با اینکه الان به گفته خود بازیگران کار برای شان در سینما و تلویزیون کم شده، اما این هم دلیل نمی شود آنها به سمت اجرا بیایند. باید به این موضوع توجه کرد که چرا هیچ وقت کسانی مثل علی نصیریان، پرویز پرستویی یا رضا کیانیان پیشنهاد اجرا را نمی پذیرند، چون آنها به اهمیت کار خودشان در بازیگری پی برده اند.
اما نتیجه برعکس این ماجرا یعنی مجریانی که بازیگر می شوند، همیشه بد نبوده و مثلا نمونه هایی مثل صابر ابر و شهاب حسینی را داریم که کارشان را از اجرا شروع کردند.
– نمونه های انگشت شمار داریم.اما در همین ماجرای برعکس کسی را داشتیم که از اجرا به سمت بازیگری رفت و در سریال یوسف پیامبر (ع) بازی کرد و بعد به سمت موسیقی رفت و دوباره به اجرا بازگشت، اما نه مجری کاملی شد، نه خواننده موجهی شد و نه بازیگر قابل. مردم هم در این میان معطل می مانند که فلان فرد را باید در کدام نقشش بپذیرند. این را نه از روی تعصبم به بازیگری بلکه از روی دلسوزی درباره دوستان بازیگر می گویم.
به نظر می آید از زمانی روند استفاده از چهره ها در تلویزیون بیشتر دیده شد که رامبد جوان توانست با اجرایش خندوانه را تبدیل به برنامه ای موفق کند. البته جوان بازیگر کمدی بود و در یک برنامه تخصصی با همین سبک موفق بود.
– به نظر من باید خندوانه را به نوعی جزو استثنائات قرار دهیم چون در خندوانه بازیگری بیشتر چیره است تا اجرا. رامبد جوان هم اول کارگردان و بازیگر خندوانه است. این برنامه واقعا به دلیل همه ویژگی ها و المان هایی که دارد نمی تواند در کنار سایر برنامه های تلویزیون طبقه بندی شود. حتی بخش استندآپ کمدی هم در این برنامه به نوعی بازیگری است. بنابراین موفقیت های خندوانه ربطی به اجرا ندارد و بیشتر به سمت دسته بندی بازیگری می رود.
به نظر شما دورهمی را باید مثل خندوانه در قالب های دیگری دسته بندی کنیم؟
– مهران مدیری در تمام طول برنامه دارد بازی می کند. از آنجایی که قیمت در مقابل او با لحنی خاص می گوید «مدیری» تا جایی که در مقابل مهمانان می نشیند، همه از پیش توسط نویسنده نوشته شده است. حتی اگر به صورت بداهه هم حرفی زده می شود، بازیگری اش بر اجرا غالب است. اما این را باید مورد توجه قرار داد که با یک دو برنامه نمی شود کل تلویزیون را ارزیابی کرد و گفت به دلیل موفقیت این دو برنامه پس بازیگران توانایی اداره برنامه را دارند. تلویزیونی را که الان 24 ساعته است و در نزدیک به 30 شبکه برنامه دارد، باید در سطح کلان تر مورد بررسی قرار داد.
اما خاستگاه مجریانی مثل شما، تلویزیون است و همایش های خصوصی را نمی توان به عنوان مقیاس پرکاری یک مجری در نظر گرفت.
– بله، درست است. اما وقتی تلویزیون قدر نیروهایی که خودش تربیت کرده را نمی داند، این نیروها هم جذب جاهای دیگر می شوند. وقتی اسماعیل میرفخرایی با جواد آتش افروز اجرا نمی کنند، آنها متضرر نمی شوند، بلکه تلویزیون دارد ضرر می کند و در نهایت مردم هستند که دیدن یک برنامه استاندارد را از دست می دهند. دقیقا یکی از دلایلی که تلویزیون به سمت بازیگران رفته است، ضعف در کشف و تربیت مجریان کاربلد است.
متاسفانه الان مجریانی در تلویزیون هستند که آنقدر از نظر تکنیکی ضعیف عمل می کنند که تلویزیون به ناچار به سمت بازیگران می رود. شاید جالب باشد بدانید که من بارها از مدیران شبکه ها پرسیدم اسم مجری فلان برنامه تان چیست و آن مدیر اسم مجری های شبکه خودش را نمی دانسته، انتظار دارید در این شرایط مردم نام مجری را به یاد بسپارند؟
با توجه به گفته های شما تلویزیون از بازیگران استفاده می کند تا هزینه ای برای تربیت یک مجری نپردازد.
– بله، دقیقا. بازیگران دوربین را می شناسند و به راحتی رابطه برقرار می کنند. در کنار آن فضای استودیو برای شان تعریف شده و از نگاه مخاطب و دوربین نمی ترسند. به همین دلیل هزینه و زمانی برای آشنایی او با این تجهیزات و فضاها صورت نمی گیرد. می بینیم یک بازیگر جلوی دوربین قرار می گیرد و می خواهد نقش یک روانشناس کودک را بازی کند، خوب مردم قبول نمی کنند چون آنها برای مشکلات و سوالات شان احتیاج دارند که یک کارشناس با سابقه را در قاب تلویزیون ببینند.
یا در اتفاقی که اخیرا با آن مواجه شدیم، استفاده از بازیگر مجردی بود که اصلا زندگی زناشویی را درک نکرده و می نشیند در مقابل زوج های جوان و آنها را برای ازدواج راهنمایی می کند. کدام عقل سلیمی این برنامه را می پذیرد؟ این آقا اگر می توانست و یا حتی به این موضوع اعتقادی داشت، خودش به ازدواج تن می داد. واقعا نمی دانم تلویزیون تا چه زمانی می خواهد با این بار کج طی مسیر کند چون واقعا به مقصد نمی رسد.
برای بیرون رفتن از این بحران چه باید کرد؟
– تلویزیون باید خودش را پیدا کند، از مجریان قدیمی که از رسانه ملی دور شده اند دلجویی کند. راه نجات تلویزیون بازگرداندن مجریانی است که اجرا، رسانه و ذائقه مردم را می شناختند و در کلام شان صداقتی وجود داشت و برای جذب بیننده، بازیگری نمی کردند. با معضل دیگری هم که تلویزیون روبرو شده، کپی برداری از روی شبکه های ماهواره ای است. تلویزیون ایران بالغ بر 60 سال قدمت دارد و هزاران کارمند، اما از روی دست تلویزیونی که 20 کارمند دارد، شوی استعدادیابی کپی می کند. من واقعا غصه می خورم، وقتی در برنامه تلویزیون حتی جملاتی را می شنوم که عینا در برنامه های ماهواره ای گفته می شود.