انسان ها همواره در طول زندگی خود با خطرات زیادی روبرو بوده اند. چیز های زیادی باعث شده تا آن ها “بترسند” و حسی درون شان بوجود آید و بگوید “دیگر آن کار را انجام نده.”
سال ها گذشت و این حس نسل به نسل منتقل شد. حس ترسی که بشر نامش را تجربه گذاشت و سینه به سینه آن را گسترش داد. حسی که او را از انجام بسیاری از کار ها باز می داشت.
سال ها گذشت و ترس از انجام کار های جدید به یکی از صفات مهم بشر تبدیل شد. اما هنوز هم می شد در گوشه و کنار این دنیای آشفته افرادی را پیدا کرد که چنین حسی را در درون خود کشته اند. افرادی که عاشق خطر کردن های جانانه بودند و در راه دستیابی به تجربه های جدید از هیچ مانعی نمی ترسیدند. سرانجام از درون یکی از همین ریسک های بزرگ “آتش” کشف شد. و بشر فهمید می تواند به عنوان یکی از بهترین دوستان خود بر روی آن حساب کند. رفته رفته این خطر کردن ها بیشتر و بیشتر شدند و بشر به قله های جدیدی دست یافت. البته این کار ها همیشه هم به موفقیت ختم نمی شد ولی بدون این ریسک ها بی شک موفقیتی هم در کار نبود. شاید این کار ها به نظر برخی دیوانگی می رسید. اما تصور کن اگر این دیوانگی ها را نمی کردیم حالا در کجای تاریخ قرار داشتیم؟ همین ایده های جاه طلبانه و دیوانه وار ما را بدین جا رساند. و باز هم همین دیوانگی ها ما را جلو می برد. داستانی که قصد تعریفش را دارم درباره ی یکی از همین دیوانگی هاست. داستانی که هزاران سال پس از آغاز زندگی انسان رخ داد. زمانی رویای خروج از راه شیری و زندگی در “آندرومدا” ذهن انسان را فرا گرفت.
مختصر از کهکشان آندرومدا
کهکشان آندرمدا که با نام هایی چون Messier 31، M31 و یا NGC 244 شناخته می شود، یک کهکشان مارپیچ شکل است که با زمین ما حدود دو و نیم میلیون سال نوری فاصله دارد. جالب است بدانید این کهکشان نام عجیب خود را از داستانی یونانی گرفته. در اساطیر یونان باستان، اندرومدا نام دختر شاه اتیوپیا یعنی Cepheus و همسرش Cassiopeia بود. او دختری زیبا بود و مادرش ادعا می کرد که او حتی از پریان دریایی Nereid هم زیبا تر است. در پی همین ادعا ها پوزئیدون، خدای دریا، هیولایی دریایی به نام Cetus را احضا کرد و او را برای گرفتن انتقام به سرزمین آن ها فرستاد. اندرومدا برای نجات مردم سرزمینش برهنه شد و خود را در مقابل هیولا به سخره ای بست. اما پس از آن قهرمانی به نام Perseus او را نجات داد. کهکشان اندرومدا شبیه به زنی است که دست و پایی بسته دارد و همین موضوع باعث شد دانشمندان چنین نامی را برای آن انتخاب کنند. ما نیز تیتر مقاله را با برداشتی آزاد از همین واقعه برگزیده ایم.
اندرومدا نام دختر شاه اتیوپیا یعنی Cepheus و همسرش Cassiopeia بود. او دختری زیبا بود و مادرش ادعا می کرد که او حتی از پریان دریایی Nereid هم زیبا تر است. در پی همین ادعا ها پوزئیدون، خدای دریا، هیولایی دریایی به نام Cetus را احضا کرد و او را برای گرفتن انتقام به سرزمین آن ها فرستاد. اندرومدا برای نجات مردم سرزمینش برهنه شد و خود را در مقابل هیولا به سخره ای بست. اما پس از آن قهرمانی به نام Perseus او را نجات داد. کهکشان اندرومدا شبیه به زنی است که دست و پایی بسته دارد و همین موضوع باعث شد دانشمندان چنین نامی را برای آن انتخاب کنند.
در جست و جوی “خانه”
داستان بازی مس افکت: “اندرومدا” در همان دنیای آشنای سه گانه ی قبلی رخ می دهد اما دیگر از فرمانده شپرد خبری نیست و بازی ماجرای دو شخصیت کاملا جدید را روایت می کند. یک خواهر و برادر دو قلو به نام “اسکات” و “سارا” که در بازی با نام “رایدر ها” شناخته می شوند. (Scott and Sarah Ryder) بازیباز باید از میان این دو یکی را به عنوان شخصیت اصلی برگزیند. سارا شخصیت مونث بازی است و اسکات شخصیت مذکر و بسته به انتخاب بازیباز، یکی از آن ها نقش شخصیت اصلی ماجرا را بر عهده می گیرد. البته بازیبازان همچنان می توانند بی خیال شخصیت های پیشفرض بازی شوند و درست همانند یک نقش آفرینی واقعی هم خواهر و هم برادر را با سلیقه ی خود طراحی کنند. نکته ی جالب آنجاست که چهره ی پدر آن ها نیز براساس انتخاب های شما و به صورت هوشمند تولید می شود. البته بازیباز مجاز به تغییر دادن نام خانوادگی آن دو (یعنی Ryder) نیست چون در این صورت در طول بازی مخاطب قرار دادن آن ها مشکل خواهد بود اما نام کوچک آن ها قابل تغییر است. پیشنهاد این است که با همان شخصیت های پیشفرض بازی را ادامه دهید زیرا که در این صورت هم انیمیشن های چهره بهتر اجرا خواهند شد و هم با توجه به مشخص بودن نام شخصیت ها می توانید شاهد دیالوگ هایی طبیعی تر و صمیمی تر باشید.
ماجرا از آنجا آغاز می شود که انسان ها تصمیم می گیرند در اقدامی بلند پروازانه کهکشان راه شیری را ترک کرده و به کهکشان مجاور یعنی کهکشان “آندرومدا” منتقل شوند. تا بلکه بتوانند در آنجا خانه ای امن برای زندگی بیابند. سیاره ای که برای این امر انتخاب شده با نام Habitat 7 شناخته می شود و بنظر می رسد می تواند خانه ای امن برای بشریت باشد. اسکات رایدر (و یا سارا. بسته به این که بازیباز چه کسی را انتخاب کرده باشد،) از خواب طولانی خود بلند شده و برای ماموریت خود آماده می شود. پدر اسکات فرمانده ای است که با نام PathFinder شناخته می شود. این لقب به نوعی حالت ناجی مانند دارد و به کسی اطلاق می شود که می تواند انسان ها را به نقطه ی مشخص و با ثباتی هدایت کند. البته PathFinder ها ویژگی های مختلفی نیز دارند که به آن ها نیز خواهیم پرداخت. جدای از بحث های مربوط به ناجی، این نام ابزاری است که سازندگان بتوانند بدون نگرانی از این که کی و کجا قرار است نام شخصیت اصلی بازی به کار برده شود آن را به کار برند و نگران هیچ چیز هم نباشند! همانند نام Inquisitor یا Herald در بازی قبلی BioWare.
اسکات به همراه تیمی از انسان ها به سیاره ی Habitat 7 اعزام می شوند تا عملیات جست و جوی خود را آغاز نمایند. اما طبق معمول کار ها آنطور که برنامه ریزی شده اند پیش نمی رود و طی اتفاقاتی سفینه سقوط کرده و سرنشینان آن نیز هر یک به گوشه ای از این سیاره پرتاب می شوند. آن ها متوجه می شوند که سیاره ای که تا کنون آن را خانه ی جدید بشریت می پنداشته اند نه تنها از لحاظ آب و هوایی در وضعیتی نا پایدار و نامناسب قرار دارد بلکه خانه ی موجودات فضایی عجیبی نیز هست که درباره ی آن ها هیچ اطلاعاتی ندارند. این تمدن فضایی که ظاهرا پیشرفت های تکنولوژیکی بسیاری نیز کرده اند هیچ بویی از رفتار صلح آمیز و متمدنانه نبرده اند و از بدو ورودتان به آن سیاره بدون هیچ گونه ارتباط کلامی به جانتان می افتند. شما در نقش رایدر جوان بازی را آغاز کرده و باید دیگر سرنشینان سقوط کرده را پیدا کنید. پس از یافتن آن ها و درگیری با موجودات عجیب فضایی در دفعات فراوان، محوطه ای حفاظت شده را پیدا خواهید کرد. طی اتفاقاتی که در این بخش رخ می دهد شخصیت اصلی به همراه پدرش در اثر یک انفجار بزرگ به درون دره ای پرتاب می شوند. به خاطر این که بخش شیشه ای کلاه مخصوص فضانوردی اسکات شکسته، او ناچار است هوای نامناسب سیاره را تنفس کند. با ورود جناب پدر به این مخمصه شاهد این هستیم که پدر کلاه خود را از سر خارج کرده و بر سر پسرش می گذارد. و این گونه خودش را فدا می کند تا اسکات بتواند زنده بماند و راه را به انسان ها نشان دهد. اسکات چند روز بعد بهوش آمده و خبر مرگ پدر را می شنود. این تنها غافلگیری او نیست بلکه او همچنین می فهمد پدرش پیش از مرگ، همه ی ویژگی هایی را که در مقام یک PathFinder کسب کرده است را به او واگذار کرده و رسما او را به عنوان PathFinder بعدی انتخاب کرده است. او حالا با یک هوش مصنوعی بسیار پیشرفته به نام SAM ارتباطی ذهنی دارد و می تواند بدون این که کسی بفهمد از درون ذهنش صدای او را بشنود. پس از مرگ پدر، این انسان های متمدن دیگر همانند ما ناراحت و افسرده نمی شوند و تا سوم و هفتم و چهلم مراسم و عذا داری نمی گیرند. بلکه درست چند ساعت بعد می توان اسکات را در راه رفتن به یک میهمانی پیدا کرد!
خلاصه کنم. اسکات اکنون وظیفه ای بسیار سنگین را بر دوش خود میبیند. وظیفه ای که چه بخواهد و چه نخواهد بر عهده ی او است و اگر از انجام آن سر باز بزند آینده ی بشریت را به خطر انداخته. پس باید به همراه تیم خود به دنبال خانه ای باشد تا انسان ها بتوانند بار دیگر خاطرات خوش زمین را در آن بیاد آورند.
زندگی با انسان های آینده
اندرومدا داستان خوبی دارد و ماجرای آن به اندازه ی کافی جذاب هست که بتواند تا پایان شما را با خود همراه کند. همینطور با شخصیت های فراوان و دنیای به شدت پرداخته شده اش می توان گفت هیچ بهانه ای برای خسته یا زده شدن از بازی ندارید. شخصیت های بازی همگی به بهترین شکل ممکن پرداخته شده اند و هیچ یک در جذابیت و عمق کاستی خاصی ندارد. شخصیت اصلی جدید یعنی رایدر ها نیز با طراحی عالی شان و البته با بوجود آمدن احساس نزدیکی بیشتر بازیباز و شخصیت اصلی می توانند جایگزین مناسبی برای شپرد باشند.
احساس یکی شدن با شخصیت اصلی در بازی به زیبایی هر چه تماتم تر در شما بوجود خواهد آمد. همه ی این موارد به لطف انتخاب ها و سیستم دیالوگ های عالی بازی بوجود آمده است. سیستم دیالوگ های بازی در بسیاری مواقع شما را مجبور به انتخاب از میان چند گزینه می کند و شما بر طبق سلایق و شخصیت خود می توانید یک مورد را انتخاب نمایید. در برخی از حالات، بازی دو گزینه را پیش روی شما خواهد گذاشت. دو گزینه ای که یکی با نماد قلب نشان گذاری شده و یکی با نماد چرخ دنده. که البته از میان این دو یکی نماد عقل است و دیگری نماد احساسات. بازیباز می تواند از میان این دو یکی را برای بیان دیالوگ ها انتخاب نماید. در سوی دیگر در برخی دیگر از موقعیت ها بازیباز باید از میان دیالوگ هایی که با حالت بی خیالی و شوخی بیان می شوند و دیالوگ هایی که به صورت جدی و محکم و کوبنده (!) و در واقع Professional بیان می شوند، یکی را برگزیند. در برخی مواقع بازی این چهار گزینه را با هم در اختیار شما قرار می دهد و اجازه می دهد تا همانطور که میل دارید شخصیت خود را بسازید. خصوصیات اخلاقی رایدر با همین دیالوگ ها پرورش یافته و اندک اندک رشد می کنند. با این که چنین سیستمی چندان نو بنظر نمی رسد و در نگاه اول نیز ساده بنظر می رسد اما با توجه به انتخاب عالی دیالوگ ها و پوشش عالی تمامی حالات ممکن از این انتخاب ها لذت فراوانی به شما منتقل خواهد شد. شما در بازی به معنی واقعی کلمه “نقش آفرینی” می کنید و شخصیت خود را هر طور که دوست دارید می سازید. کی توانید گاهی یک رهبر جدی، منظم و خشن باشید و با هر گونه بی نظمی به شدت برخورد کنید. گاهی نیز می توان با افراد دوست بود و اندکی انعطاف نشان داد. می توانید احساسات خود را بروز دهید و احساساتی عمل کنید و همچنین می توانید گاهی شوخی کنید و اندکی از فضای جدی فاصله بگیرید. بازی در مجال های مختلف چنین امکاناتی را در اختیار شما خواهد گذاشت. شما به هر نسبتی که مایل باشید می توانید این موارد را با هم ترکیب کنید و جالب تر از آن این است که شخصیت های بازی نیز در برابر این انتخاب ها واکنش هایی بسیار دیدنی ای از خود نشان می دهند. برای مثال هنگامی که در موقعیتی خطرناک موقعیت و شرایط را به بازی گرفته و حرف های نامربوط بگویید واکنش های نامناسبی نیز از سوی مخاطبین خود در یافت خواهید کرد!
این موارد به شما کمک می کند تا آنجا که می توانید با شخصیت اصلی خود یکی شوید و رابطه ای به مراتب عمیق تر و ناگستنی تر با شخصیت اصلی خود برقرار کنید. به دلیل همین ویژگی ها است که اندرومدا را یک بازی عالی و تک می دانیم. ویژگی هایی که فقط در بازی های نقش آفرینی واقعی یافت می شود و بس.
شاهکار مشترک نقش آفرینی و شوتر
اندرومدا توانسته سیستم مبارزات بازی های پیش از خود را با ارتقایی عالی به بالاترین سطح خود رسانده و به درجه ای برسد که هم در بخش نقش آفرینی یکتاست و هم در بخش شوتر. همانطور که مسحتضرید سری بازی های Mass Effect از موفق ترین عناوینی بودند که توانستند این دو سبک پر طرفدار (یعنی شوتر و نقش آفرینی) را طوری با یکدیگر ترکیب کنند که نه سیخ بسوزد و نه کباب. یعنی طراحان آن ها را طوری با هم ترکیب کردند که هم جذابیت های یک شوتر سوم شخص عالی و بی نقص در آن یافت شود و هم ویژگی هایی که باید در یک بتل سیستم لایق برای یک اثر نقش افرینی وجود داشته باشد را در آن شاهد باشیم. و چنین شد که Mass Effect خلق شد. پس از آن در طول سه شماره ای که از این مجموعه منتشر شد این فرمول تغییرات زیادی کرد و کامل و کامل تر شد و البته تجربیات بایوور از دیگر عنوان نقش آفرینی موفقش یعنی Dragon Age نیز در آن گنجانده شد. هم اکنون با عرضه ی نسخه ی Inquisition از دراگون ایج، سازندگان کامل ترین سیستم مبارزات شوتر محور را در یک بازی نقش آفرینی خلق کرده اند. سیستمی که کاملا پویا و داینامیک است و تا این لحظه که این مقاله در دست نگارش است رقیبی برای آن وجود ندارد.
بازی در طراحی سیستم مبارزات بی نقص عمل کرده. نخستین چیزی که در ابتدا برایتان جلب توجه می کند، کاور گیری خود کار است. این مکانیزم که به تازگی در بسیاری از بازی های شوتر دیده می شود بهیچ وجه بی نقص نبوده و با مشکلات فراوانی روبرو است. البته در این بازی شاهد این هستیم که کاور گیری اتوماتیک به بهترین شکل پیاده سازی شده و در کم نقص ترین حالت خود قرار دارد. هر چند ممکن است گاهی برایتان مشکلاتی را بوجود بیاورد اما به محض این که قلق بازی دستتان بیاید به راحتی با آن کنار آمده و مشکل خاصی نخواهید داشت. در این نسخه سازندگان به دفعات فراواتن شم را تشویق می کنند از کاور خارج شوید و مستقیما به مبارزه بپردازید. توانایی پرش های بلند مستقیما به داد مبارزات رسیده و رسما آن را متحول کرده. بازی با این قابلیت می تواند محیط های خود را بسیار گسترده تر و بزرگ تر طراحی کند و پای مابرزات را به ارتفاعات و پشت بام ها نیز بکشاند. با قابلیت پرش شما به لطف قابلیت های جت پکتان می توانید برای چند ثانیه در هوا معلق بمانید. با این قابلیت می توانید فورا از کاورتان خارج شوید و دشمنانی که در کاور خود احساس امنیت می کنند را غافلگیر کنید. همچنین با قابلیت Dash کردن به اطراف می توان جلوه ای تازه به مبارزات بخشید. این گونه می توانید در برابر حملات هیولا های عظیم الجثه جای خالی دهید و سرعت مبارزات را چند برابر کنید. در این میان سیستم نقش آفرینی بازی نیز دخالت فراوانی دارد. نخست این که کلاس قهرمان شما چه باشد و چه مهارت ها و قابلیت هایی برای او در نظر گرفته باشید در مبازات بسیار موثر است. با توانایی ها و مهارت های جدید مبارزات حالتی بسیار متفاوت خواهند گرفت و بسته به نوع مهارت ها و ترکیبشان با مهارت بازیباز می توان کلیت مبارزات را از ریشه تغییر داد. مورد دیگر مربوط به آیتم هایی است که در طول بازی از آن ها استفاده می کنید. در بازی تعداد زیادی آیتم وجود دارد. از اسلحه های گوناگون در کلاس های متفاوت گرفته تا لباس، زره و تجهیزات مختلف. این که از چه اسلحه ای استفاده کنید نیز بر مبارزاتتان تاثیر گذار خواهند بود. زیرا که اسلحه های بازی تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند. در مواردی همچون مقدار صدمه ای که وارد می کنند و تعداد گلوله ها و… همینطور برخی از اسلحه ها ویژگی های خاصی دارند که می تواند مبارزات را به کلی عوض کند. این که تا چه حد از این ویژگی ها استفاده کنید و چگونه با استفاده از انواع مختلف آیتم ها، سرنوشت مبارزات را به نفع خود رقم بزنید به شما بستگی دارد. بازی همینطور از یک سیستم سلامتی عالی استفاده می کند. هر شخصیت یک خط سلامتی مشخص دارد. سلامتی ای که در پایین صفحه به شکل واضحی نمایش داده می شود. اما این سلامتی تنها منبع دفاعی بازیباز نیست. هر شخص (و حتی بسیاری از دشمنان) بر روی خط سلامتی خود یک سپر مخصوص نیز دارند که از آن ها در برابر حملات محافظن می کند. نکته ی جالب در مورد این سپر آن است که اگر برای مدتی صدمه ای دریافت نکند مجددا احیا خواهد شد و مقدار آن افزایش می یابد. سپر مربوطه در کنار سلامتی بازیباز هر دو متغیر هایی هستند که با موارد مختلف قابل ارتقا اند. البته این مورد با کلاس شما نیز هماهنگی دارد. پوشیدن زره ها و استفاده از برخی آیتم های خاص نیز می توانند موجب شوند کارکتر شما سخت تر صدمه ببیند و در هنگام دریافت حمله سلامتی کمتری از او کسر شود.
ارتش سه نفره
همانند سنت همیشگی بازی های بایوور این بازی نیز دو شخصیت همراه را در اختیار شما قرار خواهد داد تا در طول بازی آن ها را مدیریت کنید و دستورات لازم را به آن ها بدهید. آن ها در مبارزات به شما کمک خواهد کرد و در گذر از بسیاری از موانع پر تعداد بازی کمک حال شما خواهند بود. در طول بازی میان شما و دستیارانتان رابطه ی عاطفی عمیقی برقرار می شود. رابطه ای که پس از گذشت مدتی گسستنش بسیار دشوار است و صد البته بازی نیز بهیچ وجه با کسی شوخی ندارد و رحم و مروت سرش نمی شود! همراهانتان در اندرومدا همانند دیگر نسخه ها سه نفر خواهند بود. البته این تعداد افرادی است که مستقیما به همراه شما به میدان خواهند گذاشت. وگرنه تعداد بسیار زیادی از افراد در اختیار شما قرار داند تا آن ها را برای انجام ماموریت های خطرناکتان همراه خود ببرید. هر یک از این اشخاص توانایی های مخصوصی دارد و می توانید برای انجام ماموریت های مختلف روی آن ها حساب کنید. دستیاران شما در مبارزات همراه شما خواهند آمد و در سرتا سر بازی شما را تعقی خواهند کرد. لازم نیست نگران جا ماندشان باشید و یا از توی دست و پا بودنشان شکایت کنید. آن ها برای جا به جایی از سیستم پیشرفته استفاده می کنند. سیستمی که حتی در صورت گیر کردن نیز آن ها را به محلی که شما در آن قرار دارید منتقل می کند. شاید درباره ی هوش مصنوعی آن ها نگران باشید. در این صورت باید گفت هوش مصنوعی همراهان نیز در بازی عملکرد خوبی دارد. آن ها به موقع حمله می کنند، به موقع دفاع می کنند و خوب می دانند چگونه به دشمنان حمله کنند و از رئیسشان محافظت کنند. بار ها پیش می آید که در بد ترین شرایط و سنگین ترین درگیری ها یکی از همراهان به کمکتان می آید و با عملکرد خیره کننده اش ورق را به کلای برگردانده و سرنوشت مبارزه را تغییر می دهد. گرچه آن ها گاهی نیز خنگ بازی درم آورند و کار های خنده داری انجام می دهند اما باز هم تحمل این موارد نه تنها سخت نیست بلکه گاهی لذت بخش نیز می شود. همه ی این ها به خاطر همان رابطه ای است که به مرور در طول بازی میان شما و یارانتان شکل می گیرد.
هر یک از همراهانتان کلاس منحصر به فردی دارد و هر یک از آن ها نیز مجاز اند از تعدادی از مهارت های موجود در داخل بازی استفاده کنند. شما می توانید برا هر یک از آن ها انتخاب لول کنید و در واقع تصمیم بگیرید هر یک آن ها در چه زمینه ای ارتقا یابد. البته در مقایسه با بازی های قبلی بایوور در این مورد کوتاهی های اندکی نیز دیده می شود که البته اصلا به چشم نیامده و تجربه ی بازی را خراب نمی کنند اما وجودشان در بازی می توانست موجبات خوشحالی مان را فراهم کند. در این بازی نمی توانید لباس ها، آیتم ها و سایر ویژگی های همراهانتان را خودتان انتخاب کنید. آن ها صرفا موارد پیش فرضی را بر تن دارند و از سلاح های مخصوص به خود استفاد می کنند اما شما صرفا قادرید آن ها را در زمینه هایی مانند لول آپ ها کنترل کنید. این اشکالی است که در این بخش به بازی وارد است و منکر آن هم نمی توان شد اما باز هم با این حال تجربه ی بازی هیچ صدمه ای نمیبیند و هنوز هم وابستگی شدیدی میان شما و هراهانتان وجود دارد.
این که خودتان دست به کار شوید و برای هر یک از همراهانتان آپگرید انتخاب کنید یا این که از گزینه ی آپگرید اتوماتیک استفاده کنید و خودتان را درگیر این بخش ها نکنید تا خونتان کثیف نشود به خودتان مربوط است اما ما توصیه می کنیم آپگرید ها را خودتان انتخاب کرده و در انتخاب آن ها نیز بسیار دقت کنید. مراحل بازی طوری طراحی شده اند که ممکن است بتوانید با انتخاب یک قابلیت عالی و پر کاربرد سرنوشت مبارزات بازی را به کلی تغییر دهید. این که با هوشمندی برای کارکتر هایتان لول آپ کنید شما را هر چه بیشتر به پیروزی نردیک می کند. جدای از آن در بازی چالش های بسیار زیادی موجود است و برای این که بتوانید بر آن ها غلبه کنید ناچارید لول آپ ها را با دقت انجام دهید.
با کشتن هر موج یا دسته از دشمنان، بازی مقداری امتیاز تجربه یا همان XP به شما می دهد. این مورد را می توانید از روش های دیگر نظیر انجام ماموریت ها و کشف کردن مناطق جدید نیز کسب کنید. با امتیاز XP می توانید لول سخصیت خود را افزایش دهید و همانند بسیاری از بازی های نقش آفرینی با هر افزایش هر لول شخصی شما مقداری قوی تر شده و تعداد خاصی امتیاز لول آپ جایزه می گیرد. با این امتیاز ها می توانید در شاخه های مختلفی که برای کارکترتان در نظر گرفته شده او را ارتقا دهید. بسته به این که در ابتدا چه کلاسی را برای او برگزیده اید تعدادی پارامتر مختلف در اختیارتان قرار خواهد گرفت. شما می توانید کارکتر تحت کنترلتان را در هر یک از آن ها ارتقا دهید. بسته به این که دوست دارید در چه سبکی بازی کنید و نوع بازیتان دقیقا چگونه است باید این موارد را از میان سه دسته ی اصلی انتخاب کنید. دسته هایی که هر یک مواردی را شامل می شوند که در مبارزه به کارتان می آید. نحوه ی انتخاب لول برای سایر کارکتر ها نیز به همین شکل است و بازی بر حسب همکاری ای که با شما داشته اند به آن ها Point مخصوص می دهد.
رقیبی برای Batmobile!
در این شماره از مس افکت دنیای بازی از همیشه بزرگ تر است. آنقدر بزرگتر که دنیایش را نمی شود با پای پیاده طی کرد. به همین خاطر سازندگان وسیله ای را در اختیار شما گذاشته اند تا با آن در طول فواصل متوسط جابجا شوید و ناچار به انجام پیاده روی های طولانی مدت نباشید. نام این اتومبیل Nomad است. در نگاه اول ممکن است بسیار ساده جلوه کند اما زمانی که کنترل آن را بدست میگیرید تفاوت هایش با دیگر اتومبیل ها را آشکار می سازد. بگذارید خیالتان را راحت کنم. از اولین لحظه ای که این وسیله را میبینید عاشق آن خواهید شد. این اتومبیل چرخ هایی متحرک دارد. چرخ هایی که کاملا برای حرکت بر روی سطح ناهموار و مزخرف سیارات بازی مناسب اند. این چرخ ها به محوری فنر مانند متصل اند و این باعث می شود در هنگام برخورد به سنگ ها به راحتی جابجا شوند. به همین خاطر شما می توانید آزادانه و بدون نگرانی بابت سطح ناصاف سیارات بر روی آن ها ویراژ بدهید. Nomad از روی همه چیز عبور می کند و سخت ترین پستی و بلندی ها را هم پشت سر می گذارد. حتی در سراشیبی هایی که معمولا بیشتر اتومبیل ها در برابر آن تسلیم می شوند می توانید با تعویض وضعیت Nomad کاری کنید که از حالت سرعتی به حالت قدرتی تغییر وضعیت داده و از سراشیبی بالا رود. این اتومبیل همچنین از امکانات دیگری نظیر توربو برای افزایش سرعت و ترمز (برای دستی کشیدن های ناشیانه!) بهره می برد و البته در آینده نیز امکاناتی به آن افزوده خواهد شد. نکته ی عالی درباره این ماشین این است که بازی بدون هیچ توقفی شما را به آن وارد و یا از آن خارج می کند و دیگر شاهد اجرای انیمیشن سوار شدن (و در بیشتر مواقع گیر کردن به این طرف و آن طرف) نیستیم. همینطور خوشبختانه در هنگام سوار شدنتان همه ی اعضای تیم در همان لحظه در اتومبیل جای می گیرند. بازی همانند GTA نیست که شما سوار شوید و همراهتان جا بماند و بقیه ی مسیر را دنبال اتومبیل بدود. این اتومبیل همچنین یکی از دوست داشتنی ترین ماشین هایی است که در دنیای گیم طراحی شده. گرچه در مقایسه با شاهکاری که در Batman Arkham Knight از بتموبیل ارائه شد چیز قابل اشاره ای نیست اما می تواند لقب “یکی از بهترین اتومبیل بازی های رایانه ای پس از بت موبیل” را از آن خود نماید.
کهکشان نوردی، گوشه به گوشه!
همانطور که در جریانید بازی جهان بسیار عظیم و گسترده ای دارد. جهانی که هر گوشه اش روی یکی از سیارات کهکشان اندرومدا قرار داشته و مجموعا با هم دنیایی بسیار بزرگ خلق می کنند. بازی برای رفت و آمد در میان این سیارات ابزاری دوست داشتنی و کاملا شخصی را در اختیارتان قرار داده. البته اتومبیل Nomad نمی تواند شما را میان سیارات مختلف جابجا کند اما با این وسیله می توانید از سیاره ای به سوی سیاره ای دیگر حرکت کنید. این سفینه Tempest نام دارد و شما می توانید برای جابجایی های بسیار دور بر روی آن حساب کنید. البته باید بگویم از سفینه سواری آزادانه در فضا خبری نیست. این سفینه در واقع فقط برای اموری چون fast travel ها شما را یاری خواهد کرد. اما این به معنای آن نیست که نقشش کاملا جزیی و تزیینی باشد. سفینه ی شما به شما این امکان را می دهد تا موارد مختلفی را کنترل کنید. این سفینه از بخش های مختلفی تشکیل شده. هر بخش از آن نیز برای امر خاصی طراحی شده. برخی از این امور صرفا تشریفاتی هستند و بودن و نبودنشان تاثیری در گیم پلی ندارد. اما برخی از این اتاق ها نیز مستقیما بر روی گیم پلی اثر گذار اند و تاثیری مستقیم بر فعالیت هایتان خواهند داشت. همانند اتاق مربوط به تحقیقات و کرفت کردن که همیشه دستتان به آن بند است. بازی با یک ابزار دوست داشتنی آپگرید ها و تجهیزات جدید را در اختیار شما قرار می دهد. این ابزار اسکنر شما است. شخصیت اصلی در بازی به واسطه ی “pathfinder” بودنش توانایی انجام کار هایی را دارد که از دیگران ساخته نیست. یکی از این کار ها ارتباط با هوش مصنوعی پیشرفته ای به نام sam به نوعی از درون سر رایدر با او ارتباط دارد و می تواند از همین طریق با او صحبت کند و صدایش را بشنود. رایدر بر روی دست راست خود ابزاری پیشرفته دارد که می تواند برای امور مختلفی از آن بهره گیرد. این وسیله ارتباط او با سایر اعضای تیم و سفینه ی تمپست را ممکن می سازد. این وسیله توانایی های زیادی دارد و صرفا نمی توان آن را ابزاری ارتباطی نامید. رایدر با این وسیله می تواند برخی از اجزای محیط را اسکن کند. اجزایی که معمولا با دیگر آبجکت ها تفاوت دارند و در جریان گیم پلی و داستان نقشی مهم را ابعا می کنند. برای اسکن کردن آبجکت ها لازم است ابتدا وارد حالت اسکنر شوید. در این حالت دوربین باری به پشت سر کارکتر اصلی منتقل شده و کادری نارنجی رنگ بر روی صفحه ظاهر می شود که باید اشیایی که قصد اسکن آن ها را دارید را درون آن قرار دهید. در این حالت آبجکت هایی که قابل اسکن شدن هستند به حالت هایلایت در خواهند آمد. هنگامی که آبجکتی را اسکن می کنید معمولا توضیحاتی را درباره ی آن از sam خواهید شنید. این توضیحات بسته به این که ماموریتتان چه باشد و چه نوع آیتمی را اسکن کرده باشبد متغیر خواهد بود. به هنگام اسکن همچنین در کنار کادر زرد رنگ و مخصوص می توانید مواردی همچون مواد و عناصر تشکیل دهنده ی شیء مورد نظر را نیز مشاهده کنید. مواردی که اگر چه غیر ضروری بنظر می رسند اما دیدنشان بسیار جالب است. مطالعه ی عناصر و مواد تشکیل دهنده ی بدن یک فضایی نرده گرچه تاثیری در گیم پلی ندارد اما شما را به وجد می آورد! البته اسکن کردن اشیاء صرفا برای تفریح و یا پیش بردن مراحل انجام نمی شود. بلکه تاثیری عمیق بر گیم پلی بازی دارد. با اسکن کردن هر آبجکت شما تعدادی امتیاز Research Data یا همان RD دریافت خواهید کرد. این امتیازات به سه دسته ی کلی تقسیم می شوند. دسته هایی که هر کدام شامل مواردی خاص است. این امتیازات به شما کمک می کنند تا بلو پرینت هایی را به دست آورید که برای کرفت کردن آیتم های مختلف به آن ها نیاز دارید. صد البته هر یک از شاخه های سه گانه ی ریسرج پوینت ها نیز یک دسته ی به خصوص از بلو پرینت ها را آزاد می کند. با اسکن کردن هر یک از آبجکت هایی که مخصوص یکی از این سه دسته باشند مقداری امتیاز مخصوص به آن دسته به شما داده می شود. امتیازاتی که بعدا در کرفت کردن آیتم ها به درد شما خواهند خورد.
بهشتی برای اکسپلورر ها!
بازی همانند بسیاری از نقش آفرینی های کلان موجود در بازار دنیایی باز دارد. دنیایی که از تکه های مختلف از سیارات گوناگون تشکیل شده و می توانید با استفاده از سفینه ی فضایی پر کاربردتان میان گوشه به گوشه ی آن جا به جا شوید. هر یک از این سیارات اتمسفر متفاوتی دارد و در هر کدام از آن ها با نوع خاصی از آب و هوا روبرو خواهید شد. صد البته آن ها از لحاظ مواد و آیتم های موجود نیز با هم متفاوت اند و گونه های جانوری مختلفی نیز بر روی آن ها زندگی می کنند. این سیارات به گونه ای طراحی شده اند که در هر یک از آن ها به موارد جدیدی بر خواهید خورد و با تجربه های متفاوتی روبرو خواهید شد.
بازی برای علاقه مندان به جست و جو و کشف راز ها و مکان های مختلف یک بهشت است. اندرومدا پر است از محیط ها و اماکن گوناگون و بسیار گسترده برای گشت زدن و جست و جو کردن. بازی شما را تشویق می کند تا به بهانه های مختلف در محیط گسترده ی آن گشت بزنید. چه به بهانه ی جمعاوری آیتم های مختلف و چه به بهانه ی اسکن کردن منابع و دیگر موارد. در اندرومدا صد تا آیتم موجود است و هر یک کاربرد و ویژگی های خاصی دارد. بازیبازان می توانند برای بدست آوردن آیتم های بهتر به جای جای محیط بازی سر کشی کنند و از سد چالش های مختلف موجود در بازی بگذرند. بازی پر است از (به قول خودمان) “دانجن” های مختلف. و هر یک از آن ها نیز پر از آیتم های عالی و به درد بخور هستند. کافی است با تمام قدرت به سوی هیولا های بازی بتازید و هر چه بیشتر شخصیت اصلی و هم تیمی هایتان را ارتقا داده و در زمینه های مختلف قدرت ببخشید.
جمع کردن آیتم ها در اندرومدا و در واقع همان لوت جمع کردن خودمان سیستم بی نقصی دارد. در بسیاری از بازی های نقش آفرینی همیشه این مشکل وجود دارد که آیتم ها چگونه Pick Up شوند. در واقع بازیبازان همیشه درباره ی این که همه ی آیتم ها را به درستی جمع آوری کنند و هیچ موردی را جا نیندازند حساس بوده اند و یا حد اقل من همیشه این گونه بوده ام! خوشبختانه بازی در این زمینه عملکردی بی نقص داشته و بهیچ وجه اذیتتان نمی کند. تمامی وسایلی که آیتم اقبل برداشت در آن ها وجود داشته باشد از فاوصلی نسبتا دور توسط بازی با اشکال گرافیکی خاصی علامتگذاری می شوند. لوت هایی نیز که از دشمنان دراپ می شود همگی با افکت خاصی شروع به درخشیدن می کنند تا بازیباز بتواند آن ها را به سادگی تشخیص داده و آن ها را بدست آورد. آیتم ها در این بازی به دسته های مختلفی تقسیم می شوند. دسته هایی که معمولا در تمامی بازی های نقش آفرینی دیده می شوند و در این سبک بسیار رایج اند. آیتم ها به دسته هایی مانند پوشیدنی ها، تسلیحات، موارد با ارزش و… نقسیم می شوند. یکی از مهمترین شاخه های آیتم های بازی منابع و مواد هستند. موادی که دیگر همانند بازی هایی مانند Fallout با نامگذاری های سطحی و ظاهری چون چوب و سنگ و شیشه به بازیباز معرفی نمی شوند. سازندگان بازی مستقیما به سراغ عناصر جدول مندلیف رفته اند و برای بیان نام هر عنصر نیز از فرمول شیمیایی آن ها استفاده کرده اند. با جمعاوری منابع مختلف و بدست آوردن مقادیر کافی از هر عنصر می توانید با استفاده از بلو پرینت مربوطه اسلحه هایی که در طول بازی به آن ها نیاز دارید را کرفت کنید.
و اما درباره ی بخش فنی…
سوال: آیا مس افکت اندرومدا مشکلات فنی دارد؟
- پاسخ این سوال مثبت است. همانطور که پیش از این نیز تصاویر و ویدئو های مشکلات و باگ های بازی در سر تا سر فضای مجازی دست به دست شده و همگی مان تعدادی از آن ها را مشاهده کرده ایم این بازی از مشکلات فنی بسیار زیادی رنج می برد.
سوال: مشکلات اندرومدا چه چیزی هستند و دقیقا در چه زمینه هایی قرار می گیرند؟
- بازی به طور کلی در سه دسته از موارد مشکلات گسترده دارد. نخستین مورد انیمیشن های صورت هستند که بسیار بد و مصنوعی از آب در آمده اند و گاه تا حدی از استاندارد هایی که باید خارج می شوند که بازیباز را به خنده وا می دارند.
دومین بخش از مشکلات بازی مربوط می شود به انیمیشن های راه رفتن و قدم گذاشتن شخصیت اصلی و سایر شخصیت ها. در سایر بازی های جدید و امروزی سیستم هایی طراحی می شود که پا های شخصیت ها به جای این که مانند بازی های F سال پیش به شکلی احمقانه میان زمین و هوا معلق باشد و تا وقتی که نقطه ی ثقل شخصیت مورد نظر از بلندی به پایین نیفتاده باشد پا های او روی هوا ایستاده باشند! این سیستم های هوشمند پا های کارکتر اصلی و انیمیشن هایش را طوری مدیریت می کنند که به طور خودکار بر روی مواردی مانند پله ها و سراشیبی ها رفتاری طبیعی نشان دهد. بدون این که طراحان ناچار شوند برای همه ی این وضعیت ها یک نوع طرز ایستادن مشخص برای کارکتر اصلی طراحی کنند صرفا انیمیشن های بالا تنه ی کارکتر را طراحی کرده و مابقی را به همین سیستم های هوشمند می سپارند. این سیستم ها در بازی های ویدئویی بسیار رایج اند و در بازی های بسیار زیادی دیده شده اند اما درباره ی اندرومدا می توان گفت این سیستم به شیوه ای ناقص طراحی شده. در واقع عملکرد سیستم از لحاظ کنترل درست پا های کارکتر ها در ارتفاعات مختلف بی نقص است اما انیمیشن هایی که توسط آن خلق می شوند تا حدی غیر واقعی هستند و اجرای آن ها از پا های یک انسان معمولی بعید است! البته باگ های فراوان آن هم دلیلی شده تا مشکلات این بخش بیشتر به چشم بیایند.
سومین بخش از مشکلات فنی عدم رعایت قوانین برخورد (یا همان Collision) است. سازندگان توجه چندانی به این مورد نداشته اند. به طوری که شخصیت اصلی بازی وارد بسیاری از اجزای محیط می شود! از میز و صندلی هایی که می توانید بدون هیچ محدودیتی به درون آن ها بروید تا NPC هایی که از درونشان رد می شوید و هیچ اتفاقی نمی افتد. بازی از این گونه مشکلات نیز رنج می برد.
سوال: مشکلات فنی بازی تا چه حد روی اعصاب هستند؟ آیا آن ها به تجربه ی بازی آسیب می زنند؟
- مشکلات بازی معمولا به هیچ وجه باعث نمی شوند تجربه تان از بازی خراب شود و با وجود این که مناظر بسیار خنده داری را خلق می کنند اما بهیچ وجه آنقدر روی اعصاب نمی روند که بازی عصبانی شوید و بازی را رها کنید. البته به جز در یک مورد. بد ترین موردی که انیمیشن های چهره به آن آسیب زده اند صحنه های عاطفی و احساسی بازی است. درست در مواقعی که بازی به لحظات اتمسفریک خود وارد می شود و بازیبازان را در لحظاتی سرشار از احساس با خود همراه می کند انیمیشن های چهره به میان می پرند و همه چیز را ویران می کنند! این گونه تصور کنید. فرض کنید قطعه ی Nothing Else Matters را گوش می دهید و ناگهان در میان اجرای سولوی بی نظیر آن ناگهان موسیقی قطع شود و صدای جاستین بیبر در گوشتان بپیچد! (البته قصد توهین به طرفداران او را نداریم! این صرفا یک مثال است!) این مشکلات فنی فقط و فقط در این شرایط اندکی به تجربه ی بازی صدمه می زنند. البته در دیگر مواقع بهیچ وجه به چشم نمی آیند و مطئن باشید به قدری درگیر بازی و جذابیت هایش خواهید شد که این موارد توجهتان را جلب نمی کنند.
سوال: آیا این مشکلات حل می شوند؟
- پاسخ این است که بدون شک بسیاری از آن ها برطرف خواهند شد. بایوور قول یک پشتیبانی قوی از بازی خود را داده پس جای نگرانی نیست. (البته با دو انگشت بسته! بایوور را که می شناسید!) البته باز هم با این که گفتیم این مشکلات آنقدر حاد نیستند که دست از بازی بکشید و یا به سراغ آن نروید اما باز هم اگر دوست دارید می توانید تا انتشار آپدیت های حیاتی بازی صبر کنید و پس از آن بازی را انجام دهید.
سوال: عملکرد بازی در دیگر زمینه ها چگونه است؟
- در دیگر زمینه ها بازی نه تنها ضعیف و مشکل دار نیست بلکه یکی از بهترین گرافیک هایی را دارد که تا کنون در یک بازی نقش آفرینی و حتی یک بازی ویدئویی دیده ایم. جلوه های بصری اندرومدا حتی بازی های نقش آفرینی خوش گرافیکی مانند ویچر ۳ را نیز با اختلاف زیاد پشت سر می گذارند و با اقتدار در مقام اول می ایستند. در این وضعیت می توان با یقین گفت “جدای از مشکلات فنی” گرافیک اندرومدا بهترین گرافیکی است که تا کنون در یک بازی نقش آفرینی کلان دیده شده. (البته با احترام به Horizon) هر چقدر هم که بازی داونگرید شده بنظر برسد و تریلر ها و اسکرین شات ها (در واقع همان بولشات ها!) را با خود بازی مقایسه کنند و بگویند “به خدا قسم این آن نیست!” توی کت ما نمی رود. گرافیک بازی از همه لحاظ عالی است و کسی هم نمی تواند منکر آن شود.
ابتدا باید برایتان از وضعیت مدل ها و محیط های بازی بگویم. مدل کارکتر ها به قدری با جزئیات و زیبا طراحی شده اند که تشخیص آن ها از واقعیت دیگر واقعا کار سختی شده. گرچه هنوز هم جای داشت طراحی چهره ها اندکی با جزئیات تر کار شود اما می دانیم که این یک اثر نقش آفرینی است که در آن می توانید چهره کارکتر خود را طراحی کنید. پس نباید انتظار جزئیات چندان ریزی را از صورت ها داشته باشیم. لباس های کارکتر ها همگی به بهترین شکل ممکن طراحی شده اند. محیط ها نیز به محظ نمایش دهانتان را به تحسین وا می دارند. تکسچر ها و طراحی متریال های بازی به شیوه ای خیره کننده انجام شده و عملا هیچ مشکلی در آن وجود ندارد تا این نمایش طوفانی گرافیکی را خراب کند. افکت هایی که در بازی قرار گرفته اند همگی به درستی و به زیبا ترین شکل ممکن اجرا می شوند و موارد مربوط به پارتیکل سیستم همچون باران، آتش، دود و انفجار نیز در بهترین وضعیت ممکن است. همه ی این موارد به لطف استفاده از موتور قدرتمند فراستبایت ۳ ممکن شده و بازی هایی که تا کنون از دامان این انجین بیرون آمده اند قدرت بی حد و حصر آن را اثبات می کنند. در زمینه ی نور پردازی نیز عملکرد بازی بی نقص است. سایه زنی ها همگی درست و به جا انجام شده اند و منابع نور موقتی و غیر موقتی مختلف به حدی با هم هماهنگ اند که جلوه هایی بسیار واقعی را خلق می کنند. بازی همچنین در رنگ بندی و گرافیک هنری نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد و به هنگام ورود به هر یک از محیط های آن مدتی را غرق تماشا خواهید شد.
دیگر اقدام تحسین آمیز سازندگان بهینه سازی خوب و نرخ فریم ثابت و پایدار بازی در پی سی و کنسول ها است. نسخه ای که این بررسی بر اساس آن نوشته شده نسخه ی پی سی بازی می باشد و باید گفت در زمینه ی بهینه سازی این بازی باید سرمشق دیگر سازندگان قرار گیرد. بازی فریم ریتی پایدار و عالی دارد و تجربه ای عالی را برای پی سی بازان فراهم می کند.
ساز ها روایت می کنند
نام مس افکت در زمینه ی موسیقی همواره به عنوان یک شاهکار شناته می شود. قطعاتی که در این سه بازی به کار رفته اند از زندگی بزرگتر اند و جای دارد تا سال ها به آن ها گوش دهید. شاید بیشتر چهار یا پنج عدد از بهترین قطعه هایی موسیقی ای که در عمرم شنیده باشم مربوط به بازی های مس افکت باشد و این نشان می دهد این سه گانه تا چه حد در زمینه ی موسیقیایی شاهکار عمل کرده. قطعه های این سه گانه از زیر دست و قلم و ساز Jack Wall بیرون امده. مری که در نظر من در زمینه ی موسیقی یک نابغه است. وجود چنین نام هایی در پیشینه ی سری مس افکت و سنگینی کردن سایه ی آن ها بر نسخه ی جدید باعث شده تا کار کاپوزر جدید بازی بسیار سخت و دشوار باشد. قطعات جدید به دست John Paesano نوشته شده. آهنگ سازی جوان که اولین تجربه ی خود را در دنیای بازی های ویدئویی پشت سر گذاشته. این کامپوزر را پیشتر با فیلم هایی نظیر The Blaze Runner و سریال محبوب مارول یعنی Daredevil می شناختیم. قطعات موسیقی بازی با این که هنوز هم بسیار زیبا هستند اما اصلا به پای شاهکار های قبلی این مجموعه نمی رسند. با این که بازی از لحاظ موسیقیایی در میان سایر عناوین موجود در بازار عالی و سطح بالا است اما باز هم در مقایسه با سه گانه ی قبلی کم می آورد. البته این نفرین همیشه گریبان گیر ریبوت های این چنینی هست و این اولین بار در تاریخ نیست که شاهد رخ دادن چنین اتفاقاتی هستیم.
در نهایت نیز باید به هنرنمایی گویندگان میز اشاره ای بکنم که در قابل باور جلوه دادن شخصیت های بازی نقشی به سزا داشته اند. هنرمندانی که کارشان را مانند همیشه به زیبایی تمام انجام داده اند و کاری کرده اند تا واقعا حس کنید با شخصیت های بازی زندگی می کنید.
سخن آخر: اندرومدا را بازی کنیم یا نه؟
- می دانم کار منفوری است اما بگذارید این سوال را با سوالی پاسخ بدهم.
“از جان این بازی چه می خواهید؟”
اگر از دلدادگان و طرفداران بازی های نقش آفرینی بزرگ هستید و لحظه شماری می کنید تا یک رول پلیینگ درست و حسابی به دستتان برسد تا تهش را در بیاورید و دیوانه وار به جانش بیفتید باید بگویم بلی. اندرومدا یک نقش آفرینی عظیم است که وظایف خود را به عنوان یک نقش آفرینی عالی به خوبی هر چه تمام تر انجام داده.
اما اگر از آن دسته هستید که دنبال یک بازی شوتر خوش گرافیک می گردند و می خواهند ثانیه به ثانیه بازی با گرافیک ببینند و از کوچک ترین باگ هم می رنجند و به گریه می افتند باید بگویم نه! اندرومدا را بازی نکنید! چون وظایفش را در حوزه ی فنی به خوبی انجام نداده.
توضیحی درباره ی نمره:
باید از طرفداران عزیز این بازی معذرت خواهی کنم. حقیقتا ارزش بازی بسیار بیشتر از نمره ای است که در گیمفا دریافت کرده و قطعا سزاوار نمره ی بهتری است. مشکلات بازی ناچیز هستند و نوعشان نیز از نوعی است که در آینده ای نه چندان دور بر طرف می شوند. پس جای نگرانی نیست. اما از آن جایی که ما در گیمفا نمره را به اثری که در موقع لانچ به دستمان رسیده اختصاص می دهیم نه اثری که قرار است چند ماه بعد با پچ و آپدیت به دست مان برسد، پس ناچاریم تا حدی از چیزی که بازی لایق آن است بکاهیم. فعلا تا همین حد کفایت می کند. باید دید بایوور در آینده چه برنامه هایی خواهد داشت.