شاید یکی از مهمترین چیزهایی که چندان به آن پرداخته نشده، زبان باشد. هنوز سن زیادی از ما نگذشته بود که سعی کردیم بفهمیم دیگران چگونه با لبها و زبانشان بازی میکنند تا ما هم آنها را تقلید کنیم. شاید میدانستیم که با این روش راحتتر میتوانیم خواستههایمان را مطرح کنیم! البته چندان هم در اشتباه نبودیم. کافیست یک لحظه تصور کنید که زبان مادریمان را بلد نبودیم. دیگر حتی نمیتوانستیم کوچکترین نیازهای خود را به دیگران بفهمیم. حتی دیگر خبری از فلسفه، ریاضیات، سیاست و حتی تمدن نبود.
به این دلیل که حرف از یادگیری زبان در کودکی شد، شاید جالب باشد که بدانید به نظر بسیاری از متفکران مانند نوام چامسکی، انسان در کودکی زبان را نمیآموزد بلکه فرامیگیرد. یعنی اینکه کودک با زبان مادری به دنیا میآید و محیط پیرامون تنها نقش محرک را برای یادگیری زبان ایفا میکند.
مساله زبان آنقدر با اهمیت بوده که از قدیم متفکران زیادی عمر خود را صرف آن کردهاند. تمام تلاشها برای فهم مساله زبان منجر به تولد نظریه زبانشناسی شده است. نظریهای که در آن زبان به تفکر ربط داده میشود. بر طبق این نظریه زبانهای مختلف بر روی نگاه ما به دنیا اثر میگذارند. مثلا در بعضی زبانها کلمات بیشتری برای توصیف رنگها و حتی احساسات وجود دارد. این یعنی اینکه اهالی آن زبان با مساله رنگ یا احساس به گونهای متفاوت درگیر بودهاند. در خیلی از زبانها واژههایی برای بیان احساسات وجود دارد که در زبان فارسی واژهای برای بیان آنها وجود ندارد. برای پدیدههای طبیعی هم به همین صورت است. مثلا شاید مردم مناطق گرمسیر کشور تنها واژه برف را بشناسند. اما مردم مناطق سردسیر کشورمان برای توصیف آن برفکهای سفیدی که به آرامی از آسمان میافتند، چندین واژه ابداع کرده باشند. برای اینکه با اهمیت زبان و رابطه آن با تفکر کمی آشنایی پیدا کنید، اینفوگرافیک زیر را مطالعه کنید.