هشتاد و نهمین مراسم آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک یا اسکار 2017 در تاریخ ۸ اسفند برگزار میشود و طبق معمول مهمترین چیزی که ذهن بسیاری از طرفداران سینما و دنبالکنندگان این مراسم مهم را مشغول کرده این است که چه کسانی با دست پر از سالن تئاتر دالبی هالیوود خارج میشوند. ما قبلا طی مقالهی مفصلی سعی کردیم تا برندگان یا حداقل نامزدهایی را که بیشترین شانس برنده شدن مجسمهی طلایی را دارند پیشبینی کنیم. پیشبینیهایمان اما بیشتر براساس احساس و سلیقه و ارتباطی که با فیلمهای بهخصوصی برقرار کرده بودیم بود. کافی است نگاهی به فیلمهای برتر نامزد شده در مراسم امسال بیاندازید تا ببینید که با چه انتخابهای متنوعی طرفیم. انتخابهایی که تقریبا میتوان تمامیشان را برنده دانست. یکی «لا لا لند» (La La Land) را به خاطر از زیر خاک بیرون کشیدن موزیکالهای دوران طلایی هالیوود دوست دارد. یکی «رسیدن» (Arrival)، ساختهی علمی-تخیلی و ساختارشکنِ دنیس ویلنوو را برنده میداند و دیگری «مهتاب» (Moonlight) را «اسپاتلایت» (Spotlight) دیگری میداند که همه را با پیروزی غافلگیر خواهد کرد.
در این مطلب اما میخواهیم از زاویهی دیگری دست به پیشبینی برندگان مراسم بزنیم. از زاویهای که در آن خوب یا بهتر بودن فیلمها، نظرات منتقدان و سلیقهی خودمان اهمیت ندارد. در این پیشبینی فقط اعداد و ارقام و آمارها تعیین تکلیف میکنند. میخواهیم ببینیم با کنار هم گذاشتن آمار برندگان سالهای مختلف اسکار و مقایسه کردن آنها با مراسمهای مهم دیگر فصل جوایز چه چیزی دستگیرمان میشود. میخواهیم ببینیم برندگان چه مراسمهای دیگری بیشترین شباهت را به برندگان اسکار دارند. الگوی بین آنها را در بیاوریم و ببینیم میتوانیم برندگان اسکار امسال را به شکل دقیقتر و علمیتری پیشبینی کنیم یا نه. خلاصه میخواهیم کاری کنیم تا بعد از این مقاله به شکل درستتری بتوانید برندگان امسال را در جمع دوستان و همکارانتان پیشبینی کنید تا وقتی برندهها اعلام شدند حسابی جلوی آنها خفن و نوستراداموس به نظر برسید!
خب، بگذارید برای شروع از گلدن گلوب شروع کنیم. وقتی نوبت بحث و گفتگو دربارهی پیشبینی برندگان اسکار میشود، همه در ابتدا گلدن گلوب را به یاد میآورند و سعی میکنند براساس برندگان این مراسم پیشبینی کنند. بالاخره منطقی هم به نظر میرسد. ناسلامتی گلدن گلوب اولین مراسم مهم فصل جوایز است و پشت سر بینندگان ۳۰ میلیونی اسکار، با ۲۰ میلیون تماشاگر، پربینندهترین مراسم جوایز سینمایی سال هم محسوب میشود. اما اگر با دوستانتان در زمینهی پیشبینی برندگان اسکار سر ساندویچ فلافل شرطبندی کردهاید، بهتر است روی گلدن گلوب حساب باز نکنید. چون چنین کاری خطرات خودش را دارد. اما قبل از اینکه گلدن گلوب را به عنوان یک فاکتور کمکی بد اثبات کنم، بگذارید با شباهتهای گلدن گلوب و اسکار شروع کنیم؛ اول از همه گلدن گلوبها خیلی در پیشبینی بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن اسکار خوب هستند. بهطوری که در ۲۰ سال گذشته ۷۰ درصد از برندگان گلدب گلوب شاخهی بهترین بازیگر مرد، برندهی اسکار هم شدهاند. در زمینهی بهترین بازیگر زن اما این آمار به عدد فوقالعاده بالای ۹۰ درصد میرسد. البته شاخههای دیگری هم هستند که برندگان مشابه زیادی بین گلدن گلوب و اسکار دارند. مثلا شاخهی بهترین فیلمنامه که ۸۰ درصد برندگان از هر دو مراسم دستپُر خارج شدهاند.
شاید این اعداد در نگاه اول بالا به نظر برسند و همینطور هم است، اما همزمان گمراهکننده هم هستند. حقیقت این است که آکادمی و گلدن گلوب برندگانشان در این شاخهها را به روش یکسانی انتخاب نمیکنند. البته که ۷۰ درصد بازیگران مرد و ۹۰ درصد بازیگران زن نقش اول علاوهبر اسکار، در گلدن گلوب هم جایزه بردهاند. اما فقط به خاطر اینکه آنها دوتا فرصت برای زدن به هدف داشتهاند. همانطور که میدانید گلدن گلوب شاخهی بهترین بازیگران مرد و زنش را به دو گروه «درام» و «کمدی/موزیکال» تقسیم میکند. بنابراین برای مثال همیشه این احتمال وجود دارد که یکی از دو برندگان شاخهی درام و کمدی در اسکار برنده خواهد بود. پس، سوال این است که معمولا کدامیک از برندگان این دو شاخه در اسکار هم موفق میشوند؟ آیا باید برای هر دوی آنها ۵۰ درصد شانس قائل شویم؟ یا باید شیر یا خط بیاندازیم؟! چنین چیزی دربارهی بهترین فیلمنامه هم صدق میکند. آکادمی دو جایزهی جداگانه برای بهترین فیلمنامهی اورجینال و بهترین فیلمنامهی اقتباسی دارد. این در حالی است که گلدن گلوب فقط یک جایزه برای بهترین فیلمنامه قائل شده است. این وسط برخلاف اسکار، گلدن گلوب جایزهای برای بخشهای فنی مثل جلوههای ویژه، فیلمبرداری و تدوین صدا در نظر نگرفته است.
اما مهمترین فاکتوری که ثابت میکند گلدن گلوب اصلا منبع خوبی برای پیشبینی اسکار نیست این است که گلدن گلوب به مرور زمان در پیشبینی برندگان اسکار ضعیف و ضعیفتر شده است. در جریان سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۳، ۱۸ تا از ۲۱ فیلمی که برندهی بهترین فیلم درام و کمدی/موزیکال گلدن گلوب شده بودند، رفتند تا مجسمهی اسکار را نیز به چنگ بیاورند. یعنی گلدن گلوب در ۸۶ درصد دفعات در گرفتن مچ اسکار عالی بوده است که آمار خیلی قابلاحترامی است. اما قضیه بعد از سال ۲۰۰۳ تغییر کرد. یعنی از سال ۲۰۰۴ تاکنون آمار موفقیت گلدن گلوب در پیشبینی بهترین فیلم اسکار به ۳۳ درصد سقوط کرده است. قابلذکر است که گلدن گلوب با وجود داشتن دو فرصت (درام و کمدی) برای موفقیت چنین آمار اسفناکی را به دست آورده است. چه اتفاقی میافتد که مراسمی که اینقدر در حدس زدن خوب بوده است، یکدفعه به جایی میرسد که اینقدر از اسکار فاصله میگیرد؟ خب، این موضوع نشان میدهد که سلیقهی فعالان صنعت سینمای امریکا به مرور در حال فاصله گرفتن از بقیهی جهان است. برندگان گلدن گلوب توسط «انجمن مطبوعات خارجی هالیوود» انتخاب میشوند. گروهی از ژورنالیستها و عکاسهایی که در سایتهای غیرامریکایی فعالیت میکنند. از سوی دیگر آکادمی از حدود ۶ هزار و ۶۰۰تا از حرفهایهای صنعت سینمای امریکا تشکیل شده است که اکثرشان در حال حاضر در زمینهی تولید فیلم فعال هستند. خلاصه به این نتیجه میرسیم که گلدن گلوب شاید مراسم سرگرمکننده و جالبی باشد، اما اگر در برنده شدن آن ساندویچهای فلافل و خرج گذاشتن روی دست دوستانتان جدی هستید، بهتر است گلدن گلوب جماعت را کاملا فراموش کنید و به دنبال منبع جایگزین بهتری برای یاری گرفتن باشید. این جایگزین چه چیزی است؟
خب، من تمام برندگانی را که در ۲۰ سال گذشته توسط «اتحادیه بازیگران امریکا»، «اتحادیه نویسندگان امریکا»، «اتحادیه کارگردانان امریکا» و «اتحادیه تهیهکنندگان امریکا» انتخاب شدهاند، فهرست کردم و البته به اینها بسنده نکردم و برندگان مراسمهایی مثل «بفتا»، «جوایز ستلایت»، «جوایز انجمن منتقدان»، «جامعهی ملی منتقدان فیلم»، «جامعهی منتقدان آنلاین فیلم»، «انجمن منتقدان فیلم نیویورک» و «انجمن منتقدان فیلم لسآنجلس» را هم به آنها اضافه کردم تا ببینم چه تصویری به دست میآید. اولین نتیجهگیری این آمارگیری گسترده این است که «به چهار اتحادیه اول اعتماد کنید»!
در جریان تمام مراسمهایی که پشت سر هم ردیف کردم، چهار اتحادیهی بازیگران، نویسندگان، کارگردانان و تهیهکنندگان امریکا مهمترینشان هستند. این جوایز معمولا بهطور گستردهای دستکم گرفته میشوند، اما اینطور نباید شود. هرکدام از این اتحادیهها در پیشبینی رشتهی تخصصیشان آمار بینظیری دارند. آمار موفقیت اتحادیه بازیگران امریکا در پیشبینی بهترین بازیگر مرد اسکار ۸۰ درصد و بهترین بازیگر زن ۷۰ درصد است. اتحادیه نویسندگان امریکا ۷۰ درصد دفعات در پیشبینی بهترین فیلمنامهی اقتباسی و اورجینال اسکار موفق بوده است. اتحادیه کارگردانان امریکا ۸۵ درصد دفعات بهترین کارگردان اسکار را انتخاب کرده است و بهترین منبع برای پیشبینی بهترین فیلم اسکار، جایزهای است که شاید تاکنون فکر نمیکردید اصلا وجود داشته باشد: اتحادیه تهیهکنندگان امریکا. اعضای این اتحادیه ۷۰ درصد دفعات بهترین فیلم اسکار را انتخاب کردهاند. چنین شباهت نزدیکی اما چندان نباید شگفتآور باشد. بالاخره این اتحادیهها نه تنها مثل اعضای آکادمی امریکایی هستند، بلکه در انتخاب بهترینهای رشتههای تخصصیشان هم بهتر از هرکس دیگری عمل میکنند. پس، همهچیز منطقی است.
درس دوم که از این آمار گسترده به دست آوردم این بود که «منتقدان را جدی نگیرید»! بالاتر گفتم که در آمارگیریام چندتا انجمن و جامعهی مختلف را هم در نظر گرفته بودم. اما آنها چیزی جز وقت تلف کردن نبودند. جوایز «جامعهی ملی منتقدان فیلم»، «جامعهی منتقدان آنلاین فیلم»، «انجمن منتقدان فیلم نیویورک» و «انجمن منتقدان فیلم لسآنجلس» نه تنها در نامگذاری انجمنهایشان خیلی بد عمل کردهاند، که کاملا در زمینهی پیشبینی برندگان اسکار هم ناموفق بودهاند. هیچی! هیچکدام از این انجمنها در انتخاب برندگان تمامی شاخههای اسکار بهتر از ۵۰ درصد عمل نکردهاند. رکورد آنها در زمینهی انتخاب بهترین فیلم اسکار که خجالتآور است. «انجمن منتقدان فیلم لسآنجلس» در طول ۲۰ سال گذشته فقط دو بار موفق به حدس زدن بهترین فیلم اسکار شده است. با این وضعیت اینطور به نظر میرسد که انگار اعضای این انجمن عمدا قصد جنگ با آکادمی را دارند! با تمام اینها یک استثنا وجود دارد و آن هم این است که «جوایز انجمن منتقدان» ۸۵ درصد دفعات در پیشبینی بهترین فیلمبرداری اسکار موفق بوده است و همچنین از یازده باری که جایزهی بهترین فیلمنامهی اورجینال را انتخاب کرده، فقط یکبار با اسکار یکسان نبوده است. پس در مقایسه با انجمنهای به دردنخور و بیخاصیت منتقدان، این یکی شرایط خیلی بهتری دارد!
فاکتور بعدی که در پیشبینی دقیق برندگان اسکار باید در نظر بگیریم این است که مراسمها و جوایز سینمایی کافی نیستند و باید «اینترنت» را هم وارد بازی کرد. مساله این است که اتمسفری که قبل از جوایز در اینترنت و بحث و گفتگوهای آنلاین بین مردم شکل میگیرد در موفقیت یک فیلم یا شکست آن نقش به سزایی دارد. اگر در زمینهی بررسی مراسمهای سینمایی فقط با یک گروه خاص و اندک سروکار داریم، در رابطه با اینترنت جمعیت آماری بزرگی داریم. به خاطر همین است که تحلیلگران بسیاری برای پیشبینی برندگان اسکار شروع به طراحی و ساخت مدلها و الگوریتمهایی زدهاند که هزاران و حتی میلیونها نقطهی دادهای را مورد بررسی قرار میدهند که بهترینشان توییتر خودمان است. برای مثال سال گذشته پاول سینگمن، پژوهشگر داده و آمار، سیستمی طراحی کرد که از طریق تعداد دفعات تکرار نام یک فیلم یا بازیگر و همچنین مقدار مثبتبودن آنها، برندگان اسکار را حدس میزد. البته که سیستم سینگمن کامل نبود و در پیشبینی برخی شاخهها شکست خورد، اما در عوض در پیشبینی درست تعدادی از شاخههای دیگر موفق بود. برای مثال سیستم سینگمن به درستی بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن، بهترین کارگردان، بهترین ترانهی اورجینال و بهترین انیمیشن بلند را حدس زد. و این نتیجه اولین اجرای این سیستم بود. با توجه به اضافه شدن نتایج بیشتری به آن و بروزرسانیاش براساس موفقیتها و شکستهایش، احتمال اینکه این سیستم امسال نتایج موفقیتآمیزتری داشته باشد بالا میرود.
اما حتی سیستم سینگمن هم در پیشبینی مهمترین شاخهی اسکار (بهترین فیلم) شکست خورد. سیستم او در حالی «ازگوربرخاسته» (The Revenant) را انتخاب کرده بود که در نهایت «اسپاتلایت» جایزه را برنده شد. اما راستش نمیتوان چندان به سینگمن سخت گرفت. بالاخره چه کسی را میتوانید پیدا کنید که انتظار پیروزی «اسپاتلایت» را میداشت. «اسپاتلایت» بعد از ۶۰ سال اولین فیلمی بود که در کنار بهترین فیلم، فقط یک اسکار دیگر برنده شده است. چگونه میتوان غیرقابلپیشبینی را پیشبینی کرد؟ هیچکس فکرش را هم نکرده بود که فیلمی به جز «ازگوربرخاسته»، «اتاق» (Room) و «رکود بزرگ» (The Big Short) برنده خواهد بود و سیستم سینگمن هم جزو یکی از تحلیلگران و منتقدان و مردم بسیاری بود که از آکادمی رودست خورد.
تمام این حرفها اما به این معنی نیست که «اسپاتلایت» همینطوری از روی هوا برنده شد. با کمی جستجو و بررسی میتوان فهمید که این فیلم اکران چندان بیسروصدایی هم نداشته است. در تصویر بالا میتوانید مقدار جستجوی فیلمهای «ازگوربرخاسته»، «رکود بزرگ» و «اسپاتلایت» در موتور گوگل در جریان ماههای قبل و بعد از مراسم اسکار ۲۰۱۶ را ببینید. بخشی که مقدار جستجوی هر سه فیلم با افزایش دیوانهواری روبهرو شده است مربوط به هفتهی ۲۱ فوریه میشود که به خاطر پخش مراسم در این هفته، قابلدرک است. ما اما با این بخش کاری نداریم. بلکه اتفاقات قبل از آن برایمان مهم است. همانطور که میبینید هر دو فیلم «ازگوربرخاسته» و «رکود بزرگ» در حالی وارد سال ۲۰۱۶ شدند که در اوج جستجویشان به سر میبردند. اما نکته این است که در جریان هفتههای منتهی به اسکار با سقوط قابلتوجهای روبهرو شدند. در مقابل «اسپاتلایت» را داریم که کارش را در ابتدا خیلی بیسروصدا آغاز کرد، اما به تدریج رشد کرد و ترافیک جستجویش بهطور بیوقفهای در جریان شش هفتهی اول سال ۲۰۱۶ افزایش یافت. شاید اگر اعضای آکادمی در زمانی که «ازگوربرخاسته» در بالاترین درجهی ترافیکش به سر میبرد، برندگان را انتخاب میکردند، الان برندهی بهترین فیلم ۲۰۱۶ فرد دیگری میبود، اما در عوض آنها در حالی دست به انتخاب برندگان زدهاند که «اسپاتلایت» بالاترین ترافیک را از آن خودش کرده بوده است و در نتیجه اعضای آکادمی قربانی پدیدهای به اسم «اثر تاخر» (Recency Effect) شدهاند. «اثر تاخر» توضیح میدهد احتمال اینکه ما چیزهایی را که به تازگی دیدهایم، به خاطر بیاوریم یا ترجیح بدهیم بیشتر است. بنابراین در حالی که «ازگوربرخاسته» و «رکود بزرگ» در زمان انتخاب برندگان فیلمهای قدیمیتری در ذهن داوران بودهاند، همه تازه «اسپاتلایت» را دیده بودند و به همان هم رای دادند. پیام اخلاقی داستان این است که نباید اجازه بدهید فیلمتان تا دو هفته قبل از اسکار که رایگیری انجام میشود از نفس بیافتد.
خب، حالا بگذارید تمام این آماری را که درآوردیم به کار بگیریم و ببینیم میتوانیم برندگان برخی از مهمترین رشتههای امسال را به درستی پیشبینی کنیم یا نه. «اتحادیه بازیگران امریکا» در مراسم امسالش دنزل واشنگتن را برای فیلم «حصارها» (Fences) به عنوان بهترین بازیگر مرد نقش اول و اِما استون را برای فیلم «لا لا لند» به عنوان بهترین بازیگر زن نقش اول انتخاب کرد. این در حالی بود که ماهرشالا علی برای فیلم «مهتاب» و وایولا دیویس برای فیلم «حصارها» هم جایزهی بهترین بازیگران نقش مکمل را به چنگ آوردند. اتحادیه کارگردانان هم در مراسم امسال دمین شزل را برای فیلم «لا لا لند» به عنوان بهترین کارگردان شناخت. «اتحادیه تهیهکنندگان امریکا» نیز «لا لا لند» را به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب کرد. مراسم «اتحادیه نویسندگان امریکا» هم هنوز برگزار نشده است، اما حتما یادتان میآید که گفتم «جوایز انجمن منتقدان» سابقهی خوبی در انتخاب بهترین فیلمنامهی اورجینال دارد و آنها امسال سناریوی کنت لونرگان را برای «منچستر کنار دریا» (Manchester by the Sea) انتخاب کردهاند.
در رابطه با ترافیک اینترنتی فیلمها اما در ابتدا چهار فیلم «رسیدن»، «مهتاب»، «منچستر کنار دریا» و «اگر سنگ از آسمان ببارد» را با هم به نبرد انداختیم و همانطور که در تصویر بالا میبینیم رنگ قرمز (مهتاب) و آبی (رسیدن) در یک ماه گذشته در مقایسه با دو فیلم دیگر جستجوی بسیار ضعیفی داشتهاند. شاید به این دلیل که خیلی وقت است از اوج اکران و بحث و گفتگوهای پیرامون «رسیدن» گذشته است و «مهتاب» هم از همان آغاز اکران، فیلمی بوده که با وجود استقبال گستردهی منتقدان، در گیشه عملکرد قابلتوجهای نداشته است و برای موفقیت چشم به اسکار بسته است. در ردهی دوم «اگر سنگ از آسمان ببارد» (زرد) قرار دارد که در نمودار جهانی در طول یک ماه گذشته ترافیک کم و بیش مستمر و بالایی داشته است، اما در نمودار ایالات متحده که اساس آمارگیری ماست، وضعیتش اگرچه بهتر از «رسیدن» و «مهتاب» است، اما در مقایسه با «منچستر کنار دریا» (سبز) هیچ شانسی ندارد. همانطور که بالاتر هم گفتم، برای ما این مهم این است که ترافیک فلان فیلم در نزدیکی آغاز رایگیری داوران دچار رشد شده یا افت و همانطور که میبینید «اگر سنگ از آسمان ببارد» در حال سقوط آزاد است. اما شگفتی این نبرد چهار نفره «منچستر کنار دریا»ست که نه تنها با اختلاف قابلتوجهای از بقیه بالاتر است، بلکه نمودارش هم نشان از حرکت رو به بالای ترافیک آن در هفتههای منتهی به اسکار میدهد.
در نمودار دوم که پنج فیلم بعدی در آن حضور دارند، فیلم «شیر» (بنفش) که بهطور قابلدرکی در مقایسه با رقبای قدرش چیزی بیشتر از یک خط بنفش صاف نیست. در ردهی دوم «حصارها» (سبز) و «لبهی تیغ» (زرد) قرار دارند که هر دو در ورود به دو هفتهی پایانی منتهی به اسکار کمی در حال بالا رفتن هستند. اما در مقابل «اشخاص پنهان» (قرمز) و «لا لا لند» (آبی) را داریم که هر دو اگرچه افت و خیزهای بزرگی در طول اکرانشان داشتهاند، اما هر دو در آغاز دو هفتهی پایانی اسکار با سقوط قابلتوجهای روبهرو شدهاند. با توجه به آمار آنها در طول یک ماه گذشته میتوان پیشبینی کرد هر دو در دو هفتهی آینده با افزایش ترافیک روبهرو میشوند، اما «لا لا لند» برتری همیشگی خودش را حفظ خواهد کرد.
نکتهی جالب (تصویر بالا) این است که وقتی «لا لا لند» (آبی) و «اشخاص پنهان» (قرمز) را با برندهی نمودار قبلی یعنی «منچستر کنار دریا» (زرد) مقایسه میکنیم، فیلم کنت لونرگان کاری به جز تسلیم شدن ندارد. اگرچه ترافیک دو هفتهی پایانی منتهی به مراسم اسکار هم مهم است، اما از روی این آمار به این نتیجه میرسیم که برندهی بهترین فیلم اسکار یکی از دو فیلم «اشخاص پنهان» و «لا لا لند» خواهد بود. از آنجایی که «اشخاص پنهان» فیلم عامهپسندی است که در حد به دست آوردن اسکار خوب و غافلگیرکننده نبوده، پس تنها فیلمی که میماند «لا لا لند» است. همان فیلمی که ما هم آن را به عنوان برندهی بهترین فیلم اسکار پیشبینی کرده بودیم. این هم یک فاکتور دیگر به نفع موفقیت موزیکال اِما استون و رایان گاسلینگ!
Zoomg