بنا بر روند معمول نقد فیلمهای سینمای ایران، تا پیش از دیدن فیلم، تصمیم داشتم تا مطلبی با عنوان نقد فیلم نهنگ عنبر 2 تهیه کنم، اما بعد از دیدن فیلم تصمیم گرفتم به نوشتن یادداشتی درباره فیلم جدید سامان مقدم اکتفا کنم.
پرسش مهم درباره قسمت دوم نهنگ عنبر این است: در گذشتهِ رابطه ارژنگ (رضا عطاران) و رویا (مهناز افشار) چه داستانهایی باقی مانده است که روایت نشدهاند؟ اگر بخواهیم به شکل دقیقتر این پرسش را مطرح کنیم، باید بپرسیم : چه بخشهایی از گذشته رابطه رویا و ارژنگ باقی مانده است که ارزش روایت سینمایی دارند؟ قسمت دوم نهنگ عنبر فقط به پرسش اول پاسخ میدهد و از پاسخدادن به پرسش دوم (ارزشِ سینماییِ روایت) میگریزد. قسمت دوم فیلم صرفا بازنمایی موقعیتهایی از رابطه رویا و ارژنگ است که در قسمت اول حذف شده اند. اما آیا این موقعیتها به تنهایی میتوانند بار جذابیت اثر را به دوش بکشند؟
در آموزشها و توصیههایی که برای فیلمنامهنویسی سینمایی وجود دارد، از جذابیت مستقل تکتک فصلها یا سکانسهای فیلمنامه صحبت میشود. در واقع شکل ایدهآل یک فیلمنامه سینمایی موفق آن است که هریک از سکانسها (مجموعهای از پلانها) به طور مستقل جذاب باشند. به شکل مشخصتر پیشنیاز دستیابی به یک سکانسِ به تنهایی جذاب، داشتن هدفِ صحنه (سکانس) در فیلمنامه است. در واقع فیلم نامهنویس هنگام نوشتن هریک از سکانسها (و به طور جزییتر و دقیقتر، هریک از پلانها) باید به پرسشِ هدف این صحنه چیست پاسخ دهد. پاسخ به این سوال در تکتک سکانسها، باعث میشود که اولا فیلمنامه نویس معیاری برای نگهداشتن یا دورریختن بخشهای اضافی فیلمنامه پیدا کند و همچنین به او کمک میکند که آغاز، میانه و پایان فیلم را واضحتر و بهتر بشناسد: صرف خندهداربودن یک پلان برای باقیماندن در فیلمنامه کافیست؟ در یک نگاه کلیتر اگر با این پرسش به سراغ پلانها و فصلهای نهنگ عنبر 2 برویم، هیچ جواب مناسبی پیدا نمیکنیم. چند بار قرار است که فقط به چالشهای جوانهای دهه شصت با ماموران انتظامی (کمیته) بخندیم؟ موقعیتهای مربوطه به این الگو، در قسمت اول این مجموعه، به شکلی جذاب روایت شده است (ماجرای کوتاهکردن موی جوانها در خیابان در قسمت اول فیلم). صرف تولید یک موقعیت خندهدار از مواجه ارژنگ و دیگران با ماموران انتظامی در شب چهارشنبه سوری برای بازتولید ایرانی از یک نماآهنگ مایکل جکسون تا چه اندازه ارزش روایت دارد؟ یا اگر قرار است بار دیگر با الگوی مواجه با ماموران انتظامی بخندیم، چرا باید یکبار در پارک (ماجرای ورزش صبحگاهی) و یکبار دوباره در چهارشنبه سوری با این الگوی یکسان مواجه شویم.
اضافهشدن شخصیت شهاب (حسام نواب صفوی) تنها کارکردش، پر کردن خلا روایتی موجود در فیلم است. اضافه کردن این شخصیت تا حدودی به برطرفکردن ضعف عمده فیلم در فقر داستان (بخوانید فیلم نامه) کمک کرده است. چرا که شخصیت شهاب هم نقطه مقابل ارژنگ است (برتری او در چهره، خواننده بودنش و نوازنده بودن او) و هم به نقطه ضعف رویا در دلباختگیهای گاه و بیگاه او به مردان خوشچهره کمک میکند. در واقع عمدتا سکانسهای حضور شهاب هستند که فیلم را از قسمت اول آن تا حدودی متمایز میکنند.
در قسمت دوم فیلم، حضور رویا و ارژنگ برای تدارک مراسم عروسی میتوانست بیش از فلشبکهای فیلم، همچون قسمت اول، مورد توجه فیلمنامهنویس (علی قربان زاده) قرار گیرد. در واقع شکل روایی فیلم میتوانست با استفاده از اتفاقاتی که در شکل جدید رابطه رویا و ارژنگ (ازدواج پس از سالها کشمکش برای رسیدن به رویا) ادامه پیدا کند. سکانسهای حضور رویا و ارژنگ در جاده در حرکت به سمت محل عروسی در شمال، به جز پیدا کردن رنوی قدیمی آنها (به شکلی کاملا اتفاقی و بیمنطق) صرفا به فلش بکهای اضافی منجر میشوند که کارکرد جدیدی ندارند.
آنچه که باعث میشود قسمت دوم فیلم در مقایسه با قسمت نخست آن، اتفاق مثبتی محسوب نشود، این است که اولا فیلم به نوعی به نشاندادن تکههای باقیمانده از قسمت اول (و نه تکه های جدید روایت نشده) تقلیل مییابد و دوم اینکه در مسیر روایت همین تکههای باقی مانده حتی نتوانسته است موقعیتهایِ به تنهایی جذاب برای روایتش پیدا کند. به یاد بیاورید ده دقیقه آغازین قسمت اول فیلم را که به روایت ماجرای جداشدن مادر و پدر ارژنگ میپردازد. با کمترین دیالوگ و یک روایت بصری جذاب که مخاطب را به دیدن فیلم ترغیب میکند. تکتک موقعیتهای قسمت اول به تنهایی جذابتر و پرکششتر و البته هدفمندتر از قسمت دوم هستند. ماجرای ازوداج ارژنگ با فرناز (ویشکا آسایش) و شکل روایت زندگی آنها از نمونههای خوب موقعیتِ بهتنهایی جذاب در فیلم نامه قسمت اول است. به یاد بیاورید ماجرای روند خستهکننده شکل زندگی ارژنگ و فرناز با تکرار مهمانیها و تماشای شبکههای ماهوارهای و فرم بصری درست آن در نشاندادن این تکرار که هم جذاب است و هم خندهدار. اضافه کردن رضا ناجی و حاج آقا (علی قربان زاده) در قسمت دوم عملا بیاستفاده است. کارکرد حضور علی قربان زاده در قسمت اول فیلم کاملا در خدمت فیلمنامه و در ماجرای چالشهای ارژنگ در یافتن شغلهای مختلف است که در مسیر حوادث داستان قرار دارد.
فروش هفتههای آغارین نمایش فیلم شاید به علت خاطره خوب مخاطبان از قسمت اول مجموعه باشد. هر چند رکوردشکنی فروش گیشه گشت 2 نشان داد مخاطب سینمای ما همچنان غیرقابل پیشبینی است. باید منتظر بازخوردهای بیشتری از نظرات مخاطبان، پس از تماشای فیلم باشیم.
zoomg