واکنش بازیگر «ماجرای نیمروز» به صحبت های جنجالی سحر قریشی
آیا واکنشها باعث به حاشیه رانده شدن گوینده آن حرفها شد یا باعث دوباره و سهباره و هزارباره دیده شدن آن ویدئو و حرفهای مثلا اشتباه ایشان؟ آیا یک تماس دوستانه و تشریح عوارض یک گفتوگو با خود سحر قریشی و درخواست توضیح و تصحیح نتیجه بهتری نداشت؟
هادی حجازیفر بازیگر سینما گفت: تلاش برای بقا، آنهم با توسل به اشتباهات دیگران؛ پدیدهای که با فراگیر شدن رسانههای مجازی به وفور دیده میشود. بازنشستهها، کنارگذاشتهشدهها، شکستخوردهها یا پایانیافتههای حوزههای مختلف سیاسی، هنری، ورزشی و اجتماعی بهجای آنکه تلاش برای بقا را از تجدید آموزشها، مرور اشتباهات یا بهبود تصور عمومی آغاز کنند، راه میانبر را میروند. انگشت گذاشتن بر اشتباهات دیگران و موجسواری فرصتطلبانه. رفتار آنها شبیه کسانی است که لای ترافیک گیر افتادهاند و با دیدن آمبولانس حامل بیمار و رانندههایی که راه باز میکنند، تلاش میکنند در آن لاین بیفتند و پشتسر آمبولانس سریعتر به مقصد برسند؛ تلاش و رقابتی که ترسناک است.
انتشار یک ویدئو از سحر قریشی و احساسش راجع به حضور در استادیوم، موج جدیدی از واکنشها را در پی داشت. فارغ از دلایل بازبینی و دیدهشدن این ویدئو آنهم بعد از یکسال که بسیار مهم است واکنش سلبریتیهای حوزههای مختلف به این حرفها بود. دوستان بازیگری هم که برای سوژه شدن کم موضوع نیافریدهاند، دست به قلم شدند و نامشان اینبار بهعنوان یک مصلح و فعال اجتماعی ترند شد.
واقعیت اینکه تهمانده ارزشی چون «خود واقعی بودن» لای این شلوغکاریها از یاد میرود. این هجمهها باعث میشود ما قبل از هر اظهارنظری به این فکر کنیم که بازخوردهای احتمالیاش چه خواهد بود و این یعنی ساختن شیک یک دروغگو و ریاکار جدید. آیا ابراز یک عقیده شخصی راجع به یک احساس درونی باید این همه عوارض داشته باشد؟
شناسایی دقیق حساسیتهای جامعه و دست گذاشتن بهموقع روی پدیدهها؛ این توانایی هرگز بهمعنای فرزانگی نبوده و نیست ولی تمام نشانههای کامل یک انسان فرصتطلببودن را دارد. آیا خود آنها از این دست اظهارات مشعشع کم داشتهاند؟ آیا عملکرد و تاریخچه آنها موارد حساسیتبرانگیز و اشتباه کم داشته است؟ آیا خط استارت خود را فراموش کردهاند؟ زدن بیرحمانه افرادی که قابلیت دیده شدن را دارند ولی هیچ ادعای فرزانگی یا مصلح اجتماعی بودن را ندارند، شرافتمندانه است؟ نه نیست و آنها خوب میدانند باید دست روی آدمهایی بگذارند که جز خانواده و طرفدارانی که اهل رسانه نیستند، مدافعی ندارند.
یک جامعه رشدیافته هرگز نباید بدون فراموش کردن ابهامها و گذشته افراد با تکرار و بازنشر این واکنشها به امید ادامه حیات نهچندان طیبه سلبریتیطور برخی بیفزاید. باید با بیتوجهی، آنها را آگاه کند که برای ماندن، نیاز به بالا بردن آگاهی، در سطح نماندن و یادگیری دارند. دوستانی که تا پیش از این بیشتر بهخاطر علامتسوالهایی که دارند خوراک بحثهای رسانه میشدند. این اتفاق خطرناکی است. اهمیت واکنش به پدیده، از خود پدیده بالاتر میرود.
حالا یک سوال؛ آیا واکنشها باعث به حاشیه رانده شدن گوینده آن حرفها شد یا باعث دوباره و سهباره و هزارباره دیده شدن آن ویدئو و حرفهای مثلا اشتباه ایشان؟ آیا یک تماس دوستانه و تشریح عوارض یک گفتوگو با خود سحر قریشی و درخواست توضیح و تصحیح نتیجه بهتری نداشت؟ طبعا داشت اما این وسط تکلیف نام و ترند شدن چه میشود؟