جف بزوس موسس و مدیر اجرایی آمازون با ارزش خالص ۸۲ بیلیون دلار یکی از قویترین چهره های دنیای تکنولوژی است.
امروزه در فروشگاه او که همه چیز در آن خرید و فروش می شود سالانه بیش از ۱۳۶ بیلیون دلار کالا فروخته می شود.
امروز می خواهیم داستان این مرد را برایتان بگوییم که از کجا شروع کرد و چگونه تبدیل به یکی از ثروتمند ترین مردان دنیا تبدیل شد.
مادر جف بزوس وقتی او را در سال ۱۹۶۴ باردار شد دختری جوان بود. کمی بعد با یک مهاجر کوبایی به نام مایک بزوس ازدواج کرد. مایک جف را به فرزندی قبول کرد و جف تا ۱۰ سالگی نمی دانست او پدر واقعیش نیست.
وقتی بزوس ۴ ساله شد مادرش به پدر واقعی او که در سیرک کار می کرد گفت در زندگیشان دخالت نکند. وقتی برد استون با پدر واقعی بزوس برای کتاب ” The Everything Store ” مصاحبه می کرد پدر بزوس گفت اصلا فکرش را هم نمیکرده پسرش تبدیل به چنین چهره ای شود.
بزوس نشانه های درخشندگی را از همان سال های ابتدایی زندگی نشان داد. او وقتی کودکی نوپا بود نرده های تخت خود را با پیچ گوشتی باز می کند چون می خواسته در یک تخت خواب واقعی بخوابد.
از سن ۴ تا ۱۶ سالگی بزوس تابستان های خود را در دامداری پدربزرگش میگذراند و به کارهایی همچون تعمیر آسیاب های بادی و رسیدگی به گاوها می پرداخت.
پدر بزرگش پرستون گیس، الهام بخش بزوس بود و به شعله ور شدن اشتیاق او به اشتغالات فکری کمک بزرگی کرد. سال ۲۰۱۰ در جشن فارغ التحصیلی بزوس گفت پدربزرگش به او آموخته که مهربان بودن خیلی از باهوش بودن دشوارتر است.
در مدرسه بزوس به معلمش گفت آینده بشر در این سیاره نیست. در کودکی دوست داشت موسس یک شرکت فضایی باشد و حالا صاحب یک شرکت جستجو در فضا به نام Blue Origin است.
وقتی در نوجوانی یک تابستان خسته کننده را در مک دونالد کار کرد، بزوس به همراه دوستش موسسه رویا را شروع کرد، کمپین ۱۰ روزه تابستانی برای کودکان. آنها از هر کودک برای ثبت نام ۶۰۰ دلار دریافت می کردند و توانستند ۶ نفر را ثبت نام کنند.
بزوس در آخر توانست به دانشگاه پرینستون برود و در رشته علم کامپیوتر تحصیل کند. تا زمان فارغ التحصیل شدن او پیشنهادهای کاری از شرکت های بزرگی چون Intel و Bell Labs را رد کرد تا به استارت آپی به نام Fitel ملحق شود.
بعد از اینکه از Fitel خارج شد بزوس شروع به کار با هالسی مینور کرد کسی که بعدها CNET را راه اندازی کرد.
بعد از حدود چهار سال بزوس توانست تبدیل به معاون ارشد بشود. در سال ۱۹۹۳ بزوس با مککنزی توتل ازدواج کرد که حالا یک رمان نویس است.
در سال ۱۹۹۴ بزوس جایی می خواند که وب در یک سال ۲٫۳۰۰ درصد رشد داشته است. این آمار او را متحیر می کند و تصمیم می گیرد که به گونه ای از این میزان رو به رشد به نفع خود استفاده کند. او لیستی از ۲۰ محصول که بشود آنلاین فروخت تهیه می کند و از میان آنها به این نتیجه می رسد که کتاب گزینه مناسبی است.
بزوس با اینکه در آن دوره کاری عالی داشت تصمیم به ترک آن گرفت تا به دنبال هدفش برود.
بعدها درباره این کارش گفت: وقتی در حال انجام کاری بزرگ هستید، ممکن است چیزهای کوچک حواستان را پرت کنند. می دانم وقتی ۸۰ ساله شوم هرگز برای مثال به این فکر نمی کنم گه چرا شغل سال ۱۹۹۴ خودم را درست وسط سال و در بدترین شرایط رها کردم. اینگونه مسائل چیزهایی نیستند که بخواهید در ۸۰ سالگی به آنها فکر کنید. از سوی دیگر از اینکه هنوز نتوانسته بودم در رویداد انقلابی بزرگی به نام اینترنت همچنان سهیم باشم تاسف می خوردم. وقتی با این دیدگاه به ماجرا نگاه می کردم تصمیم برایم ساده تر می شد.
دیوید شاو رئیس بزوس سعی کرد او را از تصمیمش منصرف کند و نگهش دارد. اما بوزس کاملا مصمم بود که کمپانی خودش را ایجاد کند. او ترجیح می داد در اجرای این استارت آپ شکست بخورد تا اینکه هرگز انجامش ندهد.
و به این صورت بود که آمازون متولد شد. مککنزی و جف به تکزاس رفتند تا او از پدرش یک ماشین قرض بگیرد و سپس با همان ماشین به سیاتل بازگشتند. در تمام طول مسیر بزوس در حال پیش بینی درآمد این کار جدید بود به جز چند باری که برای دیدن طلوع خورشید در گرند کانیون متوقف شدند.
بزوس آمازون را در یک گاراژ آغاز کرد. او بیشتر ملاقات هایش را در Barnes & Noble که در همسایگیش بود انجام می داد.
در اولین روزها هر بار که کسی پرداختی انجام می داد یک زنگ در دفتر به صدا در می آمد. با به صدا در آمدن زنگ همه جمع می شدند تا ببینند مشتری را می شناسند یا خیر. تنها چند هفته طول کشید تا صدای زنگ ها آنقدر زود به زود به گوش می رسید که مجبور شدند متوقفش کنند.
در اولین ماه شروع کار آمازون توانست به ۵۰ ایالت و ۴۵ کشور مختلف کتاب بفروشد. این روند رو به رشد ادامه پیدا کرد و آمازون در تاریخ ۱۵ می سال ۱۹۹۷ عمومی شد.
آمازون به رشد ادامه داد و نه تنها دیگر کتاب هایی با انواع قیمت ها در آن به فروش می رسید بلکه لباس و حتی قطعات کامپیوتری نیز وارد این فروشگاه شدند.
جف بوزس رئیسی سخت است و ممکن است از کارمندانش خشمگین شود. حتی شایعاتی وجود دارد که او مشاوری استخدام کرده تا کمکش کند این نوع رفتار را در خود آرامتر کند.
بوزس ارائه کار با پاور پوینت را در آمازون ممنوع کرد. در عوض او از کارمندانش می خواهد از طرح های خود مقالاتش صفحه ای ارائه دهند.
بزوس همچنین در کمپانی خود فرهنگی با صرفه را ایجاد کرد که شامل غذاهای رایگان و ماساژ نمی شد.
در سال ۱۹۹۸ بزوس تبدیل به یکی از اولین سرمایه گذاران در گوگل شد. او ۲۵۰٫۰۰۰ دلار سرمایه گذاری کرد که شامل ۳٫۳ میلیون سهم می شد. این مقدار سهم امروز ۲٫۲ بیلیون دلار ارزش دارد.
بزوس با پول هایش چکار می کند؟ بزوس ۴۲ میلیون دلار و قسمتی از زمینش در تگزاس را برای طرح The Clock Of The Long Now، گاه شمار زیرزمینی که طوری طراحی شده تا ۱۰۰۰۰ سال عمر کند اهدا کرد.
در آگوست ۲۰۱۳ بزوس واشنگتن پس را به قیمت ۲۵۰ میلیون دلار خریداری کرد.
کمپانی فضایی بزوس به نام Blue Origin سال پیش تاریخ سازی کرد و توانست اولین کمپانی تجاری باشد که سفینه ای با قابلیت استفاده مجدد به فضا پرتاب کند.
عاقه بزوس به پرواز در گذشته برایش دردسرهایی ایجاد کرده بود. در سال ۲۰۱۳ بزوس در یک حادثه هوایی هنگامی که به سایت آزمایش یکی از ساختمان های Blue Origin می رفت ممکن بود جانش را از دست بدهد.
سال ۲۰۰۷ بود که بزوس امارتی با هفت اتاق خواب به قیمت ۲۴٫۵ میلیون دلار در بورلی هیلز خریداری کرد. در این امارت یک گل خانه، زمین تنیس، استخر و خانه ای برای مهمان ها وجود دارد. در همسایگی او نیز تام کروز ساکن است.
در ژانویه ۲۰۱۷ بود که بزوس موزه Textile را خریداری کرد، مجموعه ای از امارت ها در واشنگتن. این مجموعه به قیمت ۲۳ میلیون دلار فروخته شد و بزرگترین در واشنگتن به حساب می آید.
بزوس همچنین در برج مرکزی نیویورک سه آپارتمان مرتبط به یکدیگر دارد.
درست ۲۰ سال پس از عمومی شدن آمازون حالا در بازار ۴۵۷ بیلیون دلار سرمایه دارد. بارکلیز پیش بینی کرده آمازون می تواند اولین کمپانی تریلیون دلاری باشد.
در ماه مارس بوزس تبدیل به دومین مرد ثروتمند جهان تبدیل شد درست پشت سر بیل گیتس. بزوس در حال حاضر فاصله کمی با نفر اول دارد و ممکن است جای او را بگیرد.
اما فعلا نباید انتظار داشت که بزوس از امتحان کردن ایده های جدید دست بردارد. در مصاحبه ای با Business Insider بزوس گفت: چیزی که واقعا مهم است کمپانی هایی است که تجربه و آزمایش را ادامه نمی دهند، شکست را قبول نمی کنند، آنها نهایتا به نقطه نا امیدی می رسند جایی که دیگر زمان منقرض شدنشان است.