خانه ورزش اخبار ورزش داستان بزرگترین ستاره فراموش شده تاریخ فوتبال انگلیس؛ چشم‌نواز و کوتاه

داستان بزرگترین ستاره فراموش شده تاریخ فوتبال انگلیس؛ چشم‌نواز و کوتاه

0

۲۵ سال قبل از اینکه هواداران رئال در سانتیاگو برنابئو رونالدینیوی خارق‌العاده را ایستاده تشویق کنند، “لوریه کانینگهام” یک ستاره بزرگ بود. در سال ۱۹۷۹ او اولین انگلیسی شد که برای رئال مادرید بازی کرد. یک سال بعد او “رافا زونیرا” مدافع آرژانتینی بارسلونا را در ال‌کلاسیکو نابود کرد و تحسین هواداران تیم دشمن را به دست آورد. روزهایی بود که “کانینگهام” تماشایی‌ترین و چشم‌نوازترین ستاره روی کره زمین بود؛ یک نیروی ماورایی در کناره‌ها. او همچنین برای مدت‌ها نابغه فراموش شده دنیای فوتبال بوده.

“درموت کاواناگ” در کتاب تازه منتشر شده‌اش به نام “کلاس متفاوت: مُد، فوتبال و کج‌خلقی – داستان لوریه کانینگهام” امیدوار است نگاه مردم به این مرد تغییر کند. این ادیتور عکس “ساندی تایمز” خاطره استعداد بی‌نظیر یک بازیکن جوان را با علاقه زیاد به یاد می‌آورد. او زمانی که یک عکس او با پیراهن شماره ۹ را به من نشان می‌دهد می‌گوید:

او را زمانی که در دهه ۷۰ بازی می‌کرد خیلی خوب به یاد دارم. او در سال ۷۸ و زمانی که وست‌بروم “تری دگریز” (لقب سه بازیکن سیاه‌پوست این تیم) را داشت و تیم در دسته اول فوق‌العاده بازی می‌کرد به یک بازیکن برجسته تبدیل شد. ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم وقتی او انگلیس را به مقصد اسپانیا ترک کرد؛ انگار که غیب شد.

آن روزها مثل دوران معاصر نبود که بازیکن‌ها مدام در سراسر اروپا جابجا شوند و انتقال این بازیکن تا حدود زیادی شوکه‌کننده بود. وقتی او به اسپانیا رفت هیجان عمومی برای او کم شد بعد از آن اون انگار غیب شد.

چهار، پنج سال پیش یک عکس از او دیدم که کت شلوار مرسوم دهه ۴۰ پوشیده بود و یک کلاه نمدی روی سرش داشت. همان زمان با خودم گفتم چه اتفاقی برای او افتاد؟ من عاشق تماشای بازی او بودم.

انتقال مستقیم “کانینگهام” از وست‌بروم به رئال مادرید دوران حرفه‌ای این بازیکن را به شکل تراژیکی به یک دوران عجیب و غریب تبدیل کرد.
او که در لندن متولد و بزرگ شده بود در آکادمی تیم‌های آرسنال، چلسی و تاتنهام آزمایش شد؛ زمانی که قومیت‌های نژادی تحقیر می‌شدند و با تبعیض از بین می‌رفتند.

واقعا روزهای سختی برای بازیکن‌های سیاه پوست بود. او مجبور بود یک سطح پایین‌تر از آن جایی که حقش بود شروع به کار کند. او راه زیادی رفت تا “جرج پتچی” سرمربی اورینت را را راضی کرد و راه بسیار زیادتری رفت تا با “برندن باتسون” و “کیرلیه رجیس” دو سیاه‌پوست دیگر تیم مثلث “تری درگیز” را در این تیم ساخت. وقتی با با هم‌کلاسی‌هایش در دربیرستان صحبت کردم به این نتیجه رسیدم که روزگار واقعا سختی برای بازیکن‌های سیاه‌پوست بوده. اگر تا ۱۶ سالگی قراردادی به شما پیشنهاد نمیشد، امکان داشت به جایی برسید. او قابل اعتمادترین بازیکن دنیا نبود. برای یک مربی بسیار سخت بود که با او کنار بیاید؛ نه از لحاظ نگرش کلی بلکه از نظر مدیریت شدن در زمین بازی. ولی وقتی شروع به بازی می‌کرد … هیچ‌کس نمی‌توانست هم‌پایه او بیاید.

او انعطاف‌پذیری و قدرت بازی‌خوانی خارق‌العاده‌ای داشت و مثل بازیکن‌های بسکتبال زمین را می‌دید. او جوری با تکبر حرکت می‌کرد که همه راه را برایش باز می‌کردند.
اعتماد به نفس و استعداد فوق‌العاده او در یک بازی ماه نوامبر جام یوفای سابق زمانی که با لباس وست‌بروم مقابل والنسیا به میدان رفته بود، چشم “کهکشانی‌ها” را گرفت. زمانی که داشتند تیمی می‌ساختند که “بد بدن” و “سخت باخت” باشد، “کانینگهام” را به ماریو کمپس بازیکن که آقای گل و عضو تیم قهرمان جام جهانی ۷۸ شد ترجیح دادند.
“کاواناگ” می‌گوید:

روزنامه دیلی‌میرر در گزارشش از آن بازی نوشته بود یک پسر سیاه‌پوست لاغر از لندن در سطح بهترین بازیکن‌های دنیا ظاهر شد. واقعا عجیب بود که در پایان آن فصل تقریبا هیچ‌کدام از تیم‌های بریتانیا برای جذب این بازیکن پیشنهادی ارائه ندادند؛ او احساس کرد در بریتانیا عاشقش نیستند. رئال مادرید با او تماس گرفت و همان‌جا پای تلفن رضایتش را جلب کرد.

چهار سال حضور او در رئال مدت بسیار کوتاهی بود؛ چند نمایش خارق‌العاده، یک دو گانه لیگ و جام حذفی در سال اول و دقیقا قبل از اینکه مصدومیت سراغش بیاید. باشگاه نتوانست مصدومیت او را به درستی تشخیص دهد و همین مسئله او را خیلی زود در مسیر پایان راهش در رئال قرار داد. “کاواناگ” در این‌باره می‌گوید:

مهمترین اتفاقی که در دوران حضورش در رئال افتاد شکستن استخوان پایش در جریان دیدار مقابل بتیس در فصل دوم حضورش در آنجا بود.

زمانی که او به مرکز پزشکی باشگاه رفت پایش را گچ گرفتند و با همان وضعیت، همان شب به یک کلوپ شبانه در مرکز مادرید رفت و همین باعث شد رسانه‌ها دیوانه شوند. باشگاه او را بازخواست کرد و بالاترین جریمه تاریخ را برایش درنظر گرفت. درگیری‌های او با باشگاه مادریدی از همان زمان آغاز و در نهایت به خروجش از باشگاه ختم شد.
خروج “کانینگهام”، آغاز سفر طولانی او به سراسر اروپا بود؛ منجمله چند بازی‌اش با پیراهن منچستریونایتد و البته مدال قهرمانی جام برندگان جام اروپا که در استادیوم ومبلی به گردنش افتاد. اسپانیا دوباره او را فراخواند و آنجا با دختری به نام “سیلویا” ازدواج کرد. او پسری به نام “سرجیو” دارد که در حال حاضر برای رایو وایکانو در مادرید بازی می‌کند؛ پسری که البته هرگز پدرش را ندید.
۱۵ جولای ۱۹۸۹، زندگی او با یک تراژدی به پایان رسید. “کانینگهام” وقتی فقط ۳۳ سال داشت در یک تصادف رانندگی بیرون از شهر مادرید کشته شد. زندگی او بیشتر از فقط فوتبال بود و باید بیشتر به یاد آورده شود.

برنامه نود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *