نقد فیلم Chaos Walking
فیلم Chaos Walking جدیدترین فیلمی است که داگ لیمان، کارگردان آثاری مثل فیلم The Bourne Identity، فیلم Mr. & Mrs. Smith، فیلم Edge of Tomorrow، فیلم American Made و اخیرا فیلم Locked Down بر عهده داشته است. فیلمی که بسیاری انتظار داشتند تا با حضور بازیگران مطرحی مثل تام هالند، دیزی ریدلی، مدس میکلسن و نیک جوناس، لیمان را دوباره در روزهای خوبش ببینند، اما از همان ابتدا شاهد اخباری نگران کننده مانند مشکلات فیلم و فیلمبرداری گسترده دوباره آن منتشر شد. بااینحال، فیلم Chaos Walking از پتانسیل خوبی برخوردار بوده و بسیاری امیدوار بودند که تغییرات فیلم باعث شود تا فیلم به اثری مطلوب و جذاب تبدیل شود، اما سؤال این است که آیا فیلم آشوب مداوم توانسته به انتظارات پاسخ دهد یا داگ لیمان همچنان در حال فرو رفتن در باتلاق خودش است؟ برای رسیدن به این پاسخ در ادامه با زومجی و نقد این فیلم همراه باشید.
فیلم Chaos Walking داستان تاد هیویت را دنبال میکند که در یک سیاره دور افتاده از زمین در حال زندگی با گروهی از مردها است و خبری از زنها دیگر نیست و پدیدهای بهنام نویز باعث شده تا افکار داخل سر آنها برای همه پدیدار شود و رازی پنهان نماند. بااینحال، با ورود یک دختر اسرارآمیز بهنام وایولا همه چیز تغییر میکند. مشخصا از همان ابتدا سوالاتی مثل دلیل وجود نویز و چگونگی کارکرد آن تا دلیل قتل عام زنها و زندگی در این سیاره مرموز بهوجود میآید، اما فیلم از همان ابتدا تکلیف خودش را بینندهاش روشن میکند؛ در فیلم Chaos Walking با همه سوالات و همهچیز سطحی برخورد میشود و قرار نیست جواب خوب و قابل قبولی به سوالات داده شود. درواقع فیلم دو راه را در اختیار داشت؛ راه اول قدم برداشتن در راه فیلم Edge of Tomorrow و ارائه یک فیلم متفاوت بود و راه دوم قدم برداشتن در راه فیلم Jumper و ازبینبردن تمامی پتانسیلهای فیلم.
متاسفانه فیلم Chaos Walking درست در راه فیلم Jumper قدم برداشته است و درنهایت قرار نیست با اثری فراتر از یک کلیشه و کاری متفاوت مواجه شوید، اما مگر قابلیتی مثل نویز در چند اثر میتوان آن را پیدا کرد؟ نویز ویژگی جالب و جذابی است و در طول فیلم شاهد بخشهای جذابی از آن هستیم که دوست داریم در مورد آن بیشتر بدانیم و بیشتر با کاربرد آن آشنا شویم، اما متاسفانه فیلم بهجز چند صحنه قابلیت خاصی از نویز را به ما نشان نمیدهد و این قابلیت در بیشتر زمانهای فیلم بیشتر نمایش افکار ذهن تاد هیویت برای وایولا است و کمتر پیش میآید که شاهد ایجاد یک حصار چوبی یا خلق یک مار با این قابلیت باشیم. البته نکته این نیست که چقدر از نویز در طول فیلم استفاده میشود، بلکه مشکل این است که این قابلیت آنقدر که انتظارش را داریم درست و به خوبی استفاده نمیشود و حتی در دقایقی از فیلم فکر میکنیم که چقدر این ویژگی در اتفاقات فیلم جز اینکه مکان شخصیتها را لو میدهد، اهمیت دارد؟
صد البته صحنههای کلیدی از فیلم Chaos Walking با قابلیت نویز هم وجود دارد، اما فیلم نه توضیح خوبی برای آن ارائه میکند و نه در بیشتر دقایق فیلم بهعنوان یک قابلیت کاربردی نمایش داده میشود. اما مشکلات فیلم صرفا به استفاده از نویز در طول داستان و اتفاقات نیست و مشکلات فیلم درواقع از جایی شروع میشود که تاد و وایولا قرار است سفری را برای رسیدن به شهری مرموز که تا به امروز تاد از وجود آن خبر نداشت، آغاز کنند. ما از یک طرف تاد را داریم که فراتر از شهری که در آن زندگی میکند، سفر نکرده و وایولا تمام عمرش را در سفینه گذرانده است. پس طبیعی است که با دو شخصیت کم تجربه برای بقا در محیطی ناشناس باشیم که باید چیزهای زیادی یاد بگیرند و برای بقا تلاش کنند، اما فیلم خیلی سریع به ما نشان میدهد که شخصیتها خیلی قرار نیست سختی بکشند و خیلی سریع همه موارد برای بقا و رسیدن به شهر دوم را یاد میگیرند و نه قرار نیست آنها به چالشی کشیده شوند و نه خطر بزرگی آنها را تهدید کند.
فیلم به همین راحتی بخش مهمی از فیلم را فدای سرعت اتفاقات فیلم و رسیدن به مقصد میکند و ما قرار نیست شاهد این موضوع باشیم که تاد و وایولا قرار است در این راه به چالش کشیده شوند و حتی یکدیگر را به چالش بکشند و در ادامه مسیر فیلم به همین شکل سطحی و بدون چالش است و بهطور مثال بزرگترین چالش وایولا ندیدن باران یا نخوردن غذای غیر آزمایشگی میشود. همین حذف این بخش باعث شد تا شخصیت پردازی تاد و وایولا نیمهکاره بماند و صرفا با شخصیتهای سطحی مواجه باشیم که قرار است از A به B بروند و حالا در این مسیر شاید به یکدیگر نیز علاقهمند شوند. همین موضوع هم باعث میشود که ما از خودمان بپرسیم چرا تاد به وایولا یا بالعکس انقدر راحت اعتماد میکند و بهنظر میرسد سازندگان فیلم صرفا از سر تکلیف تصمیم گرفته این صحنهها را رد کنند تا به بخش پایانی فیلم برسند که این بخش هم درنهایت بخشی ناامید کننده است. اگرچه تام هالند یا دیزی ریدلی بازی قابل قبولی در فیلم دارند و به نحوی باعث میشود تا تاد و وایولا کمی بهتر از شخصیت تک بعدی فیلمنامه شوند، اما باز هم این تلاشها باتوجهبه مشکلات فیلم کافی نبودند.
اتفاقات فیلم Chaos Walking در یک سیاره دیگر جریان دارد که قرار است جایگزین زمین و مکانی جدید برای زندگی انسانها شود، اما مرموز بودن این سیاره صرفا در باطن اتفاقاتی است کهه در سیاره پنهان شده و نویزی که انسانها تا به امروز با آن مواجه نشده بودند. بااینحال، پیچیدگی این سیاره و دنیای آن صرفا در حد حرف است و عملا تشخیص آنکه اتفاقات فیلم در زمین جریان دارد یا یک سیاره دیگر راحت نیست و تلاشی نشده تا سیاره اتفاقات فیلم دارای نکاتی منحصربهفرد بیشتر و قابل لمستری باشد. از همه بدتر موجودات دیگری هستند که در این سیاره حضور دارند و حضور آنها صرفا در حد یک حضور افتخاری است. موجوداتی که بود و نبود آنها اهمیتی ندارد و طراحی بسیار بد و بسیار بیسلیقهای هم دارند. نکته این است که فیلم در اجرا و بهکارگیری اولین و مهمترین استانداردهای یک فیلم مشابه هم درست عمل نمیکند و در عمل صرفا یک فیلمی را ارائه میکند که یک کلیشه تمام عیار است و قرار نیست کار جدیدی را انجام دهد؛ حتی اگر پتانسیلش وجود داشته باشد.
آیا فیلم Chaos Walking ارزش وقت گذاشتن را دارد؟ این سؤال نسبتا سختی است. اگر بخواهید صرفا ۱۰۰ دقیقه برای تماشا یک فیلم صرف کنید و قرار نباشد خیلی روی آن دقت به خرج بدید، برخلاف انتظار میتواند فیلم سرگرم کنندهای باشد؛ این موضوع دقیقا برای این موضوع است که سرعت اتفاقات فیلم باتوجهبه اینکه قرار نیست روی بخشهای مختلف توجه کنند، زیاد است و فیلم زمان زیادی را روی بخشهای مختلف تلف نمیکند و درنهایت شاید به تنها هدفش یعنی سرگرم کردن بیننده میرسد و البته یک فیلم کاملا فراموش شدنی است و شاید گزینه خوبی برای کسانی باشد که گزینه خاصی اکنون برای تماشا کردن ندارند. بااینحال، فیلم Chaos Walking برای کسانی که دنبال یک تجربه جذاب و جدید هستند، قطعا یک فیلم ناامید کننده خواهد بود که تماشا آن حتی شاید مثل یک شکنجه هم باشد. در هر حال فیلم Chaos Walking اثری نیست که شاید در ابتدا انتظارش را داشتیم و داگ لیمان هم ظاهرا هم در این فیلم و هم در فیلم Locked Down ثابت کرد که خیلی با روزهای خوب گذشتهاش فاصله دارد و شاید تنها یک معجزه میتواند او را از این باتلاق نجات دهد.