3 سوال برای تشخیص قدرتهایمان
حتما تاکنون زمانهایی برای شما پیش آمده است که در مورد ویژگیها و استعدادهای خود ناامید شوید و نتوانید آنها را تشخیص دهید. شاید با این سوال در ذهنتان روبرو شده باشید که قدرتهای اصلی شما چه هستند؟
در پاسخ باید بگوییم که گاهی اوقات عدم تشخیص همهی ویژگیهای شاخصتان عادی است. گاهی اوقات ما به دوستانمان نیاز داریم که مانند آینه، استعدادهای ما را به ما نشان دهند. گاهی اوقات باید از زاویهای دیگر به خودمان بنگریم و ویژگیهایمان را ارزیابی کنیم.
کریستینا والاس، کارآفرین، داستان خود را این گونه تعریف میکند:
۵ سال پیش، پس از شکست نخستین استارتآپم، با بحران اعتماد به نفس روبرو بودم. هیچ ایدهای نداشتم که چه کسی هستم یا در چه چیزی مهارت دارم. من مدرک کارشناسی ریاضیات و تئاتر داشتم، ام بیای داشتم، رزومهی من از اپرا تا مشاورهی مدیریت را دربرمیگرفت. حالا استارتآپ من در دنیای مد شکست خورده بود. حتی مطمئن نبودم که چیز قابل ارائهای برای دنیای کسب و کار داشته باشم.
درون رختخوابم خزیدم و ۳ هفتهی تمام آنجا ماندم. سریال دیدم و تختم را فقط در صورتی ترک میکردم که غذایی که سفارش دادهام را تحویل بگیرم. پس از سه هفته، موعد پرداخت اجاره خانه بود. پساندازم را به خاطر استارتآپم از دست داده بودم و پولی نداشتم. بنابراین تصمیم گرفتم که به این جشن بیچارگی پایان دهم و پیش از سر رسیدن موعد اجاره، راهی بیابم.
در اینجا بود که پروژهی ۷۰ گفتگو در زمان صرف قهوه در ۳۰ روز را بنیان گذاشتم.
راهی که پیمودم خیلی ساده بود. به هر کسی که در نیویورک میشناختم، ایمیل فرستادم. از آنها خواستم که برای صرف قهوه یا قدم زدن به من ملحق شوند. من با انسانهایی که بیش از ۱۰ سال مرا میشناختند یا کسانی که فقط چند ماه بود با من آشنا شده بودند، تماس گرفتم. من ۷۰ گفتگو در طول آن ماه داشتم. میخواستم که جامعهی آماری درستی داشته باشم.
در هر یک از این گفتگوها، ۳ سوال یکسان میپرسیدم:
- در چه زمینهای از من کمک میگیری؟
- چه هنگام مرا در شادترین حالتم دیدهای؟
- در مقایسه با همکارانم کجا ایستادهام؟
این سوالها به من کمک میکرد تا نقاط قوتم را به وضوح ببینم و بین آنچه که در آن مهارت دارم و آنچه که مرا خوشحال میکند، تمایز قائل شوم.
نکتهی جالب این بود که همهی این اشخاص پاسخهای یکسانی برای من داشتند:
- آنها برای کمک گرفتن در داستان گویی، تولید محصول جدید، بهبود رزومه یا برای دست یافتن به دانشی بیشتر به من مراجعه میکردند.
- آنها زمانی من را در خوشحال ترین وضعیت دیده بودند که زمانم در اختیار خودم بود و میتوانستم کارو علایقم را در کنار هم پیش ببرم؛ از مشارکت در گروه کر گرفته تا راهنمایی اشخاص در ورک شاپهای نوشتن. من از کار سخت نمیهراسم، فقط میخواهم با شرایط خودم کار کنم.
- مزیت من نسبت به همکارانم، توانایی من در اتصال ایدهها و جوامعی است که شاید در حالت عادی هیچگاه با یکدیگر تعاملی نداشته باشند.
این گفتگوها به من کمک کردند تا دریابم که در چه شغلهایی موفق خواهم بود و با چه فرهنگ محیط کاری خوشحال خواهم بود. این گفتگوها به من کمک کردند تا دریابم زندگی چند رشتهای من، ابر قدرت من است و باید به این رویکرد ادامه دهم. بگذارید صادق باشم؛ وقتی به این پاسخها فکر کردم، آنها برایم کاملا واضح بودند؛ اما گاهی ۷۰ گفتگو طول میکشد تا بتوان چیزی را به صورتی واضح دید.
بنابراین شما هم دست به کار شوید. در غار خود پنهان نشوید. با استفاده از این 3 سوال از اطرافیانتان کمک بگیرید تا بتوانید ابرقدرتهایتان را کشف کنید.
برگرفته از FORBES