نقد و بررسی فصل سوم «ریک و مورتی»
در چندسال اخیر میزان محبوبیت سریالهای کمدی انیمیشنی به شدت رو به افزایش بوده است و میتوان به جرات گفت که اگر کسی حتی نیم نگاهی به این بخش داشته بوده باشد، امکان ندارد با نام ریک و مورتی (Rick and Morty) آشنا نباشد. این سریال انیمیشنی کمدی برای اولین بار در دسامبر 2013 منتشر شد و فصل دوم آن نیز در سال بعدش به نمایش درآمد. طی این دو فصل این سریال موفق شد که با نویسندگی فوقالعاده و داستانهای هیجان انگیز این پدربزرگ نابغه و نوهی نسبتا سادهلوح و احمقش بینندگان و طرفداران بسیار زیادی در سطح جهان پیدا کند که برای انتشار فصل سوم آن که بیش از اندازه دچار تاخیر شد، بیصبرانه به انتظار بنشینند.
فصل سوم این سریال اما بالاخره با تاخیر فراوان از تاریخ 30 جولای 2017 منتشر شد. البته قسمت اول این سریال به صورت از پیش اعلامنشده در روز اول آوریل منتشر شده بود که باعث شده بود عطش هوادارن برای آغاز آن حتی از پیش نیز بیشتر شود. هفتهی گذشته آخرین قسمت فصل سوم این سریال پخش شد و پروندهی فصل سوم آن نیز بسته شد و به همین مناسبت تصمیم گرفتهایم که مطلبی دربارهی این انیمیشن فوقالعاده برای شما تدارک ببینیم تا اگر هنوز به تماشای این سرال نپرداختهاید، به دیدن یکی از سرگرمکنندهترین عناوین این روزهای تلویزیون ترغیب شوید. لازم به ذکر است که تلاش شده است از اسپویلرهای جدی جلوگیری شود و تا حد امکان در مورد اتفاقات داستان کلیگویی شود.
اولین و مهمترین نکتهای که در وصف این سریال میتوان گفت خلاقانه بودن ماجراهایی است که ریک و مورتی به صورت مداوم در هر قسمت با آنها دست و پنجه نرم میکند. اتفاقات علمی تخیلی سریال به خوبی در چهارچوب منطق خودش میگنجد و نشانگر نویسندگی خارقالعاده و بینقص آن است که یکپارچه و بدون حفرههای داستانی مخاطب را به تماشا مینشاند. بسیاری از اتفاقات سریال دور از انتظار مخاطب هستند و برای این منظور از روشهایی بهره گرفته نشده است که باعث گیج شدن مخاطب گردد.
قسمت اول فصل سوم که پیش از پخش رسمی سریال در تاریخ 30 جولای منتشر شده بود، داستان را از جایی ادامه داد که مخاطبین سریال ماهها به انتظار مشخص شدنش نشسته بودند. ریک در زندان بود و به نظر راه فراری نداشت و میبایست میدیدیم که نویسندگان سریال با توسل به چه راه هوشمندانهای قصد فراری دادن او را دارند. راه حل ریک برای فرار از این موقعیت همانند همیشه با درایت و همچنین کشت و کشتار بسیار زیاد همراه بود و در آخر توانست با کمک ناخواستهی مورتی، خود را از آن وضعیت خلاص کند. در انتهای این قسمت دیدیم که ریک به شکل غیرمنتظرهای از نیتهای پلید خود و طرز نگاهش به خانواده گفت که البته میتوان اندکی به این بخش خرده گرفت، چرا که این مسئله که از اولین قسمت این فصل نوید فصلی بسیار تاریکتر از فصول پیشین را میداد، به نوعی گمراهکننده بود و دیگر قسمتهای این فصل دنبالهروی آن نبودند.
ریک بالاخره باعث میشود جری از چشم خانوادهاش بیافتد و مجبور به ترک خانه شود. در این فصل حضور سامر، خواهر مورتی، پررنگتر میشود و تاثیرات جدا شدن پدر و مادر آنها (همانگونه که در مورتی نیز شاهد آن هستیم) در او نمایان میشود که باعث می شود رویی از شخصیت او را ببینیم که بسیار متفاوت با آنچه میشناختیم بوده است. به طور کلی در این فصل بر روی شخصیتسازی کاراکترهای سریال تمرکز بیشتری بوده است و عمق بیشتری از آنها را شاهد بودهایم.
طی این فصل با ضعفهای شخصیتی ریک نیز بیشتر و بیشتر آشنا میشویم و میبینیم که او آنطور که وانمود میکند هم شخصیت بینقص و قدرتمندی ندارد. برای مثال در قسمت سوم این سریال، «ریک خیارشوری» میبینیم که او برای قصر در رفتن از یک جلسهی مشاوره ی خانوادگی ناچار به تبدیل کردن خودش به یک خیارشور میشود و با این که ای کار او منجر به خلق ماجراهای بسیار جالب و هیجانانگیزی میگردد، نشاندهندهی روی آشنایی از شخصیت اوست که میتوان به سادگی با آن ارتباط برقرار کرد و پیش از این از نشان دادن آن خودداری میکرد. همچنین در قسمت هشتم این فصل دیدیم که ریک خاطرات مورتی را دستکاری میکرده است تا نهتنها خاطرات ناخوشایند او را از بین ببرد تا بتواند او را همچنان در کنار خود نگه دارد، بلکه خاطرات مورتی از اشتباهات و ضعفهای خود را نیز از بین میبرده است که نشانگر آسیب پذیری شخصیت او و نیازش به بینقص بودن در نظر مورتی (و دیگران) دارد. اینها در کنار دیگر موارد موجود در سریال، همگی عواملی هستند که باعث میشوند شخصیت ریک بیش از پیش به آنچه به عنوان یک انسان از او انتظار داریم نزدیک شود.
یکی از نکات مثبت همیشگی ریک و مورتی، پارودیها و متلکهایی بوده است که برخی از آنها در لفافه و برخی از آنها نیز به صورت آشکار به تصویر درآمدهاند. در قسمت چهارم این فصل میبینیم که آنها با گروهی همراه میشوند که بسیار به «اونجرز» مارول شباهت دارد و میبینیم که با انکه باور کردن آن سخت است، ریک مست از ریک هشیار نیز خطرناکتر است و حتی خود او را نیز به دردسر میاندازد. در این فصل حتی جری نیز به ماجراجوییهای ریک وارد میشود و حتی فرصتی برای از بین بردن او پیدا میکند که در آخر نمیتواند به خاطر ماهیت دلسوز خود از عهدهی آن برآید.
در یکی از جالبترین بخشهای این فصل، میبینیم که در قسمت ششم، خصوصیات منفی ریک و مورتی از وجود آنها خارج میشوند و برای خود کالبدی انسانی پیدا میکنند. دیدن دو نسخهی به کلی متفاوت از این دو شخصیت بسیار جالب است. البته باید گفت که نسخهی منفی خالص ریک تفاوت آنچنانی با خود او (به جز ظاهرش) ندارد، اما نمیتوان این موضوع را انکار کرد که تقابل دو روی شخصیتی آنها بسیار لذتبخش است. باعث تاسف است که مورتی با اعتماد به نفس مجبور میشود به حالت عادی خود بازگردد.
قسمت هفتم یکی از جالبترین موضوعات این سریال را مطرح کرد که امیدواریم در آینده بیشتر به آن پرداخته شود و آن یک مورتی باهوش، سلطهطلب و خبیث است که تا جای ممکن از مورتی که میشناسیم فاصله دارد. تمرکز این سریال همیشه بر روی دنیاهای موازی بوده است که ریکها و مورتیهای متفاوتی در آنها وجود داشتهاند اما شاید این مورد جذابترین آنها بوده باشد که راه را برای بسط دادن داستان نیز فراهم میکند. علیالخصوص که در انتهای این قسمت ریک به شکل طعنهآمیزی به مورتی میگوید اتفاقات رخداده در ماجراجوییای که از انجام آن سر باززده بودند هیچ تاثیری در زندگی آنها نخواهد داشت.
قسمت آخر ریک و مورتی نکات بسیار مهمی برای توجه در خود دارد. از کنایههای ریک به رئیسجمهور آمریکا که بسیار به باراک اوباما نیز شباهت دارد گرفته تا شکلگرفتن دوبارهی خانوادهی اسمیت در کنار هم که باز هم عجز ریک را در عدم توانایی او در کنترل این افراد میداد. پیشتر دیده بودیم که بث بیش از آنچه که تا کنون گمان میکردیم به پدرش شباهت داشته است و او نیز مشکلات روانی داشته است که به واسطهی نقش او به عنوان مادر خانواده و در کنار جری اسمیت و عشق احمقانه و سادهلوحانهاش روی آنها سرپوش گذاشته شده بود. همچنین ریک راه دومی نیز پیش پای او قرار داده بود تا بتواند بدون این که زندگی خانوادهاش را مختل کند و یا آنها عدم حضور وی را احساس کنند، به غرایظ و خواستههای خود بپردازد اما او سرانجام به آغوش جری برمیگردد و نشان میدهد که این دو شخصیت (همانند آنچه در قسمت هفتم فصل دو دیده بودیم) چگونه میتوانند بهترین مکمل برای یک دیگر باشند.
حال خانوادهی اسمیت مجددا دور هم جمع شدهاند. ریک دیگر آن وجههی همیشگی و قدرتمند خود را ندارد و برخلاف آنچه ادعا میکرد، به خاطر عشقش به خانواده و تعلقش به آنها در همین واقعیت مانده است. بث نیز مانند گذشته به پدرش وابستگی احساسی بیش از اندازه ندارد