نقد و بررسی فیلم Thor: Ragnarok
فیلم Thor: Ragnarok سومین دنباله برای سری فیلمهای « ثور » می باشد که براساس داستانی مصوری به همین نام ساخته شده است. دو قسمت نخست این مجموعه از فیلمها با حضور بازیگران مطرحی از جمله ناتالی پورتمن و آنتونی هاپکینگز ساخته و روانه سینما شدند و توانستند بازیگر گمنامی به نام « کریس همسورث » را در نقش ثور به مخاطبین سینما معرفی نمایند. بازیگری که برخلاف همبازی هایش در قسمت اول و دوم، تا به امروز نتوانسته خود را از زیر سایه شخصیت ثور خارج نماید و با اثری غیر اَبَرقهرمانی به یاد آورده شود. قسمت سوم « ثور » را کارگردان نیوزیلندی به نام تایکا ویتیتی کارگردانی کرده که سابقه نامزدی اسکار بهترین فیلم کوتاه برای اثر جالبی به نام « دو ماشین ، یک شب » را در کارنامه دارد. وی پیش از ساخت قسمت سوم « ثور » ، دو اثر کوتاه چند دقیقه ای درباره این شخصیت ساخت و بین سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ منتشر کرد که در نوع خود جالب بودند.
در قسمت جدید ، آقای ثور (کریس همسورث) مورد خشم خانم هلا ( کیت بلانشت ) که پس از مرگ اودین رویت شده قرار می گیرد و حال بدون آنکه چکش و قدرت بی نظیر خود را در اختیار داشته باشد، به زندان افتاده و به نظر می رسد سرزمینش به نام آزگارد که خانواده و مردمش در آن زندگی می کنند بزودی نابود خواهد شد. از این جهت او عزم خود را جزم می کند تا شرایط را تغییر دهد اما پیش از هر تصمیمی می بایست در یک جنگ حماسی به سبک گلادیاتورها شرکت کند و دشمن او در میدان جنگ، دوست و رفیق قدیمی اش هالک ( مارک رافالو ) می باشد و…
تجربه ساخت قسمت های نخست سری فیلمهای « ثور » به سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ باز می گردد یعنی دورانی که مارول در حال بسط و گسترش اَبَرقهرمانان داستان های مصورش در سینما بود. ثور نیز همانند دیگر اَبَرقهرمانان همکارش ،در ابتدا با رویکردی جدی به سینما آمده بود و این موضوع اگرچه در میان جلوه های ویژه جذاب فیلم کمرنگ جلوه کرده، اما بهرحال مخاطبین سینما و طرفداران مارول علی رغم حمایت از این اَبَرقهرمان، چندان روی خوشی به آن نشان ندادند و ترجیح شان این بود که این شخصیت را در قالب گروه « انتقام جویان » ملاقات کنند تا اینکه به آزگارد بروند و داستان او و برادر همیشه در بندش را شاهد باشند.
اما حکایت « ثور : راگناروک » از دو قسمت قبلی این مجموعه جداست و می توان ردپای تغییر سیاست کمپانی در ساخت آثار اَبَرقهرمانی را در جدیدترین قسمت « ثور » شاهد بود. اینبار قهرمان داستان بی آنکه نشانی از وضعیت سابق خود داشته باشد، آن جدیت همیشگی را کنار گذاشته و فیلمنامه او را در موقعیت هایی قرار داده که بامزگی اش حتی بر قدرتش چیره شود تا مخاطب هم لبخندی زده و از او راضی باشد. در « راگناروک » به سختی می توان سکانسی را یافت که در آن شوخی و بذله گویی وجود نداشته باشد و به زبان ساده تر می توان گفت که در قسمت سوم، خبری از جدیت نیست و سراسر تفریح و بامزگی حاصل گردیده.
به نظر می رسد که موفقیت های مالی خیره کننده مارول که با سری « انتقام جویان » و البته « نگهبانان کهکشان » در سینما رقم خورده، فرمول جذاب و پولسازی در اختیارشان قرار داده تا داستان های دیگرشان را نیز بر پایه همان ساخته و روانه سینما نمایند که درباره « ثور » این تغییر رویکرد بسیار آشکار تر از دیگر آثار می باشد. البته این تغییر نمیتواند اثری سوء بر فیلم داشته باشد چراکه حالا داستان اَبَرقهرمان چکش به دست ساده تر و مفرح تر از دو قسمت قبلی اش می باشد و خوشبختانه دیگر شاهد این مسئله نخواهیم بود که فیلم خودش را جدی گرفته و به دنبال جایگاه هنری در سینما باشد.
جلوه های ویژه و اکشن در « راگناروک » جذاب و تماشایی است و به خوبی مدیریت شده و در زمانبندی درست به مخاطب ارائه می شود تا او را به وجد آورد. مبارزه هالک و ثور احتمالا جذاب ترین و هیجان انگیزترین بخش های فیلم را تشکیل می دهد و تماشای آن می تواند لحظات جالبی را برای طرفداران به همراه داشته باشد. « ثور : راگناروک » در مجموع مانند اکثر ساخته های چند سال اخیر مارول، از کیفیت مناسبی در ساخت و مهمتر، اجرای صحنه های اکشن برخوردار است و به نظر می رسد سازندگان در این خصوص به بلوغ مناسبی رسیده باشند که همین موضوع برای سرگرم نگه داشتن مخاطب کافی به نظر می رسد.
پس از جدایی ناتالی پورتمن از این سری که چندان هم به خوبی و خوشی انجام نشد، بازیگران مطرحی از جملهکیت بلانشت به قسمت جدید « ثور » اضافه شده اند. بلانشت در این فیلم ایفاگر شخصیت هلا می باشد. شخصیت منفی اصلی داستان که اعصاب درست و حسابی ندارد و مطابق معمول در گذشته آدم حسابی بوده اما به یکباره تغییر رویه داده و اگرچه از خانواده خود ثور بوده، اما حالا طغیان کرده و قصد نابودیِ آزگارد و هرچی آزگارد زاده را دارد. شخصیتی که البته به واسطه حضور کیت بلانشت می توان به تماشای آن نشت اما در پرداخت، یکی دیگر از بدمن های ضعیف سری مارول است که وضعیتی پا در هوا دارد و براساس فرمول های تکراری آثار اَبَرقهرمانی بنا شده؛ از همان جنس افرادی که در ابتدا بی نهایت اما در انتها به ذره تبدیل می شوند!
صحبت بیشتر درباره « ثور : راگناروک » نمی تواند توفیقی برای خواننده به ارمغان داشته باشد. فیلم از الگوی بی نقص آثار ” مارولیسم ” در سالهای اخیر پیروی می کند که باعث شده تقریباً همه آنها مشابه هم باشند. در اینجا نیز موسیقی و هیجان و البته شوخی های پی در پی تمام طرح داستانی اثر را تشکیل می دهند و تنها تفاوت این اثر با مثلا « نگهبانان کهکشان » تنها تغییر ظاهر و توانایی قهرمانانش است. به نظر می رسد که این الگو بی نقص باشد چراکه نتیجه آن فروش فوق العاده و استقبال بی نظیر مخاطبان از آثار اَبَرقهرمانی است و این به معنای دستیابی به کلید موفقیت و پولسازی توسط استودیوهای فیلمسازی می باشد. سازندگان « ثور : راگناروک » به دنبال آن هستند که مخاطبانشان ابداً متفکر نشده و به دنبال داستان و فیلمنامه و شخصیت نباشند و بجای آن، بیشتر هیجان زده و خندان باشند که به نظر می رسد به خوبی به هدفشان نیز رسیده اند؛ از این جهت « ثور : راگناروک » را می توان موفق ترین فیلم در میان این سری معرفی کرد.