش پایانی فصل اول سریال خانم رییس کمک می کند و قسمت های نیم ساعته نیز فرم قسمتی خوبی به سریال داده است ولی هنگامی که سریال به اولین پایان خود می رسد، این گونه احساس می شود که نتیجه ی آن در اصل با یک فیلم دو ساعته یا یک قسمت آزمایشی یک ساعته قوی برابری می کند. بنابراین، همانطور که تولیدکنندگان منکر سریال دوست دارند بگویند، فصل اول به نوعی یک فیلم سرگرم کننده ی ۶ ساعته و نیمه می باشد. اما چه کسی می خواهد یک فیلم ۶ ساعته و نیمه را نگاه کند وقتی که می دانیم راهی بهتر برای گفتن داستان وجود دارد؟ سریال کمدی Santa Clarita Diet نیز همین مشکل را دارد، که در آن و در پایان اولین فصل، این احساس می شود که در واقع فصل اول یک قسمت آزمایشی طولانی برای فصل دوم می باشد که شاید خوب از آب دربیاید. این ممکن است یک نکته نتفلیکسی در خور باشد. من مطمئن نیستم که جایگزین کردن منطق خوشگذرانی با منطق داستانسرایی کار صحیحی باشد.
در کل سریال خانم رییس سریالی کمدی با جنبه های طنزی می باشد که ممکن است هرکسی را سرگرم نکند. بازی بازیگران آن به خصوص بریت رابرتسون خیلی عالی می باشد و قسمت های نیم ساعته فرمتی عالی برای این داستان می باشند، اما داستان سریال به گونه ای می باشد که ۱۳ قسمت برای آن بیش از اندازه است و همانطور که گفتم، بهتر بوده که این داستان به یک فیلم تبدیل شود با این حالف در هنگامی که بحث به سریال خانم رییس می رسد، رابرتسون و مجموعه ارائه شده، دلایل کافی برای ادامه پیدا کردن دارند ولی من امیدوارم که تیم سازنده پشت سریال بفهمند که چه چیزی برای آنها خوب است.
بیاتومگ