نقد فیلم Seobok
فیلمهای علمی خیالی در کرهجنوبی با نمونههایی که بونگ جون هو ساخت محبوب شدند. علمی خیالی از آن ژانرهاست که معمولاً کشورهایی که تکنولوژی سینمایی قدرتمندی ندارند سراغش نمیروند چرا که عموماً از آینده حرف میزند و نمایش آینده جلوههای ویژهی تصویری قدرتمند نیاز دارد. تصمیم بونگ جون هو زمانیکه سراغ ساخت پروژه The Host «میزبان» رفت تصمیمی جسورانه و ساختارشکن بود. بونگ جون هو توانست میزبان را با ظرافت بسیاری بسازد و فیلم فروش قابل توجهی در کرهجنوبی داشت. این از قدمهای اولیه برای تعریف سینمای علمی خیالی در سینمای کرهجنوبی بود. با ساخته شدن میزبان، هم مخاطب چشمانتظار فیلمهای آینده بود و هم فیلمسازان علاقهمند شدند تا در این ژانر شانس خودشان را امتحان کنند. سینمای کرهی جنوبی که تصمیم گرفته بود فیلمهایش را در ژانرهای جذاب بسازد و بسترش را آماده کرده بود آمادهی ورود علمی خیالیها به سینمای کشورش بود.
بشر برای نامیرا کردن خود (این میل همیشگی که در اغلب فیلمهای علمی خیالی حضور دارد.) یک انسان آفریده که قرار است باعث از بین رفتن بیماریهای علاجناپذیر دیگران شود
ژانر علمی خیالی سر و کارش با آینده و تکنولوژی است. در بیشتر نمونهها از انسان آینده و مواجهه انسان با تکنولوژی حرف میزند. از رویارویی بشر با دستساختههای خودش. سر و کار فیلمهای علمی خیالی در نمونههای مانند میزبان و البته فیلمهایی مثل Okja «اوکجا» و Snowpiercer «قطارشکن» (که بونگ جون هو در آمریکا ساخت.) با محیط زیست و آسیبهایی بود که بشر نادانسته به زمین میزند و با خودخواهیهایش زیست و چرخهی زندگی را معیوب میکند.
معمولاً در فیلمهای علمی خیالی بشر که در تکنولوژی به قدرت خیلی زیادی رسیده کنترل اوضاع را از دست داده است و تکنولوژی میخواهد بر بشر سوار شود. در نمونههایی مثل Blade Runner ساختهی ریدلی اسکات و 2001: A Space Odyssey ساختهی استنلی کوبریک، مواجههی بشر با دستساز خودش را شاهد هستیم.
در فیلم Seobok هم با موقعیتی مشابه مواجهیم. بشر برای نامیرا کردن خود (این میل همیشگی که در اغلب فیلمهای علمی خیالی حضور دارد.) یک انسان آفریده که قرار است به شکلی باعث از بین رفتن بیماریهای علاجناپذیر دیگران شود. بخش زیادی از فیلم نمایشدهندهی رابطهی بین یک انسان و ناانسان است که بسیار هم جذاب از آب درآمده است. فیلم بر این نکته تاکید دارد که بشر عادی بهدلیل مشغلهها و نگرانیهای همیشگیاش توجهی به جهان اطراف ندارد اما اولین مواجههی ناانسان فیلم با جهان، تجربهای شگفتانگیز و پر از لمس و کشف جهان است. ناانسان فیلم، شبیه کودکی که همه چیز برایش جذاب است با سادهترین چیزهایی که در طبیعت و جهان انسانها میبیند حیرتزده میشود. Seobok فیلم شگفتانگیزی نیست و جایگاهی هم در بین فیلمهای علمی خیالی تاریخ سینما پیدا نمیکند. حتی توانایی رقابت با نمونههای سالهای دور سینمای خودشان یعنی میزبان را ندارد ولی بهعنوان یک فیلمِ ژانر ایدههای جالبی در خود دارد. اگر علاقهمند شدید فیلم را تماشا کنید پس از تماشای فیلم ادامهی متن را بخوانید.
بخشهایی از داستان فیلم در ادامه لو خواهد رفت.
فیلم توضیح زیادی دربارهی شیوهی نامیرا کردن انسانها نمیدهد. در ابتدا با معرفی ناانسان خود مسئله را برای مخاطب تعریف میکند. تکنولوژیِ بشر بهحدی رسیده که تواناییاش را پیدا کرده با دستکاری در ژنها بتواند یک نمونه شبیه به انسان بسازد. البته ویژگیهای این موجود کاملاً منطبق بر انسان نیست. او ظاهری کاملاً شبیه به انسان دارد و برخی از ویژگیهای احساسی انسان را هم کسب کرده است اما شناخت بسیار کمی از جامعهی انسانها دارد. ایدهای که به شکلی یادآور Edward Scissorhands «ادوارد دستقیچی» ساخته تیم برتون است. البته ادوارد در یک فضای فانتری سیر میکند و Seobok در ژانر علمی خیالی. اینکه این موجودِ دست ساز چقدر شبیه انسان است در یکی از دیالوگهای فیلم مشهود است. وقتی یکی از کارشناسها اینطور ماجرا را توضیح میدهد: «اگر از گوچه فرنگی، سیبزمینی درست کنیم اسمش رو چی باید گذاشت؟» از همین لحظه حیات مین جی هیون (شخصیت اصلی) وابسته به زنده ماندن سوبوک (ناانسان ساختهشده توسط بشر) میشود.
ناانسان فیلم، شبیه کودکی که همه چیز برایش جذاب است با سادهترین چیزهایی که در طبیعت و جهان انسانها میبیند حیرتزده میشود
مین جی هیون میکوشد تا سوبوک را از دست کسانی که قصد کشتن یا دزدیدنش دارند نجات بدهد. این بخش از فیلم شبیه به آن مدل از فیلمهای ماجراجویی است که کسی باید از دیگری محافظت کند. صحنههای تعقیب و گریز فیلم معمولی از آب در آمده و دشمن (کسی که بهدنبال دستگیری یا کشتن سوبوک است) هویت مشخصی ندارد. نه نسبت به تواناییهای آنها شناختی پیدا میکنیم و نه نبرد تاثیرگذاری بینشان میبینیم. از آن طرف شاهد ویژگیهای عجیب و غریب سوبوک میشویم که قدرت زیادی به او میدهد. او میتواند جلوی شلیک گلولهها را بگیرد و بر فشار زمین تاثیر بگذارد. البته یک ضربالعجل هم برای او وجود دارد. مدتی زیادی نمیتواند از آزمایشگاه دور بماند چون باید هرچه سریعتر به او آمپولی تزریق شود. همین ویژگیهای توامان تعلیق ایجاد میکنند.
باتوجهبه پتانسیلی که فیلم برای ایجاد تعلیق دارد انتظار داریم با فیلمی هیجانانگیزتر روبهرو باشیم اما سوبوک در میانهی فیلم خیلی معمولی پیش میرود. نه کشمکش چندان جذابی در فیلم وجود دارد و نه اطلاعات جذابی در میانهی فیلم به مخاطب داده میشود. برخلاف وضعیت پیچیدهای که فیلم در آن میگذرد که دو گروه بهشدت دنبال سوبوک هستند جریان فیلم بسیار آرام و بدون کشمکش پیش میرود. بخش زیادی از فیلم در سفری آرام میگذرد که بزرگترین حادثهاش خونریزی از دماغ سوبوک و حملهی به یک سوپرمارکت است. مشکل اصلی فیلم از آنجا شروع میشود که فیلمساز بهجای آنکه نیروهای مختلف و ایدههای مختلف را روبروی هم بگذارد و کشمکش خلق کند از پیش تصمیمش را دربارهی مضمون فیلم گرفته است. قرار است فیلمی ببینیم که در انتها شخصیتها متوجه میشوند نیروی سوبوک بیش از آنکه سودمند باشد به ضرر بشریت است زیرا امکان کنترل کردنش وجود ندارد.
باتوجهبه پتانسیلی که فیلم برای ایجاد تعلیق دارد انتظار داریم با فیلمی هیجانانگیزتر روبهرو باشیم اما سوبوک در میانهی فیلم خیلی معمولی پیش میرود
درکنار خط اصلی داستان، ارتباطی عاطفی که بین سوبوک و مین جی رخ میدهد تأثیرگذار است. دوستی یک انسان با ناانسان چطور تعریف میشود؟ چه پارامترهایی برای کنار هم ماندن آنها میشود تعریف کرد. سوبوک دائماً بهدنبال انگیزهی آدمها میگردد. میخواهد بداند هر کسی با چه انگیزهای به او کمک میکند یا میخواهد به او صدمه بزند. در طی فیلم مین جی که هدف ابتداییاش نجات جان خودش است تصمیم میگیرد که به خاطر نجات جان بشریت سوبوک را از بین ببرد. تصمیمی که چندان به دل نمینشیند چون در طول فیلم چندان به آن پرداخته نشده است. همانطور که گفته شد بخش زیادی از فیلم با سفر این دو شخصیت پر شده است که چندان تاثیری در شخصیتپردازی ندارد.
در مجموع سوبوک از تازهترین فیلمهای سینمای کرهجنوبی از نداشتن قصهی تأثیرگذار رنج میبرد و همهی انرژیاش را از ایدهی جالب و صحنههای اکشن و جلوههای ویژه کسب میکند. مخاطب امروز که بیش از هر چیز بهدنبال قصه است به احتمال زیاد ارتباط زیادی با فیلمهای این چنینی برقرار نمیکند. سینمای کره پس از انگل تا حد زیادی مخاطبان خودش را ناامید کرده است. انگار که چارهای نیست جز آنکه منتظر بمانیم تا بونگ جون هو فیلم تازهای بسازد و روح تازهای به این سینمای تکراری بدمد.