بدون شک سری Call of Duty با وجود طرفدارن فراوانش، یکی از تاثیرگذارترین بازیهای ویدئویی تاریخ است. عنوانی که با پرداختن به نبرهای بزرگ جنگ جهانی دوم، مانند یورش به ساحل نرماندی در نسخه دوم، در کنار سری بینظیر Medal Of Honor سبک تیراندای اول شخص را به پیش راندند و رنگ بویی جدید را به بازی های ساخته شده بر اساس جنگ جهانی دوم بخشیدند. اما پس از گذشت چند سال و کم رنگ شدن حنای موضوعات مربوط به جنگ جهانی دوم در میان مخاطبان، سری Medal of Honor با گم کردن راهش،کم کم از گردونه رقابت خارج شد. اما در نقطه مقابل سری Call of Duty با روی کار آمدن دو فرد نابغه، یعنی جیسون وست (Jason West) و وینس زامپلا (Vince Zampella)، مسیری کاملاً متفاوت را برگزید.
این سری با کوچ کردن به نبردهای مدرن و پشت سر گذاشتن جنگهای جهانی، به سمت و سوی مبارزه با تروریسم جهانی و فجایع امروزی در کشورهای غربی روی اورد و به وسیله سبک جدید و تقریباً سینمایی استدیو Infinity Ward موفقیتی چشم گیر را کسب کرد. موفقیتی که تا پایان سه گانه Modern Warfare و چندین نسخه پس از آن هم ادامه داشت. اما دیری نپایید که مشکلات حقوقی ناشر سری یعنی Activision با وست و زاپلا، مقدمات جدایی این دو نفر از استدیو Infinity Ward را ایجاد کرد.
با جدایی این دو نفر که بدون شک مغز متفکر پشت پیشرفت های سری در دو شماره اول سری جنگ اوری نوین بودند، شماره سوم با روندی ضعیف تر ساخته شد و سری رفته رفته آن جادوی همیشگی خودش را در گودال فراموشیها گم کرد. البته بدون شک جدایی وست و زامپلا را نمی توان دلیلی بر ناموفق شدن سری Call of Duty دانست، چرا که سری همچنان با قدرت به فروشی حیرت انگیز ادامه میداد و همچنان طرفداران بسیاری در میان مخاطبان داشت. اما بدون شک، روند پیش گرفته شده توسط Activision ضربههایی را بر پیکره سری زد و سری را در مسیری قرار داد که بیشتر از یک عنوان شوتر جنگی، شبیه به عنوان علمی تخیلی باشد.
تغییرات اعمال شده چندان به مذاق همه مخاطبان خوش نیامد و این موضوع را می توان از تغییر مسیر ناگهانی و البته … کمی مشکوک سری دریافت، سری Call of Duty طی تصمیمی ناگهانی و درست یک سال پس از موفقیت عنوان قابل تحسین Battlefield 1، در زمان به عقب برگشت و تصمیم گرفت روایتی ضدجنگ (!) را در قالب داستانی در جنگ جهانی دوم به تصویر بکشد. از ان جایی که سال های طلایی سری، بدون شک در میان دو نسل از بازی هایی که جنگ جهانی دوم و جنگ های نوین را روایت می کردند قرار دارد، بازگشتن سری به میانههای قرن بیستم چندان هم دور از انتظار نبود، چرا که بسیار دیدهایم، هر بار که یک سری قدرتمند و جذاب از مسیر خارج می شود، سعی می کند با بازگشت به ریشههایش، دوباره به سال های موفقیت چنگ بیاندازد. اما در میان این بازگشت های بیمحبا و چنگ زدنها به آسمان، کم پیش آمده که سازندگان جدید بتوانند عصاره اصلی ریشههای یک سری را دوباره و دوباره بازسازی کنند. چرا که قدیمی ها روش و رسومی خاص برای این کار داشتهاند و حالا، یافتن فرمولی جادویی ساخت یک بازی در جنگ جهانی دوم، چندان کار سادهای نیست.
با این حال، سازندگان این نسخه در استدیو Sledgehammer Games امید بسیاری به ساخته جدیدشان بستهاند و قولهای بسیاری را به مخاطبانشان میدهند. قولهایی که در صورت به وقوع پیوستنشان، بدون شک ما را صاحب یکی از بهترین نسخههای سری Call of Duty میکنند. نسخهای که هم به ریشههایش برگشته و هم توانسته با نوآری، جذابیت بیشتری به نبردهای تکراری جنگ جهانی دوم ببخشد.
سخنی از دل…
این قسمت از پیش نمایش را به قصد، برای کمی غر زدن و ابراز ناراحتی از سیاستهای Activision در قبال سری Call of Duty مینویسم. به این مقصود که کمی از بار ناراحتیهای پیش آمده به واسطه همین سیاستها کم شود و در دلی کرده باشم با دوست داران سری.
بیایید رو راست باشیم، بدون شک سری Call of Duty در چند سال اخیر و با روند عرضه سالانه، سیری نزولی را طی کرد که بسیار از آن گفتهایم و گفتهاند. از دوشیده شدن بیش از حد نام سری توسط ناشر گرفته تا استفاده از ایدههایی که حتی برای یک عنوان علمی تخیلی هم زیاده روی محسوب میشوند. از طمع ناشر و پول پرستیاش بسیار گفتیم و از ناراحتیهایمان، چه دعواهایی که بر سر مشکلات نسخههای قبلی راه نینداختیم و چه روزهایی که با وجود دانستن و آگاه بودن از مشکلات بازی مورد علاقهمان از آن دفاع نکردهایم. اما هرچقدر که از سیاست های ناشر سری و از روند سالانه عرضه بازیهای سری هم ناراحت باشیم، بازهم نمی توانیم انکار کنیم که Call of Duty یکی از بهترین های ژانر است، ژانری که با وجود بازیگران بسیار، همچنان Call of Duty را با تمام ضعفهایش به عنوان یکی از مهم ترین اعضا میشناسد. در کنار اهمیت بیش از حد سری، باید اعتراف کنم که به عنوان یکی از منتقدین شدید نسخههای اخیر، امید بسیاری به نوآوری جدید ناشران و سازندگان نسخه جدید بستهام. از این جهت باید بگویم که مقصودم از این سخنان، دفاع از نسخه جدید نیست، اما قصد دارم بگویم که بدون هیچ شکی، این نسخه می تواند نوید بخش عرصهای جدید و دورانی نو باشد. دورانی که با عرضه شدن Call of Duty: Ghost و یا Call of Duty: Infinite Warfare هم انتظار آغاز شدنش را میکشیدیم، اما از ته دلمان می دانستیم که انتظار بیهوده است. اما حالا و با خبرهای خوشی که از جانب جنگ جهانی می رسد، ته دلمان هم اندکی روشن شده، سری Call of Duty قصد دارد از تکنولوژیهای بیهوده که مدام آن را از حرکت کردن باز میداشتند، دل بکند و با برگشتن به خاک و خانهی اجدادیاش، به سراغ ریشههایش برود. ریشههایی که اول بار در جنگ جهانی رشد کردند و درختی تنومند ساختند، درختی که با سرنهادن به آسمان، به ناگه گمراه شد و حالا، پس از شکستهای فراوان و سرهایی که به سنگی سخت خورده، به خانه برمیگردد.
بازگشت Call of Duty به ریشههایش قطعاً روندی مشکوک را طی میکند، روندی که سال گذشته Battlefield 1 با طی کردن آن به موفقیتی بزرگ رسید. و حالا Call of Duty پا در همان مسیری نهاده که موفقیتی بزرگ را برای رقیبش ساخته؛ سفر در زمان به سمت عقب و رسیدن به ریشهها. این موضوع باعث می شود که دو سری از مهم ترین عناوین اکشن اول شخص، با بازگشت به گذشته، گیمپلی ای به مراتب کندتر و حساس تر را جایگزین سرعت کنند، سرعتی که با هرچه جلوتر رفتن در زمان بیشتر می شد و در نهایت نتوانست مخاطبان را راضی کند. با بازگشت این دو سری به جنگهای جهانی، بدون هیچ شکی باید در انتظار بازیهای بیشتری با محوریت جنگ جهانی اول و دوم باشیم. و باید دید در این عرصه پر بازیگر، همچنان این دو فرنچایز می توانند پادشاهی هایشان را حفظ کنند یا نه!
فرار به گذشته
سری Call of Duty برای اولین بار پس از نسخه دوم سری، حالا بازهن پا به فرار گذاشته است (به دنبال تغییرات بزرگ است). این سری همیشه با نگاهی رو به جلو، صحنههای از پیش مشخص شده سینمایی، روندی خطی و البته جذاب – و یا گاهی به شدت عذاب اور- توانسته بود نظر مخاطبان را جلب کند. اما با تکرار فرمول موفق سری و پیشرفت بیش از حد در زمان، به بن بستی رسید که تنها راه فرار از آن را گذشته می یافت، گذشتهای که در آن، خیابان مذکور هنوز بیابانی وسیع بود و بن بستی وجود نداشت.
این فرار بزرگ، Call of Duty را به طور ناگهانی به سالهای انتهایی جنگ جهانی دوم، یعنی اواسط سده بیستم میلادی می برد. جایی که نیروهایی متفقین با یورشهای همه جانبه به نیروهای ناتزی آنها را به عقب میراندند. بدون شک روایت داستانی غمزده با درونمایههای ضد-جنگ در حال و هوای سالهای پایانی جنگ جهانی دوم، با توجه به تلفات بسیار، خستگی نیروها و ناامیدی تزریق شده به چهره اروپا، میتواند زمینهای بسیار سیاه و تاریک را به بازی ببخشد. زمینهای که سازندگان قطعا به دنبال بازنمایی آن هستند. تم تاریک و سیاه اما زیبایی که سازندگان به دنبال خلق کردن آن هستند، در سال های انتهایی جنگ میتواند شرایطی همچون فیلمهای سینمایی موفق مربوط به جنگ جهانی دوم، مثل نجات سرباز رایان و دانکرک را به بازی ببخشد. فضایی که به خوبی ثابت شده با وجود اشباع شدن بازار از جنگ جهانی دوم و قصههای مربوط به آن، هنوز هم پاسخ گو و جذاب است و می تواند تضمینی برای پیروزی یک عنوان باشد. با این همه، هم چنان باید پذیرفت که بازگشت به جنگ جهانی دوم، خطرات بسیاری را چه در بخش روایت و چه در بخش گیمپلی، متوجه نسخه جدید سری Call of Duty خواهد کرد. در ابتدا این سری پس از مدتی طولانی باید در پرداخت شخصیتهای داستانش موفق عمل کند و با روایت قصهای جذاب، بخش کمپینی دوست داشتنی را رقم بزند، چرا که Call of Duty حتی با وجود بخش چند نفره جذابش، هنوز هم تکیه بسیاری بر کمپینهای داستانیاش دارد.
از طرف دیگر، بازگشت به جنگ جهانی دوم، به معنای ترک کردن لباسهای عجیب و غریب و زرههای نظامی پرقدرت و همچنین نبردهایی در خلاء است. این مهم در کنار سلاحهای قدیمی، کندتر شدن گیمپلی را به امری اجتناب ناپذیر تبدیل میکنند کندتر شدنی که ممکن است بعضی از طرفدران سری را ناخشنود کند. با این حال، فرار سری Call of Duty به گذشته، امری خردمندانه به نظر میرسد و میتواند نوید بخش یک عنوان جذاب باشد.
ریشه در خاک
بخش داستانی Call of Duty WWII با بازگشت به سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵، قصد دارد تا سالهای پایانی جنگ جهانی دوم را با تکیه بر داستان جوخه ای ۱۲ نفره از بخش اول پیاده نظام ارتش ایالات متحده روایت کند. شما در میان این ۱۲ مرد که ترکیبشان یاداور آثار بزرگی همچون نجات سرباز رایان است، کنترل دو سرباز را به طور اخص به دست خواهید گرفت. اولین شخصیت قابل بازی در بخش داستانی، سرباز رونالد دنیلز (Ronald Daniels) است که با نام مستعار رد (Red) شناخته میشود. همچنین جز سرباز رد، شما نقش یکی از بهترین دوستان او، یعنی سرباز رابرت زوسمان را هم برعهده خواهید داشت. نکته مهم در رابطه با این دو شخصیت این است که به رسم تمامی آثار مربوط به جنگ جهانی دوم و به منظور هرچه پست تر نشان دادن ناتزیها، بازهم قرار است که مخاطب در نقش شخصیتی یهودی به ایفای نقش بپردازد.
رابرت زوسمان، یکی از شخصیتهای اصلی بازی و دوست صمیمی رد دنیلز، یک امریکایی یهودی است که به جنگ جهانی دوم فرستاده شده، او به همراه ۱۱ سرباز دیگر، نقشی مهم را در وقایع پایانی جنگ جهانی دوم که به شکست هیتلر، نابودی تقریبی حذب ناتزی و در نهایت سقوط برلین انجامید ایفا خواهند کرد.
بخش کمپین طبق روایت خاصی که در سالهای انتهایی جنگ در پیش میگیرد، نبردهایی مهمی را پوشش خواهد داد، برای هرچه بهتر درک شدن شرایط جنگ جهانی دوم، و همچنین بازسازی یکی از بزرگ ترین نبردهای تاریخ جنگ جهانی، سازندگان با بازسازی روزی موسوم به D-Day، رسیدن نیروهای متفقین به ساحل نرماندی در فرانسه و پس از آن نبردی که در این ساحل درگرفت را به طور کامل بازسازی کردهاند. خوش بختانه تم تاریک و احساسی بازی که تکیه بسیاری بر شخصیت پردازی خواهد داشت، از تکرار مکررات در این نبرد جلوگیری خواهد کرد و تجربهای خونین و دهشتناک را برای مخاطبانش رقم خواهد زد. البته باید دید سازندگان در خلق اتمسفر تاریک اما زیبایی که قولش را دادهاند تا چه حد موفق خواهند بود.
همچنین برای پرداخت هرچه بیشتر به شخصیتهای داستان، سازندگان تصمیم گرفتهاند تا نبردهایی در سالهای ابتدایی تر جنگ جهانی دوم را هم بازسازی نمایند. درست است که عمده وقایع بازی در سالهای ۴۴ و ۴۵ رخ میدهند، اما در مواقعی از بازی، داستان به سراغ وقایع میان سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ خواهد رفت تا با پرداخت هرچه بیشتر شخصیت ها و پیشینه روابط آن ها در شرایط جنگی، لحظات احساسی تر و دردناک تری را خلق کند، لحظاتی که همه ما می دانیم در صورت موفق بودن می توانند تا مدتها قلبمان را به درد بیاورند.
در کنار وجود رد دنیلز و رابرت زوسمان، در مواقع خاصی از داستان، شما کنترل یکی از رهبران مقاومت فرانسه را هم بر عهده خواهید گرفت. این رهبر مقاومت که یک زن است، با نام Rousseau شناخته میشود و قرار است به ایجاد نقطه نظری دیگر از جنگ جهانی دوم در بازی کمک شایانی کند. همچنین سرهنگ آرتور کرولی (Arthur Crowley) هم به عنوان نمایندهای از نیروهای مبارز انگلیسی برای مدتی قابل بازی خواهد بود. به قصد ایجاد کردن نگاهی متفاوت نسبت به جنگ جهانی دوم در Call of Duty WWII سازندگان، سعی کردهاند تا فقط این جنگ را از دیدگاه سربازان امریکایی که معمولاً به عنوان فاتحان جنگ شناخته می شوند (آن هم درحالی که فاتحان کسان دیگری بودهاند) به تصویر نکشند. و به همین دلیل، شاهد وجود شخصیتهای فرعی بسیار متفاوتی در بازی خواهیم بود، از یک خانواده آلمانی و اعضای کوچکتر آن گرفته تا یکی از افسران SS و شخصیتی افریقایی- امریکایی. این موضوع به سازندگان کمک می کند تا دیدگاه های متفاوت ضد جنگشان را در کنار ایجاد کردن فضایی کاملاً احساسی در بازی به تصویر بکشند. استفاده از یک خانواده آلمانی و اهمیت دادن به یک افسر ارشد SS می تواند نوید بخش این باشد که در Call of Duty WWII شاهد نگاهی متفاوت نسبت به آلمانیهای حاضر در جنگ هم باشیم.
Call of Duty WWII می تواند در بخش کمپین، با ارائه دادن داستانی زیبا و احساسی که با توجه به نمایشهای بازی بسیار جذاب به نظر می رسند، موفقیتی تضمین شده به دست بیاورد. همچنین وجود شخصیتهای فرعی بسیار در کنار شخصیتهای اصلی پرتعداد و البته جوخه ۱۲ نفری سربازان امریکایی که قرار است تک تکشان نقشی مهم در بازی داشته باشند، بدون شک می تواند شرایط را برای خلق داستانی کاملاً احساسی و درام فراهم کند. داستانی که طبق گفته سازندگان این بار بدون هیچ گونه ترس و حیایی قصد دارد زشتیهای جنگ را به تصویر بکشد. از این رو، در Call of Duty WWII شاهد اشارههای مستقیم به کمپهای کار اجباری، نسل کشیهای ناتزیها در جنگ جهانی و همچنین خشونتی بی پرده خواهیم بود. خشونتی که می تواند تضمین کننده توجه بسیاری به بازی باشد. از سوی دیگر میدانیم که پرداختن به مسئله کمپهای کار اجباری و نسل کشی در طول جنگ جهانی هم بی پاداش نخواد ماند. با این حال از Call of Duty WWII انتظار داریم، همانطور که سازندگان قول دادهاند، دیدگاهی متفاوت از جنگ و حتی آلمانها را به تصویر بکشد، دیدگاهی که تکرار مکررات نبوده و بتواند احساس جمعی جدیدی را در میان مخاطبان اثر ایجاد کند.
وجود یک جوخه کامل در بازی و روابط میان آن ها نمایانگر توجه سازندگان به مقوله شخصیت پردازی است، مقولهای که می تواند اهمیت بسیاری برای Call of Duty WWII داشته باشد. از سوی دیگر نمایشهای بازی به خوبی نشان میدهند که موضوعات احساسی نقشی اساسی در بازی خواهند داشت. این موضوعات در کنار شخصیتهای قابل بازی پرتعداد، بازسازی نبردهای مهم مانند نرماندی و آزادسازی پاریس، قطعاً نوید دهنده بخش داستانی جذابی خواهند بود. بخش داستانی زیبایی که همیشه تکهای مهم از هویت سری Call of Duty بوده است و می تواند بار دیگر تضمین کننده پیروزی این عنوان در بازار و در نزد منتقدان باشد. عنوانی که با برگشتن به ریشههایش، قصد دارد بار دیگر قصه گویی در عناوین مربوط به جنگ را متعالی تر کند.
ترمیناتور بی ترمیناتور
یکی از جذابیتهای نسخه چهارم در سری Call of Duty و اولین نسخه در سری جنگ اوری نوین، بدون شک روی اوردن سری به سیستم سلامتی جدیدی بود که در آن سالها سر و صدای بسیاری راه انداخته بود. به واسطه این سیستم سلامتی، بستههای درمانی کلاسیک رفته رفته از بازیهای تیراندازی اول شخص حذف شده و خطهای سلامتی که میزان سلامتی باقی مانده برای کرکتر شما در بازی را به نمایش میگذاشتند، به فراموشی سپرده شدند.
به واسطه سیستم سلامتی جدید، پناه گرفتن و پنهان شدن در بازیهای تیراندازی، معنای جدید پیدا کرد. در این سیستم جدید، شما بدون دسترسی به بستههای سلامتی و فقط با دور بودن از خط آتش دشمن و پس از مدت کوتاهی استراحت، تمامی سلامتی خودتان را باز می یافتید. در چنین شرایطی، سازندگان مختلف دست به خلاقیت زده و از آسان تر شدن بازیهای تیراندازی به واسطه این سیستم جلوگیری کردند. اما متاسفانه چنین تدبیری در رابطه با سری Call of Duty اندیشیده نشد. پس از گذشت یک دهه از استفاده از چنین سیستم سلامتی جدیدی، و بالاخص در بازیهای متاخر سری که امکاناتی جدید و مدرن را در اختیار شما قرار می دادند، شخصیتهای قابل بازی در سری Call of Duty کم کم به نابودگرانی غیرقابل شکست بدل می شدند. موجوداتی که با سرعتی باورنکردنی میدویدند، پرواز میکردند، از دیوارها و لبههای بالا می رفتند و حتی پس از مدت کوتاهی تمامی زخمهایشان را درمان می کردند.
این موضوع شاید در ساخت ریتمی سریع برای گیم پلی مفید بود، اما قطعاً ضرباتی را به گیم پلی اصیل سری وارد می کرد و هرروز به آسان تر شدن بازی و در نهایت کاهش چالشها که یکی از عوامل جذابیت هستند، می انجامید. با نگاه به چنین پدیدهای، سازندگان دست به کار شده و در طی خلق گیم پلی نسخه جدید، تغییراتی را اعمال کردهاند.
به طول کلی، سعی شده تا گیم پلی و حس منتقل شده از طریق آن در Call of Duty WWII نسبت به نسخههای قبلی متفاوت باشد. در ابتدا این امر با هرچه کندتر شدن گیمپلی ممکن شده است. دلیل اصلی کندتر شدن گیم پلی بازی، بدون شک بازگشت به سالهای دور جنگ جهانی دوم و دور شدن هرچه بیشتر از ابزارهای امروزی است. سربازهای شما در جنگ جهانی دوم نه از زرههایی با اسکلت خارجی بهره می برند و نه از سلاحهایی کاملاً اتوماتیک. به همین دلیل در ابتدا امکان دویدن در بازی، به شدت کنترل شده و محدود است. سربازان در جنگ جهانی دوم و بسته به شرایط محیطی، می توانند برای مدتی محدود با سرعت در میدان نبرد حرکت کنند. این موضوع بدون شک تاثیر بسزایی در سرعت نبردها خواهد داشت، اما بدون هیچ شکی به نزدیک تر شدن هرچه بیشتر مبارزات به واقعیت کمک خواهد کرد.
همچنین عدم وجود سلاحهای قدرتمند نسخههای قبلی و استفاده از اسلحههای قدیمی اما جذابی مثل M1 بدون شک تجربهای منحصر به فرد اما کندتر نسبت به نسخههای قبلی سری را در اختیارمان خواهد گذاشت. اما بیایید فراموش نکنیم که گیم پلی کند تر هرگز به معنای سرگرمی و تفریح کمتر نیست. کندتر شدن گیم پلی می تواند به اعمال تاکتیک و بهره بردن از سلاحها و امکاناتشان در بازی کمک بسیاری بکند. همچنین به شما می اموزد که یک سرباز در میدان جنگ به هیچ چیزی جز سلاحش وابسته نیست و هیچ چیزی جز سلاحش نمی تواند ناجی او باشد. این موضوع بدون شک در راه رسیدن سازندگان به هدفشان، یعنی نشان دادن چهره واقعی جنگ و نبردهای جنگ جهانی دوم، اثر گذار خواهد بود. چرا که ان ها قصد دارند بر خلاف بازیهای قبلی سری، تجربه گیم پلی را به اصطلاحی مثل پوتینها روی زمین نزدیک کنند. در چنین شرایطی دیگر سربازها در آسمان و نبردهایی فضایی سیر نمی کنند و همه چیز درست همانند یک نبرد واقعی، با شرایطی سخت، طاقت فرسا، بی رحم و سیاه و کشنده دنبال خواهد شد.
به منظور رسیدن به چنین هدفی، سازندگان چند تغییر کوچک اما مهم را در گیم پلی اعمال کردهاند. در بخش ابتدایی، سیستم سلامتی خودکار به طور کامل از Call of Duty WWII حذف شده است. در واقع پس از حذف شدن عامل سرعت ترمیناتورهای Call of Duty، حالا سازندگان هیلینگ فاکتور را هم از شما گرفتهاند. با این حال هنوز جای بحث وجود دارد که سیستم سلامتی بازی به طور کامل چگونه عمل خواهد کرد. به نظر می رسد در Call of Duty WWII بستههای سلامتی هم وجود نخواهند داشت و شما برای بازیابی سلامتی مجبور هستید تا از افراد دیگر جوخه کمک بگیرید. در چنین شرایطی روحیه همکاری و هماهنگی تیمی افزایش پیدا خواهد کرد. زیرا شما برای زنده ماندن و پیشروی در نبردها بدون هیچ شکی به یارانتان نیاز خواهید داشت. به نظر می رسد سازندگان این مکانیک را برای رسیدن به لحظات دراماتیبک بیشتر خلق کردهاند، زیرا حالا حتی در طول نبردها هم نیاز شما به یارانتان از میان نخواهد رفت. سازندگان با حذف کردن سیستم سلامتی خودکار، چالش را به گیم پلی بازگرداندهاند و از طرفی حس نوستالژی مربوط به عناوین جنگ جهانی را بازگرداندهاند. همچنین با خلق سیستم سلامتی جدید که شما را به عنوان یک سرباز عادی به دیگر انسانهای حاضر در میدان نبرد وابسته میکند، حس ضعف و بی پناهی را هم به گیم پلی تزریق کردهاند. این مهم باعث می شود که تجربه حس شده توسط مخاطب در نبردهای Call of Duty WWII هرچه بیشتر به واقعیت نزدیک شود.
در اقدامی دیگر، سازندگان سیستم برداشت خودکار مهمات از روی زمین و دیگر سلاح ها را به طور کامل از بازی حذف کردهاند. برای رسیدن به گیم پلی و مبارزاتی طبیعی در طی نبردهای موجود در Call of Duty WWII که اکثراً نبردهایی حساس و بسیار پرتنش هستند، سازندگان از به دست آوردن مهماتی بدون زحمت جلوگیری کردهاند. در چنین شرایطی، شما باید علاوه بر توجه به مبارزه با دشمنان به فکر مهمات و یافتن آن ها هم باشید. زیرا دیگر با دویدن در میان جسدها و رد شدن از روی سلاح های روی زمین، خشاب هایتان پر نخواهند شد. این بار باید به دقت به دنبال مهمات باشید و با دقت نظر آن ها را جمع اوری کنید. همچنین سازندگان با هوشمندی تمام، این امکان را در بازی قرار دادهاند که شما بتوانید از طریق همراهانتان در طول نبردها به مهمات برسید، درست همانند بستههای سلامتی و کمک یارانتان برای بهبودی از آسیب ها، آن ها می توانند بستههای مهمات را برایتان پرتاب کنند تا در مواقع لزوم با کمبود گلوله مواجه نشوید. به این ترتیب، شما نه تنها برای زنده ماندن، بلکه حتی برای جنگیدن هم به یارانتان نیاز خواهید داشت.
با توجه به تغییرت کلی گیمپلی در Call of Duty WWII، به نظر می رسد ما همچنان با یک Call of Duty رو به رو باشیم که تغییرات اندکی را شامل شده، تغییراتی که بدون شک همگی در راه رسیدن به لذت و تجربهای بهتر انجام شدهاند. همچنین می توان نتیجه گرفت که هسته اصلی گیم پلی سری به قوت خود باقی مانده و با برگشت به عقب فقط کمی کندتر دنبال خواهد شد. با توجه به درخشش داستان بازی در بخش کمیپین و همچنین، تغییرات جذاب گیمپلی، می توان امیدوار بود که Call of Duty WWII بخش داستانی زیبایی را در کنار بخش چندنفره همیشه جذابش، به ارمغان بیاورد. باید دید سازندگان با خلق فرمولی جدید در داستان و همچنین تغییرات اندک اما تاثیر گذار در گیمپلی، چه می کنند. آیا کندتر شدن ریتم به گیمپلی ضربه خواهد زد و یا به هرچه جذاب تر شدن ان کمک خواهد کرد؟
همه در مقابل یک!
بخش چند نفره Call of Duty WWII با تغییرات و بهینه سازهای جذابی همراه بوده است. بدون شک یکی از جذاب ترین و مورد توجه ترین این تغییرات، ارائه بخش ارتباطات بازی است که با نام headquarters شناخته می شود. این بخش درست همانند یک فضای اجتماعی عمل می کند و به بازی کننده ها اجازه می دهد تا از طریق کرکترهای درون بازی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. ماهیت این بخش به طور کامل مشخص نیست، اما طبق گفته سازندگان، بازی کننده ها می توانند در این بخش بدون داشتن هیچ محدودیتی با هم ارتباط برقرار کرده و به گشت و گذار بپردازند. همچنین امکان اشتراک گذاشتن ابزارها و سلاح ها در این بخش وجود دارد. و در انتها یکی از جذاب ترین بخش های headquarters بدون شک، امکان تمرین کردن تیمی و حتی دوئل کردن است که می تواند لحظات خیلی خوبی را برای طرفداران بخش چند نفره Call of Duty WWII رقم بزند.
اما در بخش چند نفره بازی، به طور کلی دو تیم وجود دارد، شما با انتخاب جبهه متفقین، می توانید به یکی از ارتشهای امریکا، بریتانیا و یا فرانسه بپیوندید. اما با انتخاب جبهه متحدین، به طور خودکار به نیروهای المانی خواهید پیوست. نکته مهم این است که سازندگان سعی بسیاری داشتهاند تا نیروهای ناتزی را از سربازان آلمانی جدا کنند. آن ها فضا را در جبهه آلمانها به نوعی رقم زدهاند که این حقیقت که آلمان ها (و نه ناتزیها) در حال انجام وظیفه بودهاند مورد توجه قرار بگیرد.
و اما در بخش کلاسها، Call of Duty WWII اوضاع را طور دیگری رقم میزند. در این بخش، به جای کلاس های چندگانه همیشگی و کلاسیک، سازندهها دست به خلاقیت زده و ۵ بخش از ارتش را برای شما تهیه کردهاند. هربخش با توجه به تجربیات و وظایفی که برعهده دارد، درست همانند کلاسها، سلاح و ابزارهایی منحصر به فرد را حمل کرده و تواناییهای متفاوتی را کسب خواهد کرد. دستهها به شرح زیر هستند:
پیاده نظام: سربازهای معمولی میدان جنگ که در نبردهای میان رده و نزدیک تبحر دارند، تونایی اصلی این سربازها bayonet charge است که میتواند ضربات فیزیکی مرگباری به دشمن وارد کند.
نیروی هوایی (هوابرد): نیروهای این دسته سرعت زیادی دارند و میتوانند در خفا به فعالیت بپردازند، این نیروهای می توانند به سلاحهای اتوماتیکشان صداخفه کن وصل کنند تا از ایجاد آشوب جلوگیری کنند.
زرهپوش: نیروهای این دسته سنگین ترین قدرت آتش را در اختیار دارند، امکان استفاده از ماشین گان ها و حمل سلاحهای سنگینی مثل نارنجک انداز و ضدتانک قدت تخریب بسیاری به آنها میدهد.
کوهستانی: نیروهای این دسته، تک تیراندازهایی خبره هستند، این نیروها در زمان شلیک کردن با سلاح های تک تیرانداز تمرکز ویژهای دارند.
نیروهای داوطلب (یا اعزامی): این نیروها در نبردهای نزدیک و استفاده از شاتگانهای پرقدرت خبره هستند، بهتر است از نزدیک شدن به آن ها بپرهیزید.
و اما زامبی
بر خلاف رسم هرساله، این بار سازندگان سری در استدیو Sledgehammer Games بخش زامبیها را به شدت جدی گرفته و با رویکردی کاملاً جدید به آن نگاه کردهاند. این بخش در سالهای گذشته بخشی سرگرم کننده و کمدی بود که گاهی با بهره بردن از حضور شخصیتهای معروف می توانست برای مدتی سرگرم کننده باشد، همچنین گیمپلی این بخش در نسخههای گذشته به دفاع کردن از کمپ در مقابل موج زامبیها خلاصه می شد.
اما Sledgehammer Games در نسخه جدید، این بخش را به طور کامل بازسازی کرده و نقشههای بسیاری برای آن در نظر دارد. در وهله اول باید گفت که این بار بازیگران مهم و صاحب نام بسیاری به این بخش پیوستهاند و قرار است بخشی داستانی و جداگانه را روایت کنند.
این بخش در یک تاریخ موازی رخ می دهد، جایی که نیروهای ناتزی موفق شدهاند طی آزمایشاتی که از برگرفته از گنجینه فردریک بابوسا است، سربازهایی جدید را خلق کنند. داستان در رابطه با زنی به نام ماری فیشر است که به دنبال برادرش می گردد. بازیگر محبوب سریال Vikings یعنی کاثرین وینیک، عهده دار ایفای نقش فیشر خواهد بود. ماری فیشر به همراه یک دزد هنری، دروستان هیند (دیوید تنت، ستاره سریال دکتر هو) و چندتن دیگر، به کمپهای و آزمایشگاههای ناتزی ها وارد می شوند تا کلاوس، برادر ماری را که تحقیقاتی را برروی گنجینه باربوسا انجام می داده یافته و نجات دهند.
طبق گفتههای سازندگان، گیم پلی کلی این بخش به مانند بخش زامبی در نسخههای قبلی خواهد بود، اما این بار، مبارزه با زامبی ها به جای داشتن حال و هوایی طنز و شاداب، شبیه به یک فیلم ترسناک طراحی شده و به راحتی در سبک وحشت و بقا دسته بندی خواهد شد. سازندگان تجربه این بخش را به عناوینی مثل سری Dead Space نزدیک دانستهاند و تاکید می کنند که این بار، تجربهای وحشت ناک را برای مخاطبانشان رقم خواهند زد.
همچنین در بخش Nazi Zombies در Call of Duty WWII، سازندگان با معرفی کلاسهای کلاسیک در بازیهای اول شخص، اقدام به پیچیده تر کردن تجربه گیم پلی کردهاند، سیستم موج های پشت سرهم زامبی ها به قوت خود باقی است، اما فضاسازی دقیق، داستان جذاب، وجود سلاحهای دوست داشتنی و همچنین کلاسهایی که عمق بسیاری به گیم پلی می بخشند، قطعاً بخش Nazi Zombies را از بخش های مشابه در دیگر عناوین سری متمایز خواهند کرد.
بخش Nazi Zombies میتواند به عنوان یک بخش سرگرم کننده و جذاب، برای دقایقی هم که شده، مخاطبان را از فضای جنگ زده سری دور کرده و به دنیایی علمی تخیلی و جذاب ببرد، وجود بازیگران مهمی چون کاثرین وینیک و دیوید تنت، بدون شک تاثیر بهسزایی بر روند پرداخت داستانی این بخش خواهند داشت، هرچند که انتظار چندانی از داستان این بخش نداریم، اما وجود داستان و بهره بردن از بازیگران بزرگ برای روایت کردن این داستان، خود موضوعی بزرگ و قابل تامل است که بدون هیچ شکی به ارزش بازی میافزاید، هم چنین، استفاده از فضاسازی های ترسناک و اشارات فراوان سازندگان به سبک وحشت و بقا و همچنین سابقه کار دوتن از اعضا ارشد طراحی بازی در زمینه سبک وحشت و بقا، نویدِ بخش زامبی بی مانندنی را می دهد، بخشی که می تواند سرگرم کننده و جذاب تر از سالهای قبل ظاهر شود.
جهان در جنگ
Call of Duty WWII نشان دهنده رویکری جدید از سوی ناشر باشد یا نه، عنوانی است که طعم خوش تازگی و خلاقیت را با عنصر دلچسب نوستالژی درهم آمیخته و معجونی ساخته که حداقل بوی خوشی دارد. بازگشت به جنگ جهانی دوم و ایجاد فضایی تاریک و بسیار غمزده، قطعاً یکی از مواردی است که مارا به سمت Call of Duty WWII جذب می کند. همچنین داستان جذاب و شخصیتهای پرتعدادی که سخن از آنها به میان میآید را میتوان یکی از عوامل اصلی بهتر شدن این بازی به شمار آورد. حرکت رو به جلوی سری پس از مدت ها با بازگشت به گذشته و ریشهها ممکن شده است. این بازگشت که این بار یک بازی جدید را در فضایی قدیمی خلق میکند، در صورت موفقیت می تواند تبدیل به یکی از بهترین اتفاقات سال ۲۰۱۷ شود، چرا که موفقیت Call of Duty WWII میتواند نوید بخش شروعی دوباره و جذاب برای سری باشد. سری بازیهایی دوست داشتنی که با روندی اشتباه به سمت شکست پیش می رفتند، اما خوش بختانه ناشر محترم سری، متوجه موضوع شده و اجازه ورود ایدههای جدید را دادند. با این همه باید دید که برگشت به جنگ جهانی و تیکه زدن به قصهای احساسی می تواند سری Call of Duty را به روزهای اوج بازگرداند یا نه!