فیلم ترسناک و روانشناسانه ی «It Comes at Night» توسط «تری ادوارد شولتس» و ایفای نقش «جوئل ادگرتون، کریستوفر ابوت، کارمن اجوگو و کلوین هریسون» با بودجه ی 5 میلیون دلاری ساخته شده و دومین فیلم کارگردان مذکور به حساب می آید. این فیلم داستان خود را در دنیایی روایت می کند که مردم از ترس آلوده شدن به بیماری ناشناخته ای در خانه های خود زندانی شده اند. تمرکز فیلم برروی شخصیت «پائول» و خانواده اش می باشد. خانه ی این شخص که به عقیده ی خود امن ترین نقطه ی کره ی زمین است، بعد از حادثه ای تبدیل به جهنمی برای او می شود. این فیلم بر اساس 118 نقد در پایگاه منتقدین رضایت 86 درصدی آن ها را نشان می دهد. نقدهای منتشر شده پیرامون این فیلم نشان می دهند که برای ساخت فیلمی ترسناک نه به بودجه ی بالا نیاز است و نه به تیم بازیگری مطرح. کارگردان فیلم با تکیه بر نبوغ خود توانسته فیلمی با چارچوب منسجم بسازد، ولی نکته ی عجیب این فیلم آن است که کارگردان آن تنها 28 سال دارد. او نخستین بار در سال 2010 فیلم کوتاهی به نام «مادر و پسر» را نویسندگی و کارگردانی نمود. عمده ترین تجربه ی دیگر این شخص در حوزه ی سینما همکاری در بخش تدارکات سه فیلم کارگردان چیره دستی چون «ترنس مالیک» بوده است. این شخص دانشجوی رشته ی مدیریت بوده اما آن را ادامه نداد و خود مشغول به تحصیل و یادگیری سینما شد. در سال 2011 فیلمنامه ای به نام «Two to One» را نوشت و کارگردانی کرد. او به تنهایی هزینه ی ساخت و تدوین فیلم را متقبل شد. او در سال 2014 فیلم کوتاه دیگری به نام«Krisha» ساخت و سال بعد از آن یعنی در 2015 تصمیم گرفت این فیلم کوتاه را گسترش داده و اولین اثر بلند خود را کارگردانی نماید. بازیگر اصلی این فیلم عمه ی کارگردان مذکور می باشد. این فیلم در جشنواره ی SWS شرکت داده شد و توانست جایزه ی فیلم برتر از نگاه منتقدین را از آن خود نماید. این فیلم 300 هزار دلاری مستقل در انتها به فروش 144 هزار دلاری دست یافت. این کارگردان بلند پرواز در تازه ترین مصاحبه ی خود با پایگاه خبری EW درمورد فیلم جدید خود صحبت کرده است. این شخص با ساخت فیلم «کریشا» توانست نام خود را به عنوان یکی از پدیده های نوظهور سینمای مستقل به همگان معرفی نماید. این فیلم تنها در یک خانه اتفاق می افتاد و با این حال هیجان بسیار بالایی داشت. حال نوبت به فیلم «It Comes at Night» رسیده است که همه ی معیار ها در آن چندبرابر شده اند. بودجه ی فیلم دیگر در حد چند هزار دلار نیست و همان طور که گفته شد 5 میلیون دلار صرف ساخت آن شده است. بازیگران شاخص در تیم بازیگری آن دیده می شوند و از همه مهم تر این که ترس گنجانده شده در این فیلم به مراتب بیشتر از آثار مشابه خود می باشد. این نکته قابل ذکر است که تنها 3 روز از اکران این فیلم در سینماهای آمریکا می گذرد. در مصاحبه ای که به آن اشاره شد، کارگردان فیلم درمورد آثاری که از آن ها برای ساخت فیلم جدید خود تاثیر گرفته صحبت هایی انجام داده است. با نگاهی به عنوان فیلم «در شب می آید» متوجه ی ضمیر پنهان «آن» می شویم که در این فیلم منظور زامبی یا هیولا و… نیست. «آن» در این فیلم چیزی به مراتب تاریک تر، وحشتناک تر و مرموز تر از المان هاییست که در فیلم های مشابه به کار گرفته می شوند. این شخص در این مصاحبه ی کوتاه درمورد 10 منبع الهام خود برای ساخت فیلم بیاناتی داشته است که باهم در زیر می خوانیم :

سالار مگس ها

بالاجبار کتاب مذکور را در دبیرستان می خواندیم و کسی آن موقع از اهمیت آن برایمان حرفی نمی زد. به تازگی متوجه شدم که چقدر فیلمی که ساخته ام متاثر از کتاب مذکور است. کتاب دیگری که مردم به من پیشنهاد داده اند «جاده» نام دارد. یک نسخه از آن تهیه کرده ام که به زودی خواندنش را شروع خواهم کرد.

پائول توماس اندرسون

وقتی سال اول یا دوم دبیرستان بودم فیلم «There Will Be Blood» این کارگردان را دیدم و تاثیری که این فیلم بر زندگی من گذاشت غیرقابل انکار است. در آن دوران حواس پرتی های بسیاری از قبیل ورزش های مختلف نظیر کشتی و … داشتم و وقت زیادی برای تماشای فیلم نداشتم، تا این که یک روز به طور اتفاقی فیلم «خون به پا خواهد شد» را دیدم و آن جا بودم که بار دیگر به سمت سینما کشیده شدم. با خودم گفتم این یک فیلم درجه یک است. این هنر سینماست. وقتی فیلم It Comes at Night را می ساختم در اوقات فراغت مشغول تماشای آن فیلم از پائول توماس اندرسون می شدم. این شخص کارگردان مورد علاقه ی من است. فیلم بعدی من موسیقی متنی مشابه آثار او خواهد داشت.

لارس فون تریه

وقتی فیلم مالیخولیای این شخص را دیدم با خودم گفتم او چطور یک احساس انسانی را این چنین در روایتی تخیلی آمیخته است. بنظرم این فیلم اثر بسیار زیبایی از این کارگردان دانمارکی است. بعد از آن فیلم دیگری از این شخص به نام «داگویل» را تماشا کردم که به طرز شگفت آوری برایم هیجان انگیز بود. با تماشای این فیلم بود که پی به ماهر بودن فون تریه در امر کارگردانی بردم.

استنلی کوبریک

او یکی از بهترین کارگردان های تاریخ سینما بود. وقتی The Shining او را تماشا می کنید متوجه می شوید که دوست دارید بارها و بارها به تماشای مجدد آن بنشینید. همیشه در این فیلم چیزهای جدیدی برای کشف کردن وجود دارد. فیلمی که به زیبایی شروع می شود و رفته رفته بر ترس حاکم بر آن افزوده می شود.این فیلم و این کارگردان تاثیر بسیاری بر من نهاده اند.

The Last of Us

این کارگردان زمانی که بازی حیرت انگیز مذکور در سال 2013 برای کنسول Ps3 منتشر شد آن را تجربه نکرد و مشغول نوشتن فیلمنامه ی It Comes at Night بود، ولی وقتی تولید فیلم را شروع کرد سراغ این بازی رفت. این بازی داستان ماجراجویی های جوئل و الی را روایت می کند که در آخرالزمانی به زندگی شان ادامه می دهند که آدم خواران همه جا در کمین شان هستند.

بیا و ببین

فیلم «Come and See» را به راحتی نمی توان تماشا کرد ولی بدون شک یکی از فیلم های محبوب من است. این فیلم گویا پایان کار بشریت را نشان می دهد و چیزی جز ناامیدی و غم در آن دیده نمی شود. کودک حاضر در فیلم جدید این کارگردان مشابه همان کودکی است که در این فیلم روسیه ای محصول 1985 دیده می شود.

کتب و منابع دیگر

در بین آثاری که این شخص مطالعه کرده دو عنوان کتاب با نام های «هولوکاست آمریکایی : نبرد برای جهانی جدید و شیطان شدن: چگونه مردم عادی دست به قتل عام و کشتار دسته جمعی زدند» مشاهده می شود.

سیر تحول بشریت برایم همیشه جالب بوده است. اعتقادات و باورهای مردم همیشه مرا تحت تاثیر قرار داده اند. شاید گربه برای شما حیوان بی ارزشی باشد ولی وقتی به سراغ گربه ی من می روید بهتر است باعث رنجش خاطرش نشوید.در فیلم جدید خودم سعی به نشان دادن «ترس از ناشناخته ها، قدرت و کوری اخلاقی» داشتم که برای به تصویر کشیدن مورد سوم از ماسک گاز استفاده کردم. این ماسک ها باعث می شوند کسی از احساسی که انسان ها در لحظه تجربه می کنند اطلاعی نداشته باشد. از این ماسک ها در طول تاریخ در جنگ ها و خشونت های بسیاری استفاده شده است.

زندانیان

بیشتر از آنکه محو فیلم «The Prisoners» شوم از فیلمبرداری «راجر دیکنز» در این فیلم شگفت زده شدم. سکانسی در این فیلم وجود دارد که ماشین RV به درون جنگل می رود و تنها نور چراغ قوه ی «جیک جیلنهال» در تاریکی دیده می شود و نحوه ی برداشت نزدیک این شخص در فیلم به یمن فیلمبرداری درجه یک آن برایم بسیار قابل توجه بود.

درخت زندگی

من عاشق چیزی ام که ترنس مالیک و امانوئل لوبتزکی در این فیلم به مخاطب نشان می دهند. من سابقه ی همکاری با ترنس مالیک را داشته ام و در دوران تحصیل دانشگاه رفت و آمد های زیادی با او داشتم.به یاد دارم اولین باری که فیلم «Tree of Life» را دیدم تا مدت ها فکرم درگیر این بود که چگونه جزئیات به یکدیگر مرتبط شده اند. من در ساخت آن فیلم به کارگردان کمک کردم و وقتی در سینما شاهد آن بودم با گریه محو تماشای اثر باشکوهی بودم که من نیز سهم کوچکی در ساخته شدنش داشتم.

نقاشی «کامیابی مردگان» اثر «پیتر بروگل»

این نقاشی در سال 1562 با رنگ روغن توسط پیتر بروگل کشیده شد و رد پاهایی از آن در اولین تریلر فیلم مذکور دیده می شد.

وقتی کودک بودم مادرم وقت بسیاری را در خانه ی پدری اش می گذراند. خانه ای که صحبتش را می کنم مشرف به دشت وسیع و مزارع بسیار بود که برای فیلم برداری و ساخت آثار این چنین بسیار مناسب است. در آن زمان پدر بزرگم یکی از اسیران جنگ جهانی دوم بود و در و دیوار خانه عطر و بوی او را می داد. در اکثر تصاویر خانوادگی ما تفنگ و اسلحه ی مربوط به جنگ جهانی دیده می شود. در بالای شومینه ی خانه ی مادر بزرگم دو قبضه اسلحه مربوط به قرون وسطی و یک تابلوی دیگر از پیتر بروگل به نام «شکارچیان در برف» قرار داشت.

این تابلوی نقاشی در فیلم «سولاریس» آندری تارکوفسکی و «مالیخولیا» فون تریه نیز وجود دارند. تماشای تابلوهای پیتربروگل احساس خوبی به من می دهند و احساس کردم فیلمی که می سازم باید به مانند تابلو تاثیرگذار باشد.

30nama

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *