فیلم Halloween Kills یا هالووین می کشد، جدیدترین فیلم از این مجموعه به کارگردانی دیوید گوردون گرین است. فیلمی که احتمالا طرفدارن اثر کلاسیک کارپنتر را راضی نخواهد کرد. با زومجی و نقد این فیلم همراه باشید.

هالووین جان کارپنتر ممکن است نخستین فیلم اسلشر محسوب نشود، اما عموما فیلم نمونه‌ای این ژانر به حساب می‌آید. چراکه کارپنتر با هالووین فرمولی را ایجاد کرد که هنوز فیلمسازان زیادی به آن پایبند هستند. در سال‌های اخیر نیز گرایشی قابل‌توجه از این الگوی امتحان پس داده شده را می‌توان مشاهده کرد. فیلم‌هایی مانند روز مرگت مبارک، عجیب و غریب (Freaky) و پیش‌کینه (Prevenge) که با طنز هجو‌گونه‌ و کنایه‌های اجتماعی خود ژانر اسلشر را در یک جهت سرگرم‌کننده و هیجان‌انگیز جدید پیش بردند. این فیلم‌ها با نگاهی به جلو – و البته با احترام به اسلاف قدیمی خود – انتظارت مخاطبان از الگوهای ژانری را به چالش کشاندند.

دیوید گوردون گرین در سال ۲۰۱۸ سراغ منبع اصلی این ژانر رفت و سعی کرد نسخه‌‌ای تازه از آن ارائه بدهد. فیلمی که بعد از دنباله‌های عمدتا ضعیف و بی‌ارزش، موفق شد دوباره نگاه مخاطبان را سمت هراس و وحشتی ناشناخته هدایت کند. البته هنوز بعد از گذشت سه سال دقیقا نمی‌دانیم چرا باید هالووین جدید هالووین نامیده می‌شد. اولین توضیحی که این نام‌گذاری به ذهن متبادر می‌کند، نوعی رجوع به منبع اصلی همراه‌با ارائه‌ی نسخه‌ای تازه است.

درواقع، گوردون گرین با نادیده گرفتن هر دنباله‌ای از نسخه‌ی اصلی، مستقیما منبع اصلی را هدف قرار می‌دهد. امسال نیز دو فیلم ترسناک را می‌توانیم نام ببریم که همان عنوان نسخه‌های اصلی خود را دارند: کشتار با اره برقی در تگزاس و کندی من. کندی من همانند هالووین به‌دنبال این موضوع بود که اسطوره‌شناسی مجموعه‌ی خود را بازنگری کند.

دیوید گوردون گرین در هالووین با نادیده گرفتن هر دنباله‌ای از نسخه‌ی اصلی، مستقیما منبع اصلی را هدف قرار می‌دهد

شاید این نکته نشان می‌دهد که هالیوود در چند سال اخیر در پی این است که برخی از وحشت‌های کلاسیک شده‌ی خود را از نو احیا کند. ایده‌ای که در ظاهر جذاب و هیجان‌انگیز بنظر می‌رسد. چراکه احیای الگوهای امتحان پس‌ داده شده در بستر معاصر بخودی خود ایده‌ای جذاب و کنجکاوی‌برانگیر است.

همان‌طور که کندی من ۲۰۲۱ با نگاهی اجتماعی و سیاسی به دنیای معاصر و ارجاع مستقیم به نسخه‌ی اصلی توانست دوباره این مجموعه را احیا کند. باید ببینیم هالیوود در سال‌های آینده سراغ چه فیلم‌های وحشت کلاسیک دیگری خواهد رفت. درباره‌ی هالووین جدید، باتوجه به عرضه‌ی دو فیلم از نسخه‌ی تازه، به شکل روشن‌تری می‌توان بحث کرد. اینکه هالووین گوردون گرین تا چه حد توانسته در زمینه‌ی دنیای معاصر ایده‌ی مرکزی فیلم اصلی را بسط یا تغییر بدهد.

شخصیت شیطانی مجموعه‌ی Halloween

پس از تماشای هالووین می‌کشد می‌توانیم به این نتیجه برسیم که ظاهرا قاعده‌ای بر مجموعه فیلم‌های هالووین حکفرما است. این قاعده که هر بار این مجموعه در مسیر تازه‌ای از نو شروع می‌شود، باید احتمالا در انتظار دنباله‌ای باشیم که دوباره کل مجموعه را به بیراهه بکشاند. ریبوت سال ۲۰۱۸ گوردون گرین نوید یک هالووین تازه نفس را می‌داد که نمایش آن‌ نیز عموما بازتاب‌های مثتبی را به همراه داشت.

اما با هالووین می‌کشد زودتر از آنچه که تصورش را می‌کردیم این انتظار رنگ می‌بازد. البته هالووین می‌کشد همان‌طور که از عنوانش برمی‌آید در نمایش قتل و کشتار سنگ تمام می‌گذارد، اما فیلم به ندرت موفق می‌شود آدرنالین و هیجان را به مخاطبان خود منتقل کند. صحنه‌های کشتاری که از لحاظ فنی اجرای قدرتمندی دارند ولی از جهت منطق فیلمنامه‌‌ای بیهوده و گاه اضافی بنظر می‌رسند. تازه در شرایطی که گوردون گرین به جامپ اسکرهای قدیمی رایج و نمایش خون و خونریزی اتکا کرده است.

فیلم با مجموعه‌ای از فلاش‌بک‌هایی از سال ۱۹۷۸ شروع می‌شود. فلاش‌بک‌هایی که مجموعه‌ای از توضیحات اضافی و غیرضروری را در اختیار ما قرار می‌دهند

علاوه‌بر این، فیلم با مجموعه‌ای از فلاش‌بک‌هایی از سال ۱۹۷۸ شروع می‌شود. فلاش‌بک‌هایی که مجموعه‌ای از توضیحات اضافی و غیرضروری را در اختیار ما قرار می‌دهند. از جمله می‌توان به عادت مایکل در خیره شدن از پنجره‌ی اتاق خواهرش در کودکی اشاره کرد. این اشاره‌ها معمولا با تاکیدهای بی‌مورد همراه هستند. به‌عنوان نمونه، بعدتر کسی این فرضیه را مطرح می‌کند که مایکل از پنجره‌ی اتاق خواهرش به بیرون نگاه نمی‌کرده، بلکه به تصویر خودش خیره می‌شده است.

گرین با این اشاره‌ی واضح و گل‌درشت، می‌خواهد تمایز میان قاتل ابرانسانی فیلم و اهالی شهر را کم‌رنگ جلوه بدهد. آدم‌هایی که گمان می‌برند باید شر را صرفا در بیرون جست‌وجو کنند، درحالی‌که بیش‌ از هر چیز باید به درون تاریک خود نظر بیندازند. البته غالب این اشاره‌های آشکار‌ در فیلم گذرا هستند و عمق پیدا نمی‌کنند و به حال خود رها می‌شوند.

مایکل مایرز در Halloween Kills به خانه‌اش در هادنفیلد بازمی‌گردد

همچنین گرین در اینجا، با اشاره به برخی رویدادهای هادنفیلد در شب سرنوشت‌ساز هالووین ۱۹۷۸، سعی دارد آن‌ها را از نو بازنویسی کند. او بدین وسیله می‌خواهد احساس گناه بازماندگان و همچنین ترومایی که در زمان حال با آن درگیر هستند را پررنگ جلوه بدهد. این انتخاب باتوجه به حضور برخی چهره‌های منبع اصلی در فیلم جدید، منطقی بنظر می‌رسد. اما از آنجایی که در روایت فیلم اشاره‌های مستقیمی به چالش‌های درونی بازماندگان می‌شود، آیا این فلاش‌بک‌ها ضرورت دارند؟ آیا گوردون گرین در فرانچایزی که همیشه با مسئله‌ی دیدن و نظاره‌گری سر و کار داشته است، نمی‌توانست کمی خوددارتر عمل کند؟ این مسئله در شیوه‌ی حضور مایکل در فیلم نیز کرد دارد.

مایکل در اینجا برخلاف نسخه‌ی اصلی بیشتر حضوری مادی و جسمی دارد. درحالی‌که در فیلم کارپنتر حضور او در میزانسن بیشتر به منزله‌ی وجود شری نامحسوس است.

کیفیت دلهره‌آور و مضطرب‌کننده‌ی حضور نامرئی مایکل در فیلم کارپنتر، در هالووین می‌کشد جایش را به یک حضور همه‌ جانبه داده است

به این ترتیب آن کیفیت دلهره‌آور و مضطرب‌کننده‌ی حضور نامرئی مایکل، در فیلم جدید جایش را به یک حضور همه‌ جانبه داده است. به‌گونه‌ای که در چندین صحنه شاهد درگیری‌های مایکل و قتل‌های خشونت‌آمیز او هستیم. این را با حضور تدریجی و شبح‌گونه‌ی مایکل در فیلم کارپنتر مقایسه کنید. هالووین می‌کشد دیوید گوردون گرین دقیقا از همان جایی شروع می‌شود که ریبوت سال ۲۰۱۸ به پایان رسید.

فیلمی که حقیقت وحشتناکی را بر ساکنان هادنفیلد ایلینوی آشکار می‌کند: لولوخورخوره بازگشته، البته او واقعا هرگز آن‌جا را ترک نکرده بود. مایرز چهل سال است که این جامعه را تسخیر کرده و هر از گاهی ظاهر می‌شود تا وحشت و ویرانی واقعی ایجاد کند. تا به این ترتیب سایه‌ی ترسی همیشگی را به جان ساکنان آن‌جا بیندازد.

مایرز پس از سال‌ها در Halloween Kills به دنبال از بین بردن لوری با بازی جیمی لی کرتیس است

لوری استرود که در پی تلاش‌های خود برای نابود کردن مایکل در قسمت قبلی، مجروح و آسیب دیده است در هالووین می‌کشد حضور کمی دارد و در اکثر دقایق فیلم غایب است. در عوض دخترش کارِن و نوه‌اش آلیسون ظاهرا قرار است تلاش ناکام او را به سرانجام برسانند.

البته کارن در ابتدا با تصمیم آلیسون مخالف است، اما کله‌شقی و سماجت آلیسون او را به پیش می‌راند. هرچند درنهایت کارن نیز به دختر خود می‌پیوندد. از طرفی اهالی شهر یک گروه خشمگین به سرکردگی تامی دویل (که در کودکی توانسته به کمک لوری از چنگ مایکل نجات یابد) تشکیل می‌دهند تا هیولا یا شیطان را یکبار برای همیشه از بین ببرند.

لوری استرود که در پی تلاش‌های خود برای نابود کردن مایکل در قسمت قبلی، مجروح و آسیب دیده است در هالووین می‌کشد حضور کمی دارد و در اکثر دقایق فیلم غایب است.

حضور لوری در حاشیه‌ی فیلم از این جهت است که گرین تصمیم گرفته ارتباط به ظاهر فناناپذیر میان او و مایکل را از بین ببرد. تصمیمی جسورانه که البته درنهایت منجر به اثری آشفته شده است. علاوه‌بر این، به حاشیه راننده شدن متقاعدکننده‌ترین قهرمان مجموعه، انتخابی ریسکی از سوی گرین است. در مجموع، دنباله‌ی دیوید گوردون گرین از فیلم سال ۲۰۱۸ خود یک آشفتگی محض است.

فیلمی که بنظر می‌رسد بیشتر از آنکه ادامه‌ای بر اثر جان کارپنتر باشد گویی دنباله‌ای برای مجموعه تیشه (Hatchet) است. هرچند که گرین سعی کرده است با آوردن چند بازیگر فرعی فیلم اصلی (نانسی استیونز، کایل ریچاردز، چارلز سایفرس) و بازیگری شبیه دکتر لومیسِ دونالد پلزنس و اضافه کردن یک بازیگر جدید در قالب کاراکتر تامی دویل برای حمایت از جیمی لی کرتیس – که بیشتر زمان فیلم را در بیمارستان سپری می‌کند -، فیلم اصلی را هدف قرار بدهد.

یکی از مشکل‌های اساسی فیلم گرین، در تصویری است که از شخصیت مایکل ارائه می‌دهد. چراکه باتوجه به قتل‌هایی که او در فیلم انجام می‌دهد، بیشتر از آنکه یک قاتل شرور بی‌انگیزه و بی‌احساس باشد یک آدم راست‌گرای افراطی بنظر می‌رسد. چراکه مایکل یک زوج بین نژادی (یک مرد سفیدپوست و همسر سیاه‌پوستش) و یک زوج سیاه‌پوست را به قتل می‌رساند. البته مایکل در فیلم شخصیت‌های زیادی را نابود می‌کند، اما این‌ها تنها کاراکترهای فرعی‌ای هستند که گرین بر آن‌ها تاکید می‌کند. او در هر دوی این موارد پیش از ظاهر شدن مایکل و به قتل رسیدنشان، تصویری همدلانه از آن‌ها نمایش می‌دهد.

جودی گریر در نقش کارن دومین نسل از دختران نهایی خانواده‌ی لوری در فیلم Halloween Kills

اما این شخصیت‌ها به غیر از این مورد، کارکرد چندانی در فیلم ندارند. درواقع آن‌ها فقط وجود دارند تا قربانی جنایت‌های بی‌رحمانه‌ی مایکل سنگدل بشوند. مایکل که در اینجا بی‌رحم‌تر از فیلم قبلی است و به شکل وحشیانه‌تری قربانیان خود را از پا درمی‌آورد. این اشاره‌های موضوعی آشکار (که می‌توان آن را عارضه‌ی بسیاری از بازسازی‌های معاصر دانست) از قدرت فیلم کم کرده‌اند.

بنابراین گرین به شکل زیرکانه‌ای ضمن حفظ شمایل قدیمی مایکل (قاتلی شیطانی بدون هرگونه احساس انسانی) تصویر تمثیلی و مطلوب خودش را از او می‌سازد. همه‌ی این انتخاب‌ها و انحراف‌های گرین از منبع اصلی باعث شده‌اند که حضور تهدیدآمیز مایکل مایرز کم‌اثر جلوه کند.

گرین به شکل زیرکانه‌ای ضمن حفظ شمایل قدیمی مایکل (قاتلی شیطانی بدون هرگونه احساس انسانی) تصویر تمثیلی و مطلوب خودش را از او می‌سازد

همچنین گرین سعی کرده است به موضوعات دیگری نیز اشاره کند. شخصیت تامی گروهی از محلی‌ها را در اطراف هادنفیلد برای تعقیب مایکل جمع می‌کند. شعار آن‌ها این است: «شیطان امشب می‌میرد». شعاری که در طول فیلم مدام از سوی آن‌ها شنیده می‌شود. گرین با نمایش دادن خشونت بی‌فایده‌ی این گروه گویی سنت لینچ کردن را هدف قرار می‌دهد.

جایی که گروهی خودسر و غیرقانونی با خشونتی به ظاهر موجه، هرج و مرجی دیوانه‌وار راه می‌اندازند. در نتیجه این خود اهالی شهر هستند که به سرعت دچار نفرت و هیستری می‌شوند. اوج این هرج‌و‌مرج پوچ در لحظه‌ای است که آن‌ها یک شخصیت بی‌گناه را به سوی مرگ می‌کشانند. لحظه‌ای که اگرچه شاید انتظار مواجهه با آن در هالووین دور از ذهن باشد، اما یکی از محدود موقعیت‌های قدرتمند فیلم را شکل می‌دهد.

مایکل مایرز در Halloween Kills هادنفیلد را به آشوب می‌کشد

هیستری جمعی در مواجهه با شَر، قدرت دید اهالی شهر را مختل می‌کند. آن‌ها شعار نابودی شیطان را سر می‌دهند، اما درنهایت این خود هستند که شر را به وجود می‌آورند

بنابراین این طور می‌توان گفت گرین به این شکل قصد دارد مسئله‌ی دیدن و مسئولیت اجتماعی – که زیرمتن فیلم کارپنتر است – را به شکلی دیگر تغییر دهد. جایی که هیستری جمعی در مواجهه با شَر، قدرت دید اهالی شهر را مختل می‌کند. آن‌ها شعار نابودی شیطان را سر می‌دهند، اما درنهایت این خود هستند که شر را به وجود می‌آورند. اگر اهالی هادنفیلد دهه‌ی هفتاد به واسطه‌ی قدرت دید محدود خود وجود شر را انکار می‌کردند، اکنون با توهم نابودی شیطان، آن را به وجود خود راه می‌دهند.

به همین دلیل، سکانس بیمارستان در انتهای فیلم را می‌توان هسته‌ی اصلی فیلم در نظر گرفت. جایی که هرج‌و‌مرج شلوغی به سرحد خود رسیده و اهالی شهر همچون آدم‌های جنون‌زده به‌دنبال مایکل می‌گردند. گرین در این سکانس تصویری از یک وضعیت آشفته و ناکارآمد را نمایش می‌دهد که با خشونتی تکان‌دهنده به پایان می‌رسد. جایی که پلیس و ماموران دولتی نیز از سامان دادن وضعیت ناتوان هستند.

گرین، نقش‌های مهمی را به بازیگران کم قدر دیده‌ای مانند ویل پاتون و جودی گریر سپرده است. اما گرین به روش‌های مختلف قابلیت‌های ویژه‌ی آن‌ها را نادیده می‌گیرد. اندی ماتیچاک، در نقش نوه‌ی لوری – و در قالب دختر نهایی یا فاینال گرل – به سختی قابل پذیرش است. او به هیچ عنوان جایگزین مناسب و متقاعده‌کننده‌ای برای جیمی لی کرتیس نیست. همچنین انگیزه‌ی او از مواجهه با مایکل، سطحی و غلوه‌شده و احساسات‌گرایانه است.

در نتیجه او در قالب دختر نهایی قادر به همراهی مخاطب نیست و سرنوشت هرچند قابل پیش‌بینی او اهمیتی برای ما ندارد. ماتیچاک فاقد سرسختی، نگاه‌های مصمم و همزمان مردد و هراسان کرتیس است. هرچند که شمایل ظاهری‌ او با الگوهای دختر نهایی در فیلم‌های اسلشر امروزی مطابقت دارد. شخصیت‌هایی که گویی تنها از سر کنجکاوی و عطش جوانانه به‌دنبال رویارویی با شر هستند.
تانی کال

زومجی

  • انتشار تریلر نهایی و بسیار خشن فیلم Halloween Kills

    انتشار تریلر نهایی و بسیار خشن فیلم Halloween Kills

    انتشار تریلر نهایی و بسیار خشن فیلم Halloween Kills یونیورسال تریلر جدید و نهایی فیلم Hall…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *