ترس، یکی از مقولات بسیار حساس روانشناسی کسبوکار است. اغلب کارآفرینان میخواهند نشان دهند شکستناپذیرند، حتی زمانی که ترسهای درونیشان آنها را درهمشکسته است.
بازاریابان در مرحلهی اول به این موضوع فکر میکنند که این مقوله چگونه میتواند آنها را در شغلشان یاری کند. مطالعات علمی میگویند که ترس یک محرک قوی است. مردم همیشه به دنبال اجتناب از ترس هستند، به همین دلیل یادآوری ترسهایشان روش بسیار مؤثری برای تحریک آنها است.
مربیان کسبوکار میگویند هنگامیکه شما میخواهید چیزی را به کسی بفروشید، اگر روی ترسهای مردم متمرکز شوید بهتر نتیجه میگیرید تا اینکه به خواستهها و امیال آنها اشارهکنید. انگیزهی انسانها برای خرید محصولاتی که آنها را از درد میرهاند، بیشتر از محصولاتی است که به آنها حسی خوشایند را تقدیم میکند که پیشازاین هم تجربه کردهاند. به همین دلیل بسیاری از اوقات، معرفی محصولات با اشارهی ضمنی به خسارتها و ضررهای عدم استفاده از آنها است: اگر این خدمات را خریداری نکنید، تمام مشتریانتان را از دست میدهید و ورشکسته میشوید! بازاریاب یا تولیدکنندهای که چنین ادعایی دارد، اگر توضیح میداد که با بهرهمندی از این محصولات، کسبوکار شما رونق بیشتری خواهد گرفت، آیا متقاعد میشدید؟
اگر به شما میگفتند که با استفاده از این خدمات، ارجاعات بیشتری خواهید داشت و مشتریان بیشتری جذب میکنید، حتی باوجوداینکه هدف تمامی مالکان کسبوکار این است که به مشتریان بیشتری دست پیدا کنند، بازهم کافی نبود تا راضی شوید روند فعلی کارتان را رها کنید و به استفاده از این خدمات جدید روی بیاورید.
واقعیت این است که تأثیر ترس بر پروسههای تصمیمگیری بسیار شگفتانگیز است. سؤال مهمی که مطرح میشود این است که اگر ترس تا این حد، عادات مصرفی شما را کنترل میکند، چه تأثیرات دیگری بر سایر رفتارهای شما در زندگی خواهد داشت؟
به این سؤال هم از جنبهی شخصی میتوان نگاه کرد و هم از زاویهی زندگی شغلی و حرفهای. ولی ما در این مقاله ترس را ازنقطهنظر حرفهای بررسی میکنیم.
به این موضوع فکر کنید: کدام تصمیمات بزرگتان را تحت تأثیر ترسهایتان اتخاذ کردهاید؟ به خاطر ترس، از چهکارهایی صرفنظر کردهاید؟
یکی از روشهای مفید فائق آمدن بر این مشکل، این است که ترسهایتان را روی کاغذ بنویسید. هنگامیکه تمامی موضوعاتی که شما را میترساند، مشخص کردید، به این ۴ سؤال پاسخ بدهید:
۱- چرا ترسیدهاید؟ (در پاسخ به این سؤال صادق باشید. شما تنها فردی هستید که این جوابها را میخوانید.)
۲- در حال حاضر این ترس چه تأثیری بر زندگی شخصی یا کسبوکار شما دارد؟
۳- بررسی واقعیت: آیا این ترس، یک موضوع اثباتشده و واقعی است یا از فرضیات شما ناشی میشود؟
۴- اگر با این ترس مقابله نکنید و بر آن چیره نشوید، زندگیتان در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده چه تغییراتی خواهد داشت؟
یک مثال:
- ترس : من میترسم همهی چیزهایی را که با تلاش ساختهام از دست بدهم و دوباره فقیر شوم.
- چرا؟ من در فقر بزرگ شدم، و هنگامی فرزندم به دنیا آمد که بسیار جوان بودم. اگرچه کسبوکار خودم را داشتم، ولی دههی ۲۰ زندگیام را در شرایط مالی متزلزلی گذراندم. گاهی اوقات در کارم شکست خوردم و به وضعیت بسیار بدی دچار شدم، تا حدی که برای خرید شیر و نان هم پول کافی نداشتم. فکر اینکه ممکن است دوباره چنین شرایطی را تجربه کنم باعث شده به انسان بسیار محافظهکاری تبدیل شوم.
- واقعیت: احتمال شکست مجدد بسیار کم است. من میتوانم بیشتر چالشها را با موفقیت پشت سر بگذارم. بهعلاوه ارتباطات شغلی که در طول دوران کارآفرینی به دست آوردهام، از بین نمیروند.
- تأثیر: حقیقت این است که اگر در شغلم پیشرفت نکنم، نهتنها متوقف میشوم، بلکه جایگاه فعلی را هم از دست میدهم. اگر حالا سرمایهگذاری نکنم و ریسکهای موجود را محاسبه ننمایم، بهترین شانس بالقوهی خود را از دست میدهم و تا ۵ یا ۱۰ سال آینده، هرگز نمیتوانم به نقطهی اوج حرفهایم برسم.
یکی از مهمترین کارهایی که برای پیشرفت شخصی شما ضروری است، باطن بینی و نگاه به درونیات خودتان است. اگر برایتان مشخص نباشد که چه کسی هستید و چرا این تصمیمات را اتخاذ میکنید، بهاحتمال بیشتری روی گزینههای بدتر دست میگذارید که ممکن است ترسهای فعلیتان را توجیه کند، ولی شما را به یک حلقهی بیپایان از ترسهای پیدرپی سوق میدهد و نهایتاً به شکست شما منجر میشود.
بهتر است از همین امروز ترسهایتان را بشناسید و با آنها مواجه شوید. روی ترسهایتان کار کنید و اجازه ندهید آنها هدایت کشتی شما را به دست بگیرند.