زمانی که بازی پیشین استودیو دک 13 یعنی Lords of the Fallen منتشر شد، بیشترین انتقادی که در کنار مشکلاتی چون بالانس نبودن بازی به آن وارد میشد، شباهت بیش از حد این اثر به سری دارک سولز بود. Lords of the Fallenn بیشتر شبیه به یک تقلید نه چندان خوب از دارک سولز به نظر میرسید که سازندگانش تلاش خیلی کمی برای گنجاندن ایدههای جدید در آن کردهاند. به همین دلیل هم با اینکه نمایشها و وعدهها در مورد بازی The Surge، ساخته جدید این استودیو، جذاب به نظر میرسید، همواره این نگرانی وجود داشت که شاید این بازی هم به سرنوشت Lords of the Fallen دچار شود. اما حالا که بازی منتشر شده، به جرات میتوان گفت که The Surge علیرغم داشتن مشکلاتی، به هیچ وجه یک تقلید ضعیف از سری سولز نبوده و بازیای است که حس و حال مخصوص به خودش را دارد.
یکی از ویژگیهای جدید بازی The Surge که میتوان گفت مشابه آن را در بازی دیگری ندیدهایم، نحوه به دست آوردن تجهیزاتی از جمله سلاح و آیتم است. برای اینکار خبری از مغازه یا فروشندهای در بازی نیست و در عوض باید چیزی را که میخواهید، با قطعه قطعه کردن دشمن به دست بیاورید! برای مثال اگر شما دشمنی را ملاقات کردهاید که سلاح جدیدی که شما ندارید دارد، باید سلاح وی را هدف قرار داده و ضرباتتان را به آن وارد کنید و در نهایت هم سلاح را از بدن دشمن قطع کنید. یا اگر برای قسمت خاصی از بدنتان، مثلا سر، نیاز به زره دارید، باید برای جدا کردن سر دشمن اقدام کنید تا شماتیک ساخت زره مخصوص سر را به دست بیاورید و پس از آن برای ساخت این زره اقدام کنید. همچنین در این بازی دیگر خبری از ارتقای جز به جز قابلیتهای شخصیت اصلی نیست. با کشتن دشمنان یک سری منابع به دست میآورید که شبیه به سولهای سری دارک سولز هستند. با این منابع میتوانید میزان کلی مصرف انرژی را افزایش دهید تا شخصیت اصلی در استفاده از تجهیزات و ایپملنتها به مشکل نخورد. پس دیگر خبری از ارتقای جز به جز قابلیتهایی مثل قدرت، سرعت، انرژی و موارد دیگر نیست. همچنین شما میتوانید از ایمپلنتها استفاده کنید که وظیفه مواردی مانند ارتقای سطح کلی سلامتی یا انرژی و همچنین بازیابی سلامتی شما در حین نبرد را برعهده دارند.
شاید با این توصیفها اینگونه به نظر برسد که The Surge از حیث المانهای نقشآفرینی سطحی است و خب واقعا هم همینطور است، اما مواردی که جایگزین المانهای نقشآفرینی شدهاند یک ایده نو به حساب میآیند که از قضا به خوبی هم اجرا شدهاند. مخصوصا که سیستم ساخت و ساز و ارتقای آیتمها در بازی بسیار کامل است و شما را وادار میکنند که برای به دست آوردن منابع موردنیاز، دشمنان را کشته یا محیطهای بازی را به دقت بگردید و این ویژگیای است که برای یک بازی نقشآفرینی، امتیاز مثبتی محسوب میشود.
علاوه بر این موردی مثل جدا کردن قطعات زره و بدن دشمن، از یک حیث دیگر نیز حائز اهمیت است و آن هم اینکه باعث شده گیمپلی بازی به مراتب عمیقتر و تاکتیکیتر شود. بازی The Surge مانند سری سولز یک بازی نسبتا سخت به حساب میآید و داشتن برنامه برای کشتن دشمنان بسیار حیاتی است. حال زمانی که با یک دشمن روبهرو میشوید، بازی گزینههای مختلفی را پیش رویتان قرار میدهد. اینکه مثلا برای به دست آوردن زره یا آیتمی خاص سراغ قسمتهای زرهپوش دشمن بروید و یک مبارزه سخت را به جان بخرید یا اینکه بیخیال تجهیزات شده و با هدف قرار دادن قسمت بدون پوشش بدن دشمن، مبارزه را به نفع خود برگردانید. این قبیل انتخابها همواره ذهن شما را در بازی مشغول کرده و باعث میشوند که برای هر نبرد، حتی نبرد با سادهترین دشمنان، برنامه داشته باشید و این یک ویژگی خوب برای بازی است.
اما با وجود این ویژگیهای مثبت خیلی خوب، همه چیز در The Surge آنقدر هم بینقص نیست. یکی از ایرادهای گیمپلی و مبارزات بازی، تنوع نسبتا پایین دشمنها است. این قضیه باعث میشود که گاهی از مبارزه کردن با دشمنانی تکراری که رفتاری تکراری هم بروز میدهند، حوصلهتان سر برود. مساله بعدی که تاثیر منفی آن به مراتب از تنوع پایین دشمنان بیشتر است، زاویه واقعا بد دوربین بازی در یک سری از صحنهها و همچنین مشکلاتی در زمینه قفل کردن دوربین روی دشمن است. زوایه بد دوربین مخصوصا در قسمتهایی که فضای کوچکی دارند، کاملا به چشم میآید و باعث میشود که دوربین تا حد خیلی زیادی روی شخصیت اصلی زوم کند و در نتیجه دید شما از محیط و دشمنان محدود شود و توسط دشمنی کشته شوید که حتی نمیتوانید او را ببینید! این قضیه در مورد قفل کردن روی دشمن هم صدق میکند و تا زمانی که فقط با یک دشمن روبهرو هستید، همه چیز بدون نقص است اما زمانی که تعداد دشمنان همزمان بیشتر شود، کلید سوییچ سریع بین آنها در اکثر اوقات به درستی کار نمیکند و در نتیجه سوییچ کردن به نزدیکترین دشمن کار سختی میشود و همین امر کشتهشدن یا زخمیشدنتان را در غیرمنطقیترین حالت به دنبال دارد.
در بازیهایی که از سری سولز الهام گرفتهاند، نبرد با باسها باید نقش مهم و حیاتی داشته باشد. این قضیه در مورد The Surge هم صدق میکند اما مشکلی که این وسط وجود دارد، بیشتر به جنبه کمیتی قضیه مربوط میشود. با اینکه نبرد با باسها در بازی هیجانانگیز بوده و یک چالش لذتبخش به حساب میآید، اما تعداد باسفایتها کم است و هرگز نمیتواند عطش شما برای کشتن موجوداتی چندین برابر قویتر از خودتان را در یک نبرد هیجانانگیز سیراب کند. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای خوب گیمپلی بازی The Surge که در ساخته پیشین دک 13 شاهد آن نبودیم، تعادل نسبتا خوب بازی از حیث درجه سختی است. میزان سختی بازی به شکلی است که هم طرفداران بازیهای سخت را راضی نگه میدارد و هم کاری میکند که افرادی که برای اولین بار سراغ چنین بازیهایی میروند، بتوانند به مرور زمان به مکانیزمهای آن عادت کنند و حتی پس از تمام کردن The Surge، بتوانند سراغ بازیهای سختتری مثل سری سولز نیز بروند.
در مجموع، از حیث گیمپلی با اینکه The Surge مشکلاتی از قبیل تنوع پایین دشمنان و باسها یا زاویه بد دوربین داشته باشد، اما جذاب است و دلیل اصلی این جذابیت هم وجود ایدههای نو و همچنین داشتن یک هسته مبارزه قدرتمند است. اما مشکل دیگر بازی The Surge، ضعف در داستان آن است. البته داستان شروع خوبی دارد و از همان ابتدا کاری میکند که با شخصیت اصلی ارتباط برقرار کنیم. کاراکتر اصلی بازی در ابتدا به دلیل مشکلات جسمی مجبور به استفاده از ویلچر است ولی فناوری شرکت CREO و لباس مخصوص آنها شانس راه رفتن را به شخصیت اصلی میدهد ولی همه چیز طبق برنامه پیش نرفته و شخصیت اصلی که برای کار به این شرکت رفته بود، حالا باید برای زنده ماندن در دنیایی بیرحم و صنعتی تلاش کند و به رمز و رازهای اتفاقی که افتاده پی ببرد. اما مشکل دقیقا همینجا است و بازی آنقدر روایت ضعیفی از حیث داستان دارد که پس از این شروع خوب، تقریبا داستان در ۹۰ درصد مواقع در پس زمینهای بسیار دور قرار میگیرد و انگار سازندگان فراموش کردهاند که باید داستانی هم در بازی روایت کنند و خب ما مخاطبین هم به ناچار فراموش میکنیم که قرار است انتظار داستان را از این بازی داشته باشیم.
ضعف در داستان و مخصوصا در روایت آن، باعث شده تا The Surge بیشتر شبیه به بازیای شود که هدف در آن فقط یک چیز واحد یعنی کشتن دشمنان، رسیدن به باس و رفتن به محیط بعدی است. حال که به محیط اشاره کردیم، بد نیست تا کمی هم از جنبههای بصری بازی بگوییم. The Surge هم از بعد گرافیک فنی و هم هنری در سطح خوبی قرار دارد. درست است که محیطهای بازی هم دقیقا مانند دشمنان تنوع پایینی دارند، اما همین محیطها نیز به زیبایی طراحی شدهاند و به خوبی حس و حال یک منطقه صنعتی در آینده نزدیک را ارائه میکنند. این قضیه کمک شایانی به ایجاد یک اتسمفر خوب در بازی کرده است. این زیبایی در طراحی کاراکترها و دشمنان، نورپردازیهای بازی و همچنین طراحی سلاحها و زرهها هم دیده میشود و در کل سازندگان موفق شدهاند از حیث بصری تجربه زیبایی در The Surge خلق کنند.
اما بازی از حیث صدا و موسیقی، قادر نیست همسطح با جلوههای بصری ظاهر شود. با اینکه صداگذاریها سطح نسبتا خوبی دارند، اما در زمینه موسیقی ضعفهایی دیده میشود. در کل در بازی قطعههای موسیقی بسیار کمی شنیده میشود که این به خودی خود یک ایراد نیست و حتی در یک سری بازیها این سکوت میتواند منجر به خلق اتمسفر خوبی شود، ولی مثلا زمانی که در The Surge در حال یک مبارزه سخت با دشمن هستید، انتظار دارید موسیقیای به گوش برسد که بتواند هیجان این نبرد را افزایش دهد. ولی خب خبری از این موسیقی در اکثر اوقات نیست و سکوت در چنین قسمتهایی، به هیجانی که از بازی انتظار دارید ضربه میزند.
در پایان، The Surge بازی خوبی است. اما به شرطی که انتظارتان از آن را تا حد معقولی پایین بیاورید و مثلا انتظار تجربهای حماسی و بینقص مانند دارک سولز را نداشته باشید. در این صورت از مبارزههای بازی، از گشتن در محیط زیبای آن و از قطعه قطعه کردن دشمنان و ساخت و ساز آیتمهای مختلف لذت خواهید برد و از همه اینها مهمتر، بازیای را تجربه خواهید کرد که با ایدههای نو و جدیدش یک جان تازه به بازیهای الهامگرفته از سری سولز میدهد و تجربهای منحصربهفرد ارائه میکند.
The Surge
مهمترین دستاورد استودیو دک ۱۳ در ارتباط با بازی The Surge، ارائه تجربهای است که دیگر نمیتوان آن را یک تقلید صرف از بازیهایی مانند Dark Souls دانست. با اینکه بازی The Surge مشکلاتی مخصوصا از بعد داستانی دارد، اما در کل تجربهای است که بازی کردن آن لذت خاص خودش را داشته و مخصوصا برای افرادی که به دلیل درجه سختی بالای سری سولز از بازی کردن آن محروم ماندهاند، لذتبخش است.
افشین پیروزی
نقات قوت
- – وجود ایدههای نو که باعث شدهاند بازی حس و حال منحصربهفردی داشته باشد
- – جلوههای بصری زیبا
- – ارائه یک اتمسفر صنعتی خوب
- – داشتن درجه سختی متعادل که هم کاربران حرفهای و هم کاربران تازهکار را راضی میکند
- – داشتن سیستم ساخت و ساز کامل
- – تاکتیکی بودن مبارزهها و وادار کردن گیمر به داشتن استراتژی مناسب
نقات ضعف
- – روایت ضعیف داستان
- – زاویه بد دوربین در برخی صحنهها
- – ضعف در ارائه موسیقی مناسب
zoomg